«بازسازی اشغال»؛ فیلم‌های نادیده از اشغال پراگ

  • محمد عبدی

نمایی از فیلم مستند «بازسازی اشغال»

«بازسازی اشغال» ((Reconstruction of Occupation عنوان مستند پرسروصدایی است در جشنوارهٔ کارلووی واری امسال که تصاویر نادیده‌ای از اشغال چکسلواکی توسط شوروی در سال ۱۹۶۸ را با تماشاگرش قسمت می‌کند.

یان شیکل، کارگردان این مستند، در ابتدای فیلم به ما می‌گوید که علاقهٔ زیادی به ویدئوهای خانگی دارد، چرا که «واقعی‌اند و بخشی از تاریخ».

در خلال پیگیری این علاقه و جست‌وجوی شخصی، او به گنجینه‌ای از فیلم‌هایی برمی‌خورد که از سال ۱۹۶۸ تا به امروز دست‌نخورده و نادیده باقی مانده بودند و حالا پنجاه سال بعد (سال ۲۰۱۸) به طور اتفاقی به دست او رسیده‌اند، بی‌آن‌که مشخص باشد دانشجویانی که این تصاویر را به شکل حرفه‌ای فیلمبرداری کرده‌اند چه کسانی هستند.

این سرآغاز جست‌وجویی پیرامون اماکن و اشخاصِ این چهار ساعت فیلمِ نادیده که حاصلی تماشایی در پی دارد: یافتن برخی از آدم‌هایی که تصویرشان در این فیلم‌ها در تظاهرات خیابانی دیده می‌شود، در برابر تانک‌ها و نیروهای نظامی شوروی یا به هنگام شعار دادن با مشت گره‌کرده یا مثلاً جلوی ایستگاه رادیویی‌ای که جوانان پرشروشور سال ۱۹۶۸ قصد داشتند با دست‌خالی از آن محافظت کنند تا تنها ایستگاه رادیویی‌شان به دست اشغالگران نیفتد و بتوانند به اخبارِ درست دسترسی داشته باشند.

نیمهٔ اول فیلم چهره‌ای نسبتاً حماسی از مردم ترسیم می‌کند؛ مردمی که با دست خالی به اعتراض علیه نیروهای اشغالگر مشغول می‌شوند و جلوی آن‌ها می‌ایستند. از تکان‌دهنده‌ترین تصاویر فیلم زمانی است که ارتش اشغالگر به یک روستا می‌رسد و مردم همه با هم جلوی آن‌ها صف‌آرایی می‌کنند و راننده‌های کامیون‌های نظامی را به سخره می‌گیرند و تحقیر می‌کنند تا آن حد که ترس را در چهرهٔ آن‌ها می‌توان دید.

نمایی از فیلم مستند «بازسازی اشغال»

روایت پراگ و محله‌های آشنای آن در یک بلبشو و جنگ تمام‌عیار هم بسیار دیدنی است؛ زمانی که تانک‌های شوروی در خیابان‌های اصلی پراگ جولان می‌دهند و مردم علیه آن‌ها به شعار دادن مشغول‌اند.

کارگردان استفادهٔ بجا و درستی از تصاویر آرشیوی را شکل می‌دهد و تنها به نمایش این تصاویر جذاب و دیده‌نشده در کنار هم دل خوش نمی‌کند. او ساختاری را برای فیلم پی می‌ریزد که تماشاگر را با خود همراه می‌کند و به‌اندازه و درست در میانهٔ این ساختار به تصاویر به‌دست‌آمده (یا تصاویر خانگی دیگری از اشغال که بعدتر در طول فیلم مردم عادی به او می‌دهند) رجوع می‌کند.

در واقع پیرنگ اثر بر مبنای کنار هم نهادن دو زمان مختلف است که شانه‌به‌شانه پیش می‌روند و ساختاری را شکل می‌دهند که در آن زمان به طرز جذابی در رفت‌وآمد است.

از جمله صحنه‌های دیدنی پیدا کردن جاده‌ای در خارج از شهر است که تصاویر گذشتن تانک‌ها و نیروهای نظامی حالا با تصویر فیلمساز در همان مکان در کنار هم قرار می‌گیرد. یا تصویر نوار مرزی درهم‌شکسته به تصویر همان محل در امروز مرتبط می‌شود و به‌شکلی مسئلهٔ زمان و گذشت پنجاه سال را به مسئلهٔ اصلی فیلم بدل می‌کند.

در عین حال با آدم‌هایی روبه‌رو هستیم که روایت‌های مختلف خود را دارند، از روایت‌های قهرمانانه تا روایت‌هایی حالا توأم با تردید و پشیمانی.

همین روایت‌های نه‌چندان قهرمانانه فیلم را از اثری شعاری و حماسی در ستایش مقاومت مردم دور می‌کند و برعکس، در نیمهٔ دوم، به اثری انتقادی هم بدل می‌شود: انتقاد از تسلیم شدن ارتش بدون کوچک‌ترین مقاومت. در واقع نقطه‌قوت اثر از همین‌جا نشئت می‌گیرد که تنها در پی تحسین و تمجید از یک ملت نیست و می‌تواند انتقاد تیز خود را بر همان ملت بلافاصله با تماشاگر در میان بگذارد.

رونمایی از سردیس یان پالاخ توسط واتسلاو هاول، رئیس‌جمهور وقت چک، ۱۶ ژانویه ۱۹۹۹

حتی قهرمان ملی چک، یان پالاخ (دانشجویی که در اعتراض به اشغال در ژانویه ۱۹۶۹ در یکی از میادین اصلی شهر خودش را به آتش کشید)، مورد انتقاد چند مصاحبه‌شونده قرار می‌گیرد و رویکرد جذاب و بدون تعارفی را از سوی فیلمساز به نمایش می‌گذارد که بعید است در جوامعی به غیر از اروپا به‌سادگی مورد پذیرش جامعه قرار بگیرد.

بیشتر در این باره:

انقلاب صلح‌آمیز مخملیپنجاهمین سالگرد خودسوزی یان پالاخ در اعتراض به سرکوب بهار پراگتانک‌، کافکا را نشانه گرفته بود؛ چند نکته در ۵۰ سالگی سرکوب «بهار پراگ»