لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ تهران ۱۱:۱۱

«آی‌پد» در قبال «سکس»


می‌گوید اسمم «مایا» ست. می‌پرسم این اسم واقعی توست؟ می‌خندد. پشت پرده‌ای نشسته که اتاقش را از راهرویی بلند جدا می‌کند. دوربینم را در می‌آورم و عکسی می‌گیرم. صورتش را پنهان می‌کند و با دلخوری می‌گوید که عکس نگیرم.‌‌ همان یک عکس را به او نشان می‌دهم. می‌پرسم می‌توانم از این استفاده کنم. دوباره می‌خندد. می‌گوید همین یکی.

مایا بیست و یک ساله است. البته سن و سالش هم مانند اسمش چندان واقعی به نظر نمی‌رسد. اهل جنوب تایوان است، ولی چند سالی است که در تایپه درس می‌خواند. همین جا هم زندگی می‌کند در محله‌ای در نزدیکی مرکز کلان‌شهر. جایی در یکی از ده‌ها بازار بزرگ شبانه شهر معروف به «کوچه مار‌ها». در کوچه مار‌ها می‌توان غذای لذیذ خورد، مارهای عجیب و غریب را قبل از خورده شدن تماشا کرد، ساعت و شلوارک و تی‌شرت ارزان خرید و در گوشه و کنار، در خانه‌های دو سه طبقه‌ای که راهروهای بلند دارند، با زنان میانسال به رخت خواب رفت. محله مار‌ها گران نیست و مشتری‌ها هم عمدتا کارگران ساده از تایوان یا کشورهای آسیای جنوب شرقی‌اند. مایا در یکی از این خانه‌های ارزان زندگی می‌کند.
شی من دینگ؛ یکی از ده‌ها محله شلوغ تایپه با مغازه‌ها و رهگذران رنگارنگ
شی من دینگ؛ یکی از ده‌ها محله شلوغ تایپه با مغازه‌ها و رهگذران رنگارنگ

برای تحصیل به تایپه آمده است. تن‌فروش نیست. یعنی از این راه زندگیش نمی‌چرخد. برای خورد و خوراک و درس خواندن، پول به اندازه کافی دارد. اما این‌ها برایش کافی نیست. مایا دختر زیبایی است با اندامی ظریف، موهای بلند و صاف و چشمانی که همیشه خانه لنزهایی رنگی‌اند که مردمک چشم را بزرگ‌تر نشان می‌دهد. شبیه بعضی از دخترهای همسن و سالش.

این روز‌ها دیدن دخترهای جوان چینی که لنزهای بزرگ‌کننده مردمک استفاده می‌کنند طبیعی است. مایا آرزو دارد چشمانی درشت داشته باشد، آن طور که خودش می‌گوید مانند «دختران غربی». پاهای کشیده داشته باشد مانند «دختران غربی». لب‌های بزرگ داشته باشد مانند «دختران غربی» و آی‌فون و آی‌پد، مانند «دختران غربی».

و برای داشتن لنزهای رنگارنگ، عمل جراحی روی پا یا لب و داشتن آی‌فون و آی‌پد، پولی که از خانواده برای تحصیل می‌گیرد، کافی نیست. مایا تن‌فروش نیست، تنها گاهی با رهگذران ثروتمندی که به محله مشهور شی من دینگ می‌روند، به رخت خواب می‌رود. با مشتریانی که برخی از قضا «غربی‌اند».

مایا را از طریق سازمان غیردولتی کوچکی شناختم، که هدفش کمک به دختران همسن و سال اوست که تنها برای خریدن اجناس لوکس و گران‌قیمت یا انجام عمل‌های پلاستیک به تن‌فروشی روی می‌آورند. منتها به نظر می‌رسد این سازمان کوچک و ساز و کارهای نظیر آن تنها کاری که می‌توانند انجام دهند ارائه مشاوره است. آن‌ها البته از خدمات روانکاوان نیز بهره می‌برند.

خدمات روانکاوی و کمک به تن‌فروشان کم سن و سال را شهرداری شهر تایپه نیز از میانه دهه نود سده گذشته ارائه می‌کند. بر اساس آمار دولتی، در آغاز هزاره جدید بیش از سی هزار تن‌فروش کم سن و سال در تایوان مشغول به کار بودند. البته به نظر نمی‌رسد این آمار کسانی مانند مایا را که تنها برای خرید اجناس لوکس،‌گاه و بیگاه به تن‌فروشی روی می‌آورند در بر گیرد.

آمار یونیسف تقریبا دو برابر آمار دولتی است. بر اساس آمار نه چندان جدید از یک موسسه پژوهشی (سی‌ای تی دابلیو آسیا اقیانوسیه)، چهل درصد این تن‌فروشان کم سن و سال از قبیله‌های قدیمی تایوان که عمدتا ساکن جنوب‌اند، می‌آیند. از سال ۲۰۱۱ به این سو تن‌فروشی با نظارت دولتی در مکان‌های خاص قانونی است. اما در چین تن‌فروشی همچنان غیر قانونی است. با این همه، آمار -به ویژه با در نظر گرفتن جمعیت این کشور- بسیار بیشتر است. هر چند این آمار، با وجود محدودیت‌های اطلاع‌رسانی در این کشور دقیق نیستند. فونداسیون اسکلس، یک سازمان غیر دولتی فرانسوی که پیرامون تن‌فروشی و قاچاق انسان فعالیت می‌کند، رقم تن‌فروشان کم سن و سال در چین را بین دویست تا پانصد هزار نفر اعلام می‌کند. اما در آسیای شرقی این فقط پدیده‌ای مختص به چین و تایوان نیست.

شی من دینگ؛ یکی از ده‌ها محله شلوغ تایپه با مغازه‌ها و رهگذران رنگارنگ
شی من دینگ؛ یکی از ده‌ها محله شلوغ تایپه با مغازه‌ها و رهگذران رنگارنگ
ژاپن کشوری است که تن‌فروشی دختران و پسران نوجوان برای خرید اجناس لوکس، در آن قدمتی کهن‌تر دارد. تنها خرید اجناس لوکس نیز نیست که گروهی از نوجوانان را به تن‌فروشی تفننی می‌کشاند، عمل‌های زیبایی، مثلا برای افزایش قد، یکی دیگر از دلایل‌اند، هر چند به مراتب هزینه‌برترند.

تایوان در سال‌های گذشته به یکی از مهم‌ترین مقصد‌ها برای انجام عمل پلاستیک برای چینی‌ها تبدیل شده است، به طوری که امسال دولت تایوان به فکر تسهیل امور ویزای پزشکی برای شهروندان جمهوری خلق چین افتاده است. کسانی که عمدتا فقط برای انجام عمل پلاستیک به تایوان سفر می‌کنند.

مایا در کوتاه‌مدت در آرزوی داشتن آی‌پد است. در بلندمدت عمل بلند کردن پا و در ‌‌نهایت همسری پولدار؛ می‌گوید «مانند دختران غربی». مایا هرگز به یک کشور غربی نرفته است. تمام آن چه از غرب می‌شناسد را در یکی از ده‌ها شبکه تایوانی دیده که از صبح تا شب تنها برنامه‌های سرگرم‌کننده پخش می‌کنند. برنامه‌هایی که شرکت‌کننده‌های آن‌ها به طرز شگفت‌آوری آرایش شده‌اند یا لباس پوشیده‌اند. از موهای رنگارنگ، لنز، مژه‌های مصنوعی بسیار بلند، عینک‌های بزرگ بدون شیشه (با وجود لنزهایی که خودشان طبی هم هستند) تا ناخن‌های نقاشی‌شده یا کفش‌هایی با پاشنه‌های خیلی بلند. این تصاویر تنها مختص به تلویزیون نیست.

در یکی از محله‌های مشهور تایپه، شانگهای یا بیجینگ که قدم بزنید، هویداست، انگار پرتاب شده‌اید به استودیوی تلویزیون یا صحنه تئا‌تر. از مایا می‌پرسم برای چه می‌خواهد آی‌پد داشته باشد. می‌خندد. «مثل همه». این تنها جوابی است که می‌دهد. انجی، دختری که مرا از طریق سازمانی غیردولتی به مایا معرفی کرده و راضیش کرده تا او را برای یک روز همراهی کنم، می‌گوید «ما می‌خواهیم عوض شویم، ظاهرا شبیه غربی‌ها شویم. حداقل در شهرهای بزرگ تایوان یا چین اوضاع این طور است، هزینه ظاهرا شبیه غربی‌ها شدن هم گاهی تن‌فروشی است. چون هرچه بیشتر می‌خریم، باز هم بیشتر می‌خواهیم».

به او می‌گویم به نظر نمی‌رسد خانواده‌های چینی چندان غربی شده باشند. می‌گوید این پدیده سالهای گذشته است، از وقتی اوضاع اقتصادی به شکل سریعی تغییر کرده. انجی می‌گوید با وجود تفاوت‌های سیاسی حکومت‌های چین و تایوان، شباهت‌ها هم زیاد است؛ مثلا جوان‌ها مثل ترقه به جهان دیگری پرتاب شده‌اند. همه می‌خواهند شبیه شومن‌های تلویزیون‌های آمریکایی شوند. مایا در طول روز زندگی ساده‌ای دارد. درس می‌خواند. در کلاس رقص سالسا شرکت می‌کند، هفته‌ای دو روز زبان انگلیسی می‌آموزد. آخر هفته‌ها به کلوب می‌رود، و بعضی از شب‌ها را با قدم زدن در بازار‌ها یا مراکز خرید می‌گذراند، به سینما می‌رود یا کنسرت موسیقی.

و ماهی دو سه بار به محله شی من دینگ می‌رود پی مشتری. می‌گوید از وقتی پلیس تایپه بیشتر از پیش از این محله مراقبت می‌کند، کارش کمی سخت‌تر شده است. البته همچنان کلوب‌ها و بارهای معروف وجود دارند که پلیس کاری به آن‌ها ندارد. در پایان شب همراه او، انجی و دوستانش به رستورانی در یکی از خیابان‌های مرکزی شهر می‌رویم. هوا مثل همیشه گرم است و همه جا پر از پشه. آرام آرام باران می‌گیرد. صاحب رستوران تشت‌های بزرگی پر از آب زیر چراغ‌های نئونی سفید می‌گذارد. از مایا می‌پرسم حکایت این تشت‌ها چیست. می‌گوید شب‌پره‌هایی که دور چراغ جمع می‌شوند، انعکاس نور را در آب می‌بینند و به هوای این که چراغ آنجاست در آب تشت غرق می‌شوند. آب تشت پر از شب‌پره است.
XS
SM
MD
LG