ایران، به عنوان کشوری با حکومت اسلامی، رابطه با همجنس را جرم میداند، قوانین سخت برای پوشش زنان در فضای عمومی دارد، و هیچگونه آزادی بیان مخالف را تحمل نمیکند.
اما شگفتا، دولت ایران برخورد ملایمی با مسائل تراجنسیتی دارد!
از یک سو، گزارشها نشان از این دارد که دولت ایران جامعه تراجنسیتی را حمایت میکند، هزینه عمل جراحی تعیین جنسیت را تحت پوشش بیمه قرار میدهد، و در شهرداری تهران گروههای حمایتی برای فعالیت آنان دایر میکند. این حمایتها ایران را از سایر کشورهای اسلامی منطقه متمایز میکند. اما از سوی دیگر، دولت ایران همچنان نگاهی تبعیضآمیز به افراد تراجنستی دارد.
در سالهای اخیر، سازمان بهزیستی کشور همواره، اگرچه به طور محدود، به افراد تراجنستی کمکهای پزشکی، روانی و مالی کرده است. دانشگاههای ایران، که توسط دولت به شدت کنترل میشوند، تحقیقها و همایشهای زیادی در مورد مسائل تراجنسیتی برگزار کردهاند، و حتّی برخی روحانیون شیعه حامی دولت، در حمایت از افراد تراجنسیتی سخنرانی کردهاند. همچنین، دولت از کارهای فرهنگی برای افراد تراجنسیتی حمایت میکند. به عنوان نمونه، میتوان به اجازه اکران به فیلم «آینههای روبرو» اشاره کرد، فیلمی درباره یک مرد تراجنسیتی، که از خانواده و جامعهاش طرد شده بود. فیلم مورد استقبال گسترده واقع شد و حتی تحسین روزنامه اصولگرای کیهان را در پی داشت. به علاوه، بهنوش بختیاری، یکی از هنرپیشههای سینمای ایران که بیش از پنج میلیون فالوور در اینستاگرام دارد، به عنوان سفیر افتخاری جامعه تراجنسیتی، برای آنها در فضای عمومی فعالیت میکند و آگاهی جامعه را برای پذیرش و احترام به آنان افزایش میدهد.
اگرچه قدمهای مثبتی برای به رسمیت شناختن حقوق افراد تراجنستی برداشته شده است، اما در واقعیت زندگی روزمره، همچنان این افراد مورد تبیعض و آزار و اذیت واقع میشوند. در واقع، افراد تراجنسیتی به طور اساسی اشتباه فهمیده شدهاند و به طرز نگران کنندهای با آنها رفتار میشود.
اخیراً «سازمان اقدام آشکار جهانی» گزارشی از وضعیت افراد تراجنسیتی در ایران منتشر کرده است که در آن به نمونههایی از برخورد خشونتآمیز پلیس با این افراد اشاره شده است. در ایران، مراجع و سران قدرت، به تراجنسیت، به عنوان نوعی بیماری و اختلال روانی نگاه میکنند و آنها را تحت عنوان رسمی «اختلال هویت جنسی» طبقه بندی میکنند. این برخلاف جریان مورد پذیرش جهانی است که دیگر تراجنسیت را اختلال نمیشمارند، و سازمان بهداشت جهانی به سوی حذف طبقهبندی تراجنسیت به عنوان یک اختلال ذهنی گام برمیدارد. اما با محدود کردن مسئله به نگاه پزشکی، دولت ایران تنها جنسیت انتخاب شده بعد از عمل تعیین هویت جنستی را به رسمیت میشناسد.
ولی در همین فرآیند پزشکی، محدودیتهای وجود دارد. همه افراد تراجنسیتی مایل ویا قادر به انجام عمل تعیین هویت جنسی نیستند، و برخی دیگر حتّی اجازه انجام چنین عملی را ندارند. به عبارت دیگر، عمل تعیین هویت جنسیت برای همه تضمین شده نیست. دولت ایران برنامهای قانونی-پزشکی مقرر کرده است که در آن تک تک افراد خواستار تعیین جنسیت مورد معاینههای متعددی قرار میگیرند و تنها افرادی که این دوره طولانی را با موفقیت سپری کنند، و تحت عنوان «اختلال هویت جنسی» قرار بگیرند، میتوانند فرآیند تعیین جنسیت را آغاز کنند و به گرفتن کارت ملّی جدید امیدوار باشند.
بنابراین، چارچوب قانونی در ایران، ناتوان از به رسمیت شناختن افراد تراجنسیتیای است که تمایلی به فرآیند تعیین جنسیت ندارند. در ایران افراد تراجنسیتی بسیاری هستند که تمایلی برای ایجاد تغییر در اندام خود ندارند. برخی، مانند افراد کم درآمد و طبقه متوسط، حتی توانایی تأمین هزینههای زیاد ناشی از فرآیند طولانی پزشکی، که به چندین میلیون میرسد، را ندارند، و از این رو، فرآیند پزشکی برای آنان ممکن نیست. به علاوه، بسیاری از افراد تراجنسیتی، به خاطر تبیعیضها در جامعه، دسترسی به فرصتهای اجتماعی، آموزشی، و شغلی ندارند و این موضوع آنان را از فرصتهای اقتصادی بیبهره میکند. همچنین، به خاطر اَنگها و تبعیضهای اجتماعی، بسیاری از افراد تراجنسیتی از حمایت مادی و معنوی خانوادههای خود نیز بیبهره هستند.
دولت ایران میتواند اقدامهای بیشتری در راستای نشان دادن حمایت خود از شهروندان تراجنسیتی انجام دهد. بازنگری در نگاه محدود پزشکی به تجربه تراجنسیتی اوّلین اقدام حیاتی است. با کنارگذاشتن نگاه پزشکی به تجربه تراجنسیتی، افراد تراجنستی میتوانند علیه کلیشههای تحقیرآمیز و اجبار برای درمان پزشکی مبارزه کنند. متعاقباً، این امکان برای به رسمیت شناخته شدن هویت جنسی افراد تراجنسیتی فراهم میشود، بدون این که مجبور به ایجاد تغییر در اندام خود باشند یا از اینکه به عنوان یک بیمار به آنها نگاه شود زجر بکشند.
ایران از این که یکی از محدود کشورهای اسلامی است که حقوق افراد تراجنسیتی را به رسمیت میشناسد به خود افتخار میکند. اما، آیا زمان آن نیست که تصمیمگیران سیاسی در ایران در نگاه خود به مسئله هویت جنسی بازنگری کرده، و یک چارچوب قانونی مترقی ارائه کنند، چارچوبی که افراد تراجنسیتی را به عنوان بیماری طبقه بندی نکند و آنان را نیازمند ترحم و همدردی نداند؟ ایران باید گفتمان و رفتار حاکم بر شهروندان تراجنسیتی را بهبود ببخشد و آنان را به عنوان انسانهای کاملاً سالم با حق برخورداری از احترام و شأن به رسمیت بشناسد.