لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۰۷

گزارش ويژه: سالروز 17 شهريور، گزارش شاهدان عيني


(rm) صدا |
شهران طبري (راديو فردا): ربع قرن پيش، ليستر گود، خبرنگار روزنامه Guardian در ايران که ناآرامي ها، تظاهرات، و وقايع ايران را براي روزنامه Guardian در لندن گزارش مي داد، و در بين مردم ايران در آن زمان شهرتي کسب کرده بود، عنوان گزارش روز 17 شهريور خود را در گاردين لندن چنين انتخاب کرد: «مردان شاه به روي جمعيت آتش گشودند». او در گزارشش مي نويسد: بين 5 تا 6 هزار زن و مرد و کودک در ميدان ژاله اجتماع کردند، اما لحظاتي بعد پس از شليک گلوله هر يک به سويي گريخته فرياد ميزدند: دارند ما را مي کشند، دارند ما را مي کشند. او مي گويد دولت تعداد کشته شدگان را 58 و مجروحان را 205 نفر اعلان کرد، اما در همان شب خبر از آن مي رفت که حدود 250 نفر در اين تظاهرات کشته شدند. با اين حال در همان موقع، در خبرهاي غير رسمي بين مخالفان حکومت و محافل اپوزيسيون، ارقامي خيلي بالاتر از اين ها ذکر مي شد. دکتر عباس ميلاني، استاد کنوني دانشگاه در آمريکا که استاد دانشگاه ملي و در ايران بود، درباره تعداد کشته شدگان مي گويد: دکتر عباس ميلاني: در مورد 17 شهريور، درآن روز طبعا اين آمار شنيده مي شد، از 200 نفر گاهي حتي بيشتر گفته مي شد، کشتار وسيعي صحبت بود، صحبت از به مسلسل بستن جماعت بود. ولي تا آن جايي که من ديدم و بعدها روشن شد، ديدم که رقم هايي که اپزيسيون مي داد در آن زمان، رقم هايي که به خصوص طرفداران آيت الله خميني مي دادند، به غايت اغراق شده بود و رقم نزديکتر به واقعيتش، همان حدود 200 نفر، بين صد و خرده اي تا 200 نفري بود که رژيم بعدها اعلام کرد. نکته ديگري که به نظر من بسيار بسيار حائز اهميت است، اين است که در گزارشي که در آن زمان دولت تهيه مي کند (گزارش را من اشاره به آن را در کتاب اخير آقاي هوشنگ نهاوندي خواندم که مي گويند عده اي را دولت موظف کرد که يک چنين مطالعه اي بکنند و گزارشي تهيه کردند)، در آن گزارش آمده بود که چيزي نزديک به نصف کساني که کشته شدند در آن ماجرا، نظامي هاي خود دولت بودند و اين که در واقع زد و خوردي صورت گرفته، در آن گزارش آمده است که برخي از اين افرادي که در آن جا جمع بودند، مسلح بودند و مايل بودند که برخوردي به وجود بيايد. امروز که ماجراي سينما رکس آبادان را مي دانيم طرفداران آيت الله خميني به راه انداخته اند و نقش اصلي را خود طرفداران جنبش اسلامي داشته اند، امروز که کارنامه اين نوع حرکت ها را در جاهاي ديگر مي بينيم، در مثال هاي شبيه به آن حرکت را، در جنبش هاي ديگر اسلامي مي بينيم، به نظر من ديگر غير قابل باور نيست که در آن زمان هم اين ها براي اين که راديکاليزه بکنند جريان را، براي اين که عده تازه اي را به ميدان مبارزه بکشند، و براي اين که راه آشتي را باز نگذارند، چه بسا که دقيقا دست به مقابله زده اند، دست به تيراندازي زده اند، عده اي را به کشتن داده اند، و بعد هم البته در شهر شايع کردند که کشته ها سر به هزاران مي زند، در حالي که واقعيت اين است که سر به صدها مي زد. ش.ط: 17 شهريور 57 را به خاطر همين رويارويي خشونت بار، بسياري نقطه عطف انقلاب مي دانند و متعتقدند از آن هنگام بود که حرکت به سوي تغيير نظام منحني صعودي طي کرد. حميد مقدم، بازرگان ايراني در واشنگتن و استاد سابق دانشگاه در ايران که در ان موقع براي اتمام تز دکترايش از آمريکا به ايران رفته بود، مي گويد: دکتر حميد مقدم (بازرگان ايراني و استاد سابق دانشگاه، واشنگتن): من در کل تابستانش در ايران بودم، از امريکا به ايران آمده بودم، و در واقع آن دوره تظاهرات مختلفي شروع شده بود در ايران نقطه عطفش 17 شهريور بود که من در آن تظاهرات آن روز جمعه شرکت کرده بودم. به هر حال آن دوره، تظاهرات به اشکال مختلف شروع شده بود، چه صنفي، چه در خيابان ها، و به نظر من وقتي 17 شهريور روز جمعه بود که به يک معنا هم غير منتظره بود، چه از جانب مخالفين و اپوزيسيون و چه از جانب حتي حکومت آن دوره شاه، و به اين دليل هم مي گويم نقطه عطف بود که کاملا مبارزه رو در روي رژيم را (لااقل بخشي از رژيم را که اعتقاد به حمله و ترور و ارعاب داشتند) کاملا روشن کرد براي مردم و مردم ديگر به آن حالت خود به خودي و بدون فکر و ذهنيت مشخص وارد تظاهرات ديگر بعد از آن نمي شدند. همه به فکر فرو رفتند که چه با يد کرد. ش.ط: اما دکتر عباس ميلاني، نقطه عطف انقلاب را 17 شهريور نمي داند و مي گويد: دکتر عباس ميلاني: من گمان مي کنم که اگر بخواهيم نقطه عطف براي انقلاب سراغ بگيريم يا يک نقطه عطف سراغ بگيريم، از 17 شهريور مهمتر ماجراي سينما رکس آبادان بود. بعد از سينما رکس آبادان بود که من در خيابان ها براي اولين بار شعر مرگ بر شاه شنيدم . بعد از سينما رکس بود که به گمان من کل بافت جامعه و بافت شعارها، در جهت راديکال شدن حرکت کرد و در جهت برانداختن جدي تر شاه، در يک سطح گسترده اي شکل گرفت. قبل از آن، هميشه من تصورم اين بود که هنوز راه آشتي، يک راه بينابيني، شايد وجود داشته باشد. ش.ط: بسياري مانند دکتر ميلاني معتقدند گروههاي سياسي مختلف، فقط در اين انقلاب شرکت داشتند، اما هيچ نقشي در سازماندهي آن نداشته، بيشتر به صورت شرکت کننده گان دون برنامه در تظاهرات شرکت مي کردند. مريم سطوت، که هنگام انقلاب عضو سازمان چريک هاي فدايي خلق بود و در خانه تيمي زندگي مي کرد، در تاييد اين نظر به راديو فردا مي گويد: مريم سطوت (عضو سابق چريک هاي فدايي خلق): در سازماندهي اين تظاهرات ما هيچ نقشي نداشتيم تا ان جا که من خبر دارم، از مجموعه آن تيمي که من در آن بودم. تنها چيزي که وجود داشت، ما مي خواستيم باشيم در محيط و ببينيم که چه خبر است و مردم چه مي کنند و چه اتفاقي دارد مي افتد. به هيمن دليل تمام بچه هاي سازمان مي دانم که آن روز در خيابان ها بودندو فقط ما همه چيزمان اين بود که جايي نرويم که کنترل بدني بشويم و از اين نظر که ما خودمان اسلحه هميشه حمل مي کرديم، اين را نگران بوديم. ولي تمام آن روزها اين را مي دانم که بچه ها همه توي خيابان ها بودند و براي ما اين مطرح بود که چه اتفاقي دارد مي افتد و اين روند چه جور چيزي است که دارد پيش مي رود؟ ش.ط: خوب، چه طوري مي ديديدش؟ مريم سطوت: ما هم حضور مذهبي ها را حس مي کرديم، هم سازماندهي و سازمانگري آن ها را مي ديديم که چگونه است. ش.ط: يعني در واقع شما معتقديد که آن ها دست بالا را داشتند در سازماندهي؟ مريم سطوت: دقيقا، يعني تمام مذهبي ها از طريق مساجدي که وجود داشت، سازماندهي و سازمانگري مي کردند و از طريق يک سري نيروهاي مذهبي که در بازار بودند و قدرت مالي داشتند، سعي مي کردند که کمبودهاي مردم را از جمله نفت و مواد خوراکي تامين کنند و پشتوانه اين حرکت ها بودند و به همين دليل باز مي توانستند نيروي بيشتري را به خودشان ... يعني اعتماد بيشتري را جلب بکنند در ميان مردم. ش.ط: پس از ربع قرن، اکنون نکته اي کمه در مورد انقلاب ايران بسياري درباره اش اتفاق نظر دارند، اين است که در آن هنگام به غير از گروه هاي اسلامي هيچ نيروي سياسي اپوزيسيون ديگري در ايران نمي دانست که چه مي خواهد، همه فقط مي دانستند چه نمي خواهند. حميد مقدم مي گويد: دکتر حميد مقدم: تا 17 شهريور، هر روز در اين تظاهرات خود به خودي که در ايران رخ مي داد و عملا همه مردم از اقشار مختلف، از طبقات مختلف، در آن شرکت مي کردند، روشن نبود که خواست چيست و نه چپي ها برنامه خاصي داشتند، نه چپي ها درک درستي از دموکراسي يا سوسياليسم داشتند (که خود من هم جزو آنان بودم)، و نه اين که شبکه اي که بعدا به عنوان شبکه مشخص و معين اسلامي ها در ايران به وجود امد که در واقع وجود داشت، منتهي شکل بيروني به خود گرفت، آن هم براي مردم روشن نبود. همواره برخورد يا استنباط از حرکت اسلامي چندين معمم و آيت اللهي بودند که آن دوره عمدتا نظريات مترقيانه داشتند و بحث از دموکراسي و غيره بود. وانگهي که بايد مشخصا بگويم که درک ما از دموکراسي بسيار بسيار پايين بود، به علاوه اين که بعدا شايد وقتي تظاهرات بيشتر و بيشتر در دانشگاه متمرکز شد و گروه هاي سياسي مختلف هويت خودشان را نشان دادند، آن جا کاملا روشن بود که يک جريان اسلامي قصد تفوق و تمام خواهي دارد در جنبش ايران. ش.ط: مريم سطوت که در 17 شهريور جوان 23 ساله اي بود، يعني در حيطه سني بيش از 60 درصد جمعيت ايران، وقتي به گدشته نگاه مي کند، با روشني کامل مي گويد ما نمي دانستيم چه مي خواستيم. مريم سطوت: آن زمان اين قدر اين مسئله رفتن شاه براي همه عمده بود، فکر نمي کنم کسي اصلا فکر مي کرد که حالا بعدش اگر که بيايد، چه مي شود. ما هم بيتشر در اين چهارچوب بوديم که فکر مي کرديم واقعا اين ديکتاتوري آن قدر قوي و شديد است، شايد اولين گامي باشد که اين را کنار بگذاريم، بعد شايد بشود فکر کرد که حالا چه مي خواهيم. يعني نگاه ها بيشتر اين طوري بود و اصلا روي اين مسئله فکر نمي شد که حالا اگر مذهبي ها بيايند چه اتفاقي مي افتد؟ ما با اين ها درگير مي شويم ... در اين زمين هيچ فکري وجود نداشت، عمده ... ش.ط: خوب، حالا شما بعد از 25 سال فکر مي کنيد اگر برگرديد دو مرتبه به همان نقطه 17 شهريور 57، باز هم به همان ترتيب عمل مي کنيد؟ مريم سطوت: راستش همان طور که گفتيد، 25 سال از آن زمان گذشته است. من در واقع حدود 24-23 سالم بود و جوان بودم و بقيه هم همه مثل من، مي خواهم بگويم جواني و سني نيست، جواني تجربه هم هست و من فکر مي کنم آن چنان آن موقع اين فکر ديکتاتوري که هيچ صدايي را نمي گذاشت بالا بيايد در همه ما قوي بود که توان اين را نداشتيم که حتي يک قدم آن طرفتر فکر کنيم و فکر کنيم چه مي خواهيم، بيشتر همه فکر مي کرديم چه نمي خواهيم و من امروز يک مقدار سخت است راجع به آن زمان قضاوت کنم، ولي فکر مي کنم تجربه اي که امروز براي من است، امروز وقتي که مي گويم چه نمي خواهم، بايد حتما پشتش هم بگويم که چه مي خواهم. اين را هم بايد تاکيد بکنم، سايد اين است تجربه اي که من از اين سال ها گرفتم. ش.ط: 17 شهريور 1357، 17 شهريور 1382. يک ربع قرن تجربه، تجربه هاي بسيار در زندگي هاي فردي و حيات يک نسل، زماني طولاني. اما در زمان تاريخي جمع اين تجارب چه درسي به جامعه داده است؟ سوالي که پاسخ ان با مردم ايران است. در گزارش ويژه راديو فردا به مناسبت سالروز 17 شهريور، دكتر عباس ميلاني، استاد دانشگاه و مولف كتاب «معماي هويدا» حميد مقدم، بازرگان ايراني در واشنگتن و مريم سطوت از اعضاي سابق سازمان چريكهاي فدايي خلق به بازگويي وقايع و بررسي اهميت آن مي پردازند.
XS
SM
MD
LG