در حالیکه همه جا از برآمدن چین و هندوستان به عنوان رقبای آینده آمریکا سخن میگویند، یک مفسر آمریکائی مینویسد خطری که آمریکا را تهدید میکند این نیست که مثل بریتانیا در قرن بیستم، به یک ملت درجه دوم تبدیل بشود، بلکه چالش آمریکا در دهههای آینده این خواهد بود که به ملتها و افرادی که عقبماندهاند کمک برساند. دیوید بروکس، ستون نویس نیویورک تایمز با استناد به آمارها، یادآور می شود که آمریکا از نظر بهره وری و تولید در جهان یگانه است و سهم آمریکا از کل تولید نالص داخلی جهان نه تنها در 35 سال اخیر کاهش نیافته بلکه بالا رفته است. آمریکا از نظر تربیت مهندس و بودجه علمی و بودجه تحقیقاتی از همه کشورهای دیگر جهان سر است و نگرانی در باره سقوط آمریکا به مرتبه یک کشور درجه دو مثل بریتانیا در قرن بیستم، نگرانی بیموردی است. بهنام ناطقی (رادیوفردا، نیویورک): مفسر روزنامه نیویورک تایمز، آقای دیوید بروکس در مقاله روز پنجشنبه خود مینویسد هر جا میروم همهاش صحبت از این است که آمریکا در سراشیبی سقوط قرار دارد و به زودی مثل بریتانیا در قرن بیستم، به یک کشور درجه دوم تبدیل خواهد شد، در حالیکه آمار و ارقام عکس این پیشبینی را نشان میدهد.
مردم آمریکا سختکوشترین مردم کره زمین و بهرهورترین مردم هستند. آماری که ویلیام لوئیس William Lewis بنیانگذار موسسه مطالعاتی McKinsey Global Institute منتشر کرده نشان میدهد که در تمام صنایع، کارگران آمریکائی از نظر بهرهوری، یعنی میزان بازده در ساعت، در تمام جهان اول هستند و ضریب بهرهوری یا productivity با سرعتی بیشتر از دهه 1990 رو به افزایش است.
از طرف دیگر، برخلاف تصور آنها که آمریکا را در سراشیبی سقوط میبینند، آمریکا از سرمایهگذاری برای پیشرفتهای آینده باز نایستاده است. چهل در صد از کل سرمایه تحقیقاتی جهان را آمریکا میگذارد و هزینه میکند، به طوریکه بودجه تحقیق و توسعه صنعتی در آمریکا از جمع هزینهای که هفت کشور صنعتی دیگر در این راه خرج کردند، بیشتر بوده است.
از سوی دیگر، آمریکا همچنان از نظر تولید ناخالص داخلی یا GDP در جهان اول است. در سال 1971 اقتصاد آمریکا نزدیک به 30 درصد و 52 صدم درصد از کل تولید ناخالص داخلی یا GDP جهان را در اختیار داشت. در 35 سال اخیر، اقتصادهای چین، ژاپن، هند و دیگر ببرهای آسیا تولید خود را افزاش دادهاند و علیرغم افزایش تولید در این کشورها، سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهان نه تنها کمتر نشده است بلکه اندکی بیشتر هم شده به طوریکه اینک سهم آمریکا 30 درصدو 74 صدم درصد از GDP جهان است.
شایعه دیگر در باره کاهش شمار دانشمندان و محققان در آمریکا نیز با ارقام واقعی تطبیق نمیکند. بنا به آماری که دانشکده مهندسی دانشگاه دوک Duke منتشر کرد، تولید سرانه مهندس در آمریکا از چین وهند بیشتر است، به قدری که بیکاری مهندسان از بیکاری تخصصهای دیگر کمتر نیست و آمار اشتغال نشان میدهد که شرکتهای آمریکائی با کمبود مهندس برای استخدام کردن روبرو نیستند.
در بخش آموزش، هر چند آمریکا برای هر شاگرد خردسال پول بیشتری از کشورهای دیگر خرج میکند اما کیفیت آموزش افراد زیر 18 سال در آمریکا چندان مطلوب نیست اما آمار نشان میدهد که آموزش افراد 18 تا 65 ساله در آمریکا کیفیت خوبی دارد و دست کم 22 دانشگاه از 30 دانشگاه برجسته و طراز اول دنیا در آمریکا قرار دارند و شمار شاگردان خارجی دانشگاههای آمریکا نسبت به قبل از سپتامبر 2001 نیز افزایش یافته است.
در سیاست نیز اینکه میگویند رقابت بین احزاب دمکرات و جمهوریخواه تصمیمگیری در آمریکا را به بنبست کشانده است نیز با واقعیت تطبیق نمیکند، چنانکه اخیرا شاهد بودهایم لیبرالها در آمریکا از اصرار در برنامهریزی برای صنعت دست برداشتهاند و محافظهکاران هم با افزایش نقش دولت فدرال در تحقیقات صنعتی موافقت کردهاند. نمونهاش هم این است که در حالیکه شرکتهای معظمی مثل کمپانی ماشینسازی جنرال موتورز و فورد با ورشکستگی دست و پنجه نرم میکنند، کسی پیشنهاد نمیکند که دولت به آنها کمک کند و از طرف دیگر، بوش، که یک سیاستمدار محافظهکار است، به بودجه تحقیقات علمی در آمریکا 50 درصد اضافه کرده است و آن را به 137 میلیارد دلار در سال رسانده است و لوایحی برای معافیتهای مالیاتی برای تحقیقات در دست تدوین است که تحقیق صنعتی را گسترش خواهد داد.
آقای دیوید بروکس مینویسد هرچند آمریکا با مشکل بالارفتن هزینههای بهداشتی و افزایش نابرابری اقتصادی و نظائر آن دست و پنجه نرم میکند اما در 50 سال آینده مشکل آمریکا سقوط نخواهد بود بلکه کمک به کشورها و افرادی در جهان خواهد بود که از پیشرفت میمانند.