بزرگ میشوند مدرسه میروند و یک روز روی نقشه جغرافیا ایران را پیدا میکنند. نگاهتان میکنند و میخواهند بدانند از کجا و چرا آمدهاند. وقتی مهاجرت میکنید باید به همه این سوالها جواب بدهید. جوابهایتان داستان زندگی شماست.
پیش از مهاجرت به استرالیا مهندس مکانیک بودم. بعد از تمام شدن تحصیلاتم در زمینه مهندسی کار کردم و بعد به کشور تازهای آمدم. فرهنگ جدید برای مهاجران پر از چیزهاییست که حتی وقتی با تمام قدرت هم برای یاد گرفتنشان آستینها را بالا میزنید باز هم زمان قابل توجهی از زندگیتان برای درک کردن و به کار بستنشان صرف میشود. در همه این سالها بندرت استثنایی در این مورد دیدهام، اما اصراری ندارم که همه تجربه من را بپذیرید. دنیای مهاجرتی از هر زاویهای که به آن نگاه کنید چیزهای جدیدی برای کشف کردن دارد.
بعد از مدتی بیکاری و بعد همکاری با چند شرکت مهندسی در کشور تازه، یک روز از خودم پرسیدم این همان شیوه زندگیست که دوست داشتم روزی برای خودم داشته باشم؟ حقوق بهتر و زندگی در خانه بزرگتر؟ همهاش همین؟ میدانم همین حقوق بهتر میتواند سفر کردن بیشتر و راحتتر را برایتان جور کند. ولی میروید سفر و برمیگردید و دوباره همان جایی هستید که قبل از سفر بودید. دوربینتان را بردهاید و با چند عکس از سفر روزهایتان را میگذرانید تا سفر بعدی از راه برسد. همهاش خوب است اما برای من همه این خوبی عمیق نبود. چیزی در همان عکسهای سفر مرا به دنیای بیرون از محل کار میکشاند و چنان هیجان انگیز بود که باعث میشد ساعتهای کار را بسختی تحمل کنم.
یک روز بلاخره بدون رودروایستی از خودم پرسیدم با زندگیام میخواهم چه کار کنم. همینجا دلزده بمانم تا بازنشسته بشوم یا بروم همین ساعتهای کاری را یک جای دیگری بگذرانم ولی خوشحالتر باشم. بالاخره سوت پایان کشیده شد، میزم را جمع کردم مهندسی را کنار گذاشتم و عکاس شدم. عکاسی که اکنون عاشقانه کارش را دوست دارد، عاشق کودکان است و تشنه جستجوی پاسخی برای یافتن هویتاش است.
دغدغه "هویت" برای من که خود زنی مهاجر وهم اکنون ساکن استرالیا هستم، دغدغه ایست جدی و دایمی. هویتی که با گذر از مرزهای امن و آشنای آشیانهای که خود را بدان متعلق دانسته و با آن تعریف کردهام، شکلهای تازهای به خود گرفته است.
پروژه عکاسی از نوزادان ایرانی تبار و متولد و تبعه استرالیا را در آوریل ۲۰۱۶ آغاز کردم. تصاویر، با پس زمینه ترمهها و نقوش سنتی ایرانی در رنگها و طرحهای گوناگون برای هر کودک طراحی و عکاسی شده است که تصویرگر فرهنگ، سنت و ریشههایی ست که نسل جدید متولد شده از مهاجران ایرانی، گرچه آنرا از پدران و مادرانشان به ارث خواهند برد، اما شاید هرگز تجربه و درک مشابهی از آن -آنگونه که نسلهای قبل آنها را تجربه کردهاند - نخواهند داشت. فرزندانی که دنیای مدرن، جدید و متفاوتی که در آن به دنیا آمدهاند را تجربه خواهند کرد، ارزشهای تازهای براساس محیط زندگی و رشد خود بنا خواهند نهاد و البته شاید هرگز قادر نخواهند بود به زبان مادری خود به خوبی والدین و نیاکان خود تکلم کنند، بنویسند و یا شعر بخوانند.
در این مجموعه، نوزادان بازیگران روایت من از مهاجرت هستند. مهاجرت و گذر از مرزهای بیرونی و درونی که حاصلش هم تجربه تلخ بیگانگی تدریجی از ریشههای تشکلیل دهنده و هم زیبایی "تولد"ی ست که خود را باز تعریف میکند و هویتی تازه برای خویش میسازد.
بازیگران کوچک روایت من، یقینا وقتی بزرگ میشوند بدنبال ریشههای خود میگردند و شاید که این اولین عکسهایی که از زندگی آنها گرفتهام قدمهایی برای اتصال آنها به ریشههایشان باشد.
*********
نمایشگاه عکسهای مانا صلصالی به مدت شش هفته در محل مرکز چندفرهنگی بریزبن در استرالیا به نمایشآمده است.