در يك نمايشگاه عظيم آثار و يادگارهاي جنبش هنري، فلسفي، فرهنگي و سياسي اوائل سده بيستم كه خود را دادا مي ناميد در جلوه هاي گوناگونش براي نخستين بار به تماشا گذاشته شد. جنبشي كه دادائيسم نام گرفت را چند هنرمند فراري از جنگ اول جهاني به سركردگي هوگو بال براي اعتراض به هنجارهاي غالب در فضاي هنري و فرهنگي و سياسي كشورهاي اروپا و به ويژه براي اعتراض به كشتار بي امان جنگ اول در سال 1916 در يك باشگاه شبانه در شهر زوريخ سوئيس به وجود آوردند. نمایشگاه مرکز هنری ژرژ پمپیدوی پاریس که تمام فضای طبقه ششم این ساختمان عظیم را پر کرده است، میخواهد نشان بدهد که دادائسیم برخلاف اعلام بنیانگذارانش در سال 1924 خاتمه نیافت بلکه در دهها سبک هنری مختلف در طول قرن بیستم به حیات خود ادامه داد. بهنام ناطقی (رادیوفردا، پاریس): جنبشی که دادائیسم نام گرفت را چند هنرمند فراری از جنگ اول جهانی، برای اعتراض به هنجارهای غالب در فضای هنری و فرهنگی و سیاسی کشورهای اروپا، و به ویژه برای اعتراض به کشتار بیامان جنگ اول که همه از آن گریخته بودند، در سال 1916 در یک باشگاه شبانه به نام کاباره ولتر در شهر زوریخ سوئیس به وجود آوردند. سرکرده آنها هوگو بال بود، و چهرههای عمده و خلاق در میان آنها عبارت بودند از تریستان تزارا، ژان آرپ، من ری، مارسل دوشان و فرانسیس پیکابیا. آنها تابلو و مجسمه ساختند و شعر نوشتند و بعضی مثل تریستان تزارا همه کار کردند، از جمله شاعری و نمایشنامهنویسی و نظریه پرداری.
نمایشگاه مرکز ژرژ پمپیدوی پاریس در باره دادا هم با نخستین نمایشگاه رسمی دادا در کاباره ولتر شروع میشود که اتفاقا همزمان بود با اقامت لنین، رهبر انقلاب روسیه در این باشگاه. این نمایشگاه قطعاتی ضبط شده از موسیقی و شعر دادا را در اطاقهای ویژه عرضه میکند، ازجمله قطعهای از ژان آرپ، مکس ارنست، هونهگر، تریستان تزارا، و شعرخوانی دادا، از جمله این شعر با الفاظ بیمعنی از هوگو بال
این نمایشگاه عظیم که قرار است زمستان و بهاز آینده از پاریس به موزه مجلل گالری ملی هنر در واشنگتن و پس از آن در تابستان سال 2006 به موزه هنر مدرن نیویورک انتقال یابد، نشان میدهد که تاثیر حرکت هنری و فلسفی دادا برخلاف خواست هنرمندان عضو این جنبش که در سال 1924 مرگ آن را اعلام کردند، هنوز زنده است.
تماشاگر با عبور از تالارهای تودرتو و کوچک و بزرگی که برگزارکنندگان نمایشگاه دادا در مرکز هنری ژرژ پمپیدو پاریس، از تقسیمبندی آثار به دورههای مختلف تاریخی، شهرهای مختلف و شخصیتهای عمده جنبش به وجود آوردهاند، میتواند شاهد رشد نطفه فکرهائی باشد که بعدا در شکلگرفتن جنبشهای مختلف هنری قرن بیستم، از سوررالیسم گرفته تا موسیقی پانک-راک امروزی، موثر شدند. اریک ساتی از موسیقیدانانی بود که با دادائیسم همزمان و همراه شد.
چند اطاق نمایشگاه به آثاری اختصاص یافته که طلایهدار جنبش عظیم هنر سوررآلیسم هستند. به قول آندره برتون، شاعر و فلسفهپرداز ومنتقد که مبتکر سبک سوررآلیسم یا تعریفکننده آن دانسته میشود، دادا و سورالیسم مانند موج در هم غلتیدند. این قطعه از ژرژ انتییل برای فیلم دادائیستی یا سوررالیستی باله مکانیک فرنان لژه ساخته شد از نخستین فیلمهای تجربی تاریخ سینما.
دادا همچنین با تشویق استفاده از اشیاء روزمره و متروک جوامع نوبنیاد صنعتی آن روز، مثل کمکفنر یا چرخ دوچرخه یا آبریزگاه، که دوشان از آنها مجسمه ساخت، و نظائر آن، طلایهدار جنبش دیگری است به نام Arte Povera که به خصوص در دهه 1980 اوج گرفت. نمایشهای Happening سالهای شصت که به performance art دورههای بعد تبدیل شد، هنر آپستره اکسپرسیونیسم دهه 1950 آمریکا، هنر پاپ آرت بعد از آن، کارهای نسل جدید بزرگان هنر بریتانیا مثل دامیان هرست و سارا لوکاس از داخل بدن منجمد شده جانواران و نظائر آنها، همه در آن هشت سال پربار دادا ریشه دارد.
تاثیر دادا در موسیقی مدرن نیز انکار ناشدنی است. موسیقیدانان مثل اریک ساتی و شوئنبرگ با الهام از دادا آهنگ ساختند.
اما از جنبههای دیدنی نمایشگاه موزه ژرژ پمپیدو در پاریس، همزمانی جنبش دادا در شهرهای مختلف اروپا است که نشان دهنده نیاز همزمان به زبانی رادیکال برای اعتراض اجتماعی در میان هنرمندان همعصر در اروپا بود که لزوما با یکدیگر در ارتباط مستقیم قرار نداشتند.
چنانکه ژان آرپ گفته است، در حالیکه توپهای جنگ در دوردست میغریدند، هنرمندان از اعماق جان خود به نقشپردازی، شعرخوانی و آوازخوانی مشغول بودند. در این میان، در هر شهر، دادا، رنگ و عطری متفاوت یافت، مثلا در برلین، که دمکراسیای کوتاه مدت قبل از نظام سرکوبگر وایمار روی کار آمد، هنرمندانی مثل ژرژ گروس George Grosz و Otto Dix گزندهترین طنز ضد نظامیگری و بهرهکشی سرمایهداران را نقاشی کردند، و با استفاده از مونتاژ عکس، که تازگی داشت، واقعیتها را وارونه ساختند.
در نیویورک، مهاجرانی مثل دوشان، پیکابیا و من ری، آینهای در برابر جامعه آمریکائی قرار دادند که آن را گوئی نماینده طرز فکر دادا یافته بودند. من ری در نامهای خطاب به تریستان تزارا نوشت دادا در نیویورک نمیتواند زنده بماند زیرا همه نیویورک دادا است و تحمل دادا را ندارد.