شب گذشته (پنجشنبه شب) مجتمع معظم مرکز هنري لينکلن در نيويورک Lincoln Center کنسرتي در مجموعه جشنواره تابستاني هواي آزاد خود عرضه کرد از اشعار ايراني و موسيقي راک با صداي خانم هاله غفوري، خواننده متولد آمريکا، که در کار خود رجوعي دارد به فرهنگ اجدادي. خانم هاله در مصاحبه با رادیوفردا می گوید از آثار شعرای معاصر ایران در کار خود استفاده می کند. آقای شاهرخ مشکین قلم، طراح و زقصنده مقیم پاریس برای نخستین بار در این برنامه خانم هاله و گروه راک او را همراهی می کرد. وی در مصاحبه با رادیو فردا می گوید علاقه به زبان و شعر فارسی نقطه عطف او و کار هاله است. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): خانم هاله غفوري، که از والديني ايراني در آمريکا متولد شده است، مانند خيلي از همنسلهاي خود در آمريکا، بعد از رفتن به دانشگاه به صرافت سرزمين اجداي خود افتاد و هميشه کنسرتهاي خود را به ياد وطني شروع ميکند که در تمام عمر، تا همين اواخر، هرگز نديده بود.
ب.ن.: بسياري از 600 تماشاگر نيويورکي که شب گذشته در کنار آبنماهاي عظيم و مدرن مرکز لينکلن نيويورک در جشنواره تابستاني فضاي آزاد، شاهد هنرنمائي خانم هاله غفوري، خواننده و نوازنده و گروه راک او بودند، نميدانستند با چه معجوني روبرو خواهند شد اما موسيقي خلسهآور و پرهيجان خانم هاله، و صداي نالان، نفسزنان، و گاه گريان و هميشه پراحساس او، خيلي زود همه تماشاگرها را که از طبقات و سنهاي مختلف بودند، ميخکوب کرد، به خصوص که براي نخستين بار، با رقص خيره کننده و سماع گونه آقاي شاهرخ مشکينقلم، طراح و رقصنده برجسته مقيم پاريس همراه شده بود.
ب.ن.: موسيقياي که خانم «هاله» خواننده ايرانيتبار متولد Bronx نيويورک در کنسرتهاي اخيرش عرضه ميکند، به يک رشته از موسيقي راک rock امروز تعلق دارد که به آن post-rock ميگويند که در آن، موسيقيدانها ابزار و اصوات و نهادهاي موسيقي راک را در جهت ديگري به کار ميگيرند. در کار «هاله» موسيقي ايراني و شعرهاي فروغ فرخزاد و سهراب سپهري، ضرباهنگهاي راک، کوردهاي گيتار و صداهاي ديگر، هميشه به چيزي شبيه موسيقي سماعي در موسيقي راک ميرسد، که مايه از کار گروههاي پيشتاز و بدعتگذار نسلهاي قبل، مثل Jefferson Airplane مايه دارد و بلوزي که خوانندهاي مثل Janis Joplin اجرا ميکرد. درکنسرت شب گذشته، خانم هاله درچند ترانه به اجراي اشعاري از فروغ فرخزاد پرداخت. در بعضي ترانهها، ميبينم که خواننده ميکوشد موسيقي را در کلام پيدا کند.
ب.ن.: اما در بعضي ترانهها، اشعار فروغ، مثل اشعار مولانا، براي خانم هاله به ابزاري براي سماع تبديل ميشود.
ب.ن.: خانم هاله در مصاحبه با راديوفردا در باره استفاده از اشعار معاصر ايران، به خصوص آثار فروغ فرخزاد ميگويد
هاله غفوري: هرچند که 40 سال پيش شعرهايش را نوشته، هنوز شعرهايش تازگي دارند، و خلاقه هستند و با احساس مينويسد و با صميميت م ينويسد، بيپروا مينويسد و از قلبش مينويسد.
ب.ن.: خانم غفوري اخيرا براي اولين بار درعمرش سفري کوتاه به ايران داشت و ديداري با شعراي معاصر.
هاله غفوري: دو هفته آنجا بودم، و رفتم اينور و آنور، و يک شب رفتم يک ميهماني که آنجا شاعرهاي معاصر بودند، سپانلو، آتشي، گراناز موسوي آنجا بود، صلاحي آنجا بود. کار من، يک سفرکشف کردن است در شعرهاي ايراني، و ادبيات ايراني، و من ميخواهم با شهرهاي معاصرتر هم کار کنم و با شعرهائي که الان دارند مينويسند در ايران، ميخواهم پيدا کنم و بخوانم.
ب.ن.: گروه راکي که خانم هاله تشکيل داده است، دائما در حال تحول بوده است و امروز نوازنده پاکستاني گيتار آقاي شهزاد اسماعيلي، که تجربه گستردهاي در موسيقي راک و جاز دارد با خانم هاله کار ميکند و آقاي داگي باون Douglas Bowne نوازنده و تهيهکننده با تجربه که با گروههاي عمدهاي مثل Iggy Pop و Lounge Lizards کار کرده است، صفحه جديد خانم هاله را تهيه ميکند.
هاله غفوري: با Dougie داريم کار ميکنيم روي اين CD و او با خيلي آدمهاي مهم آمريکائي کار کرده. وقتي آمد و يکي از برنامههاي من را در ماه May ديد وگفت مي خواهم اين آلبوم را produce کنم من خيلي happy شدم. يکي از دوستانم او را آورد به برنامه من و ديد، و خيلي اشتياق دارد براي اينکه فکر ميکند اين يک صداي نوئي است و يک چيزي است که شايد گسترش پيدا کند.
ب.ن.: آقاي شاهرخ مشکينقلم، که به همراه گروه رقص نکيساي خود چندين اثر بر اساس منظومههاي ادبيات کهن فارسي به روي صحنه آورده است، وجه مشترک خود با خانم هاله را زبان فارسي ميداند، که در ترانههاي خانم هاله مورد استفاده قرار ميگيرد.
شاهرخ مشکينقلم، رقصنده: اين کمال در ريتم و ملودي موسيقي سنتي ايران که من هميشه دنبالهرو آن بودهام، چيزي که توي کار هاله براي من جالب بود، دقيقا ضديت با اين کمال بود به خاطر اينکه يکپارچه دست نشانده موسيقي غرب است، ولي هيچ احساس copy توي کارش نيست، يعني دقيقا معلوم است که تمام جان خود را دارد مايه ميگذارد به خاطر اينکه فقط يک چيز برايش مهم است و آن هم زبان فارسي است که زبان مادرياش است، که از آن هيچ اطلاعي ندارد، کما اينکه آوازخواندنش هم فارسي دستوپا شکستهاي است. ولي انقدر حساش واقعي است... عشقاش، ايران است. دقيقا همان نقطه عطفي است که من با او در آن در اشتراک هستم. حالا، اگر فقط صرفا زبان است، حداقل معني اين شعري است که او به آن وابسته است و ميخواهد با اين نوازندهها که همراهش هستند، به آن بپردازد. و من به او ميگويم لبيک! برو بريم!