لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۵۱

محافظه کاران و پیامدهای انتخابات


دکتر حسن شریعتمداری و دکتر امیر حسین گنج بخش دو فعال سیاسی وابسته به اتحاد جمهوری خواهان
دکتر حسن شریعتمداری و دکتر امیر حسین گنج بخش دو فعال سیاسی وابسته به اتحاد جمهوری خواهان

انتخابات سومين دوره شوراهای شهر و روستا و چهارمين دوره خبرگان رهبری نشان از شکل گيری گرايش های جديدی در جامعه ايران دارد. در این جا دیدگاه دو عضو اتحاد جمهوری خواهان عنوان می شود.


گروه های مختلف سياسی از انتخابات روز جمعه ۲۴ آذر ماه برداشت های متفاوتی ارايه کرده اند. برخی از محافظه کاران در ايران، آن را پيروزی برای جناح خود تلقی کرده اند. در حالی که نيروهای اصلاح طلب از اين انتخابات به عنوان «شکست» محافظه کاران ياد کرده اند.


آيت الله احمد جنتی دبير شورای نگهبان گفته است مشارکت زياد مردم، موجب تقويت ولايت فقيه و بالا رفتن اعتبار خبرگان و ولی فقيه شد.


آقای جنتی افزود: «مردم به مخالفان نظام اسلامی پيام دادند که به رهبری نظام و روحانيت وفادارند.»


برای ارايه ديدگاه های مختلف در باره انتخابات ۲۴ آذر، با دو تن از اعضای شورای مرکزی اتحاد جمهوری خواهان ايران، حسن شريعتمداری و امير حسين گنج بخش گفت و گويی داشته ايم.


آقای شريعتمداری عده ای عقيده دارند که با توجه به شرايط کنونی ايران و با توجه به محدوديت های موجود، نبايد در انتخابات شرکت کرد. آيا از نظر شما به رغم محدوديت های موجود، شرکت در انتخابات توجيه پذير است و آيا بهره گرفتن از چنين روشی بيشتر مشروعيت نظام را تقوقت می کند يا به پی ريزی دمکراسی کمک می کند؟


حسن شريعتمداری:
آنهايی که اعتقاد دارند که در انتخابات نبايد شرکت کرد، به مشروعيت نظام از طريق انتخابات پر بها می دهند و فکر می کنند که مردم از نظريات آنها تبعيت خواهند کرد و با عدم شرکت در انتخابات، مشروعيت نظام را زير سوال خواهند برد.


واقعيت اين است که مردم به رغم خواست سازمان های سياسی، در انتخاباتی که چندان هم دمکراتيک نيست شرکت می کنند و سعی می کنند در محدوده تنگ فضای انتخاباتی تا آن جا که می توانند بر روند انتخابات تاثير بگذارند و از منافع خودشان دفاع کنند.


پرسش این است که رفتار انتخاباتی مردم را چگونه بايد هدايت کرد که به انتقال نظام از سيستم استبدادی به دمکراسی کمک بيشتری بکند
حسن شریعتمداری

بنا بر اين از نظر من سوال اين نيست که آيا در انتخابات شرکت بکنيم يا نه. سوال اين است که رفتار انتخاباتی مردم را چگونه بايد هدايت کرد که به انتقال نظام از سيستم استبدادی به دمکراسی کمک بيشتری بکند.


من انتخابات را در اين محدوده می بينم و فکر می کنم که با اين متدولوژی بايد به انتخابات نگاه کرد.


آقای گنج بخش واکنش شما به آنها که می گويند تحريم انتخابات مشروعيت زدايی از يک نظام غير دمکراتيک است چيست؟


امير حسين گنج بخش:
مشکل بزرگ کسانی که تحريم را در هر شرايطی تبليغ می کنند اين است که ساختارها را بی نهايت مهم می دانند. مثلا می گويند چون قانون اساسی غير دمکراتيک است، چون نظارت استصوابی وجود دارد و کانديداها را به يک معنايی از فيلترهای مشخص ايدئولوژيک رد می کنند (که واقعيت هم دارد) اينها تنها معيارهای عدم شرکت نيروهای سياسی است.


به نظر من سياست در ايران بسيار پيچيده تر از اين حرف ها است. اين يک رژيم برآمده از انقلاب است که به هر حال از اول هم مساله رای مردم برايش اهميت زيادی داشت. يا سعی می کند نشان دهد که به رای مردم وابسته است.


ما در دوره های مختلفی می بينيم که مردم می آيند به رفسنجانی رای می دهند و چون دولت پاسخ گو به معنی واقعی کلمه نيست و می بينند نماينده خواسته های آنها نيست، کنارش می گذارند.


بعد فکر می کنند که آقای خاتمی اين کار را می تواند بکند، نمی تواند، پس ياران او را در شورای شهر کنار می گذارند. بعد فکر می کنند آقای احمدی نژاد قرار است پول نفت بياورد سر سفره و ايران را به ژاپن برساند، اين راهم می بينند که عملی نيست، پس با ايشان هم مخالفت می کنند.


در اين فضا است که بايد مساله انتخاب مردم را سنجيد وليکن نيروی سياسی مثل اتحاد جمهوری خواهان نبايد از زاويه ناظر سياسی، بلکه از زاويه مسئول سياسی به قضيه برخورد کنند.


بايد ببينيم که شرکت در انتخابات در شرايط مشخص مفيد است و کدام يک از اين جناح ها، اراده برای تغيير دمکراتيک در جامعه دارد.


اصلاح طلبان هشت سال تمام اراده سیاسی لازم را از خود نشان ندادند
امیر حسن گنج بخش

به نظر ما با وجود اينکه اصلاح طلبان متفاوت از نيروهای اصول گرا يا نيروهای بنيادگرايی نظير آقای احمدی نژاد هستند اما متاسفانه اراده سياسی لازم را هشت سال تمام نشان ندادند و الان هم با نظريه های نظير مشروطه مذهبی و غيره، اراده لازم را برای يک حرکت دمکراتيک نشان ندادند.


به همين دليل است که حداقل بخشی از جمهوری خواهان، برای شرکت در اين انتخابات دعوت نکردند.


ولی اين متناقض با همين حرفی نيست که الان زديد؟ اينکه همزمان هم دعوت به شرکت در انتخابات نکرد و هم اين نظر را داشت که حتی در شرايط غير دمکراتيک و محدود هم می توان در انتخابات شرکت کرد؟


امير حسين گنج بخش:
شرکت نکردن در انتخابات معادل تحريم نيست. تحريم کردن از يک تئوری سياسی برخوردار است که در اين نظام هيچ تغيير و تحولی بوجود نمی آيد تا سرنگون بشود.
تئوری شرکت نکردن بر اين اساس است که ما در اين دوره به دليلی که حرکت شراکتی ميان نيروهای دمکراتيک نيست و بايد از جريانی حمايت کنيم که حاضر نيست کوچکترين راهی برای نيروهای آزادی خواه و سکولار باز کند، در انتخابات شرکت نمی کنيم. اين دو به طور بنيادين با هم متفاوتند.


آقای شريعتمداری تمام اين حرفهايی که در باره انتخابات زده شد آيا واقعا در مورد انتخاباتی مانند انتخابات مجلس خبرگان هم صدق می کند؟


حسن شريعتمداری:
انتخابات مجلس خبرگان يک چيز بسيار مهمی را نشان داد. نشان داد که مقام رهبری و ولايت فقيه که با هزاران چفت و بست در قانون اساسی صيانت شده بود و اختيارات چنان گسترده ای به آن داده شده بود که گمان می رفت هيچ انتخاباتی قادر به تکان دادن آن نباشد، در مقابل تغيير تعادل نيروی سياسی لرزان و حساس است.


حسن شریعتمداری می گوید اين انتخابات نشان داد که چقدر بر سر مقام رهبری می تواند جنگ های بزرگ قدرت در بگيرد


انتخابات نشان داد که اگر اندکی تعادل نيروی سياسی در جامعه بر هم بخورد، حتی مقام رهبری هم از تغيير و تحول در پهنه قدرت خود، حتی در جا به جايی خود يا تغيير شکل رهبری مصون نيست.
بنابراين مهم اين است که اين تئوری که هيچ راهی برای رفرم مسالمت آميز وجود ندارد، شکست خورده است.


اين انتخابات نشان داد که چقدر بر سر مقام رهبری می تواند جنگ های بزرگ قدرت در بگيرد.


آنچه رخ داد تا آنجا که به انتخاب مردم مربوط است، نشان داد که مردم خواهان آن هستند که اصول گرايانی را که با جاه طبلی های خودشان مملکت را به سمت بحران های خطرناک پيش می برند، در مجلس خبرگان که می تواند بر سياست های رهبری تاثير بگذارد، به عقب رانده شوند و افراد عمل گراتری به مجلس خبرگان راه بيابند تا اين جناح اصول گرای برآمده از نيروهای انتظامی و امنيتی نتواند آمال جاه طلبانه خود را به پيش ببرد.


انتخابات نشان داد که اگر اندکی تعادل نيروی سياسی در جامعه بر هم بخورد، حتی مقام رهبری هم مصون نيست
حسن شریعتمداری

فکر می کنم آقای خامنه ای هم اين خطر را درک کرده بود و حداقل با جلوگيری از حذف شدن آقای رفسنجانی، کمک کرد که او در بازی سياسی شرکت کند تا اينکه جناح های اصول گرای افراطی به رهبری مصباح يزدی و شاگردانش نتوانند يک سره مجلس خبرگان را تسخير کنند.



فکر می کنيد اين نکته که هر سه انتخابات با هم برگزار شد، اهميت خاصی دارد؟


امير حسين گنج بخش:
من خاطرم هست فردای انتخاب احمدی نژاد، کيهان تهران نوشت ملت کار را تمام کرد. اين بار با ترکيب سه انتخابات اينها قصد داشتند دولت را تمام کنند.


يعنی يک دست و قدرتمند و منسجم بشوند. اما اين بازی شکست خورد و با وجود آنکه اين بازی در درون حکومت است، اين اتفاق به ضرر روندهای سياسی نيست. به عقيده من، اين جام زهری بود که ملت به آقای خامنه ای و احمدی نژاد داد.


با اين توصيفی که هر دوی شما از نقش مهم آقای رفسنجانی در اين انتخابات و برگزيده شدن او با بالاترين آرا و با فاصله زيادی از ديگر رقبا در انتخابات مجلس خبرگان کرديد، احتمالا فکر می کنيد ايشان بار ديگر نقش برجسته ای در صحنه قدرت در ايران پيدا کند؟ چون به هر حال بسياری گمان می کردند او ديگر هيچ جايی برای بازگشت ندارد.


امير حسين گنج بخش:
اين بهر حال با پروژه ای که آقای خامنه ای برای آقای رفسنجانی در نظر داشت، در تناقض قرار می گيرد. آقای رفسنجانی شايد قرار بوده مثل انتخابات مجلس نفر پنجم يا ششم بشود و شخص ديگری، شايد آقای مشکينی، مورد نظر آقای خامنه ای بوده است.


فراموش نکنيد که آقای رفسنجانی اخيرا ايرادهايی به نهاد رهبری گرفت و بعضی از زياده روی های سپاه با رهبران سپاه را برملا کرد که احتمالا به مذاق رهبر خوش نيامده بود.


آقای رفسنجانی شايد در ديناميسم قدرت در آينده و چند هفته آينده در حوزه بين المللی تاثير داشته باشد که يکی از بزرگترين چالش های ايران و خطرهايی است که منافع ملی ايران را در منطقه مورد سوال و چالش قرار داده است

آقای رفسنجانی شايد در ديناميسم آينده و چند هفته آينده در حوزه بين المللی تاثير داشته باشد که يکی از بزرگترين چالش های ايران و خطرهايی است که منافع ملی ايران را در منطقه مورد سوال و چالش قرار داده است.


به عناصر سياست خارجی اشاره کرديد. آقای شريعتمداری عناصر اصلی سياست خارجی که تامين کننده منافع ملی ايران است کدامند؟ ايا اصلا دولت محمود احمدی نژاد رئيس جهوری اسلامی ايران می تواند مجری اين سياست باشد؟


حسن شريعتمداری:
با برآمدن دولت احمدی نژاد، به رهبری نيروهای نظامی و امنيتی در حقيقت يک تغيير مهم استراتژيک در سياست خارجی ايران ايجاد شد. سياست خارجی ايران که در دوره آقای رفسنجانی و بعد خاتمی، بدون آنکه جاه طبلی های استراتژيک خودش را ترک بکند، قايل به اين شده بود که به نوعی مماشات و همزيستی با غرب را در درازمدت به پيش ببرد، تغيير کرد.


با برآمدن احمد نژاد، استراتژی به اين تغيير کرد که برنامه زمان بندی شده و کاملا نظامی- امنيتی برای اين هژمونی منطقه ای در دستور کار قرار گرفت.


آقای احمدی نژاد بر اين نظر بود که با به چالش کشيدن غرب در تمامی ابعاد خودش، آنها را بايد در مقابل يک انتخاب ناگزير قرار دهد.


بر پايه اين نظر يا غرب بايد نقش ايران را به عنوان يک قدرت برتر منطقه ای بپذيرد، تن به ايران اتمی بدهد و يا آماده برخورد باشد.


اين نيروی نظامی امنيتی فکر می کند که آمريکا به علت درگيری هايی که در منطقه و عراق دارد، قادر به يک درگيری نظامی نيست، بنابراين زمان کافی خواهد داشت که استراتژی خودش را به طور منظم و زمان بندی شده به پيش ببرد.


در چنين استراتژی، در سطح داخلی، جايی برای ديگران وجود ندارد. پس بايد همه سنگرهای قدرت از جمله رهبری را گرفت. بايد رهبری را به سمت نيرويی کشاند که تا کنون حرف اول را در سياست خارجی داشته است و اگر حرف از دهان رهبری هم بيرون می آيد، حرف نيروهای امنيتی باشد.
با اين استراتزی پيش رفتند اما اين استراتزی مسلما شکست خورده است.

بنا بر اين من فکر می کنم بايد در انتظار تغييرات و آثاری هم در سياست خارجی ايران بود.


احتمال می دهيد شاهد تغييراتی در سياست خارجی ايران باشيم يا نه؟


امير حسين گنج بخش:
به نظر من در درون جناح های جمهوری اسلامی توافقی وجود دارد که خودشان را ام القرای اسلام می دانند.


آقای رفسنجانی می داند که بحرانی را که ايران کوشش می کند به خارج مرزها ببرد، ممکن است به داخل کشور انعکاس بيابد
امیر حسین گنج بخش

گفتگوی تمدن های آقای خاتمی اين بود که شما هستید، ما هم هستيم، سعی می کنيم به کار يکديگر کاری نداشته باشيم ولی می توانيم با هم همکاری کنيم.


ديدگاه دوم ديدگاه احمدی نژاد است که حالت تعرضی دارد يعنی کوشش می کند شرايط جنگ سرد را فراهم کند .


او می کوشد بگويد من آنقدر از قدرت برخوردارم که دست شما به من نمی رسد و من بايد بتوانم حوزه های نفوذ خودم را حفظ کنم.


اين جريان می خواهد بعضی جاها رقابت و در بعضی جاها سازش بکند، ولی با اين ديد که ما با هم در جنگ هستيم.


اين جريان، جهان را مثل دوران سوسياليسم و جنگ سرد، اردوگاهی می بيند. تمام سياست خارجی را اگر شما دقت کنيد، آقای احمدی نژاد بر همين موضوع گذاشته است:


رفتن به کشورهای اسلامی و هيجان زده کردن مردم آن کشورها حول اين مساله است که ما در مقابله با استکبار و غرب و جهانی شدن و غيره هستيم.


اين سياست الان خطرهايی بسيار بزرگی را برای ايران به بار آورده است و جناحی که از جام زهر ۵۹۸ درس خوبی گرفته، الان نگران اين موضوع است. اين را می توان در نامه هاشمی رفسنجانی مشاهده کرد.


آقای رفسنجانی می داند که بحرانی را که ايران کوشش می کند به خارج مرزها ببرد، ممکن است به داخل کشور انعکاس بيابد و بحران های عميق اجتماعی و اقتصادی ايجاد کند.


من اميدوارم که يک عقل گرايی حداقل در حاکمان بوجود بيايد که تا اين حد با منافع ملی ايران بازی نکنند و خاطره ۵۹۸ که شش سال پشت بصره ايستاد، صدها هزار نفر کشته داد برای يک مساله ايدئولوژيک، آن را ديگر تکرار نکنند.





XS
SM
MD
LG