لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۸:۴۹

«اسلام کامل» آلترناتیو آیت‌الله خامنه‌ای در برابر «اسلام سکولار»


آیت‌الله خامنه‌ای علاوه بر رهبری سیاسی، خود را رهبر ایدئولوژیک و نظریه‌پرداز هم به شمار می‌آورد. این تلقی موجب شده است تا در حوزه‌های تخصصی دینی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، اجتماعی و جمعیت‌شناسی اظهار نظر کرده و آنها را مبنای کار همگانی قرار دهد.

اگر چه با هیچ‌کس به طور شخصی وارد گفت‌و‌گو نمی‌شود، ولی انصاف این است که که به طور غیرمستقیم وارد گفت‌و‌گوی با مخالفان و منتقدان شده و در سخنرانی‌های گوناگونش به مسائلی که از سوی آنها طرح می‌شود، پاسخ می‌گوید. به سه نمونه زیر توجه کنید:

الف- موضوع «حاکمیت دوگانه» طرح شده از سوی سعید حجاریان یکی از مواردی است که او بار‌ها بدان پرداخته و از جهان گوناگون آن را نقد و رد کرده است.

ب- در ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ به نظریه «دین حداقلی» عبداکریم سروش نیز پاسخ گفت و آن را به نقد کشید و رد کرد.

پ- نقد و رد پلورالیسم دینی، مفسر رسمی نداشتن دین، لیبرال‌دموکراسی، فمینیسم، و... از دیگر گفت‌و‌گوهایی بوده است که او در آنها مشارکت جدی کرده است.

این امری میمون است که نظرات مخالفان را خوانده و به آنها پاسخ می‌گوید. اگر آن نظریه‌ها جدی نبود و طرفدارانی در حکومت و جامعه نداشت، او هم نیازی به آن نمی‌دید که به آنها پاسخ بگوید. اعتبار علمی مدعیاتی که در نقد نظرات مخالفان و منتقدان مطرح می‌سازد، و زبانی که از آن استفاده می‌کند، موضوعی است که باید مستقلاً بدان پرادخته شود. از قضا ورود او به این گونه بحث‌ها موجب می‌شود تا نظرات مخالفان در سطح گسترده‌تری مطرح شده و مخالفان هم دوباره از نظرات خود دفاع کرده و نشان دهند که آرای خامنه‌ای فاقد اعتبار علمی است.

آیت‌الله خامنه‌ای و سکولاریسم

آیت‌الله خامنه‌ای همیشه سکولاریسم را از جهات گوناگون نقد و رد کرده است. اما از مفهوم «اسلام سکولار» برای اولین بار در ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان رهبری استفاده و آن را نقد و رد کرد.

با توجه به این که راقم این سطور چندی پیش در مقاله «اسلام سکولار پاد زهر تروریسم اسلام‌گرا»( متن انگلیسی مقاله در هافینگتون پست) به تفصیل از «اسلام سکولار» دفاع کرده بود، می‌تواند خود را یکی از مخاطبان خامنه‌ای به شمار آورده و با او وارد گفت‌و‌گو در این زمینه شود. ابتدا به برخی اظهارات قبلی او درباره سکولاریسم بنگریم:

الف- در ۱۳۸۴/۰۲/۱۹ گفته است: «دشمنان معتقدند که مردم‌سالاری، مردم‌سالاریِ سکولاریزه شده است؛ باید حتماً از دین جدا شود تا اسمش را مردم‌سالاری بگذارند».

ب- در ۱۳۸۷/۶/۲ در دیدار با اعضای کابینه احمدی‌نژاد گفته بود:

«گرایش‌هاى سکولاریستى- که متأسفانه[در دوران اصلاحات] باز داشت در بدنه‌ مجموعه‌ مدیران کشور نفوذ مى‌کرد - جلویش گرفته شد. نظام انقلابى، بر مبناى دین و بر مبناى اسلام و بر مبناى قرآن شکل گرفته و به همین دلیل از حمایت میلیونى این ملت برخوردار شده و جان‌هایشان را کف دستشان گرفته‌اند و جوان‌هایشان را به میدان‌هاى خطر فرستاده‌اند؛ آن وقت مسئولان یک چنین نظامى دم از مفاهیم سکولاریستى بزنند؟! "یکى بر سر شاخ و بن می‌برید"؛ یعنى خودشان بنشینند و بنا کنند بنِ این‌مبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلى چیز خطرناکى بود. خب، الحمدللَّه اینها جلویش گرفته شد».

پ- در ۹۱/۷/۱۹ گفته است: «حوزه‌های علمیه نمی‌توانند سکولار باشند. این که ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است».

ت- در ۹۱/۷/۲۳ گفته است: «دچار سکولاریسمِ پنهان هم نشویم. گاهى اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینى است؛ حرف، حرف دینى است؛ شعار، شعار دینى است؛ اما در باطن، سکولاریسم است».

ث- در ۹۲/۸/۲۰ در دیدار با «اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام»، به آنان گفته است:

«هیئت‌ها نمی‌توانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقه‌‌مند به امام حسین است، یعنى علاقه‌‌مند به اسلام سیاسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسین این است. این که آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزادارى مراقب باشد که مبادا وارد مباحث اسلام سیاسى بشود، این غلط است… فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکى که امام در این مملکت ترسیم کردند و باقى گذاشتند، اینها بایستى در مجموعه‌‌ها و مانند اینها حضور داشته باشد».

در سخنرانی‌های دیگرش نیز با استفاده از مفاهیم متفاوتی به جنگ سکولاریسم رفته است:

الف- در۸۵/۵/۳۱ به رابطه دین و دولت پرداخته و می‌گوید: اولین اقدام پیامبر در مکه تشکیل حکومت اسلامی و قشون اسلامی بود. جداسازی دین از دولت تبلیغات خباثت آمیز غربیان است، اما در اسلام : «دين و دولت يک چيز است».

ب- در ۸۵/۸/۱۷ دوباره به این موضوع پرداخته و می‌گوید: این «يكى از چيزهايى كه براى ما خيلى مهم است» و دولت و سیاست باید از دین ناشی شوند. دشمنان به دنبال آنند که «سياستمدارها بدون ارتباط با دين و بدون اعتناى به دين، كار خودشان را بكنند»، اما اولین عمل پیامبر در مدینه «تشکیل حکومت»، به دست گرفتن زمام سیاست، و طراحی «خط مشى نظامى، سياسى، اقتصادى و تعامل اجتماعى» بود.

پ- در ۸۶/۱۰ ۱۹ می‌گوید:

«ما شمر را لعنت می‌كنيم، براى اين كه ريشه‌ شمر شدن و شمرى عمل كردن را در دنيا بكنيم؛ ما يزيد و عبيداللَّه را لعنت می‌كنيم، براى اين كه با حاكميت طاغوت، حاكميت يزيدى، حاكميت عيش و نوش، حاكميت ظلمِ به مؤمنين در دنيا مقابله كنيم. حسين‌بن‌على قيامش براى اين بود كه بينى حاكميت‌هاى عليه ارزش‌هاى اسلامى و انسانى و الهى را به خاک بمالد و نابود كند؛ و همين كار را هم امام حسين با قيام خود كرد».

ت- در سخنرانی ۸۹/۷/۲۹ برای طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، گوشزد کرد که نباید از مفهوم «آخوند حکومتی» هراسید. روحانیت باید از نظام پشتیبانی به عمل آورد و بدین ترتیب استقلال خود را از دست نخواهد داد. نظام هم باید پشتیبانی مالی از حوزه‌ها و روحانیت به عمل آورد. او گفت:

«در حوزه‌ها هزینه‌هایى وجود دارد که جز با کمک بیت‌المال مسلمین و کمک دولت‌ها امکان ندارد آن هزینه‌ها تحقق پیدا کند. دولت‌ها موظفند این هزینه‌ها را بدهند، دخالتى هم نباید بکنند…این اشکالى ندارد. باید هزینه کنند، دخالت هم نباید بکنند. حوزه پشتیبانى‌هاى گوناگون را از سوى نظام می‌پذیرد، با عزت و با مناعت. این پشتیبانى‌هایى که امروز نظام از حوزه‌هاى علمیه می‌کند و باید هم بکند و باید هم بیشتر بشود، اینها وظایفى است که دارد. فقط هم پشتیبانى مادى نیست. امروز بحمداللَّه مهم‌ترین و عمومى‌ترین تریبون‌هاى ملى در اختیار فضلاى حوزه‌هاى علمیه، در اختیار مراجع معظم است؛ اینها حمایت است، اینها حمایت‌هاى نظام است. نظام اسلامى باید این حمایت‌ها را بکند، به دلیل همان پیوندى که گفته شد».

ث- آیت‌الله خامنه‌ای در ۹۲/۹/۱۹ در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت:

«در بعضى از مطبوعات، نوشته‌ها، گفته‌ها، بعضى‌ها با عنوان[كردن‌] "دين دولتى" و "فرهنگ دولتى" می‌خواهند نظارت دولت را محدود كنند و تخريب كنند و به‌اصطلاح يک اَنگ غلطى و مخالفتى به آن بزنند كه آقا، اينها می‌خواهند دين را دولتى كنند، فرهنگ را دولتى كنند! اين حرف‌ها يعنى چه؟ دولت دينى با دين دولتى هيچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دين دولتى يعنى دين مردمى؛ همان دينى كه مردم دارند، دولت هم همان دين را دارد. دولت، وظيفه براى ترويجِ بيشتر [دين] دارد».

«اسلام سکولار»

آیت‌الله خامنه‌ای در ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ به اعضاى مجلس خبرگان رهبرى تأکید می‌کند که از «اسلام کامل» در برابر «اسلام سکولار» دفاع کنند و می‌گوید:

«خب، اسلامی که انسان را متعهّد دانسته، او را متعهّد می‌خواهد و می‌طلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبیه مسیحیّت سکولار است که می‌رود در گوشهٔ کلیسا، خودش را زندانی می‌کند و در محیط واقعی زندگی هیچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همین‌جور است؛ کسانی هستند امروز دعوت می‌کنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هیچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به یک عبادتی، به یک چیزی گوشهٔ مسجد یا گوشهٔ خانه‌ها فرا می‌خواند. اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرّفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزهٔ با مستکبران. به نظر من این یک وظیفه‌ای است که به‌عهدهٔ همه است».

از نظر مفهومی آیت‌الله خامنه‌ای تصور ناموجهی از «اسلام سکولار» دارد. گمان می‌کند که «اسلام سکولار» به معنای راندن اسلام به حوزه خصوصی و حذف آن از زندگی مردم است. در واقع او دو تفکیک و تمایز متفاوت را یکسان به شمار آورده است:

الف- تفکیک حوزه خصوصی از حوزه عمومی

ب- تفکیک نهاد دین از نهاد دولت

راندن دین به حوزه خصوصی، نه ممکن است و نه مطلوب. اما جدایی نهاد دین از نهاد دولت، هم ممکن است و هم مطلوب. این سودایی محال و دست نایافتنی است که دین را از قلمرو عمومی حذف کرده و به حوزه خصوصی و شخصی برانیم. دین همواره در قلمرو عمومی حضور داشته و به حضور خود ادامه خواهد داد.

«مسیحیت سکولار» در جهان غرب نه تنها از زندگی مردم حذف نشده، بلکه در قلمرو عمومی- خصوصاً در آمریکا- حضوری فعال و جدی دارد. دین لباس خانه نیست که وقتی از آن خارج می‌شویم، آن را بر رخت کن بیاوزیم. دین بخش مهمی از هویت فرد را تشکیل داده و دیندار هر جا که باشد، باور‌ها و اخلاقش به همراه اوست.

تفکیک نهاد دین از نهاد دولت، به سود دین و دولت و مردم است. برای اینکه از یک سو، مانع تشکیل دولت‌های استبدادی و تبعیض‌آمیز دینی شده، و از سوی دیگر، مانع دخالت دولت در دینداری مردم می‌شود. بدین ترتیب دولت و حکومت از چنگ مدعیان دین آزاد می‌گردد، دین هم از سلطه دولت آزاد شده و زیست مومنانه آزاد و انتخابی امکان پذیر می‌گردد.

ادله خامنه‌ای برای «اسلام کامل»

آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: قرآن ما را به «تحقق کامل اسلام» فرا می‌خواند، نه «دین حداقلی». دلایل این مدعا چیست؟ او به آیات قرآن استناد می‌کند تا مدعای خود را موجه سازد:

آیه اول- «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین: کسانی که قرآن را بخش بخش کردند» (حجر، ۹۱).

آیه دوم- «إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِٱللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ ٱللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذٰلِکَ سَبِیلاً: کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر می‌ورزند و می‌خواهند بین خداوند و پیامبرانش جدایی قائل شوند و می‌گویند به بعضی ایمان داریم و به بعضی نداریم و می‌خواهند راهی بینابین پیش گیرند» (نسأ، ۱۵۰).

قرآن فرق قائل شدن میان پیامبران و کتب آسمانی و ایمان آوردن به بعضی و انکار بعضی از آنها را به شدت مذمت کرده است (از جمله در بقره، ۱۳۷- ۱۳۶).

آیه سوم- با اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتاب اقامه عدل و قسط است (حدید، ۲۵)، اما معنای آن بی‌توجهی به برخی دیگر از احکام اسلامی نیست. به عنوان نمونه:

«کسانی که چون در این سرزمین تواناییشان دهیم، نماز را بر پا می‌دارند و زکات را می‌پردازند، و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، و سرانجام کار‌ها با خداوند است» (حج، ۴۱).

خداوند از کسانی که به آنها تمکن بر سرزمینی داده، انتظار دارد که نماز برپا کنند، زکات بپردازند، امر به معروف و نهی از منکر کنند و:

آیه چهارم- از طاغوت اجتناب کنند و به عبودیت خداوند بپردازند: «خداوند را بپرستید و از طاغوت پرهیز کنید» (نحل، ۳۶).

آیه پنجم- «دین را بر پا بدارید، و در آن اختلاف نورزید» (شوری، ۱۳). از این آیه خامنه‌ای نتیجه می‌گیرد که همه اجزأ و ارکان دین را باید پیاده کرد.

آیه ششم- قلدرهای عالم در برابر برپا کردن «جمیع اجزا»، «کل» و «تمام» دین هستند:

«ای پیامبر از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن؛ که خداوند دانای فرزانه است. و از آنچه از پروردگارت به تو وحی می‌شود پیروی کن، که خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است. و بر خداوند توکل کن و خداوند کارسازی را بسنده است» (احزاب، ۳- ۱).

به گفته خامنه‌ای زورگویان عالم به دنبال تغییر مسیر جمهوری اسلامی از این راه و راندن آن به سوی دین حداقلی هستند. سپس می‌افزاید: «دین حدّاقلّی؛ یعنی کاستن از آرمان‌ها که به‌معنای نابودی سیرت دین است. این دین حدّاقلّی یعنی در واقع دین را حذف کردن».

به گفته او، هدف قطعی فقیهان باید این باشد که «همه اسلام- اسلام به کامله، بتمامه- در جامعه ما تحقق پیدا کند».

نگاهی ناقدانه به آرای خامنه‌ای

در بادی امر فرض کنیم مدعای خامنه‌ای درست بوده و چند آیه‌ای که از قرآن به عنوان شاهد ارائه می‌کند، موید مدعای اوست. در این باره چه می‌توان گفت؟

یکم- تحقق اسلام کامل: بنابر مدعای او کل اسلام را باید اجرا کرد. پرسش چرا جمهوری اسلامی و او کل احکام فقهی به اصطلاح اسلامی را اجرأ نمی‌کنند؟

الف- اجرای برده‌داری: برده‌داری در قرآن وجود دارد (محمد، ۴. بلد، ۱۲- ۱۱. نور، ۳۳- ۳۱ و ۵۸. توبه، ۶۰. بقره، ۱۷۷ و ۱۷۸ و ۲۲۱. نسأ، ۳ و ۲۴ و ۲۵ و ۳۶ و ۹۲. مائده، ۸۹. مجادله، ۳. احزاب، ۵۹. مومنون، ۷-۵. معارج، ۳۱- ۲۹. نحل، ۷۵). مطابق نحوه استدلال خامنه‌ای، قطعاً باید به اجرا گذاشته شود. پرسش مهم این است: چرا برپا نمی‌شود و جمهوری اسلامی آن را محقق نمی‌سازد؟

ب- جزیه گرفتن از مسیحیان و یهودیان: مطابق آیه ۲۹ سوره توبه باید از یهودیان و مسیحیان جزیه گرفت. چرا ولی فقیه این حکم قرآنی را اجرا نمی‌کند تا اسلام «بتمامه» محقق شود؟

پ- جهاد ابتدایی: به نظر اکثر فقیهان جهاد ابتدایی در قرآن وجود دارد. چرا جمهوری اسلامی به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیروهای نظامی و همه مردم را به جهاد ابتدایی نمی‌فرستد.

ت- شعر و شاعری: شعر و شاعری- با یک استثنآ- در قرآن به شدت مذمت شده است. چرا در جمهوری اسلامی تا این اندازه شعر و شاعری رواج دارد؟ چرا آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید پرده‌دری‌های فروغ فرخزاد خوب نبود، ولی عاقبت به خیر شد. فروغ فرخزاد نماد استثای قرآنی است یا نماد نهی مذمت قرآنی؟

ث- رباخواری: رباخواری شدید‌ترین حکم قرآنی و جنگ با خدا و پیامبر است. چرا بانک‌های جمهوری اسلامی به عنوان بزرگ‌ترین ربا دهندگان و ربا گیرندگان به جنگ خدا و پیامبر رفته‌اند؟ در واقع بنابر نظریه ولایت مطلقه فقیه، مسئولیت بانک، و در نتیجه جنگ با خدا و پیامبر، با آیت‌الله خامنه‌ای است.

ج- این فهرست را می‌توان با موارد بیشتری ادامه داد و نشان داد که سخن خامنه‌ای پارادوکسیکال و «خودشکن» است.

دوم- فقهی اندیشی: هر تفسیر و قرائتی از قرآن و سنت معتبر، تفسیر و روایتی گزینشی بوده و خواهد بود. هیچ تفسیری از این حکم مستثأ نیست. تفسیر متن مقدس، گفت‌و‌گویی دو سویه میان متن و مفسر است. هر دو (متن و خواننده) وابسته به معرفت (جهان مفهومی)، فرهنگ، سبک زندگی، و... زمان و مکان خود هستند.

قرآن موجود محصول ۲۳ سال گفت‌و‌گو و رویارویی با مشرکان، یهودیان، مسیحیان، مومنان و پیامبر است. مخاطب مستقیم او آنان بودند و پرسش‌ها و اتهام‌هایی (ساحر، شاعر، مجنون، دروغگو، و... خواندن پیامبر اسلام) که طرح می‌کردند. حضرت محمد که در این گفت‌و‌گوی ۲۳ ساله مشارکت داشت، مورد شدید‌ترین عتاب‌های قرآن قرار گرفته است. قرآن در پاسخ به آنها ساخته شد. اما هدف اصلی که از ابتدأ تا انتها دنبال شد، دعوت به خداگرایی، آخرت‌گرایی و اخلاق‌گرایی بود.

خواننده و مفسر کنونی هم تماماً محصول و ساخته دوران خویش است. بنابراین، گفت‌و‌گوی خواننده و متن، تفسیر و خوانشی گزینشی از کار در خواهد آمد.

از سوی دیگر، فقیهان، عارفان، فلاسفه و متکلمان، اسلام‌های فقاهتی، عارفانه، فیلسوفانه و متکلمانه را ساخته‌اند. نه تنها هیچ دلیلی مبنی بر ارجحیت «اسلام فقاهتی» بر دیگر اسلام‌ها وجود ندارد، بلکه می‌توان نشان داد که تفاسیر دیگر- از جمله تفسیر عرفانی قرآن، بیش از تفسیر فقیهانه به متن وفادارند.

اولاً: حدود ۵۰۰ آیه فقهی در قرآن وجود دارد.

ثانیاً: بسیاری از این احکام غیر اجتماعی بوده و ناظر به روابط فردی و خانوادگی هستند.

ثالثاً: احکام فقهی به دو دسته امضایی و تأسیسی می‌شوند. حدود ۹۹ درصد احکام فقهی امضایی‌اند. یعنی توسط مردم جزیرة‌العرب قبل از اسلام ساخته شده‌اند. پیامبر اسلام در مدینه برای اینکه زندگی مردم بچرخد و روابط آنان سامانمند باشد، عرف عقلای آنان را با اندکی اصلاح امضا کرد.

رابعاً: بنابراین، احکام فقهی برساخته‌های مردم پیش از اسلامند و اسلامی خواندن آنها فاقد دلیل است. «پیامبر الگو» عرف عقلای زمان خود را «امضا» کرد، مسلمانان دوران‌های بعدی هم باید با تبعیت از پیامبر الگو، عرف عقلای زمان خود را امضا کنند.

خامساً: فقیهان اگر مدعی تبعیت از پیامبر اسلام‌اند، باید عرف عقلای جهان امروز- یعنی دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، پلورالیسم، برابری همه ابنای بشر (زنان و مردان، مسلمانان و غیر مسلمانان، فقیهان و غیر فقیهان) - را به اجرا بگذارند.

سوم- چرا خامنه‌ای با «اسلام سکولار» مخالف است: این پرسش مهمی است که باید به آن پاسخ داد. «اسلام سکولار» به معنای بیرون راندن دین از قلمرو عمومی و خانه‌نشین کردن آن نیست، بلکه به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت است. مطابق «اسلام سکولار»:

الف- دین و خدا مبنای مشروعیت دولت نیستند، دولت و حکومت را مردم جعل می‌کنند و مشروعیت آنها محصول رضایت و آرای آزادانه آنهاست. هر وقت هم که نخواستند، آنها را تغییر می‌دهند.

ب- زمامداری سیاسی «حق ویژه» فقیهان نیست. این تبعیض ناموجه را حتی با قرآن هم نمی‌توان مورد تأیید قرار داد.

پ- دین مبنای قانونگذاری نیست. دین حتی اگر دارای احکام حقوقی مورد نیاز حکومت‌های امروز بود- که نیست و ندارد- باز هم مبنای قانون‌گذاری نبود. احکام فقهی برساخته اعراب پیش از اسلام و متعلق به مردم‌‌ همان دوران بوده و هستند. به اجرأ درآوردن آنها جز وهن اسلام و متهم‌سازی اسلام به خشونت و نقض حقوق بشر، نتیجه دیگری ندارد.

ت-یک دولت و حکومت نسبت به همه ادیان بی‌طرف بوده و هیچ تبعیضی میان آنها نمی‌نهند. دولت و حکومت در دین دخالت نکرده و آزادی وجدان و دینداری را به رسمیت می‌شناسد، نه آنکه روایت خاصی از دین را از بالا به زور به مردم تحمیل کنند.

آیت‌الله خامنه‌ای با «اسلام سکولار» مخالف است، برای اینکه این روایت ضد تبعیض، قدرت سیاسی را «حق ویژه» فقیهان به شمار نمی‌آورد. نه اینکه دین را خانه‌نشین می‌کند.

انسان‌ها در همه جوامع با منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت و منزلت اجتماعی مواجه‌اند. «اسلام فقاهتی» با تفسیری نامعتبر از قرآن و سنت معتبر، این منابع کمیاب را در اختیار فقیهان قرار داده است. سکولاریزه کردن اسلام، یعنی وداع با سلطه بر منابع کمیاب و تبعیض‌زدایی.

پس از آن فقیهان نیز مانند دیگر افراد و گروه‌ها در جامعه و قلمرو عمومی حضور خواهند داشت، اما از دین به عنوان ابزاری برای تصاحب قدرت و ثروت و معرفت و منزلت اجتماعی استفاده نخواهند کرد، یا این استفاده با ساختارهای قانونی و نهادی دموکراتیک، به حداقل ممکن کاهش خواهد یافت.

چهارم- استبداد دینی: مگر قرآن به پیامبر نمی‌گوید که تو بر آنها سیطره نداری؟ آیا قرآن نفی طاغوت نیست؟ چرا آیت‌الله خامنه‌ای به نام قرآن و سنت معتبر حکومتی طاغوتی تشکیل داده و خود را به مقام فرعون ارتقأ داده است؟ فقیهان باید بدانند که مهم‌ترین پیام قرآن این بود و هست که ما خدا نیستیم، بلکه بشر هستیم. آنان مشرکانه خدایی کرده و می‌کنند. آیا نمی‌بینید که دائماً می‌گویند مخالفت با ولایت فقیه، مخالفت با خدا و شرک است؟ آنان ولی فقیه را جانشین خداوند بر زمین قلمداد می‌کنند. اما چون خدا حرف نمی‌زند، آنان به جای خدا حرف می‌زنند و خدای متجسم زمینی شده‌اند.

.....................................................................................................

نظر نویسنده الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.

XS
SM
MD
LG