بازگشت روح زنانه به نوفل لوشاتو پس از محو یادبودهای خمینی

مارگریت دوراس (نفر دوم از راست)، سال ۱۹۶۶ در پاریس

چهل و پنج سال پس از آن که روح‌الله خمینی نوفل لوشاتو، منطقه‌ای در حومه پاریس را به مقصد تهران ترک کرد، فرانسوی‌ها در تلاشند تا خاطره و آثار برجای مانده از رهبر پیشین جمهوری اسلامی را از این منطقه محو کنند.

این امر تا حدود زیادی نتیجه تلاش معترضان ایرانی در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» سال گذشته است که بارها در نوفل لوشاتو علیه نصب تابلویی مربوط به آیت‌الله خمینی در محلی که او پیشتر در آنجا اقامت داشت، تجمع کردند.

اگر اصرار معترضان ایرانی برای حذف تابلو یادبود خمینی در نوفل لوشاتو نبود، این روزها باید طبق سنت سال‌های گذشته مراسمی حکومتی از سوی سفارت جمهوری اسلامی در پاریس در نوفل لوشاتو به یاد او برگزار می‌شد.

بیشتر در این باره: «مهمان‌نوازی» فرانسه از خمینی در خاطرات جنجالی نیکلا سارکوزی

فرانسوی‌ها که زمانی به خود خمینی پناه داده بودند و خاک فرانسه عملاً سکویی بین‌المللی برای انتشار پیام‌های او شده بود، در دهه‌های گذشته با این مراسم حکومتی کنار می‌آمدند.

حتی برگزاری مداوم بزرگداشت خمینی در نوفل‌لوشاتو از سوی سفارت ایران، بازتابی هم در رسانه‌های فرانسوی داشت. اما از یک سال پیش جو حاکم بر نوفل لوشاتو عمیقاً تغییر کرده و دیگر خبری از این مراسم نیست.

سال گذشته، شهرداری نوفل‌لوشاتو پس از تلاش طولانی مخالفان حکومت ایران، دستوری صادر کرد که بر اساس آن نصب هرگونه تصویر و پوستر برای یادبود اقامت خمینی در این شهر ممنوع شد.

چندین سال بود در خانه‌ای که پیشتر محل اقامت خمینی و انقلابیون همراهش بود تابلوی یادبودی نصب شده بود که از خیابان مشهود بود. اما شهرداری نوفل‌لوشاتو به «جنایات جمهوری اسلامی و نقض مکرر حقوق بشر در ایران» اشاره کرد و گفت که چنین چیزی «دیگر در خاک فرانسه قابل تحمل نیست».

بیشتر در این باره: شهرداری نوفل‌لوشاتو برای همیشه نام روح‌الله خمینی را از این شهرک حذف کرد

نوفل لوشاتو پیش از انقلاب ایران شهرتی در میان ایرانیان نداشت، اما جمهوری اسلامی تلاش کرد که از این اسم به عنوان ابرازی ایدئولوژیک و نماد نفوذ خود استفاده کند.

مقام‌های جمهوری اسلامی خیابانی در تهران را که سفارت فرانسه در آن واقع بود، به نام نوفل لوشاتو نامگذاری کردند و مستندهای متعددی از سوی حکومت ایران درباره این شهر ساخته شد.

همچنین جمهوری اسلامی به نام نوفل لوشاتو به عنوان یکی از ابرازهای فشار بر فرانسه نگاه کرده است.

به عنوان نمونه، در سال‌های اخیر که روابط تهران و پاریس بر سر جنجال انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام در نشریه شارلی ابدو پرتنش شد، برخی از مقام‌ها درخواست تغییر نام خیابان نوفل لوشاتو را مطرح کردند.

نوفل لوشاتو برای فرانسوی‌ها یادآور چیست؟

سال‌ها قبل از آن که خمینی پا به نوفل لوشاتو بگذارد، این حومه نسبتاً مرفه‌نشین پاریس سرگذشت دیگری برای خود ساخته بود که از دنیای سیاست بسیار فاصله داشت.

اکنون شاید بتوان گفت نوفل لوشاتو از دنیای سیاست‌ فاصله گرفته و به «تاریخ» خود بازگشته است؛ تاریخی که رنگ و بویی از هنر و ادبیات دارد و مدیون مارگریت دوراس نویسنده اسطوره‌ای قرن بیستم است.

مارگریت دوراس (۱۹۱۴ – ۱۹۹۶) از پرخواننده‌ترین نویسندگان زمان خود بود و قبل از آن که در سال ۱۹۸۴ برای رمان «عاشق» برنده جایزه معتبر گنکور شود، آثارش به ده‌ها زبان ترجمه شده بود.

دوراس که علاوه بر ابداع شیوه‌های تازه‌ در رمان‌نویسی، فیلمساز هم بود، در سال ۱۹۵۸، با درآمد یکباره‌ای که از اقتباس سینمایی یکی از رمان‌هایش با نام «سدی در برابر اقیانوس آرام» به دست آورد، خانه‌ای در نوفل لوشاتو خرید.

چندین دهه قبل از آن، ویرجینیا وولف نویسنده انگلیسی در کتاب «اتاقی برای خود» نوشته بود که هر زنی بخواهد یک اثر داستانی خلق کند، دست‌کم باید «مقداری پول و اتاقی برای خودش» داشته باشد.

اما خانه دوراس در نوفل لوشاتو نه یک اتاق که ۱۴ اتاق داشت؛ یک ساختمان بسیار بزرگ با باغی باصفا که دوراس آن را از یک محضردار پاریسی خریده بود.

این خانه نه تنها به پاتوق ادبی و هنری دوراس تبدیل شد و هنرمندان و نویسندگان و روزنامه‌نگاران بسیاری به آن دعوت می‌شدند، بلکه کنج خلوتی برای او بود. روزها را با دوستان می‌گذراند و شب‌ها اغلب سکوت و تنهایی حاکم بود.

در دهه هفتاد، درست چند سال پیش از اقامت خمینی در نوفل لوشاتو، دوراس در مصاحبه‌ای در همین خانه عشق فراوان خود به آن را چنین توصیف کرد:

«می‌توانم ساعت‌ها در مورد این خانه، درباره باغش حرف بزنم. من همه چیزش را می‌شناسم، جای درهای قدیمی‌اش را می‌دانم، همه چیزش را. دیوارهای حوض، همه گیاهان، جای همه گیاهانش را می‌دانم، حتی گیاهان وحشی را. همه چیزش را.»

دوراس این خانه را پس از مدت‌ها بی‌خانمانی خریده بود و احساس تملکی که نسبت به آن داشت بسیار فراتر از احساس یک مالک معمولی به یک ملک بود:

«خانه جای اسرارآمیزی است. نمی‌دانم الان معنی خانه در شهرها چیست اما من خانه را این طور کشف کردم. وقتی شش ساله بودم در منطقه دوردونی یک خانه داشتیم. مادرم آن را فروخت. باید بگویم که من دختر کارمندان دولت بودم و در تمام دوران کودکی‌ام در حال جابه‌جایی به جاهای مختلف بودیم. وقتی پدرومادرم پستشان را عوض می‌کردند، خانه من هم تغییر می‌کرد. بعدا یک خانه اجاره‌ای در پاریس داشتم و این اولین بار است که خانه‌ای از خودم دارم. و انگار در این خانه زاده شده‌ام. انگار این خانه برای من ساخته شده، به طوری که این احساس را دارم که این خانه قبل از من، قبل از این که من به دنیا بیایم، برای من بوده است.»

کمی پس از خرید این خانه، دوراس فیلم معروف خود با عنوان «هیروشیما عشق من» را ساخت.

اما احساس آرامش عمیقی که دوراس در این خانه به دست آورده بود - که البته در اوایل به دلیل بزرگی خانه با نگرانی و ترس همراه بود - موجب شد علاوه بر کارهای فیلمسازی و داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی معمول، بتواند به گذشته خودش بیشتر فکر کند: «این خانه تسلی برای همه غم‌های دوران کودکی من است.»

او این گذشته را در چارچوبی ادبی و هنری مرور و بررسی کرد و به این ترتیب، خانه دوراس و به دنبال آن، شهر نوفل لوشاتو وارد دنیای ادبی و هنری دوراس و در کل، ادبیات و هنر فرانسه شد.

در نوفل لوشاتو بود که دوراس فیلم «ناتالی گرانژه» را ساخت که در همین خانه فیلمبرداری شده و در آن رابطه زن با خانه بسیار پررنگ است. منتقدان می‌گویند که این فیلم ادای احترام دوراس به مادرش است.

همچنین دوراس نوفل لوشاتو را وارد رمان‌هایش کرد. در اثر معروف «نوشتن» که در سال ۱۹۹۳، سه سال پیش از مرگش منتشر شد، توضیح می‌دهد که چگونه انزوایش در نوفل لوشاتو به خلاقیت ادبی‌اش کمک کرده است.

«فقط در این خانه است که تنها هستم. برای نوشتن. آنطور بنویسم که تا قبل از آن ننوشته بودم. نوشتن کتاب‌هایی که هنوز برایم ناشناخته است و هنوز کسی تصمیم به نوشتنشان نگرفته است، نه من و نه هیچ‌کس دیگر.»

بیشتر در این باره: راز آخرین وصیت میلان کوندرا و روایتی از زندگی مخفی‌اش

مارگریت دوراس زنی مدرن بود که نوشته‌هایش نه تنها نثر زنانه را در ادبیات جهان متحول کرد، بلکه به گونه‌ای دیگر به وجود زنانه می‌نگرد.

دوراس عمیقاً به آزادی زنان ایمان داشت و آثارش صدای زنی است که در عین طغیانگری و تردید در دنیای اطرافش، عاشق زندگی است؛ همه آن چیزهایی که در «زن، زندگی، آزادی» خلاصه شده است.

از قضای روزگار، نزدیک به ۳۰ سال پس از درگذشتش، در نزدیکی خانه‌اش، یادبود خمینی با همین شعار محو ‌شد و تصویر و روح زنانه‌ای که دوراس از نوفل لوشاتو ساخته بود، زنده شده است.