لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۳۰

ایران و آمریکا در دوران پسا بولتون


جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا
جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا

استعفا یا اخراج جان بولتون، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، و همزمان اعلام موافقت احتمالی پرزیدنت ترامپ با فرانسه برای پیش خرید ۱۵ میلیارد دلار نفت از ایران، همه اشاراتی است به تغییر نگاه پرزیدنت ترامپ به مسئله ایران، و تسهیل ملاقات احتمالی او با روحانی در هنگام حضور در جلسه آتی سازمان ملل.

عکس‌العمل نهایی جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ بخشی از آن را می‌توان از گفتار رؤسا و بخش دیگری را می‌توان از سابقه تصمیم‌گیری دولت جمهوری اسلامی در این موارد حدس زد.

عکس‌العمل آنی روحانی در مقابل اخراج بولتون، طبق معمول تأیید خط «مقاومت» آیت‌الله خامنه‌ای بود. او خاطرنشان کرد که این پیروزی خط مقاومت ایران بود که بولتون اخراج شد (نقل به مضمون). البته این واقعیت که ترامپ از روز اول با بولتن اشکال داشت و معاون او آقای کاپرمن هم که جایگزین موقت اوست از شاگردان مکتب بولتون به حساب می‌آید و افراد فهرست جایگزینان هم تفاوت ماهوی با بولتون ندارند، و اصولاً دغدغه‌های ایالات متحده منحصر به ایران نیست، و نهایتاً اینکه اختلاف نظر شدید درباره طالبان بود که کاسه صبر ترامپ را لبریز کرد هیچکدام مورد توجه آقای روحانی قرار نگرفت.

با این حال، این واکنش فوری نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی، طبق معمول، به جای چاره‌جویی برای برون‌رفت از بن‌بست، باز در صدد اثبات حقانیت جمهوری اسلامی و پیروزی حق بر باطل است.

مطالعه موارد مشابه و عکس‌العمل جمهوری اسلامی هم راه‌گشاست. دولت جمهوری اسلامی دولت بحران است و رهبران آن به جای چاره‌جویی، غالباً در صدد استفاده از وضعیت بحرانی‌اند. پس در مرحله اول بحران ایجاد می‌شود. طرف مقابل عکس‌العمل نشان می‌دهد. رهبران ایران با هم وارد نزاع می‌شوند و رهبر برای حفظ موقعیت و مقام خود تندترین مواضع را اتخاذ می‌کند. دولت‌های خارجی به تضییقات اضافه می‌کنند. رهبران ایران علناً بی‌اعتنایی می‌کنند و موضع جهادی و مقاومتی می‌گیرند. وخامت اوضاع بیشتر می‌شود. رهبران انتخابی ژست مصالحت‌آمیز می‌گیرند در حالی که رهبر سخنرانی‌های آتشین می‌کند.

این بازی تا آنجا پیش می‌رود که دولت جمهوری اسلامی وارد فاز مصالحه می‌شود. دولت‌های خارجی امتیاز می‌گیرند و خیلی کمتر از آنچه در بدو امر امکان داشت، پیشنهاد می‌کنند. دولت ایران با شعار و انتقاد رهبر از رئیس‌جمهور قرارداد جدید را می‌پذیرد، تا بحرانی دیگر. باید خاطرنشان کرد که در عین حال ارباب قدرت در ایران در تمام مدت و در هر فازی بر ثروت و حوزه قدرت خود اضافه می‌کنند. بر اساس این الگو می‌توان نه به‌طور قطع ولی به‌طور احتمالی پیش‌بینی کرد که در این وضعیت جدید نیز چه اتفاقاتی خواهد افتاد.

ترامپ، همانطور که بارها خاطرنشان کرده، مایل به مذاکره با رهبران ایران است. این تمایل بخصوص پس از اینکه دو کشور تا لبه جنگ پیش رفتند، افزایش پیدا کرده و اصالت دارد. عکس‌العمل رهبران ایران هم یا گذاشتن شرط محال بوده است (مانند بازگشت آمریکا به برجام و لغو «کلیه» تحریم‌ها)، و یا تحقیر و گفتن اینکه ترامپ فقط خواهان عکس گرفتن در کنار آنان است و نه گفت‌وگوی جدی و رفع مشکلات. در این نوشته به هردو رویکرد می‌پردازیم.

فرض اول اینکه ترامپ همه تحریم‌ها را بردارد (که البته بخش عمده‌ای هنوز تحریم‌های شورای امنیت است و غیره). ترامپ نمی‌تواند چنین کند. انتخابات در پیش است و چنین حرکت ناگهانی برای جمهوری‌خواهان ضرر کلی دارد. جمهوری اسلامی می‌تواند خواهان این امر باشد، ولی بعد از مذاکره و نه قبل از آن، و در آن زمان هم اگر نتواند کلیت تحریم‌ها را لغو کند، می‌تواند خواستار مثلاً آزادی فروش نفت به هند باشد.

فرض اینکه مذاکره با ترامپ باعث بالارفتن پرستیژ او خواهد شد و نتیجه ملموسی برای ایران نخواهد داشت نادرست است. ایران به همان اندازه که ترامپ سود تبلیغاتی میبرد سود خواهد برد -البته جهادی‌های هم‌پیمان چندان شادمان نخواهند شد. اما صرف ملاقات رهبران دو کشور بازار ایران را تکان خواهد داد و به کاهش قیمت دلار که مثل بازار بورس ایران عمل می‌کند، کمک خواهد کرد؛ به شرط اینکه آیت‌الله‌ها در ایران، لااقل موقتی هم شده ساکت بمانند. این ملاقات حتی ممکن است در تعدیل رفتار رقبای منطقه‌ای ایران مؤثر باشد، کما اینکه اویگدور لیبرمن، سیاستمدار با نفوذ اسرائیلی، اشاره به از دست رفتن حمایت ترامپ از نتانیاهو و تغییر سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا کرده است.

رهبران جمهوری می‌توانند ترامپ را غیرقابل اعتماد و ناپخته و متلون المزاج بنامند، ولی واقعیت امر این است که تنها یک گردش قلم همین فرد اقتصاد رو به رشد کشور را تا حد ونزوئلایی شدن نزول داده است. اگر فرض این است که سالی دیگر صبر کنند «شاید» فرجی برسد و دمکرات‌ها سرکار بیایند، هم جنبه مذهبی و قضا قدری‌اش بر جنبه سیاسی آن می‌چربد.

منتظر ماندن تا ژانویه سال ۲۰۲۱ به فرض پیروزی دمکرات‌ها و ثابت ماندن وضعیت موجود، باز هم صدمات جدی به اقتصاد و امنیت کشور وارد خواهد کرد، اضافه بر اینکه برد دموکرات‌ها هم ضامن بهبود روابط دو کشور نیست. روشن است در انتخابات پیشین هم اگر هیلاری کلینتون برنده شده بود چه بسا وضعیت به برخورد نظامی با ایران می‌انجامید. البته مهم‌تر از همه این احتمال است که ممکن است ترامپ دور دوم را هم ببرد و تمام محاسبات غلط از آب در بیاید.

موانع ملاقات و مذاکره دو کشور

برای درک موضع جمهوری اسلامی، باید به اهم ملاحظات آن کشور بپردازیم. اول سیاست خاص بین‌المللی جمهوری اسلامی است که به جای تمسک به شیوه‌های مرسوم، از روز اول استراتژی خود را براساس تجهیز و تسلیح توده‌های فقیر شیعی مسلک و گاه اهل سنت (مثل مورد حماس) قرار داده و آنان را ابزار اجرای سیاست خارجی خود کرده است.

این دیدگاه راهبردی ایران را در تضاد دائمی با کشورهای منطقه و نیز غرب قرار داده است. آیت‌الله خامنه‌ای به همین دلیل و به طور واقع‌بینانه امکانی برای مصالحه با جهان نمی‌بیند. در مذاکرات طبیعتاً آمریکا خواستار قطع این حمایت‌ها می‌شود و این خلاف مسیر جمهوری اسلامی است.

دومین مانع عمده این است که نظام اصالتاً نسبت به غرب و مدرنیته وسواس دارد و خواستار «نگاه به شرق» است. این امر با تشدید تحریم‌ها شتاب بیشتری گرفته و ایران را به حدی وابسته به چین کرده که اصطلاح «مستعمره چین» به خود گرفته است.

ایران در قراردادی در سال ۲۰۱۲ امتیازاتی به چین داده بود که سایت «بازتاب» نزدیک به محسن رضایی آن را قرارداد ترکمانچای چین نامید. ولی آن قرارداد در مقابل قرارداد ۲۰۱۶ رنگ که عملاً ایران را تبدیل به مستعمره اقتصادی چین می‌کند، رنگ باخت.

با این حساب می‌توان تصور کرد که نفوذی‌ها و آنها که از این قراردادها سود می‌برند در راه نزدیکی با غرب سنگ‌اندازی و اشکال‌تراشی کنند. نقش هیئت موتلفه در بازار و حمایت این گروه از سیاست درهای باز در برابر چین و نابودی بازار داخلی قابل ذکر است. البته این تنها به حمایت هاشمی رفسنجانی ممکن می‌شد. سیاست «نگاه به شرق» آقای خامنه‌ای البته از سبقه ایدئولوژیک هم برخوردار است. وابستگی نظامی به روسیه هم بیشتر ناشی از همین نظریات است.

در نهایت کارنامه سیاه جمهوری اسلامی در نقض حقوق بشر است که باعث می‌شود آقای خامنه‌ای را نگران کند. او تقریباً بدون استثنا هرگاه که صحبتی از نزدیکی با غرب شده بلافاصله اضافه کرده است که اگر ایران تمام خواست‌های غرب را هم برآورده کند، آنان باز مسئله حقوق بشر را بهانه می‌کنند.

خروج جان بولتون (که روابط تنگاتنگی هم با بعض گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی در خارج دارد) بیش از همه چیز اشاره‌ای است بر اینکه سیاست‌های سختگیرانه در مورد ایران، ونزوئلا، کره شمالی تاحدی تعدیل خواهد شد و حتی ممکن است مذاکره با طالبان افغانستان در سطوحی از سر گرفته شود.

احتمال جنگی دیگر در خاورمیانه کمتر شده و شاید بهبود نسبی روابط با تهران مانع از سقوط مطلق کشور شود و از احتمال تبدیل ایران به مستعمره تمام و کمال اقتصادی چین کم کند. کشورهای جهان سومی ناگزیر به اتکا به چند کشور قدرتمندند تا تعادل قدرت لازم را برقرار کنند. شعار خودکفایی و استقلال سر دادن و با جهان وارد مبارزه شدن و تمام تخم‌مرغ‌ها را در سبد یک کشور قدرتمند مثل چین قرار دادن، در نهایت باعث سقوط و تبدیل کشور به حد مستعمره‌ای مثل برمه و موزامبیک و نظائر آن‌ها می‌شود. اگر رهبران ایران در مورد نیات چین شک دارند می‌توانند از کشورهای آقریقایی و حتی از کشور همسایه پاکستان در این مورد جویا شوند، و اگر قصد بازی کردن با کارت چین برای وادار کردن غرب به مصالحه دارند، شاید بهتر باشد نگاهی دوباره به وضعیت ژئوپولیتیک آسیا بیاندازند.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG