ازدواج کودکان و نوجوانان در ایران: چرایی‌ها و پیامد‌ها

پس از تاسیس جمهوری اسلامی سن رسمی ازدواج که پیش از انقلاب ۱۸ سال برای دختران (در شرایطی خاص ۱۵) و ۲۰ سال برای پسران تعیین شده بود کاهش یافت. در ابتدا اصولا محدودیتی وجود نداشت اما بعدا سن ۱۳ سال برای دختران و ۱۵ سال برای پسران در نظر گرفته شد، در عین آنکه برای عدم مخالفت با شرع امکان نقض این دو سن از سوی اولیا با رضایت آنان و تشخیص دادگاه فراهم آمده است. در دادگاه‌ها نیز قضات همه فارغ‌التحصیلان حوزه‌های علمیه یا فارغ‌التحصیلان برنامه‌های حقوق اسلامیزه شده هستند و‌‌ همان سن شرعی را کافی می‌دانند. بدین ترتیب عملا هیچ محدودیت سنی برای ازدواج در ایران وجود ندارد و سن قانونی صرفا برای روی کاغذ ماندن است.


دختران کوچک، قربانی کودک‌آزاری


۹۴۰هزار کودک و نوجوان ازدواج کرده از سال ۸۵ ثبت شده است که ۸۹۰ هزار نفر آنان دختر بوده‌اند. این بدین معنی است که ۹۳ درصدی کودکانی که توسط والدین به ازدواج کشانده می‌شوند دختر هستند. این دختران معمولا با افراد همسن خود ازدواج نمی‌کنند بلکه خواهان آنها معمولا افراد مسن هستند. در سال‌های ۹۰-۸۶ سالی ۳۵۰ کودک زیر ۱۰ سال بر اساس «تشخیص مصلحت» ازدواج کرده‌اند؛ جالب است که در بخشی از این ازدواج‌ها مردان ۷۰ ساله نیز وجود دارند که با دختر زیر ۱۰ سال ازدواج کرده‌اند. در استان خراسان رضوی ۷۶۰۰ ازدواج دختران زیر ۱۴ سال در سال ۹۳ ثبت شده است و آذربایجان شرقی و استان فارس در رده‌های بعدی هستند. همچنین در استان خوزستان ازدواج ۴۲ کودک زیر ۱۰ سال ثبت شده است (تابناک ۶ آبان ۱۳۹۴) این کار در واقع قانونی و شرعی کردن سوء استفاده از کودکان دختر توسط مردان مسن است که در اکثر نقاط دنیا قانونا یک جرم و اخلاقا عملی زشت محسوب می‌شود.

تشدید کودک آزاری

پایین آوردن سن ازدواج نه تنها به کودک‌آزاری جنسی در ایران رسمیت بخشیده بلکه این پدیده را تشدید کرده است. این روند برای دختران افزایشی بوده است به طوری که ازدواج ۲۰ هزار دختر کودک در شش ماه اول ۱۳۹۴ ثبت شده است و می‌توان پیش‌بینی کرد تا آخر سال به ۴۰ هزار نفر برسد. در سال ۹۳ در حدود شش درصد ازدواج‌ها (۴۰ هزار) دختران زیر ۱۵ سال بوده‌اند.

چرایی‌ها

چهار علت برای ازدواج کودکان و نوجوانان در ایران می‌توان بر شمرد:
۱. فقر. در ایران حدود ۱۵ میلیون نفر در شرایط فقر مطلق زندگی می‌کنند و ۱۸ میلیون در حاشیهٔ شهر‌ها که معمولا از حداقل امکانات زندگی برخوردار نیستند. این بدین معناست که اعضای خانواده از حداقل نیازهای روزمره مثل غذا و پوشاک و مسکن مناسب برخوردار نیستند. در این شرایط خانواده‌ها از ازدواج زودهنگام دختران خود برای کاهش تعداد «نانخور‌ها» استقبال می‌کنند.

۲. باورهای مذهبی. خانواده‌هایی که عمیقا به شریعت باور دارند بر این باورند که به محض بلوغ جسمانی باید افراد اعم از کودکان و نوجوانان را مزدوج ساخت تا از گناه آنها جلوگیری شود. روحانیون شیعه و بخشی از نیروهای نظامی که سبک زندگی روحانیت شیعه را برگزیده‌اند نمونه‌های قابل توجه اقشاری هستند که دختران و‌گاه (به ندرت) پسران خود را بلافاصله بعد از بلوغ جسمانی درگیر ازدواج می‌سازند. امکانات بهتر مالی این اقشار در دوران جمهوری اسلامی که مردان خانواده را قادر به کمک به فرزندان برای تشکیل خانواده می‌کند این امر را تا حدی تشدید نیز کرده است.

۳. سنت‌های عشیره‌ای و قبیلگی. هنوز در برخی از عشایر و قبایل ایرانی سنت «اسم‌گذاری» (اسم پسری را روی دختری به عنوان شوهر گذاشتن) روی کودک یا‌‌ همان تعیین همسر آینده از کودکی وجود دارد و بلافاصله بعد از بلوغ این اسم‌گذاری تحقق عینی یافته و دختر و پسر به ازدواج کشانده می‌شوند.

۴. سیاست‌های جمعیتی حکومت. با تلاش خامنه‌ای سیاست کنترل موالید جمهوری اسلامی در دهه‌های هفتاد و هشتاد حذف و سیاست افزایش جمعیت دنبال می‌شود. در این سیاست از پدیده‌هایی که موجب افزایش نرح رشد جمعیت باشند استقبال می‌شود. ازدواج کودکان و نوجوانان که کنترل بر موالید را کاهش داده (با ممانعت از اشتغال آنها) و با کاهش سن ازدواج دختران را بیشتر در معرض زایمان قرار می‌دهد مورد استقبال مقامات کشور واقع شده است.

پیامد‌ها

ازدواج کودکان و نوجوانان پنج مخاطرهٔ جسمانی، روانی و اجتماعی برای خود آنان و جامعه به بار می‌آورد:

۱. مخاطرهٔ اول محروم کردن کودکان از کودکی کردن است. کودکان و نوجوانان به اقتضای سن به بازی با همسالان، گشت و گذار در طبیعت، اجتماعی شدن در گروه‌های مختلف اجتماعی و شرکت در برنامه‌ها و مسابقات ورزشی و هنری نیاز دارند. ازدواج و مسئولیت‌های خانوادگی آنها را از این امور که همه در جهت رشد شخصیت آنها و اجتناب از بیماری‌های جسمانی و اختلالات روانی مثل افسردگی عمل می‌کنند محروم می‌سازد. این محرومیت‌ها می‌توانند به فرار کودکان و نوجوانان ازدواج کرده از خانه یا همسرکشی منجر شوند.

۲. فقر. فقر هم می‌تواند علت ازدواج در سنین پایین باشد و هم پیامد آن (به دو شکل و دلیل متفاوت). از نتایج ناگزیر ازدواج در سنین پایین چه برای پسران و چه برای دختران فقر است. کودک و نوجوانی که در سنین پایین هیچ مهارتی کسب نکرده باشد و یکباره مسئولیت‌های سنگین خانوادگی بر دوش وی گذاشته شود حتی اگر وقت کار کردن داشته باشد از پایین‌ترین حقوق و درآمد در جامعه برخوردار می‌شود. حتی اگر این کودکان و نوجوانان بتوانند در بازار کار دشوار فعلی کاری پیدا کنند به بخشی از کودکان کار تبدیل می‌شوند که از فلاکت‌بار‌ترین بازارهای کار در ایران و دیگر نقاط دنیاست. دختران کودک و نوجوان اغلب در خانه به کارهایی مثل فرش بافی مشغول می‌شوند که کمترین پرداخت را در ایران دارد.

در شرایط اقتصادی امروز ایران حتی خانوارهایی که دو نیرو در بازار کار دارند به دشواری می‌توانند همهٔ هزینه‌ها را تحمل کنند (با حداقل حقوق ۷۰۰ هزار تومان و حداقل هزینهٔ ۲. ۲ میلیون تومان برای یک خانوار). اگر یکی از این دو به هر دلیل از جمله کودک و نوجوان بودن نتواند کار کند خانوار او حتما به چاه فقر فرو می‌رود.

۳. بیسوادی و کم‌سوادی. ازدواج در سنین پایین از عوامل جدی عدم تحصیل یا ترک تحصیل است چون کودکان و نوجوانان ازدواج کرده نمی‌توانند در مدارس عادی ثبت نام کنند و حضور در دوره‌های شبانه نیز نه برای آن‌ها به راحتی ممکن است و نه این برنامه‌ها کیفیت دوره‌های روزانه را دارند. حتی اگر کیفیت مدارس شبانه مثل کیفیت مدارس روازنه باشد یا افراد ازدواج کرده بتوانند در دوره‌های روزانه ادامه تحصیل بدهند باز کودکان و نوجوانان به دلیل مسئولیت‌های خانوادگی نمی‌توانند همانند دیگر همسالان خود وظایف مربوطه را در مدرسه و خانه انجام دهند.

۴. طلاق. از سال ۱۳۸۹ به بعد آمار ازدواج کودکان زیر ۱۰ سال از آمار رسمی حذف شد و بعد هم آمار ازدواج کودکان زیر ۱۵ سال را حذف کردند تا جامعه متوجه روندهای بسیار خطرناک در این امر نشود. در آمار سال ۸۵، ۲۵ هزار کودک مطلقه و همچنین ۳۷ هزار کودک بیوه ثبت شده است. بنا به برخی گزارش‌ها هر سال ۱۱۰۰ کودک دختر ۱۴-۱۰ ساله مطلقه می‌شوند. طلاق آن هم در این سنین بسیار پایین ضربات مهلکی بر این کودکان و نوجوانان به شمار می‌آید چون آنها در خانوادهٔ خود جایی ندارند و سربار به حساب می‌آیند. اگر چنین نبود در سنین پایین به خانهٔ بخت (در این مورد بدبختی) فرستاده نمی‌شدند.

۵. مشکلات جسمانی. کسانی که در کودکی مادر می‌شوند آسیب‌پذیرترند چرا که بدن و روح و روان آن‌ها به رشد لازم نرسیده و در معرض آسیب قرار می‌گیرند و در شرایط بارداری، زایمان و شیردهی، سلامت خود و فرزندشان را به خطر می‌اندازد. همچنین سقط‌های غیر‌عمدی و عمدی که از دلایل مرگ و میر مادران است از تبعات مادر شدن در سنین کودکی و نوجوانی به شمار می‌رود. مشکلات و عوارض زایمان در صدر عوامل مرگ و میر دختران گروه سنی ۱۵-۱۰ سال است. همچنین رابطهٔ جنسی با دختران بسیار کوچک به آن دسته از اعضای بدن که رشد لازم را نکرده‌اند آسیب می‌رساند.

......................................................................................................

نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا را منعکس نمی‌کند.