لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۴۶

عید نو و قفل زندان


علی خامنه‌ای در خلال سخنرانی نوروزی سال ۸۹ در مشهد
علی خامنه‌ای در خلال سخنرانی نوروزی سال ۸۹ در مشهد

آنجا که سخن از بهار و نوروز است، در شعر و ادب فارسی اشارت به رهایی از شر، و پیروزی نیکی، کم و کمیاب نیست. اما تحت حکومت جمهوری اسلامی این حال چنان گسترده، که می‌توان به جرئت گفت امروزه این کلام مولوی تجسم بی‌واسطه‌اش را نزد ایرانیان یافته است:

باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم/ وین چرخ مردم‌خوار را چنگال و دندان بشکنم

بی هیچ گزافه، اینک در ایران تصور چرخ مردم‌خوار با تصویر حکومت در آمیخته و یکی شده است. چرا که حاکمان بی‌هیچ شرمی خون مردمان و مال ملت را می‌خورند و این مردم‌خواری را به نام خدا، که گرداننده چرخ گردون می‌خوانندش، توجیه می‌کنند. همین ادعای نمایندگی خداست که به چرخ سرکوب جمهوری اسلامی سوخت ویژه می‌رساند تا به نام حفظ بیضه اسلام بی‌وقفه بچرخد و همچنان قربانی بگیرد.

اعمال سانسور و کنترل فضای عمومی و زندگی خصوصی شهروندان نیز با داعیه مبارزه با تهاجم فرهنگی بیگانه مشروع می‌شود. بسان همه الگوهای سیاسی ملهم از اسلام‌گرایی، جمهوری اسلامی از مذهب سیمان هویت فردی و جمعی می‌سازد، و فرهنگ و تمدنی هزاران ساله را به اسلام تقلیل می‌دهد.

طبیعی است که با چنین انگیزه‌ای، همه ابعاد و اجزای سازنده فرهنگ که با آموزه‌های اسلام‌گرایانه همخوان نیستند، هدف سانسور و سرکوب قرار می‌گیرند؛ از آن جمله است علم و دانش، هنر و ادبیات، و آداب و رسوم عادی و غیردینی زندگی اجتماعی و شخصی، که افراد و گروه‌های اجتماعی را با هر عقیده و مذهبی شامل می‌شود. و درست از همین جاست رابطه پر تنش حاکمان با نوروز و جشن‌هایی که ایرانیان به این مناسبت بر پا می‌کنند.

از بهاریه خمینی تا حافظ‌خوانی سفیر حکومتی

بانی ولایت فقیه، روح‌الله خمینی در سال‌های جوانی و طلبگی مسمطی در وصف نوروز سروده که از همان مصرع‌های آغازین، فرا رسیدن فروردین را بسان جنگی تهاجمی برای تسخیر جهان تصویر می‌کند: :گشت از فرمان وی‌ در خدمتش گردون مقرّر/ بر جهان و هر چه اندر اوست، یکسر حکمران شد».

در این صحنه، ابر و باد و خورشید و برق آسمان به فرمان در می‌آیند تا: «از شلیک لشکری‌ بر خاک تیره خون بریزد/ قلب‌ها سوراخ و اندر صفحه‌‌ هامون بریزد/ هم به خاک تیره از گُردان دو صد میلیون بریزد/ زَهْرَۀ‌ قیصر شکافد، قلب ناپلئون بریزد/ لیک زین بُمباردمان، عالم بهشت جاودان شد».

عجبا که نگاه طلبه جوان به بهار، آکنده از همان ستایش از جنگ و خونریزی است که سال‌ها بعد در گفتارش پیرامون جنگ ایران و عراق سرریز شد، تا آنجا که رویدادی چنین ویرانگر را رحمت الهی خواند.

در مصرع‌های بعدی این مسمط، نوبت به بهروزی جهان و خوش‌اقبالی دنیا و عیش و طرب می‌رسد و میل به یار و عشق هم با تصاویری اروتیک رخ می‌نماید: «سر به سر دوشیزگان بوستان، چون نوعروسان/ داشته فرصت غنیمت در غیاب بوستان‌بان/ کرده خلوت با جوا‌‌‌نهای‌ سحابی‌ در گُلستان/ رفته در یک پیرهن با یکدگر چون جان و جانان/ من گزارش را نمی‌دانم دگر آنجا چسان شد!».

عاقبت اما کار عشق گل و بلبل هم به عقد شرعی می‌رسد: «جان‌فزا بزمی طرب‌انگیز و خوش‌آراست، بُلبل/ تا که آید در حبالۀ عقد او گل، بی‌تأمُل».

با این اوصاف حیرت‌انگیز نیست که بالاخره نوروز هم با امامان شیعه وصلت می‌کند: «خود در این نوروز، اندر هشت جنّت شور وغوغاست/ قُدسیان را نیز، در لاهوت، جشنی‌ شادی‌افزاست/ چون که این نوروز، با میلاد «مهدی» توأمان شد.../ مُصطفی‌سیرت، علی‌فر، فاطمه عصمت، حسن‌خو/ هم حُسین قدرت، علی‌ زهد و مُحمّد عِلم مَهْرو/ شاهِ جعفر فیضُ و کاظِم حلم و، هشتم قبله‌گیسو/ هم تقی‌ تقوا، نقی‌‌ بخشایش و هم عسکری‌ مو/ مهدی قائم که در او جمع، اوصاف شهان شد».

مسیر پر پیچ وخمی که طلبه جوان، روح‌الله خمینی در این مسمط ثقیل پیموده تا بهار و نوروز را به ۱۲ امام برساند، همان راهی است که صاحب‌قدرتان جمهوری اسلامی در آن گام زده‌اند، با این تفاوت که آنها قدم بزرگتری برداشته و کوشیده‌اند نوروز را از محتوا خالی کنند.

بیان صریح این سیاست را در نطقی می‌یابیم که ولی فقیه خامنه‌ای در سال ۷۷ در مشهد، در صحن امام رضا ایراد کرده است. او به صراحت می گوید راه درست در باره نوروز این است که ظاهرش را نگاه داریم و باطنش را عوض کنیم و از ایرانیان تجلیل می‌کند که به همین راه رفته‌اند: «می‌بینید که نوروز را نگه داشتند، محتوای آن را که غلط بود، به محتوای صحیح و درست تبدیل کردند».

و درباره غلط محتوایی نوروز، ولی فقیه شرح و بسط می‌دهد که «همۀ این جشن‌های دورۀ سال -مثل جشن «نوروز»، یا جشن «مهرگان»، یا جشن‌های دیگری نظیر «خردادگان»، «مردادگان» و جشن‌های گوناگونی که قبل از اسلام بوده است- در خدمت حکومت‌های استبدادی و سلطنت‌های پوسیدۀ دوران جاهلیت ایران بود! محتوای نوروز، محتوای مردمی و خدایی نبود؛ توجّه و ارادت به حضرت حق در آن نبود؛ جهات عاطفی و انسانی و مردمی در نوروز نبود!»

مگر می‌شود آیین‌های نوروزی را که تجلی‌گر ستایش نور، گرما، زندگی، عشق، شادی، زایش، و شکوفایی‌اند خالی از عاطفه و انسانیت خواند؟ چگونه چنین وارونه‌سازی ممکن می‌شود؟

پاسخ را تنها در کژ و کوژی نگاه اسلام‌گرایانه به جهان و مردمان می‌توان یافت که الگوی عاطفه و انسانیت را با قیچی شرع می‌برد و با سوزن ایدئولوژی می‌دوزد تا جامه عفت و طهارت ادعایی‌اش را بر تن جامعه بپوشاند.

اینک، بیش از چهار دهه است که این جامۀ تنگ و ناساز، پیکر ایران را در خود می‌فشرد و سخت می‌آزارد. و از همین جاست که درست بر خلاف آنچه خامنه‌ای می‌گوید، آیین‌های نوروزی روزبه‌روز بیشتر بیان آشکار مقاومت فرهنگی ایرانیان در تقابل با جمهوری اسلامی شده‌اند؛ بر ضد فرهنگ عزا، نوروز را تبلور شادی و امید می‌خواهند، بر ضد نفرت‌پراکنی و جنگ‌افروزی، نوروز را دعوت به مهر و دوستی می‌خواهند، و بر ضد سنگ شدن در قالب‌های از پیش ساخته، نوروز را رُستن و بارور شدن می‌خواهند و نو شدن.

و مگر این‌ها همان صفاتی نیست که سبب شده طی قرن‌ها، ایرانیان، ورای تعلقات طبقاتی، قومی و مذهبی، نوروز را فرخنده بدانند و جشن بگیرند؟

پاسخ بی‌گمان مثبت است، و همین است که امروز جمهوری اسلامی را نیز واداشته تا به اقتضای مصالح سیاسی، نوروز زیبا را بزک‌ساز چهره خود کند. این روزها شاهدیم که از یکسو تلاش مقامات اسلامی همچنان بر آن است که نوروز را با تاریخ زادروزها و یا درگذشت امامان گره بزنند. و از سوی دیگر، در سوم فروردین، در شرایطی که بیدادگری حاکمان جایی برای حقوق ابتدایی شهروندان باقی نگذاشته، تخت‌روانچی سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل، دم از کیفیات حقوق بشری و صلح‌دوستانه نوروز می‌زند و حافظ می‌خواند.

این مضحکه اما تنها گواهی صادق بر این واقعیت است که جمهوری اسلامی نه تنها نتوانسته باطن نوروز را تغییر دهد، بلکه ناگزیر شده ظاهر خود را نیز با آن هماهنگ جلوه دهد. امید که این همه نوید بخش نزدیک‌تر شدن آن عید باشد که چرخ مردم‌خوار جمهوری اسلامی در هم شکند و قفل از در زندانی که ایران و ایرانیان را در بند کشیده برگیرد.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
  • 16x9 Image

    شهلا شفیق

    شهلا شفیق، جامعه‌شناس، پژوهشگر و نویسنده ایرانی مقیم فرانسه است. او از دریافت‌کنندگان نشان لژیون دونور است.

XS
SM
MD
LG