لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۲۳:۴۵

تشییع دختران هرمزگانی روی شانه‌های شهر


روزنامه اعتماد
روزنامه اعتماد

روزنامه اعتماد از «تشییع دختران هرمزگانی روی شانه‌های شهر» گزارش داده و نوشته که خانواده دختران دانش‌آموز هرمزگانی که در جریان یک اردو بر اثر واژگونی اتوبوس جان باختند، عصر شنبه یازدهم شهریور ماه «به گلزار شهدای بندرعباس رفتند تا پیكر دختران نوجوان‌شان را به خاک بسپارند. دخترانی كه صبح روز جمعه خبر سفر بی‌بازگشت‌شان را آوردند.»

پدر زهرا ذاکری دختر دانش آموزی که در این سانحه به شدت مجروح و در بیمارستان داراب بستری است به روزنامه اعتماد گفته است: «‌ای كاش ما بچه‌های‌مان را نمی‎فرستادیم. كاش ساعت یازده شب جلوی ماشین را می‌گرفتم و اجازه نمی‎دادم حركت كند. بچه‌های ما را به خاک و خون كشیدند. اینها با چه مجوزی دانش‌آموزان را با ماشینی كه ایمنی ندارد به اردو می‎برند.»

زینب رحیمی، دختر مینابی، كه در حادثه واژگونی اتوبوس دختران هرمزگانی حضور داشت و دوست همشهری‌اش «فاطمه صادقی نسب» را در این سانحه از دست داده هم به این روزنامه گفته است: «اگر می‌دانستیم قرار است چه اتفاقی بیفتد هیچ‌وقت سوار آن اتوبوس نمی‎‌شدیم. ما همه برای رفتن به آن اردو امید و آرزو داشتیم. در اردوی فرزانگان قرار بود مربیانی از شهرهای مختلف دعوت شوند و به ما درس‌هایی را آموزش بدهند، بعد ما به شهر خودمان برویم و همان درس‌ها را به بچه‌های دیگر آموزش دهیم. حالا باید برای از دست دادن دوستان‌مان غصه بخوریم.»

روزنامه ایران، نزدیک به دولت، ضمن چاپ عکس‌هایی از تشییع پیکر دختران دانش‌آموز هرمزگانی، نوشته است: «حادثه تلخ سحرگاه دهم شهریور، سرانجام به عصر یازدهم پیوند خورد تا بعد از پیام‌های تسلیت بی شمار، پیکر ۷ دختر هرمزگانی، با آینده‌ای که نابود شد، به آغوش خاک سپرده شود»

این روزنامه با اشاره به اینکه «مطهره، مینا، شیوا، شیدا، فاطمه و زهرا هنوز به ۱۵ سال نرسیده» بودند، نوشته است: «در هرمزگان شنبه عزای عمومی اعلام شده بود» و «بعد ازبرگزاری مراسم تشییع در هرمزگان البته، پیکر سه نفر از دانش‌آموزان به زادگاهشان در شهرستان رودان، ۲ نفر میناب و یک نفر هم به جزیره هرمز منتقل شد»، ضمن اینکه «پیکر یکی از دانش‌آموزان حاجی آبادی نیز همان جمعه شب از شهرستان داراب به حاجی آباد منتقل و شنبه در همان شهر تشییع و به خاک سپرده شد.»

روزنامه ایران ضمن یادآوری اینکه در سانحه واژگونی اتوبوس دختران دانش‌آموز هرمزگانی «هفت دانش‌آموز به همراه مربی و راننده در دم فوت کردند و ۳۴ دانش‌آموز دیگر نیز تحت مراقبت‌های پزشکی در بیمارستان قرار ‌گرفتند»، نوشته است: «بندرعباسی‌ها البته از همان شب حادثه، در مراکز شهر، با روشن کردن شمع، با خانواده‌های داغدیده ابراز همدردی کردند.»

این روزنامه همزمان از «تعلیق اعزام شبانه دانش آموزان به اردو» خبر داده و بخشی از «گزارش مقدماتی کمیسیون عالی ایمنی راه‌ها» درباره این سانحه را منتشر کرده و نوشته است: «بررسی‌ها نشان می‌دهد کنترل اتوبوس پس از برخورد با کوله پل و ترکیدگی لاستیک جلو، از دست راننده خارج شده و پس از طی حدود ۱۰۰ متر به پهلوی راست واژگون شده است.»

در این گزارش آمده است که «مقطع راه مستقیم و علائم و خط‌کشی مناسب بوده و سرعت اتوبوس هم ٨٦ کیلومتر بر ساعت بوده است. حال آنکه اتوبوس بنا به دلایلی (خواب‌آلودگی راننده یا بنا بر اظهارات راننده انحراف از مسیر برای جلوگیری از برخورد نکردن با خودروی روبه‌رو) از مسیر اصلی منحرف شده است.»

روزنامه همدلی ضمن تاکید براینکه «فاجعه کشته شدن دانش‌آموزان هرمزگان، ضرورت بازنگری آیین‌نامه اردوهای آموزش و پرورش را صدچندان کرد»، به مقام‌های آموزش و پرورش هشدار داده که «اردوهای راهیان نور را بپایید.»

شیرزاد عبداللهی در گزارش همدلی نوشته است: «گروه اعزامی دانش‌آموزان استان هرمزگان برخلاف آنچه که برخی از رسانه‌ها نوشتند، دانش آموزان نخبه علمی و درسی نبودند. بعد از انحلال سازمان پیشاهنگی، خلاء آن در آموزش و پرورش احساس می‌شد و نهایتا گروه‌های پیشتازان (پسران) و فرزانگان (دختران) تقریبا با همان اهداف پیشاهنگی در قالب سازمان دانش‌آموزی در وزارت آموزش و پرورش تشکیل شد.»

گزارش‌نویس همدلی با اشاره به اینکه «از مهر تا اسفند هر سال حدود یک میلیون دانش‌آموز دوره متوسطه برای کسب نمره عملی درس آمادگی دفاعی(۸ نمره از ۲۰ نمره) به مناطق عملیانی جنوب و غرب کشور اعزام می‌شوند»، نوشته است: «اگر در اردوی بندرعباس بحث بر سر تنوع دستورالعمل‌ها است در قضیه راهیان نور بخشی از اختیارات آموزش و پرورش به نهاد دیگری تفویض شده است. مقامات آموزش و پرورش ادعا می‌کنند که حضور در اردوهای راهیان نور داوطلبانه است اما واقعیت غیر از این است» و دولت محمود احمدی‌نژاد در هفتم آبانماه سال ۹۱، هیئت وزیران دولت احمدی‌نژاد با تصویب آیین‌نامه چگونگی اجرای برنامه درسی و محتوای دروس نظری و عملی آمادگی دفاعی-اردوهای راهیان نور بخشی از اختیارات آموزش و پرورش درباره آموزش دفاعی و محل آن را به سپاه پاسداران واگذار کرد.

نویسنده روزنامه همدلی تاکید کرده است که «دولت باید تکلیف این مصوبه را روشن کند. وزیر آموزش و پرورش باید موضوع را در جلسه هیات دولت مطرح کند و خواستار اصلاح ماده ۷ این مصوبه شود. او می‌تواند استدلال کند که بردن و برگرداندن یک میلیون دانش‌آموز در فصل سرما به مناطق جنگی جنوب و غرب کشور بدون حوادث خونبار امکانپذیر نیست زیرا: ناوگان حمل و نقل جاده‌ای کشور فرسوده است، جاده‌های استان های خوزستان و ایلام ظرفیت محدودی دارند، و فاصله برخی استان‎های شمالی و شرقی کشور با مناطق عملیاتی بسیار زیاد است.»

روزنامه شرق در گزارشی از «آخرین وضعیت درمان علیرضا رجایی» نوشته است: این روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اکنون روی تخت بیمارستان امیراعلم تهران «در شرایطی که ملاقات‌کنندگان سخت توصیف کرده‌اند، روزها را سپری می‌کند، اما با روحیه‌ای خوب.»

به نوشته این روزنامه علیرضا رجایی «چند روز است که به دلیل ابتلا به سرطان سینوس راست در بیمارستان امیراعلم بستری است. این سرطان هم‌زمان با دوران زندان شروع شده. پس از آزادی از زندان در آبان ۹۴ اعمال تشخیصی انجام شده و در این مدت چهار دوره شیمی‌درمانی و ۳۵ جلسه رادیوتراپی انجام شد. بااین‌حال بیماری او عود کرده و هفته گذشته یک عمل سنگین ١٤ساعته را پشت سر گذاشته و درحال‌حاضر هم در بخش مراقبت‌های ویژه بستری است.»

شرق با تاکید براینکه « ملاقات‌کنندگان او گفته‌اند سرطان رجایی پیشرفته است»، نوشته که پیش‌تر برادر او درباره وضعیت عمل رجایی گفته است: «فک فوقانی به صورت کامل برداشته شده و در نتیجه حرف‌زدن و غذاخوردن برایش بسیار سخت شده است. می‌توان گفت عضله جویدن اصلی و صورت و حدقه چشم برداشته و خود چشم نیز تخلیه شده است» و «به این دلیل، عمل غذاخوردن و حرف‌زدن برای او ممکن نیست» اما «حال عمومی او خوب است و سعی دارد به بقیه اعضای خانواده خود امیدواری بدهد. این در حالی است که از زمان بازداشت رجایی، همسر و دو فرزندش به دلیل مشکلاتی که پیش آمد، خارج از کشور به‌سر می‌برند.»

این روزنامه یادآوری کرده که این روزنامه‌نگار در جریان انتخابات مجلس ششم در فهرست جریان دوم خرداد از تهران قرار داشت و او نفر بیست‌وهشتمی بود که می‌توانست وارد مجلس شود اما به درخواست شورای نگهبان، ۵۳۴ صندوق یعنی بیش از ٧٠٠‌ هزار رأی از نزدیک به سه ‌میلیون کل آرای تهران باطل اعلام شد»و به این ترتیب او از فهرست منتخبان تهران حذف و غلامعلی حدادعادل به مجلس راهیافت.

شرق این را هم نوشته که «تا به حال عموما از فعالان سیاسی، هم‌طیفی‌های او یعنی چهره‌های ملی مذهبی به عیادتش رفته‌اند اما روز شنبه عبدالله نوری از میان فعالان اصلاح‌طلب به دیدار او رفته بود.»

روزنامه شهروند تیتر یک خود را بهع گزارشی با تیتر «داغِ باغ‌ها» درباره فروش باغ‌های تهران توسط بنیاد مستضعفان اختصاص داده و نوشته است: «دهمین روز خرداد سالجاری مسئولان بنیاد مستضعفان پاكت‌هایی را كه برای شركت در مزایده فروش یكی دیگر از باغ‌های تهران به دفتر این نهاد آمده بود، باز كردند. برای آنها معلوم شد كه چه كسی باید در ازای آن باغ مجاور باغ مستوفی در جنوب شهرک آتی‌ساز تهران حداقل ٤٠میلیارد و ١٠٧میلیون تومان پول پرداخت كند؛ آن هم به‌ صورت اقساط بلند‌مدت و بدون كارمزد.»

این روزنامه تاکید کرده که هرچند «هنوز معلوم نیست چه كسی برنده این مزایده شده و چه بر سر این ملک كه ١٤‌هزار و ٦٥٢ مترمربع مساحت دارد، خواهد آمد اما این مزایده باز هم داغِ باغ‌های به تاراج رفته تهران را تازه می‌كند كه تا همین حالا هیچ نهادی به‌ طور جدی برای نگهداری از آن احساس مسئولیت نكرده است.»

به نوشته روزنامه شهروند «تنها در ١٠‌سال بیش از ٤‌هزار هكتار از باغات تهران نابود شده است و بعضی مثل پیروز حناچی، معاون شهرسازی وزارت راه‌و‌شهرسازی هم گفته‌اند كه تهران ركورددار تخریب باغات است. خیلی‌ها هم سرنوشت باغ‌های تهران را عجیب توصیف كرده‌اند» و محمد حقانی، رئیس سابق كمیته محیط‌زیست شورای شهر تهران، نیز گفته است: «باغ‌های تهران به قیمت پایین به فروش می‎رسند.»

این روزنامه ضمن اشاره به اینکه «بهمن‌ سال گذشته درباره قطع شبانه درختان باغ محله فرشته معروف به "باغ سبز" دهان به دهان چرخید، و خرداد امسال هم بنیاد مستضعفان دست روی زمین مشجر دیگری گذاشت و آن را در مزایده‌ای فروخت»، نوشته است: «اردیبهشت سالجاری هم مشخص شد كه شهرداری تهران برای مالک باغ فرشته (بنیاد مستضعفان) پروانه‌ ساخت یک برج در باغ را صادر کرده است و بر همین اساس هم بیش از ٢٢٧ اصله درخت این باغ قطع شد» و پس از آن بازهم «در همان روزهای اردیبهشت بنیاد مستضعفان به جای درخواست مجوز برج-باغ از شهرداری، دو ملک دیگر را به مزایده گذاشت.»

روزنامه وقایع اتفاقیه در گزارشی با تیتر «سوتی دلچسب»، نوشته است: «از صبح شنبه که سایت بلیت فروشی مسابقات فوتبال شروع به فروش بلیت‌های بازی ایران و سوریه کرد موجی در فضای مجازی شکل گرفت. تعدادی از زنان وارد سایت شده بودند و با وارد کردن مشخصات و پرداخت بهای بلیت اقدام به خرید بلیت بازی کرده بودند. تعدادی از کسانی که بلیت خریده بودند با ذوق و شوق خبر این اتفاق را در فضای مجازی منتشر کردند و به بقیه هم اطلاع دادند. خیلی عجیب بود که فرآیند خرید بدون هیچ مشکلی انجام می‌شد.»

این روزنامه البته نوشته که این دلخوشی چند ساعت بیشتر زنده نماند و امیدها به یاس تبدیل شد چرا که محمدحسین حمیسی رییس حراست فدراسیون فوتبال گفت: «چنین بحثی صحت ندارد. هیچ برنامه‌ای برای حضور بانوان در مسابقه ایران و سوریه وجود ندارد و شایعات منتشرشده در این باره را قویا تکذیب می‌کنیم.»

وقایع اتفاقیه تاکید کرده که «این حرف‌ها نقطه پایانی بود بر رویایی چند ساعته، حمیسی البته درباره نحوه بازگرداندن هزینه بلیت‌ها به کسانی که بلیت خریده بودند حرفی نزد اما این هزینه در مقابل یاسی که دامن زنان برای ورود به استادیوم گرفت هیچ ارزش و قیمتی نداشت» و به این ترتیب «روز سه‌شنبه جشن ملی صعود ایران به جام جهانی بدون حضور زنان برگزار خواهد شد. به همین راحتی.»

شرق هم با تاکید براینکه «با وجود وعده‌های قبلی، پرونده حضور زنان در ورزشگاه آزادی بسته شد»، نوشته است: «با اتفاقات رخ‌داده به نظر می‎رسد پرونده حضور زنان در ورزشگاه آزادی برای تماشای بازی ایران با سوریه به صورت قطعی بسته شده ولی پرونده حضور زنان برای ورود به این ورزشگاه باز است»، چرا که که قرار است یک بازی دوستانه با تیم مطرحی برنامه‌ریزی شود و « قرار بر این شده که فقط مادران و دختران برای تماشای این بازی دوستانه به آزادی راه داده شوند و این بار ورود مردان برای تماشای بازی تیم ملی ممنوع شود.»

روزنامه جهان صنعت از «ضرب و شتم خبرنگار» این روزنامه توسط حراست موسسه مالی کاسپین خبر داده و نوشته که امیرحسین میراسماعیلی خبرنگار این روزنامه به دلیل عکس گرفتن از یک مادر و فرزند مالباخته از سوی ماموران حراست این موسسه بازداشت و مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

امیرحسین میراسماعیلی طی یادداشتی در این روزنامه نوشته است: «عصر روز شنبه ۱۱ شهریور خانمی حدودا ۵۰ ساله با حضور در مقابل ساختمان مرکزی موسسه کاسپین واقع در خیابان احمدقصیر تهران به همراه مادر فلجش دست به تحصنی چندساعته زد‌» و من «به عنوان خبرنگار اجتماعی و در راستای وظایف حرفه‌ای خود سعی کردم درد دل این خانم و مادرش را بشنوم که ایشان ضمن بیان این موضوع که ۵۵۰ میلیون تومان در موسسه کاسپین حساب دارد و همچنان پس از یک سال نمی‌تواند پولش را پس بگیرد» و پس از آن «در حال دور شدن از موسسه کاسپین، چند عکس از نمای بیرون ساختمان و همین مادر و فرزند انداختم که ناگهان یکی از کارمندان حراست موسسه کاسپین دوان دوان به سمتم آمد و پس از زدن مشتی به قفسه سینه‌ام، مچ دستانم را به محکمی فشار داد و به داخل حیاط بانک هل داد» و دراخل موسسه هم «۱۰ نفری به من هجوم آورده و با تحقیر شخصیتی» اقدام به ایجاد «فضای وحشتناک و تاسف‌آوری» کردند و «در نهایت آنها به اجبار و زور عکس‌های گرفته شده در موبایلم را پاک کردند و با گرفتن تعهدی اجباری، اجازه دادند از ساختمان خارج شوم‌.»

خبرنگار روزنامه جهان صنعت نوشته است: «عمق فاجعه اما زمانی اتفاق افتاد که نزد رییس کلانتری منطقه که در محل حاضر شده بود، رفتم و از وی خواستم به کلانتری برویم تا شکایتم را تنظیم کنم که ایشان در کمال ناباوری گفت:شکایت را ثبت نمی‌کنم و این آقایان کار خلافی نکردند و می‌توانی بروی دادسرا و شکایت کنی.»

XS
SM
MD
LG