در برنامه این هفته به بررسی کارنامه احمد صدر حاج سیدجوادی میپردازیم که درگذشتش در روز یازده فروردین امسال پس از ۹۶ سال عمر و هفت دهه تلاش در عرصه وکالت و قضا و همچنین در عالم سیاست ایران در ایران و خارج از ایران بازتاب داشت و سیل سمتگیریهای چهرههاش شاخص و تشکلات سیاسی و مدنی از ملیون، ملی مذهبیها و اصلاحطلبان تا دگراندیشان و فعالان مدنی و حقوق بشری و البته حقوقدانان را در پی داشت.
احمد صدر حاج سیدجوادی پیش از انقلاب از فعالان نهضت ملی ایران به رهبری محمد مصدق و پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از گروندگان به نهضت مقاومت ملی و بعد، از بنیانگذاران واعضای ارشد نهضت آزادی ایران بود. در دوران دولت امینی، احمد صدر حاج سیدجوادی دادستان عمومی تهران و پیش از انقلاب وکیل بسیاری از زندانیان سیاسی از جمله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران بود.
در دوران دولت موقت انقلاب وزیر کشور بود و همه پرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ را سازمان داد، مدتی هم وزیر دادگستری بود و مقدمات نوشتن طرح پیشنویس قانون اساسی جدید را فراهم کرد. عضویت در انجمن دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران، امضای نامه سرگشاده اعتراضی همراه با ۸۹ فعال دیگر در انتقاد به ادامه جنگ در پی بازپس گیری خرمشهر، ریاست کمیته دفاع از حقوق بازماندگان قربانیان قتلهای زنجیرهای پاییز ۱۳۷۷، نوشتن نامه انتقادی سرگشاده به مسئولان و رهبر جمهوری اسلامی ایران از جمله در پی اعتراضات سال ۱۳۸۸ و نامه پوزشخواهانه خطاب به ملت ایران در سالهای پایانی عمر از دیگر فرازهای کارنامه احمد صدر حاج سیدجوادی است.
حکومت ایران که در سال پایانی عمر او را ممنوعالخروج کرده بود از برگزاری یادبود او در مسجد یا حسینیه ارشاد جلوگیری کرد و گردهمایی بسیاری از دوستارانش را به محوطه بیرونی خانه احمد صدر حاج سیدجوادی محدود کرد. اما در خارج از ایران از جمله در پاریس در آغاز این هفته شماری از فعالان سیاسی و مدنی با گرایشهای گوناگون یاد او را گرامی میدارند.
میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها به بررسی کارنامه احمد صدر حاج سیدجوادی میپردازند. احمد منتظری، فرزند آیتالله حسینعلی منتظری در قم، در پاریس عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و رضا علیجانی، فعال ملی مذهبی و کاظم کردوانی، عضو کمیته دفاع از حقوق بازماندگان قربانیان قتلهای زنجیرهای پاییز ۷۷ در برلین.
***
آقای رضا علیجانی، اول با بررسی شما آغاز کنیم، از شاخصه نوع فعالیت سیاسی احمد صدر حاج سیدجوادی در دوران قبل از انقلاب.
رضا علیجانی: سلام عرض میکنم خدمت دوستان و شنوندگان وتسلیت میگویم در ابتدا به برادر بزرگوارشان در فرانسه آقای علی اصغ حاج سیدجوادی درگذشت برادرشان را. آقای صدر عمر طولانی کردند و این عمر طولانی ایشان را در فراز و نشیبهای مختلف و در مواضع و موقعیتهای مختلف قرار داد. در هر سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه و یا به عبارتی وزارت و وکالت و قضاوت همه جا حضور داشتند و میشود یک سری عناصر ثابت را در رفتار ایشان دید.
قبل از انقلاب ایشان جوان تر هستند و ضمنی که فردی مذهبی هستند وارد نهضت ملی میشوند و سال ۴۰ هم دادستان تهران میشوند. در دولت امینی. یکی از ویژگیهای ایشان که فساد ناپذیریشان هست و چه قبل از آن و چه بعد از آن ۱۱ سال بازپرس دیوان هستند به شهرهای مختلف ایران میروند به فساد دانه درشتها رسیدگی میکنند و هرچند معادلات قدرت ایشان را حذف میکند اما این فساد ناپذیریاش را نشان میدهد. ایشان ضمن اینکه دادستان عمومی تهران هست میبینیم که فعال هست در یک نهضتی و
در جنبشی که مقاومت میکند علیه کودتا.
یعنی مداومت، تسامح، قاطعیت، شجاعت. یک نوع بلندنظری هم در رفتار ایشان قبل از انقلاب میبینیم. دفاع از زندانیان سیاسی با عقاید مختلف چه از طیفهای مختلف مانند آقای مهدوی کنی، آقای خامنهای و تهرانی گرفته تا آقای منتظری و بعد از انقلاب هم همین مساله ادامه پیدا میکند.
اما شاید اوج و سرفصل مهم این دوران را قانون اساسی و مشارکت در نوشتن آن دانست. در این قانون اساسی ضمن اینکه ایشان یک فرد مذهبی است و عضو جریانی است که هویت و ایدئولوژی مذهبی دارد اما این قانون اساسی که در آن اصل ولایت فقیه نیست، حاکمیت ملت هست، نشان میدهد که ایشان از چه دیدگاهی برخوردار است.
همانطور که عضویت ایشان در نهضت آزادی که به هر حال در مرامنامهاش به اعلامیه جهانی حقوق بشر ارجاع داده، این هم باز یک مولفه دیگری است که اینها را ما کنار هم بگذاریم میبینیم ایشان یک مذهبی است که مذهب برایش در حزب خودش، در جریان خودش شاید ایدئولوژی جریانش باشد اما در جامعه به عنوان یک فرهنگ نگاه میکند و در حکومت هیچ حق ویژهای برای مذهب یا مذهبیهایی که خودش جزو آنها محسوب میشود قایل نیست و به حاکمیت ملت و جمهوریت سیستم معتقد است و این در قانون اساسی که تدوین شد به خوبی خودش را نشان داد.
آقای عبدالکریم لاهیجی، بخشی از کارنامه احمد صدر حاج سیدجوادی همانطور که آقای علیجانی اشاره کردند مربوط به فعالیت حقوقی او است در دادگستری و قوه قضاییه از ۲۶ سالگی که دادیار دادسرای رشت شد تا وکالت و بعد نشستن بر مسند وزارت دادگستری در دولت موقت انقلاب. مشاهدات شما از ویژگیهای کار او در این عرصه چه بود؟
عبدالکریم لاهیجی: آقای احمد صدر حاج سیدجوادی حقوقدانی بود معتقد به حکومت قانون در ایران و به خاطر این هم از نخستین روزهایی که من اسم ایشان را شنیدم که آن موقع دانشجوی دانشکده حقوق بودم در ۱۳۴۰، در دولت علی امینی به وزارت دادگستری آقای نورالدین الموتی شرکت فعال داشت به خاطر اینکه پست حساس دادستانی تهران را پذیرفت. و میدانید که دادستانی یک پست قضایی سیاسی است.
از نخستین روزهای دادستانیاش مسلم با موافقت وزیر دادگستری، آن هم وزیر پراقتدار مانند نورالدین الموتی در یک فهرست سی نفری که در ارتباط با مبارزه با فساد تسلیم مطبوعات ورسانههای خبری میکنند میبینیم که چهار تن از امرای ارتش هم هستند. سپهبد علی کیا، سرلشگر علوی مقدم، سرلشگر ضرغام و سرتیپ نویسی. ولی البته این ها در ارتباط با مسئولیتهای اداری که داشتند در وزارت کشور، در وزارت بازرگانی، بازداشت میشوند و از همه مهمتر بازداشت کسی که وزیر دادگستری وقت الموتی از او به عنوان آیشمن دوم یاد کرد. یعنی سرلشگر آزموده که میدانید آن موقع رییس دادرسی ارتش بود و پیش از آن دادستان ارتش چه در محاکمه مصدق و یاران مصدق و در محاکمه افسران و فعالان حزب توده.
با یک چنین جسارتی احمد صدر حاج سیدجوادی کار خودش را به عنوان دادستان تهران آغاز کرد و به مجرد اینکه دولت امینی سقوط کرد در دولت علم و وزارت دادگستری محمد باهری، آقای صدر و تعداد دیگری از قضات سرشناس دادگستری را منتظر خدمت کردند و از این زمان بود که آقای صدر مثل بسیاری از قضاتی که به این صورت از کارشان برکنار میشدند تنها پناهگاهشان کانون وکلای دادگستری بود. که واقعا از هر جهت یک کانونی بود مستقل و این بود که وقتی من هم وکیل دادگستری شدم هر دوی ما در یک کمیسیونی در کانون وکلا کار میکردیم. آقای صدر مسئول آن کمیسیون بود و من عضو آن، به عنوان کمیسیون قضایی.
یعنی کانون وکلا به کسانی که استطاعت مالی نداشتند به آنها وکیل مجانی میداد. خب به این صورت آشنایی ما آغاز شد و بعد هم تعدادی از روحانیون بودند که تبعید میشدند، آقای منتظری، آقای ربانی و دیگران قبل از اینکه دچار محکومیتهای سنگین شوند. چند تن از وکلای داد گستری یک سلول کوچکی را درست کرده بودیم و بیشتر مسئولیتش هم با آقای صدر بود وکالت این آقایان را عهده دار میشدند، در بسیاری از مواقع مدت تبعید را کم میکردیم.
به این صورت بود که آقای صدر که بیشتر در ارتباط با خانوادههای مذهبی و روحانیون بود از این طریق کمک میکرد به رفع حصر و تبعید این آقایان و در چند مورد هم کارهای وکالتی را با هم انجام میدادیم. به همین صورت هم رابطه ما بود. البته غیر از این در ارتباط با خانوادههای زندانیان سیاسی به ویژه پس از دهه پنجاه. خانوادههای آنها دایم با آقای صدر در تماس بودند. و چون آقای صدر میدانست من هم به صورتی با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر در اربتاط هستم به این صورت هم ما با هم ارتباط داشتیم تا در سال ۱۳۵۶ که ما جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر را تاسیس کردیم و آقای صدر هم از پایهگذاران جمعیت بود و بعد هم هر دوی ما به عضویت هیات اجرایی جمعیت درآمدیم. در این چارچوب بود که همچنان به دنبال پرونده بازداشت شده ها و زندانیان سیاسی بود و به همین روال بود تا انقلاب ایران، انقلاب اسلامی در بهمن سال ۵۷.
آقای احمد منتظری، اشاره شد به نام پدرتان حسینعلی منتظری در دوران قبل از انقلاب. چه خاطراتی دارید از تلاشهای حقوقی احمد صدر حاج سیدجوادی در مقام وکیل متهمان و محکومان سیاسی و همچنین تلاشهای سیاسی او؟
احمد منتظری: در کتاب دیدگاههای ایشان من دیدم که به مناسبتی آیتالله منتظری نوشته اند در مورد آقای حاج سیدجوادی، که همه عمر خویش را در راه خدمت به خلق خدا سپری کرده است و من ندیدهام ایشان این تعبیر را در مورد شخص دیگری به کار ببرند. صحبتهایی که من میشنیدم در مورد خدمات آقای حاج سید جوادی به انقلاب و مخصوصا قانون اساسی، از یک نظر واقعا تاسف خوردم که این قانون اساسی الان فقط اسمی از آن مانده و عمل نمیشود.
این نتیجه زحمات یک ملت و این همه خسارت به ملت خورده و انقلاب کردهاند و قانون اساسی نوشته شده و رفراندم شده ولی الان عملا نیست. من حدود دو سال قبل در ملاقاتی که با آیتالله مومن عضو فقهای شورای نگهبان داشتم ایشان صریحا فرمودند که دوستان ما میگویند که این قانون اساسی فقط یک اصل دارد و آن هم اصل چهار است که میگوید باید همه قوانین اسلامی باشد و این اصل بر عموم و اطلاق همه قوانین حتی قانون اساسی حاکم است و اسلام هم یعنی ولایت مطلقه فقیه. من نمیخواهم که خدای ناکرده باعث تضعیف نظام شوم، فقط میخواهم یک آینه شفافی باشد، گفته شود و اشکالات گفته شود و اصلاح شود.
همانطور که آقای حاج سیدجوادی این کار را میکردند و متاسفانه برخوردی با ایشان کردند و سنگ کسی بود که از اول انقلاب گذاشته شده بود و میبینیم که آقای دکتر حاج سیدجوادی را نگذاشتند برایش مراسمی و توجیه این هست که از مساله امنیتی هست. یعنی مردم چون میآیند اقبال میکنند جوانها مخصوصا اقدام میکنند اگر مجلسی در حسینیه ارشاد بود و چون ایشان را آمدند قلمداد کردند که ضد نظام هست خود به خود احترام به ایشان را هم یک کار امنیتی و ضد نظام حساب میکنند. با اینکه این جور نیست و ایشان یک منتقد دلسوز و خیرخواه بود که متاسفانه قدرش دانسته نشد.
شما مطلعید که نظر ایشان در مورد پیشنویس قانون اساسی فرق داشت با نظر آقای منتظری.
نقطه اختلاف سر ولایت فقیه هست که آیتالله منتظری و آیتالله بهشتی و بسیاری فقهای دیگر که در آن مجلس بودند، عنایت داشتند که این باشد. البته نه ولایت مطلقه. مطلقه در سال ۱۳۶۸ اضافه شد. ولایت فقیه که آیتالله منتظری و دوستانش میگفتند با ولایت مطلقه تفاوت زیادی دارد و یک مساله زمینی بود و یک بیعت دوطرفه بین ملت و فقیه بود نه این که یک مساله آسمانی و نقد از بالا و به قول امروزی ها کست کنند که چه کسی ولی فقیه بوده و ما کست میکنیم که ایشان از طرف خدا منصوب است و باید اطاعت کرد.
چنین ولایتی را آیتالله منتظری از اول قبول نداشتند و به همین دلیل هم در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ رای ندادند و اعلام کردند به این دلیل است چون مطلقه اضافه شده. تعبیر ایشان این بود که حتی پیغمبر اکرم هم ولایت مطلقه نداشتند. در محدوده احکام اسلام ولایت داشتند. حتی پیغمبر اکرم. چه برسد به یک فقیه. و آیتالله منتظری در مورد ولایت فقیه با آقای سیدجوادی اختلاف داشتند یعنی طرفدار ولایت فقیه بودند ولی نه ولایت مطلقه.
آقای کاظم کردوانی، در مقام عضو کانون نویسندگان ایران در نیمه دوم دهه هفتاد و آغاز دهه هشتاد شما با احمد صدر حاج سیدجوادی در کمیته دفاع از حقوق بازماندگان قربانیان قتلهای زنجیرهای پاییز ۱۳۷۷ همکاری داشتید. چه چیزی باعث شد که اعضای این نهاد مدنی، احمد صدر حاج سیدجوادی را به عنوان چهرهای فراحزبی به ریاست این کمیته برگزینند؟
کاظم کردوانی: من پیش از هر چیز باید فوت ایشان را به خانواده محترم ایشان، به برادر گرانقدرشان و دوست عزیزمان آقای دکتر علی اصغر حاج سیدجوادی و کلیه آزادیخواهان و مبارزان طرفدار استقلال و آزادی ایران تسلیت بگویم و همیشه یادشان برای ماها که ایشان را میشناختیم حتما زنده خواهد ماند و در تاریخ ما هم نام ایشان به خوبی یاد خواهد شد.
کمیتهای که ما در پایان قتلهای زنجیرهای درست کردیم در ایران که شما به آن اشاره فرمودید که من این بخت را داشتم که چیزی بیش از دو سال با آقای صدر در این کمیته همکاری میکردیم باید دید در چه موقعیتی این اصلا به وجود آمد و در یک وضعیت بسیار مشکلی قرار داشتیم. در زمان قتلهای زنجیرهای بعد از به قتل رساندن زنده یادها فروهرها (داریوش و پروانه) و بعد محمد مختاری و جعفر پوینده از کانون نویسندگان، در آن وضعیت خطیری که ما قرار داشتیم آقای صدر حاج سید جوادی قدم پیش گذاشتند و با این پیشنهاد موافقت کردند که ما یک کمیتهای تشکیل دهیم تحت عنوان کمیته دفاع از حقوق قربانیان قتلهای زنجیرهای.
در این کمیته علاوه بر خانوادههای فروهرها، پوینده و مختاری، دو تا از وکلای کسانی که به قتل رسیده بودند شرکت داشتند و آقای صدر حاج سیدجوادی بودند و آقای مهندس معینفر بودند، آقای شاه حسینی بودند، بنده بودم، آقای زرافشان بود، آقای رییس دانا بود، آقای مهندس گلسرخی بود از حزب ملت ایران فکر میکنم.
به هر جهت در آن وضعیت برای نخستین بار بود که بعد از انقلاب اصولا چنین ترکیبی تشکیل میشد. در آن دوران بسیار کار شجاعانهای بود پذیرفتن چنین ترکیبی با موقعیتی که ماها داشتیم با وضعیتی که در جامعه ایران حاکم بود. یکی این بود.
در تمام این دو سال و خوردهای که بنده بخت این را داشتم که با ایشان در این کمیته بودیم یکی از مهمترین خصوصیاتی که در وجود ایشان بود یک) احساس این که باید احقاق حق کرد و برای حق از دست رفته باید مبارزه کرد و کوشش کرد، بسیار برجسته بود و دوم) جنبه مداراجویی ایشان.
شاهد بودم که برخی اوقات گرایشهایی در این کمیته وجود داشت. حتی بعضی وقت ها حرفهای درستی هم به ایشان زده نمیشد. منتها مطلقا ایشان به روی خودشان نمیآوردند. بسیار صبور بودند. بسیار اهل مدارا بودند و با یک نوع اشرافیت اخلاقی به ماجرا نگاه میکردند. من فکر میکنم نامهای که ایشان در سال گذشته نوشتند و عذرخواهی کردند از مردم ایران که آن هم باز شجاعت ایشان را نشان میدهد، این جمله ایشان به نظر من بسیار مهم است «اگر ما پس از پیروزی انقلاب همچنان شانه به شانه ایستاده و دست در دست هم استبداد را نشانه گرفته بودیم و مشکلات را در سقوط شاه خلاصه نمیدیدیم امکان بازتولید استبداد و فرو افتادن از استبداد سیاسی به استبداد دینی به این سان راحت و کم هزینه صورت نمیپذیرفت.»
خود این نظر که ایشان سال قبل در این نامه اعلام فرمودند چیز خلقالساعهای نبوده. شرکت ایشان در این کمیته و پایداریشان در این کمیته و همراهیشان در این کمیته خود این نشان میداد که ایشان از سال ها قبل به این نظر رسیده است که سال قبل رسما اعلام کرد. ما به علت تمام خصوصیات ویژهای که داشت به اتفاق آرا آقای صدر را به عنوان دبیر شورای خودمان پذیرفتیم و از این جهت بسیار خوشحالیم که در کنار ایشان بودیم.
آقای لاهیجی، آقای صدر حاج سیدجوادی در دوران انقلاب در دولت موقت وزیر کشور هم بودند و در طرحریزی پیشنویس قانون اساسی شما با او همکاری داشتید. زیر و بم کوششهای این دوره ایشان چه بود؟
قانون اساسی پیش از ورود آقای خمینی به ایران و انقلاب مطرح بود. در پاریس بعد از این که آقای خمینی آمدند آقای حسن حبیبی که از دوستان دوره دانشکده حقوق من بود و در جبهه ملی هم با هم فعالیت داشتیم با من در تماس بود و میگفت او دارد یادادشتهایی میکند.
در تهران هم با وجود اینکه دوران سختی بود به ویژه در دولت نظامی ازهاری یک جلسهای در خانه آقای صدر حاج سیدجوادی داشتیم تا وقتی که آقای خمینی به ایران آمد و جزو همراهان ایشان آقای حبیبی بود. همان روز ورود حبیبی دستنوشتههای خودش را به من داد، حاشیهها و اظهار نظرهایی کردم. تا پیش از ۲۲ بهمن آقای صدر با من تماس گرفتند و گفتند که از طرف شورای انقلاب به ایشان ماموریت داده شده که راجع به طرح قانون اساسی با یک هیاتی کار کنند و بعد به پیشنهاد من آقای ناصر کاتوزیان و آقای محمد جعفر لنگرودی که هر دو از اساتید دانشکده حقوق بودند دعوت شدند و اولین جلسه باز قبل از ۲۲ بهمن به معرفی آقای ناصر میناچی در آن جلسه ما حضور داشتیم.
آقای صدر با آقای فتحالله بنیصدر آمدند و خب آقای صدر گفتند با توجه به این که ایشان وزارت کشور را پذیرفته بود و آقای بنیصدر هم در غیاب آقای مبشری که همچنان در پاریس بود متصدی معاونت وزارت دادگستری بود دیگر نمیتوانند در جلسات ما حضور داشته باشند و خواستند که ما کارمان را شروع کنیم و این کار آغاز شد.
میناچی یکی دو جلسه بود و او هم پس از انقلاب به عنوان وزیر ارشاد تعیین شد و بنابراین کار را ما چهار نفری ادامه دادیم و طرح را آماده کردیم و این طرح رفت به دولت و آن قسمتی که زیر نظر آقای دکتر یدالله سحابی بود به عنوان طرحهای انقلاب. یکی دو جلسه هم من و ناصر کاتوزیان را دعوت کردند چون حبیبی دیگر در ایران نبود. بعدهم به شورای انقلاب رفت. البته در شورای انقلاب یک تغییراتی در آن طرح دادند.
مثلا در یکی از مواد ما گفته بودیم جمهوری اسلامی نظامی است بر مبنای دموکراسی، کلمه دموکراسی را برداشتند. شورای انقلاب تصویبش کرد. شورای انقلابی که منصوب آقای خمینی بود. و خود آقای خمینی هم آن را پذیرفت. هرگز اصل ولایت فقیه نبود. ساختارش ساختار هر قانون اساسی دموکراتیک دیگر بود. یعنی مجلس شورای ملی بود. دولت با ریاست رییس جمهور که توسط مردم انتخاب میشد و قوه قضاییه مستقل.
بعد این رفت مجلس خبرگان و همان مسایلی که در هر حال وقت اجازه نمیدهد که من به تفصیل بگویم. یعنی آن طرحی که آقای صدر به عنوان نماینده شورای انقلاب از ما خواسته بود و بعد به شورای انقلاب رفت که در آن شورا فکر میکنم دیگر آقای صدر عضویت نداشت چون آقای صدر وارد دولت شده بود. ولی در آن شورای انقلاب تصویب شد با آن چیزی که از توی خبرگان درآمد به تمام معنا تفاوت داشت به خاطر همین هم بود که میدانید نهضت آزادی و شخص آقای مهندس بازرگان و دیگران بارها و بارها گفتند که با قانون اساسی که در آن ولایت فقیه باشد موافقتی ندارند و خب جزای این صراحت لهجه را هم دادند و میدانید که بیشترشان متاسفانه مورد خشم و غضب حکومت قرار گرفتند تا حدی که الان هم حتی برای خانواده مرحوم احمد صدر حاج سیدجوادی اجازه برگزاری مجلس سوگواری هم نمیدهند.
آقای علیجانی، در دوران آغاز انقلاب احمد صدر حاج سیدجوادی هدف انتقاد گرایشهایی بودند که امثال صدر حاج سیدجوادی را «لیبرال» میدانستند و هم بعد هدف حمله گرایش غالب در حاکمیت قرار گرفتند. برآیند نگاه نقادانه به فعالیت احمد صدر حاج سیدجوادی چگونه است اکنون؟
شاید به این سئوال در این فرصت اندک نشود پرداخت. ولی ما گاهی اوقات گفتهها و نظرات افراد را در نظر میگیریم و گاهی اوقات رفتار و عملشان را. در رابطه با آقای صدر و بسیاری از دوستانشان ما این تطابق را میبینیم. یعنی آقای صدر از ابتدا از حقوق انسان ها دفاع میکرد. حالا ممکن است در برداشتش از برخی پدیدههای تاریخی اجتماعی به خطا رفته باشد. من اشاره کنم به همین عذرخواهی که ایشان در آخر عمرش کرد.
فکر میکنم جملات آن عذرخواهی درسی برای همه روشنفکران باشد. ایشان آنجا میگوید من از انقلاب کردن و همکاری و مبارزه هیچگاه انتقاد نمیکنم. حتی همکاری با روحانیون و یا رفتن توی قدرت بلکه از اینکه ما قصور و کوتاهی و ناتوانی داشتیم برای اینکه جلوی این انحراف را بگیریم. بعد پایینترانتقاد میکند از اینکه ما به پایگاههای این بخش سنتی بیتوجه بودیم و بعد بازهم به روشنفکران که ای کاش ما شانه به شانه هم میایستادیم و مساله اصلی را نشانه میگرفتیم و به استبداد دینی نمیافتادیم.
آقای صدر به نظر من با یک شجاعت اخلاقی میگوید و با یک تسامح و بزرگواری هم این را میگوید. این یک نوع عذرخواهی از طرف همه است. اما آیا منتقدین آقای صدر بیشتر مصداق این انتقادات نیستند؟ یعنی آقای صدر و برخی از دوستان شان به هر حال تسامح و مخرج مشترک گرفتن را به جای مرزبندی ملاک قرار دادند. آیا قاطعیت، تندروی، خشونت و همینطور لیبرال خواندن کسانی که به هر حال به آزادی و دموکراسی معتقد بودند در عقیده شان و در رفتارشان به طور نسبی این را بیشتر از بقیه رعایت میکردند آقای خود همین نمیتواند مصداق این انتقاد باشد؟
من فکر میکنم که در مراحل انتهایی عمر آقای صدر این نکات نکات برجستهای است. نکاتی مثل همین معذرتخواهی شان، پیگیری قتلهای زنجیرهای، نامهنگاریهای شجاعانهای که داشتند. هرچند این نامه نگاریها شاید به لحاظ تاریخی در یک نگاه کلان یک مقدار تلخ باشد. اخوی ایشان آقای علیاصغر صدر حاج سید جوادی شاید بیست سال پیش مشابه این نامهها را برای شاه مینوشت. آیا تاریخ ما درجا نمیزند که بعد از سی سال برادر دیگر این بار در حکومت جدیدی که میخواست روابط و مناسبات جدیدی را جایگزین کند به نقطهای برسد که هیچ نوع تلاش و فعالیتی جز نامهنگاری به مرکز اقتدار برایش راهی نمانده باشد؟
من فکر میکنم باید روشنفکران و فعالان سیاسی ببینند که چرا ما بعد سی سال از منظر سیاسی و از منظر تحلیل ساخت قدرت این درجا زدن را آیا نباید ریشه یابی کنیم؟ بهتر نیست که به جای متهم کردن دیگران به نقد خود هم بپردازیم و ببینیم که خود ما هم چقدر فهم داشتیم؟
این شجاعت اخلاقی آقای صدر نشان میدهد که راه برون رفت از این بن بست همین است. یعنی برگشتن و ارزیابی کردن. این تسامحی که آقای کردوانی اشاره کردند، بلندنظری و مداراگری نیاز تاریخی ماست. تا نتوانیم به این خصایص و این ویژگیها دست پیدا کنیم در به روی همین پاشنه خواهد چرخید. درجا زدن تکرار خواهد شد.
پرونده آقای صدر بعد از حدود یک قرن بسته شده. حالا آقای صدر در مقابل ماست. وجدان تاریخی ما به ایشان نمره قبولی میدهد. امیدواریم که ما هم بتوانیم الهاماتی بگیریم و بر آن بیافزاییم و بر این انباشت اضافه کنیم و ادامه دهیم شاید روزی به دموکراسی برسیم.
آقای منتظری، یازده سال پیش وقتی یدالله سحابی یکی از بنیانگذاران نهضت آزادی که همان تشکلی است که احمد صدر حاج سیدجوادی را هم در کنار بنیانگذارانش داشت، درگذشت، رهبر جمهوری اسلامی ایران پیام تسلیتی فرستاد. اما این بار پیام تسلیتی برای درگذشت احمد صدر حاج سیدجوادی که وکیل رهبر جمهوری اسلامی ایران هم بود در دوران قبل از انقلاب فرستاده نشد. این تفاوت برخورد چگونه قابل توضیح است؟
باید از خودشان سئوال شود. ولی تحریکاتی که در خود نظام علیه نهضت آزادی صورت میگیرد فکر میکنم موثر بوده. یعنی جو جوری شده که خود ایشان هم مصالح آن جو را رعایت میکند. یعنی در سال های اخیر تبلیغات زیادی علیه نهضت آزادی شده. با این که این نهضت از نظر سابقه فعالیت سیاسی و مبارزاتی از نهضت آقای خمینی دو سال جلوتر است. یعنی تاسیس رسمی نهضت آزادی ۱۳۴۰ هست با اینکه مبارزات آقای خمینی و یارانش از سال ۴۲ شروع شد.
این سابقه باید لحاظ میشد و اقدامات علیه این کسانی که هم ملی اند وهم مذهبی و آن زمانی که حالت دین گریزی بود بین دانشجویان و ملیت را با مذهب در تضاد میدیدند این ها آمدند آشتی دادند ملیت را با مذهب که جوانها بمانند در مذهب و هم ملی باشند و هم مذهبی. چنین خدمات بزرگی کردند ولی قدرشناسی نمیشود. امیدواریم که این کاری که با این گروه کردند و با آقای حاج سیدجوادی، در مورد دیگران فرصت را از دست ندهند. یعنی کسانی هستند و منتقد هستند و خیرخواه هستند و الان به جرم اظهار نظر و به جرم خیرخواهی در زندان و حصر به سر میبرند.
این نظام این فرصت را از دست ندهد و آنها را آزاد کند و از آنها عذرخواهی کند و آن حقوقی که از آنها ضایع شده به آنها برگرداند. نظامی که ادعای اسلامی بودن دارد و ادعای جمهوری بودن دارد کارهای شایسته خودش انجام دهد. امیدوارم.
احمد صدر حاج سیدجوادی پیش از انقلاب از فعالان نهضت ملی ایران به رهبری محمد مصدق و پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از گروندگان به نهضت مقاومت ملی و بعد، از بنیانگذاران واعضای ارشد نهضت آزادی ایران بود. در دوران دولت امینی، احمد صدر حاج سیدجوادی دادستان عمومی تهران و پیش از انقلاب وکیل بسیاری از زندانیان سیاسی از جمله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران بود.
در دوران دولت موقت انقلاب وزیر کشور بود و همه پرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ را سازمان داد، مدتی هم وزیر دادگستری بود و مقدمات نوشتن طرح پیشنویس قانون اساسی جدید را فراهم کرد. عضویت در انجمن دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران، امضای نامه سرگشاده اعتراضی همراه با ۸۹ فعال دیگر در انتقاد به ادامه جنگ در پی بازپس گیری خرمشهر، ریاست کمیته دفاع از حقوق بازماندگان قربانیان قتلهای زنجیرهای پاییز ۱۳۷۷، نوشتن نامه انتقادی سرگشاده به مسئولان و رهبر جمهوری اسلامی ایران از جمله در پی اعتراضات سال ۱۳۸۸ و نامه پوزشخواهانه خطاب به ملت ایران در سالهای پایانی عمر از دیگر فرازهای کارنامه احمد صدر حاج سیدجوادی است.
حکومت ایران که در سال پایانی عمر او را ممنوعالخروج کرده بود از برگزاری یادبود او در مسجد یا حسینیه ارشاد جلوگیری کرد و گردهمایی بسیاری از دوستارانش را به محوطه بیرونی خانه احمد صدر حاج سیدجوادی محدود کرد. اما در خارج از ایران از جمله در پاریس در آغاز این هفته شماری از فعالان سیاسی و مدنی با گرایشهای گوناگون یاد او را گرامی میدارند.
میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها به بررسی کارنامه احمد صدر حاج سیدجوادی میپردازند. احمد منتظری، فرزند آیتالله حسینعلی منتظری در قم، در پاریس عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و رضا علیجانی، فعال ملی مذهبی و کاظم کردوانی، عضو کمیته دفاع از حقوق بازماندگان قربانیان قتلهای زنجیرهای پاییز ۷۷ در برلین.
***
آقای رضا علیجانی، اول با بررسی شما آغاز کنیم، از شاخصه نوع فعالیت سیاسی احمد صدر حاج سیدجوادی در دوران قبل از انقلاب.
رضا علیجانی: سلام عرض میکنم خدمت دوستان و شنوندگان وتسلیت میگویم در ابتدا به برادر بزرگوارشان در فرانسه آقای علی اصغ حاج سیدجوادی درگذشت برادرشان را. آقای صدر عمر طولانی کردند و این عمر طولانی ایشان را در فراز و نشیبهای مختلف و در مواضع و موقعیتهای مختلف قرار داد. در هر سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه و یا به عبارتی وزارت و وکالت و قضاوت همه جا حضور داشتند و میشود یک سری عناصر ثابت را در رفتار ایشان دید.
قبل از انقلاب ایشان جوان تر هستند و ضمنی که فردی مذهبی هستند وارد نهضت ملی میشوند و سال ۴۰ هم دادستان تهران میشوند. در دولت امینی. یکی از ویژگیهای ایشان که فساد ناپذیریشان هست و چه قبل از آن و چه بعد از آن ۱۱ سال بازپرس دیوان هستند به شهرهای مختلف ایران میروند به فساد دانه درشتها رسیدگی میکنند و هرچند معادلات قدرت ایشان را حذف میکند اما این فساد ناپذیریاش را نشان میدهد. ایشان ضمن اینکه دادستان عمومی تهران هست میبینیم که فعال هست در یک نهضتی و
در جنبشی که مقاومت میکند علیه کودتا.
یعنی مداومت، تسامح، قاطعیت، شجاعت. یک نوع بلندنظری هم در رفتار ایشان قبل از انقلاب میبینیم. دفاع از زندانیان سیاسی با عقاید مختلف چه از طیفهای مختلف مانند آقای مهدوی کنی، آقای خامنهای و تهرانی گرفته تا آقای منتظری و بعد از انقلاب هم همین مساله ادامه پیدا میکند.
اما شاید اوج و سرفصل مهم این دوران را قانون اساسی و مشارکت در نوشتن آن دانست. در این قانون اساسی ضمن اینکه ایشان یک فرد مذهبی است و عضو جریانی است که هویت و ایدئولوژی مذهبی دارد اما این قانون اساسی که در آن اصل ولایت فقیه نیست، حاکمیت ملت هست، نشان میدهد که ایشان از چه دیدگاهی برخوردار است.
همانطور که عضویت ایشان در نهضت آزادی که به هر حال در مرامنامهاش به اعلامیه جهانی حقوق بشر ارجاع داده، این هم باز یک مولفه دیگری است که اینها را ما کنار هم بگذاریم میبینیم ایشان یک مذهبی است که مذهب برایش در حزب خودش، در جریان خودش شاید ایدئولوژی جریانش باشد اما در جامعه به عنوان یک فرهنگ نگاه میکند و در حکومت هیچ حق ویژهای برای مذهب یا مذهبیهایی که خودش جزو آنها محسوب میشود قایل نیست و به حاکمیت ملت و جمهوریت سیستم معتقد است و این در قانون اساسی که تدوین شد به خوبی خودش را نشان داد.
آقای عبدالکریم لاهیجی، بخشی از کارنامه احمد صدر حاج سیدجوادی همانطور که آقای علیجانی اشاره کردند مربوط به فعالیت حقوقی او است در دادگستری و قوه قضاییه از ۲۶ سالگی که دادیار دادسرای رشت شد تا وکالت و بعد نشستن بر مسند وزارت دادگستری در دولت موقت انقلاب. مشاهدات شما از ویژگیهای کار او در این عرصه چه بود؟
عبدالکریم لاهیجی: آقای احمد صدر حاج سیدجوادی حقوقدانی بود معتقد به حکومت قانون در ایران و به خاطر این هم از نخستین روزهایی که من اسم ایشان را شنیدم که آن موقع دانشجوی دانشکده حقوق بودم در ۱۳۴۰، در دولت علی امینی به وزارت دادگستری آقای نورالدین الموتی شرکت فعال داشت به خاطر اینکه پست حساس دادستانی تهران را پذیرفت. و میدانید که دادستانی یک پست قضایی سیاسی است.
از نخستین روزهای دادستانیاش مسلم با موافقت وزیر دادگستری، آن هم وزیر پراقتدار مانند نورالدین الموتی در یک فهرست سی نفری که در ارتباط با مبارزه با فساد تسلیم مطبوعات ورسانههای خبری میکنند میبینیم که چهار تن از امرای ارتش هم هستند. سپهبد علی کیا، سرلشگر علوی مقدم، سرلشگر ضرغام و سرتیپ نویسی. ولی البته این ها در ارتباط با مسئولیتهای اداری که داشتند در وزارت کشور، در وزارت بازرگانی، بازداشت میشوند و از همه مهمتر بازداشت کسی که وزیر دادگستری وقت الموتی از او به عنوان آیشمن دوم یاد کرد. یعنی سرلشگر آزموده که میدانید آن موقع رییس دادرسی ارتش بود و پیش از آن دادستان ارتش چه در محاکمه مصدق و یاران مصدق و در محاکمه افسران و فعالان حزب توده.
با یک چنین جسارتی احمد صدر حاج سیدجوادی کار خودش را به عنوان دادستان تهران آغاز کرد و به مجرد اینکه دولت امینی سقوط کرد در دولت علم و وزارت دادگستری محمد باهری، آقای صدر و تعداد دیگری از قضات سرشناس دادگستری را منتظر خدمت کردند و از این زمان بود که آقای صدر مثل بسیاری از قضاتی که به این صورت از کارشان برکنار میشدند تنها پناهگاهشان کانون وکلای دادگستری بود. که واقعا از هر جهت یک کانونی بود مستقل و این بود که وقتی من هم وکیل دادگستری شدم هر دوی ما در یک کمیسیونی در کانون وکلا کار میکردیم. آقای صدر مسئول آن کمیسیون بود و من عضو آن، به عنوان کمیسیون قضایی.
یعنی کانون وکلا به کسانی که استطاعت مالی نداشتند به آنها وکیل مجانی میداد. خب به این صورت آشنایی ما آغاز شد و بعد هم تعدادی از روحانیون بودند که تبعید میشدند، آقای منتظری، آقای ربانی و دیگران قبل از اینکه دچار محکومیتهای سنگین شوند. چند تن از وکلای داد گستری یک سلول کوچکی را درست کرده بودیم و بیشتر مسئولیتش هم با آقای صدر بود وکالت این آقایان را عهده دار میشدند، در بسیاری از مواقع مدت تبعید را کم میکردیم.
من حدود دو سال قبل در ملاقاتی که با آیتالله مومن عضو فقهای شورای نگهبان داشتم ایشان صریحا فرمودند که دوستان ما میگویند که این قانون اساسی فقط یک اصل دارد و آن هم اصل چهار است که میگوید باید همه قوانین اسلامی باشد و این اصل بر عموم و اطلاق همه قوانین حتی قانون اساسی حاکم است و اسلام هم یعنی ولایت مطلقه فقیه - احمد منتظری
به این صورت بود که آقای صدر که بیشتر در ارتباط با خانوادههای مذهبی و روحانیون بود از این طریق کمک میکرد به رفع حصر و تبعید این آقایان و در چند مورد هم کارهای وکالتی را با هم انجام میدادیم. به همین صورت هم رابطه ما بود. البته غیر از این در ارتباط با خانوادههای زندانیان سیاسی به ویژه پس از دهه پنجاه. خانوادههای آنها دایم با آقای صدر در تماس بودند. و چون آقای صدر میدانست من هم به صورتی با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر در اربتاط هستم به این صورت هم ما با هم ارتباط داشتیم تا در سال ۱۳۵۶ که ما جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر را تاسیس کردیم و آقای صدر هم از پایهگذاران جمعیت بود و بعد هم هر دوی ما به عضویت هیات اجرایی جمعیت درآمدیم. در این چارچوب بود که همچنان به دنبال پرونده بازداشت شده ها و زندانیان سیاسی بود و به همین روال بود تا انقلاب ایران، انقلاب اسلامی در بهمن سال ۵۷.
آقای احمد منتظری، اشاره شد به نام پدرتان حسینعلی منتظری در دوران قبل از انقلاب. چه خاطراتی دارید از تلاشهای حقوقی احمد صدر حاج سیدجوادی در مقام وکیل متهمان و محکومان سیاسی و همچنین تلاشهای سیاسی او؟
احمد منتظری: در کتاب دیدگاههای ایشان من دیدم که به مناسبتی آیتالله منتظری نوشته اند در مورد آقای حاج سیدجوادی، که همه عمر خویش را در راه خدمت به خلق خدا سپری کرده است و من ندیدهام ایشان این تعبیر را در مورد شخص دیگری به کار ببرند. صحبتهایی که من میشنیدم در مورد خدمات آقای حاج سید جوادی به انقلاب و مخصوصا قانون اساسی، از یک نظر واقعا تاسف خوردم که این قانون اساسی الان فقط اسمی از آن مانده و عمل نمیشود.
این نتیجه زحمات یک ملت و این همه خسارت به ملت خورده و انقلاب کردهاند و قانون اساسی نوشته شده و رفراندم شده ولی الان عملا نیست. من حدود دو سال قبل در ملاقاتی که با آیتالله مومن عضو فقهای شورای نگهبان داشتم ایشان صریحا فرمودند که دوستان ما میگویند که این قانون اساسی فقط یک اصل دارد و آن هم اصل چهار است که میگوید باید همه قوانین اسلامی باشد و این اصل بر عموم و اطلاق همه قوانین حتی قانون اساسی حاکم است و اسلام هم یعنی ولایت مطلقه فقیه. من نمیخواهم که خدای ناکرده باعث تضعیف نظام شوم، فقط میخواهم یک آینه شفافی باشد، گفته شود و اشکالات گفته شود و اصلاح شود.
همانطور که آقای حاج سیدجوادی این کار را میکردند و متاسفانه برخوردی با ایشان کردند و سنگ کسی بود که از اول انقلاب گذاشته شده بود و میبینیم که آقای دکتر حاج سیدجوادی را نگذاشتند برایش مراسمی و توجیه این هست که از مساله امنیتی هست. یعنی مردم چون میآیند اقبال میکنند جوانها مخصوصا اقدام میکنند اگر مجلسی در حسینیه ارشاد بود و چون ایشان را آمدند قلمداد کردند که ضد نظام هست خود به خود احترام به ایشان را هم یک کار امنیتی و ضد نظام حساب میکنند. با اینکه این جور نیست و ایشان یک منتقد دلسوز و خیرخواه بود که متاسفانه قدرش دانسته نشد.
شما مطلعید که نظر ایشان در مورد پیشنویس قانون اساسی فرق داشت با نظر آقای منتظری.
نقطه اختلاف سر ولایت فقیه هست که آیتالله منتظری و آیتالله بهشتی و بسیاری فقهای دیگر که در آن مجلس بودند، عنایت داشتند که این باشد. البته نه ولایت مطلقه. مطلقه در سال ۱۳۶۸ اضافه شد. ولایت فقیه که آیتالله منتظری و دوستانش میگفتند با ولایت مطلقه تفاوت زیادی دارد و یک مساله زمینی بود و یک بیعت دوطرفه بین ملت و فقیه بود نه این که یک مساله آسمانی و نقد از بالا و به قول امروزی ها کست کنند که چه کسی ولی فقیه بوده و ما کست میکنیم که ایشان از طرف خدا منصوب است و باید اطاعت کرد.
چنین ولایتی را آیتالله منتظری از اول قبول نداشتند و به همین دلیل هم در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ رای ندادند و اعلام کردند به این دلیل است چون مطلقه اضافه شده. تعبیر ایشان این بود که حتی پیغمبر اکرم هم ولایت مطلقه نداشتند. در محدوده احکام اسلام ولایت داشتند. حتی پیغمبر اکرم. چه برسد به یک فقیه. و آیتالله منتظری در مورد ولایت فقیه با آقای سیدجوادی اختلاف داشتند یعنی طرفدار ولایت فقیه بودند ولی نه ولایت مطلقه.
آقای کاظم کردوانی، در مقام عضو کانون نویسندگان ایران در نیمه دوم دهه هفتاد و آغاز دهه هشتاد شما با احمد صدر حاج سیدجوادی در کمیته دفاع از حقوق بازماندگان قربانیان قتلهای زنجیرهای پاییز ۱۳۷۷ همکاری داشتید. چه چیزی باعث شد که اعضای این نهاد مدنی، احمد صدر حاج سیدجوادی را به عنوان چهرهای فراحزبی به ریاست این کمیته برگزینند؟
کاظم کردوانی: من پیش از هر چیز باید فوت ایشان را به خانواده محترم ایشان، به برادر گرانقدرشان و دوست عزیزمان آقای دکتر علی اصغر حاج سیدجوادی و کلیه آزادیخواهان و مبارزان طرفدار استقلال و آزادی ایران تسلیت بگویم و همیشه یادشان برای ماها که ایشان را میشناختیم حتما زنده خواهد ماند و در تاریخ ما هم نام ایشان به خوبی یاد خواهد شد.
کمیتهای که ما در پایان قتلهای زنجیرهای درست کردیم در ایران که شما به آن اشاره فرمودید که من این بخت را داشتم که چیزی بیش از دو سال با آقای صدر در این کمیته همکاری میکردیم باید دید در چه موقعیتی این اصلا به وجود آمد و در یک وضعیت بسیار مشکلی قرار داشتیم. در زمان قتلهای زنجیرهای بعد از به قتل رساندن زنده یادها فروهرها (داریوش و پروانه) و بعد محمد مختاری و جعفر پوینده از کانون نویسندگان، در آن وضعیت خطیری که ما قرار داشتیم آقای صدر حاج سید جوادی قدم پیش گذاشتند و با این پیشنهاد موافقت کردند که ما یک کمیتهای تشکیل دهیم تحت عنوان کمیته دفاع از حقوق قربانیان قتلهای زنجیرهای.
در این کمیته علاوه بر خانوادههای فروهرها، پوینده و مختاری، دو تا از وکلای کسانی که به قتل رسیده بودند شرکت داشتند و آقای صدر حاج سیدجوادی بودند و آقای مهندس معینفر بودند، آقای شاه حسینی بودند، بنده بودم، آقای زرافشان بود، آقای رییس دانا بود، آقای مهندس گلسرخی بود از حزب ملت ایران فکر میکنم.
به هر جهت در آن وضعیت برای نخستین بار بود که بعد از انقلاب اصولا چنین ترکیبی تشکیل میشد. در آن دوران بسیار کار شجاعانهای بود پذیرفتن چنین ترکیبی با موقعیتی که ماها داشتیم با وضعیتی که در جامعه ایران حاکم بود. یکی این بود.
در تمام این دو سال و خوردهای که بنده بخت این را داشتم که با ایشان در این کمیته بودیم یکی از مهمترین خصوصیاتی که در وجود ایشان بود یک) احساس این که باید احقاق حق کرد و برای حق از دست رفته باید مبارزه کرد و کوشش کرد، بسیار برجسته بود و دوم) جنبه مداراجویی ایشان.
شاهد بودم که برخی اوقات گرایشهایی در این کمیته وجود داشت. حتی بعضی وقت ها حرفهای درستی هم به ایشان زده نمیشد. منتها مطلقا ایشان به روی خودشان نمیآوردند. بسیار صبور بودند. بسیار اهل مدارا بودند و با یک نوع اشرافیت اخلاقی به ماجرا نگاه میکردند. من فکر میکنم نامهای که ایشان در سال گذشته نوشتند و عذرخواهی کردند از مردم ایران که آن هم باز شجاعت ایشان را نشان میدهد، این جمله ایشان به نظر من بسیار مهم است «اگر ما پس از پیروزی انقلاب همچنان شانه به شانه ایستاده و دست در دست هم استبداد را نشانه گرفته بودیم و مشکلات را در سقوط شاه خلاصه نمیدیدیم امکان بازتولید استبداد و فرو افتادن از استبداد سیاسی به استبداد دینی به این سان راحت و کم هزینه صورت نمیپذیرفت.»
مثلا در یکی از مواد ما گفته بودیم جمهوری اسلامی نظامی است بر مبنای دموکراسی، کلمه دموکراسی را برداشتند. شورای انقلاب تصویبش کرد. شورای انقلابی که منصوب آقای خمینی بود. و خود آقای خمینی هم آن را پذیرفت - عبدالکریم لاهیجی
خود این نظر که ایشان سال قبل در این نامه اعلام فرمودند چیز خلقالساعهای نبوده. شرکت ایشان در این کمیته و پایداریشان در این کمیته و همراهیشان در این کمیته خود این نشان میداد که ایشان از سال ها قبل به این نظر رسیده است که سال قبل رسما اعلام کرد. ما به علت تمام خصوصیات ویژهای که داشت به اتفاق آرا آقای صدر را به عنوان دبیر شورای خودمان پذیرفتیم و از این جهت بسیار خوشحالیم که در کنار ایشان بودیم.
آقای لاهیجی، آقای صدر حاج سیدجوادی در دوران انقلاب در دولت موقت وزیر کشور هم بودند و در طرحریزی پیشنویس قانون اساسی شما با او همکاری داشتید. زیر و بم کوششهای این دوره ایشان چه بود؟
قانون اساسی پیش از ورود آقای خمینی به ایران و انقلاب مطرح بود. در پاریس بعد از این که آقای خمینی آمدند آقای حسن حبیبی که از دوستان دوره دانشکده حقوق من بود و در جبهه ملی هم با هم فعالیت داشتیم با من در تماس بود و میگفت او دارد یادادشتهایی میکند.
در تهران هم با وجود اینکه دوران سختی بود به ویژه در دولت نظامی ازهاری یک جلسهای در خانه آقای صدر حاج سیدجوادی داشتیم تا وقتی که آقای خمینی به ایران آمد و جزو همراهان ایشان آقای حبیبی بود. همان روز ورود حبیبی دستنوشتههای خودش را به من داد، حاشیهها و اظهار نظرهایی کردم. تا پیش از ۲۲ بهمن آقای صدر با من تماس گرفتند و گفتند که از طرف شورای انقلاب به ایشان ماموریت داده شده که راجع به طرح قانون اساسی با یک هیاتی کار کنند و بعد به پیشنهاد من آقای ناصر کاتوزیان و آقای محمد جعفر لنگرودی که هر دو از اساتید دانشکده حقوق بودند دعوت شدند و اولین جلسه باز قبل از ۲۲ بهمن به معرفی آقای ناصر میناچی در آن جلسه ما حضور داشتیم.
آقای صدر با آقای فتحالله بنیصدر آمدند و خب آقای صدر گفتند با توجه به این که ایشان وزارت کشور را پذیرفته بود و آقای بنیصدر هم در غیاب آقای مبشری که همچنان در پاریس بود متصدی معاونت وزارت دادگستری بود دیگر نمیتوانند در جلسات ما حضور داشته باشند و خواستند که ما کارمان را شروع کنیم و این کار آغاز شد.
میناچی یکی دو جلسه بود و او هم پس از انقلاب به عنوان وزیر ارشاد تعیین شد و بنابراین کار را ما چهار نفری ادامه دادیم و طرح را آماده کردیم و این طرح رفت به دولت و آن قسمتی که زیر نظر آقای دکتر یدالله سحابی بود به عنوان طرحهای انقلاب. یکی دو جلسه هم من و ناصر کاتوزیان را دعوت کردند چون حبیبی دیگر در ایران نبود. بعدهم به شورای انقلاب رفت. البته در شورای انقلاب یک تغییراتی در آن طرح دادند.
مثلا در یکی از مواد ما گفته بودیم جمهوری اسلامی نظامی است بر مبنای دموکراسی، کلمه دموکراسی را برداشتند. شورای انقلاب تصویبش کرد. شورای انقلابی که منصوب آقای خمینی بود. و خود آقای خمینی هم آن را پذیرفت. هرگز اصل ولایت فقیه نبود. ساختارش ساختار هر قانون اساسی دموکراتیک دیگر بود. یعنی مجلس شورای ملی بود. دولت با ریاست رییس جمهور که توسط مردم انتخاب میشد و قوه قضاییه مستقل.
من فکر میکنم باید روشنفکران و فعالان سیاسی ببینند که چرا ما بعد سی سال از منظر سیاسی و از منظر تحلیل ساخت قدرت این درجا زدن را آیا نباید ریشه یابی کنیم؟ بهتر نیست که به جای متهم کردن دیگران به نقد خود هم بپردازیم و ببینیم که خود ما هم چقدر فهم داشتیم؟ - رضا علیجانی
بعد این رفت مجلس خبرگان و همان مسایلی که در هر حال وقت اجازه نمیدهد که من به تفصیل بگویم. یعنی آن طرحی که آقای صدر به عنوان نماینده شورای انقلاب از ما خواسته بود و بعد به شورای انقلاب رفت که در آن شورا فکر میکنم دیگر آقای صدر عضویت نداشت چون آقای صدر وارد دولت شده بود. ولی در آن شورای انقلاب تصویب شد با آن چیزی که از توی خبرگان درآمد به تمام معنا تفاوت داشت به خاطر همین هم بود که میدانید نهضت آزادی و شخص آقای مهندس بازرگان و دیگران بارها و بارها گفتند که با قانون اساسی که در آن ولایت فقیه باشد موافقتی ندارند و خب جزای این صراحت لهجه را هم دادند و میدانید که بیشترشان متاسفانه مورد خشم و غضب حکومت قرار گرفتند تا حدی که الان هم حتی برای خانواده مرحوم احمد صدر حاج سیدجوادی اجازه برگزاری مجلس سوگواری هم نمیدهند.
آقای علیجانی، در دوران آغاز انقلاب احمد صدر حاج سیدجوادی هدف انتقاد گرایشهایی بودند که امثال صدر حاج سیدجوادی را «لیبرال» میدانستند و هم بعد هدف حمله گرایش غالب در حاکمیت قرار گرفتند. برآیند نگاه نقادانه به فعالیت احمد صدر حاج سیدجوادی چگونه است اکنون؟
شاید به این سئوال در این فرصت اندک نشود پرداخت. ولی ما گاهی اوقات گفتهها و نظرات افراد را در نظر میگیریم و گاهی اوقات رفتار و عملشان را. در رابطه با آقای صدر و بسیاری از دوستانشان ما این تطابق را میبینیم. یعنی آقای صدر از ابتدا از حقوق انسان ها دفاع میکرد. حالا ممکن است در برداشتش از برخی پدیدههای تاریخی اجتماعی به خطا رفته باشد. من اشاره کنم به همین عذرخواهی که ایشان در آخر عمرش کرد.
فکر میکنم جملات آن عذرخواهی درسی برای همه روشنفکران باشد. ایشان آنجا میگوید من از انقلاب کردن و همکاری و مبارزه هیچگاه انتقاد نمیکنم. حتی همکاری با روحانیون و یا رفتن توی قدرت بلکه از اینکه ما قصور و کوتاهی و ناتوانی داشتیم برای اینکه جلوی این انحراف را بگیریم. بعد پایینترانتقاد میکند از اینکه ما به پایگاههای این بخش سنتی بیتوجه بودیم و بعد بازهم به روشنفکران که ای کاش ما شانه به شانه هم میایستادیم و مساله اصلی را نشانه میگرفتیم و به استبداد دینی نمیافتادیم.
آقای صدر به نظر من با یک شجاعت اخلاقی میگوید و با یک تسامح و بزرگواری هم این را میگوید. این یک نوع عذرخواهی از طرف همه است. اما آیا منتقدین آقای صدر بیشتر مصداق این انتقادات نیستند؟ یعنی آقای صدر و برخی از دوستان شان به هر حال تسامح و مخرج مشترک گرفتن را به جای مرزبندی ملاک قرار دادند. آیا قاطعیت، تندروی، خشونت و همینطور لیبرال خواندن کسانی که به هر حال به آزادی و دموکراسی معتقد بودند در عقیده شان و در رفتارشان به طور نسبی این را بیشتر از بقیه رعایت میکردند آقای خود همین نمیتواند مصداق این انتقاد باشد؟
من فکر میکنم که در مراحل انتهایی عمر آقای صدر این نکات نکات برجستهای است. نکاتی مثل همین معذرتخواهی شان، پیگیری قتلهای زنجیرهای، نامهنگاریهای شجاعانهای که داشتند. هرچند این نامه نگاریها شاید به لحاظ تاریخی در یک نگاه کلان یک مقدار تلخ باشد. اخوی ایشان آقای علیاصغر صدر حاج سید جوادی شاید بیست سال پیش مشابه این نامهها را برای شاه مینوشت. آیا تاریخ ما درجا نمیزند که بعد از سی سال برادر دیگر این بار در حکومت جدیدی که میخواست روابط و مناسبات جدیدی را جایگزین کند به نقطهای برسد که هیچ نوع تلاش و فعالیتی جز نامهنگاری به مرکز اقتدار برایش راهی نمانده باشد؟
من فکر میکنم باید روشنفکران و فعالان سیاسی ببینند که چرا ما بعد سی سال از منظر سیاسی و از منظر تحلیل ساخت قدرت این درجا زدن را آیا نباید ریشه یابی کنیم؟ بهتر نیست که به جای متهم کردن دیگران به نقد خود هم بپردازیم و ببینیم که خود ما هم چقدر فهم داشتیم؟
این شجاعت اخلاقی آقای صدر نشان میدهد که راه برون رفت از این بن بست همین است. یعنی برگشتن و ارزیابی کردن. این تسامحی که آقای کردوانی اشاره کردند، بلندنظری و مداراگری نیاز تاریخی ماست. تا نتوانیم به این خصایص و این ویژگیها دست پیدا کنیم در به روی همین پاشنه خواهد چرخید. درجا زدن تکرار خواهد شد.
پرونده آقای صدر بعد از حدود یک قرن بسته شده. حالا آقای صدر در مقابل ماست. وجدان تاریخی ما به ایشان نمره قبولی میدهد. امیدواریم که ما هم بتوانیم الهاماتی بگیریم و بر آن بیافزاییم و بر این انباشت اضافه کنیم و ادامه دهیم شاید روزی به دموکراسی برسیم.
آقای منتظری، یازده سال پیش وقتی یدالله سحابی یکی از بنیانگذاران نهضت آزادی که همان تشکلی است که احمد صدر حاج سیدجوادی را هم در کنار بنیانگذارانش داشت، درگذشت، رهبر جمهوری اسلامی ایران پیام تسلیتی فرستاد. اما این بار پیام تسلیتی برای درگذشت احمد صدر حاج سیدجوادی که وکیل رهبر جمهوری اسلامی ایران هم بود در دوران قبل از انقلاب فرستاده نشد. این تفاوت برخورد چگونه قابل توضیح است؟
باید از خودشان سئوال شود. ولی تحریکاتی که در خود نظام علیه نهضت آزادی صورت میگیرد فکر میکنم موثر بوده. یعنی جو جوری شده که خود ایشان هم مصالح آن جو را رعایت میکند. یعنی در سال های اخیر تبلیغات زیادی علیه نهضت آزادی شده. با این که این نهضت از نظر سابقه فعالیت سیاسی و مبارزاتی از نهضت آقای خمینی دو سال جلوتر است. یعنی تاسیس رسمی نهضت آزادی ۱۳۴۰ هست با اینکه مبارزات آقای خمینی و یارانش از سال ۴۲ شروع شد.
این سابقه باید لحاظ میشد و اقدامات علیه این کسانی که هم ملی اند وهم مذهبی و آن زمانی که حالت دین گریزی بود بین دانشجویان و ملیت را با مذهب در تضاد میدیدند این ها آمدند آشتی دادند ملیت را با مذهب که جوانها بمانند در مذهب و هم ملی باشند و هم مذهبی. چنین خدمات بزرگی کردند ولی قدرشناسی نمیشود. امیدواریم که این کاری که با این گروه کردند و با آقای حاج سیدجوادی، در مورد دیگران فرصت را از دست ندهند. یعنی کسانی هستند و منتقد هستند و خیرخواه هستند و الان به جرم اظهار نظر و به جرم خیرخواهی در زندان و حصر به سر میبرند.
این نظام این فرصت را از دست ندهد و آنها را آزاد کند و از آنها عذرخواهی کند و آن حقوقی که از آنها ضایع شده به آنها برگرداند. نظامی که ادعای اسلامی بودن دارد و ادعای جمهوری بودن دارد کارهای شایسته خودش انجام دهد. امیدوارم.