برنامه «نگاه تازه» در یک گزارش ویژه، مریم منظوری و نیما تمدن به بررسی مدهائی میپردازند که تابستان امسال در میان جوانان ایرانی معمول شده است. در این گزارش، که به صورت یک میزگرد تهیه شده است، سه جوان از تهران شرکت دارند و هرسه تقریبا معتقد هستند که امسال هیج مدخاص و جدیدی به وچود نیامده وهمه چیز ادامه تابستان پارسال است، منتهی با شدت بیشتر. شیرین می گوید مردم به حرف های مقامات در باره طرز لباس پوشیدن چندان اعتنا ندارند. شیوا ماجرای دستگیری خود و دوستانش را تعریف می کند در یک میهمانی، که به دو روز بازداشت و جریمه نقدی میهمانان و میزبان انجامید. علی، 24 ساله، از تهران، به «رادیوفردا» میگوید: «چیزی که پارسال زیاد استقبال زیادی از آن نمیشد، امسال بین جوانها فراگیر شده است، مثل شلوارهای کوتاه برای پسرها که بیشتر جینهائی است که جاهائی از آن را پاره کردند، زنجیرهای بلند که به شلوار انداخته میشود، بندها، باریکتر میشود، و رنگها، شاد و تابستانی، توی مایه فسفری، رنگهای لیموئی، نارنجی، صورتی، زرد رنگ، آبی خیلی روشن، هم برای پسرها و برای دخترها رواج پیدا کرده است.» وی میافزاید: «مانتوهای دخترها حالا خیلی تنگ و کوتاه تر از سابق شده است و چاکدار، به رنگهای نارنجی، صورتی، سرخابی و رنگهای جدید شبیه رنگهائی که در اروپا مد شده است و دخترها هم شلوارهائی با پاچههای کوتاهتر به پا میکنند، به رنگهای شاد، و گاهی هم پاچه شلوار را برمیگردانند که کوتاه شود.
علی میافزاید همه به شدت با فراخوان رهبر جمهوری اسلامی برای طراحی لباسهای جدید ملی مخالف هستند و به یقین چنین چیزی هرگز مورد استقبال قرار نمیگیرد. وی میافزاید: «لابد لباس ملی باید حالت سنتی داشته باشد و حرف گذشته را بزند، در صورتی که همه جوانها دوست دارند لباسهای آنها به روز باشد.
شیرین، میهمان دیگر برنامه «نگاه تازه» میگوید: مردم به حرف مقامات چندان اعتنائی ندارند و چیزی که بخواهند انتخاب میکنند و تن میکنند. وی میافزاید: «فکر میکنم مردم حداقل این حق را داشته باشند که راجع به لباس خودشان تصمیم بگیرند.»
علی در باره بالاگرفتن موج مبارزه پلیس جمهوری اسلامی با لباسهای مد روز جوانان، میگوید «سه چهار روز است که حلقه خیلی تنگتر شده و دیگر نمیشود گفت مخالفت میکنند، بلکه دارند علنا توهین میکنند و خیلی بد برخورد میکنند، طوری که در هر خیابانی، هرقدر کوچک، حداقل دو سه اتوموبیل گشت هستند، از کلانتری، بسیج یا ارگانهای دیگر که خیلی به شدت و خیلی بد برخورد میکنند. وی میافزاید «جیزی مثل طرح است که میخواهند لباس به مد روز پوشیدن را جمع کنند. » وی می افزاید: بعدازظهرها و عصرها، اتوموبیلهای ارگانهای انتظامی را میتوان دید که مدام جوانان را سوار میکنند و به مرکزشان میبرند و بر میگردند که تعداد دیگری را دستگیر کنند.
در شهرک غرب، و مرکز خرید ونک، عدهای از دخترخانم ها به جای روسری، از دستمال سر استفاده میکنند. علی میگوید مسئله دستمال سر و اینها نشان دهنده این است که نسل جوان ایران اصلا دوست ندارد از مدهای سنتی پیروی کند یا دخترهاش حجاب داشته باشند. این علنا مخالفت با حجاب است و علنا مخالفت با موازینی است که «اینها» دارند پیاده میکنند. این خودش مخالفت را ابراز کردن است.» وی میافزاید: «روسریها هر روز کوچکتر میشود، نازکتر میشود.
شیوا، مقیم تهران، که چند شب پیش در یک میهمانی که مشروب الکلی هم در آن صرف نمیشد، دستگیر شد، میگوید: «ساعت 12 بدون داشتن مجوز داخل خانه ریختند، از دیوار و در پارکینگ وارد حیاط شدند، با اینکه در ورودی منزل قفل بود. آمدند پشت در ورودی ساختمان و آمدند تو ما را بردند. وی میافزاید ماموران همه لباس نیروی انتظامی نداشتند، اما خانمهائی که همراهشان بودند، لباس نیروی انتظامی داشتند و گفتند ما نیروی انتظامی هستیم.»
وی می افزاید: «میخواستند با دستبند ما را ببرند، که اجازه ندادیم و اول که گفتند سوار شوید، ما نرفتیم، و آنها دادو فریاد کردند و باطوم زدند پشت پای یکی از دخترها، و بعد همه سوار شدند.» مادر و پدر دوست شیوا که میزبان بودند نیز همراه میهمانان خود دستگیر و به زندان مجمع قضائی وزرا منتقل شدند. شیوا میافزاید: ما را به وزرا بردند.» وی می گوید میهمانان و خانواده میزبان بعد از گذراندن دو روز در زندان مجتمع قضائی وزرا، سرانجام با پرداخت جریمه نقدی آزاد شدند. وی میگوید مقداری از جریمه به خاطر اینکه دو شب در زندان مانده بودیم، بخشیده شد.