در آستانه سال نو مسیحی، همه جا این پیام به چشم میخورد که سال خوشی داشته باشید، و این که برای شما در سال جدید آرزو خوشوقتی میکنیم. اما خوشی و خوشوقتی، که آرزوی آن این روزها عادی و بدیهی و مکرر به نظر میرسد، چنانکه یک تاریخ شناس آمریکائی در نیویورک تایمز مینویسد، مفهومی نوبنیاد است که فقط چند قرن از عمر آن میگذرد. وی با نقل قول از دو مورخ و متفکر قرن نوزدهم، تامس کارلایل و جان استوارت میل، می نویسد بهترین راه برای رسیدن به خوشی این است که رسیدن به خوشی را هدف نگیریم بلکه هدف خود را خوشحال کردن دیگران یا انجام کار یا سرگرمی مورد علاقه خود قرار دهیم، و در صورتی که بخت یاری کند، به خوشی می رسیم اما اگر هم به خوشی نرسیدیم، وقت خود را تلف نکرده ایم. بهنام ناطقی (رادیوفردا، نیویورک): جمله مشهوری که در کارتهای تبریک سال نو و در سر در مغازه ها و تابلوی اعلانات شهری چشمک میزند، برای همه در سال جدید آرزوی خوشی میکند.
آقای درن مکمان Darrin McMahon استاد تاریخ دانشگاه ایالتی فلاریدا و مولف کتاب تاریخ خوشی Happiness: A History در مقالهای در نیویورک تایمز مینویسد پروای خوشی، یا به اصطلاح انگلیسی happiness به عنوان هدف زندگی انسان، تا پیش از قرن هفدهم مطرح نبود. وی مینویسد دگرگونی در فرهنگ مذهبی و غیرمذهبی در قرن هفدهم مفهوم «خوشحالی» و لذت را نه تنها از نظر اخلاقی قابل قبول ساخت بلکه آن را به صورت هدفی قابل ستایش درآورد. در قرن 17 میلادی بود که خیلیها این پندار دینی را که معتقد است زندگی در این جهان برای بدبختی و گناه است را کنار گذاشتند و خیلی دیگر از مردم هم در رضایت دنیوی، نشانههائی از رضایت الهی یافتند. نتیجه این شد که مفهوم سعادت، از آخرت به این زمان و از آن دنیا به این دنیا منتقل شد. رنج دیگر حالت طبیعی وجود آدمی نبود.
مولف کتاب تاریخ خوشی آقای درن مکمان در ادامه مقاله خود در نیویورک تایمز مینویسد این تغییر، یعنی انتقال خوشی از آن دنیا به این دنیا، عواقب عظیمی و عمیقی در فرهنگ بشر داشت و از جمله تعطیلات پایان سال را از دورانی برای عبادت و پرهیزگاری، به روزهائی برای شادی و سرخوشی تبدیل کرد. ولی تامس کارلایل، مورخ قرن 19، معتقد بود دکترین جدید خوشی، چنان انتظارها را در میان ابناء بشر بالا برد که ارضای آن غیرممکن بود و خود به خود غمگین کننده شد. این استدلال امروز هم صادق است.
از 1950 به این طرف، یعنی در نیم قرن اخیر که نتایج نظرسنجیها ثبت شده است، درصد مردمی که خود را خوشبخت و خوشحال میدانند، بلاتغییر مانده است. اقتصاددانانی مثل لرد ریچارد لهیرد Richard Layard و دنییل کانمن Daniel Kahneman معتقد هستند که سیاستمداران و سیاستگذاران باید از عدم تغییر این شاخص به صرافت بیافتند و به جای برنامهریزی برای ایجاد ثروت، به جای بالابردن تولید ناخالص ملی، در فکر بالابردن خوشبختی ناخالص ملی باشند.
اندیشمند همدوره تامس کارلایل، جان استورات میل، که آثار او در باره آزادی مشهور است، هم مینویسد وقتی از خودتان بپرسید خوشحال هستید یا نه بلافاصله غمگین میشوید. جان استوارت میل توصیه میکند که برای خوشحال بودن، انسان باید هدفی غیر از خوشحالی داشته باشد: مثلا هدف خود را خوشحالی دیگران، قرار دهد یا بر حرفه یا هنر مورد علاقه خود تمرکز دهد.
درن مکمان، نویسنده کتاب تاریخ خوشحالی در مقاله خود در نیویورک تایمز مینویسد اگر به جای آرزوی سالی خوش، آرزو کنیم که بیشتر دوستان را ببینیم، یا ساعات بیشتری کار کنیم یا به هنر یا کاردستی مورد علاقه خود بپردازیم، ممکن است بخت با ما یار باشد و به خوشی برسیم ولی اگر به خوشی نرسیدیم، اقلا وقت خود را تلف نکردهایم.