حجم های رنگارنگ و لمس شدنی یک هنرمند اطریشی در مرکز هنری لینکلن نیویورک

(rm) صدا | [ 5:18 mins ]
همزمان با جشنواره بين المللي تابستاني هنر در مرکز لينکلن نيويورک، مجسمه‌هاي عظيم و رنگارنگي از يکي فرانتس وست، هنرمند برجسته اطریشی به نمايش در مي‌آيد که برخلاف معمول در نمايش مجسمه‌ها، هنرمند همه را نه تنها به لمس کردن بلکه به بازي با آثارش تشويق مي‌کند.این حجم های رنگین و بازیگوش، بخش هائی از یک نمایش هنری هستند که با بازی بچه ها و تکیه دادن بزرگترها به آنها تکمیل می شود. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): رهگذراني که از برابر محوطه عظيم مقابل اپراخانه نيويورک، تئاتر ايالتي و سمفوني‌خانه اي‌وري فيشر در مجمتع هنري مرکز لينکلن نيويورک عبور مي‌کنند، اين روزها به اشکال عجيب و بزرگ بر مي‌خوردند از لوله‌هاي بادکنک وار مارپيچ و گوي‌هاي و حجم‌هاي غيرهندسي با رنگهاي شاد. اين اشکال غيرهندسي سه بعدي به رنگهاي شاد سبز و زرد وقرمز، که فرم‌هاي غيرهندسي و گرد و مارپيج آنها با خطوط هندسي و زواياي تند ساختمان‌هاي مدرن مرکز لينکلن در تضاد است و رنگهاي آن دراين محوطه خاکستري و سفيد، توي چشم مي‌زند. برخلاف مجسمه‌هاي هنرمندان مدرن نيويورکي که دراطراف شهر کار گذاشته‌اند، اين مجسمه‌ها تماشاگر را نه تنها به تماشاي خود فرا مي‌خوانند بلکه مثل اسباب‌بازي‌هاي پارک کودکان، همه مي‌توانند آنها را لمس کنند و هم بچه‌ها و هم بزرگترها مي‌توانند از سروکول آنها بالا بروند. آثار هنري‌اي سه بعدي و رنگيني که تابستان امسال ميهمان محوطه مجتمع عظيم هنري مرکز لينکلن هستند، خود را مجسمه نمي‌دانند، و هنرمند خالق آنها، فرانتس وست اطريشي، که يکي از هنرمندان سرآمد وين است، هم آنها را مجسمه‌ نمي‌داند. فرانتس وست، خود را هم مجسمه‌ساز نمي‌شناسد زيرا کار خود را با performance art شروع کرد، که تلفيقي است از تئاتر و نمايشگاه هنري. آثار فرانتس وست، که نصب آنها در نيويورک به ماشين‌هاي جراثقال عظيم نياز داشت، با شکستن يکي از مقررات معمول آثار هنري، که دست زدن به آنها ممنوع است، عملا خود را وارد زندگي و تفريح مردمي مي‌کنند که غروب‌ها براي شنيدن موسيقي درفضاي باز و رقصيدن به نواهاي موسيقي جاز، خود را به اطراف ميدان فواره اين مرکز مي‌رسانند. فرانتس وست، هنرمند 57 ساله، که براي نصب آثار خود به نيويورک آمده است، اين مجسمه‌هاي آلومينيوم رنگ شده را که ا سطح چروکيده ونخراشيده بسته‌بندي ناشيانه با کاغذ کادو را تداعي مي‌کنند، شي‌ء نمي‌داند، بلکه نوعي نمايش مي‌بيند و معتقد است که بالارفتن بچه‌ها از سرو کول اين مجسمه‌ها و نشستن مادرها در پيچ وخم آنها، و اصولا لمس کردن، اين شبه مجسمه‌ها را از حالت اثرهنري منزوي و انتزاعي در حاشيه زندگي بيرون مي‌آورد و به موجودي زنده و فعال تبديل مي‌کند، در متن زندگي. تماشاي حرکات بچه‌ها و بزرگتر در اطراف اين آثار، و ژست‌هائي که توريست‌ها هنگام عکس برداشتن با آنها به خود مي‌گيرند، پيام هنري آنهاست: آنها ذوقي را در بيننده و تماشاگر و مصرف‌‌کننده خود برمي‌انگيزند که او را وادار مي‌کند دست کم براي لحظه‌اي از واقعيت روزمره خودش فاصله بگيرد، مثلا شکلک بسازد، معلق بزند، يا برقصد. پيامي که بيش از دو دهه است هر سال در جائي در برابر شرکت کنندگان در نمايشگاه‌هاي عمده هنرمعاصر در جهان گسترده مي‌شود، مثل بي‌ينال ونيز، نمايشگاه داکومنتا و فستيوال ادينبرا، که همه آنها بارها ميزبان چيدمان‌هاي عظيم آقاي فرانتس وست را در ميادين شهرها و فضاي باز مقابل ساختمان‌هاي عمومي بوده اند. فرم‌هاي مارپيچ و گوي‌هاي رنگين و طاق‌نصرت‌هاي بي‌شکل آقاي فرانتس وست، که زير آفتاب تند بعد از ظهر نيويورک مي‌درخشند و زير نورافکن‌هاي عظيم‌ترين اپراخانه‌، تئاتر و تالار سمفوني شهر، برق مي‌زنند، با دعوت مردم به دگرگون شدن و جدا شدن از واقعيت روزمره است که ميان خود و مجسمه‌هاي سنگين و باوقار هنري مور و ايلاي ني‌دلمن که در همين ميدان قرار دارند، فرق مي‌گذارد. آقاي فرانتس وست، هنرمند اطريشي سازنده اين اشياء عظيم و زنگين و بازيگوش، به نوعي يک Happening يا اتفاق هنري در ابعاد عظيم است که برخورد مردم است با اين اشياء درتمام ساعات روز، و نظاره آن يادآور تلاش غريزي و و گاه مسخره آدمهاست براي وفق دادن خودشان با پديده‌اي غيرمتعارف، که آنها را وامي‌دارد نه تنها بيگانگي فيزيکي پديده با واقعيت موجود اذعان کنند، بلکه به بيگانگي رواني و متافيزيکي پديده با واقعيت هم با شکلک درآوردن، يا معلق زدن، مثل کاري که با مارپيچ زرد رنگ فرانتس وست در ميانه ميدان انجام مي‌دهند، واکنش نشان دهند.