در آمريکا سالانه بيش از 2 ميليارد و 200 هزار جلد کتاب چاپ ميشود که د راين ميان، تعداد عناوين داستانهاي جديد که از چاپ بيرون ميآيد، رو به افزايش است. در سال 2003 بیش از 175 هزار عنوان کتاب رمان یا قصه کوتاه در آمریکا منتشر شد، یا به عبارت دیگر، هر ساعت یکی. افزايش عناوين داستان و قصه کوتاه، باعث نگراني برخي از دستاندرکاران نشر کتاب شده است که واهمه دارند تورم قصه ممکن است به نارضائي خوانندگان بيانجامد. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): شرکت R.R.Bowker، که بانک دادههاي صنعت نشر، يعني Books in Print را منتشر ميکند و همان موسسهاي است که شمارههاي مشهور کتابخانه ملي آمريکا، يعني ISBN را به کتابهاي جديد ميدهد، در يک گزارش آماري که هفته پيش بيرون داد نوشت در آمريکا در هر نيمساعت يک کتاب قصه از چاپ بيرون ميآيد. نصف اين عناوين يا قصههاي جديد را ناشران سفارشي به خرج خود نويسندگان منتشر ميکنند، که اگر اين تعداد را در نظرنگيريم، بايد گفت ناشران معتبر در آمريکا ساعتي يک کتاب قصه بيرون ميدهند و آخرين ارقام در اين باره حاکي است که درسال 2003 معادل 175 هزار عنوان کتاب قصه در آمريکا به چاپ رسيد که نسبت به سال قبل از آن 19 درصد افزايش داشت.
يک ويراستار با تجربه کتاب در مصاحبهاي با ضميمه کتاب روزنامه نيويورک تايزم گفت هيچ شرکتي نيست که نگويد زيادي کتاب چاپ ميکند و هيچ شرکتي هم وجود ندارد که بخواهد از تعداد کتابهائي که چاپ ميکند، کم کند، ولي مشکل اينجاست که در ميان اين همه کتاب قصه که بيرون ميآيند، کتابهاي متوسط بسيارند. يک ويراستار ديگر گفت خوانندهها به تدريج از اينکه وقت و پول صرف نويسندگان ناشناخته کنند، خسته شدند و گاه از تعداد زياد کتابها و نويسندگان ناشناخته در کتابفروشيها وحشت ميکنند، به خصوص اگر عادت نداشته باشند مجلههاي بررسي کتاب را مطالعه کنند.
دو شرکت زنجيرهاي فروش کتاب در آمريکا، يعني Border’s و Barns & Noble هر سه هفته دههاهزار عنوان کتاب فروش نرفته را براي ناشرها پس ميفرستند و خريداران کتاب، اگر ماهي يک بار به کتابفروشي سر بزنند، هر ماه با ديوار تازهاي از عناوين تازه روبرو ميشوند.
اقاي پال اسلواک Paul Slovak يکي از مديران ارشد موسسه نشر Viking شمار زياد عناوين جديد را براي ناشران و نويسندگان خوب نميداند زيرا به گفته، از عدهاي معدود که بگذريم، در واقع همه کتابخوانها در آمريکا در هر زمان حدود 20 عنوان مشخص را مطالعه ميکنند. تفاوت فروش عناوين پرفروش و عناوين ديگر اين نکته را تائيد ميکند، زيرا در برابر نيم ميليون يا يک ميليون نسخهاي که از يک عنوان پرفروش به فروش ميرود، فروش عناوين ديگر از چند هزار تجاوز نميکند. وي ميگويد کتابهائي مثل قصه و نمايشنامه، که فروش آنها را نقدنويسها بالاو پائين ميبرند، به خصوص لطمه ديدهاند، زيرا از شمار مجلات نقد کتاب و صفحات نقد کتاب در مطبوعات کم شده است.
خانم لارا ميلر، نويسنده نيويورک تايمز ميگويد اشباع بازار از کتاب البته براي بازار کتاب نميتواند چيز بدي باشد، زيرا اين بازار برخلاف بازارهاي ديگر تنها با انگيزههاي اقتصادي سرو کار ندارد. تقريبا آدم تحصيلکردهاي يا حتي تحصيلنکردهاي را نميشود يافت که روياي نوشتن و منتشر کردن کتابي از خود در سر نداشته باشد و با 175 هزار عنوان کتاب داستان در سال، چنين به نظر ميرسد که آمريکائيها دارند به تدريج به قصه نوشتن بيشتر از خواندن کتاب قصه علاقمند ميشوند.