ميزگرد حقوق بشر و دمکراسي راديوفردا: تاثير گروگانگيري درسفارت آمريکا بر نيروهاي دمكراسي طلب

(rm) صدا |
مريم احمدي (راديو فردا): اشغال سفارت آمريكا در سيزدهم آبانماه سال 1358 خورشيدي و به گروگان گرفتن 52 آمريكايي كارمند سفارت به مدت 444 روز، نه تنها گرهي بر روابط دو كشور زد كه پس از 25 سال هنوز گشوده نشده، نه تنها به عاملي براي شعله ور نگاه داشتن آتش جنگ فرسايشي هشت ساله بين ايران و عراق تبديل شد كه صدها هزار كشته به جا گذاشت و خسارات جبران ناپذير مادي و معنوي به بار آورد، كه در تثبيت قدرت جناحي از حاكميت به گونه اي موثر افتاد كه به سرعت آرايش نيروهاي داخلي را تغيير داد. در ميزگرد اين ساعت حقوق بشر و دموكراسي آقايان علي كشتگر از رهبران وقت سازمان چريكهاي فدايي خلق كه اكنون در پاريس اقامت دارند، صادق زيبا كلام، استاد دانشگاه در تهران و بابك اميرخسروي فعال و پژوهشگر تاريخ سياسي در پاريس به اين سئوال پاسخ مي دهند كه گروگان گيري و اشغال سفارت آمريكا در تهران، چه تاثيري بر نيروهاي آزاديخواه و طالب دموكراسي داشت. آقاي كشتگر شما شروع بفرماييد. علي كشتگر: به نظر من اشغال سفارت آمريكا يك فاجعه تاريخي در ايران است كه بايد با حوادثي مثل كودتاي 28 مرداد مقايسه شود. اين فاجعه نه فقط به حيثيت ايرانيان در انظار جهان صدمه زيادي وارد كرد، نه فقط زيانهاي اقتصادي و مالي جبران ناپذيري به ما وارد كرد، نه فقط فرصتهاي عظيم تاريخي را از ايران گرفت، بلكه به اعتقاد من سنگين ترين ضربه ممكن را به حقوق بشر و آزاديهاي بدست آمده پس از انقلاب را وارد كرد و به همين اعتبار هم من فكر مي كنم مستقيما در خدمت غلبه و ثبات بدترين نوع استبداد ديني در ايران قرار گرفت. من فكر مي كنم اين حركت كلا به نفع جريانهاي سركوبگر ديني بود و آنها را تقويت كرد، بخصوص حمايت بخش عظيمي از نيروهاي چپ زير پوشش دفاع از امپرياليسمي، بازار اين حركت را داغ كرد و اينها فرصت پيدا كردند كه نيروهاي ملي و طرفدار فضاي باز و طرفدار آزادي را در ايران از ميدان به در كنند و خلاصه تيشه اي به ريشه حقوق بشر بزنند كه تا سالها در واقع عواقب و پيامدهايش همچنان در ايران است. من فكر مي كنم نه فقط اين حركت در ايران تاثيرات عظيمي در اين زمينه، يعني در مورد از بين بردن حقوق بشر و آزاديها داشت، بلكه ايران را تبديل كرد به كانون الهام بخش جنبشهاي اسلاميستي و تروريستي در كشورهاي اسلامي و همه جا به نوعي در خدمت جريانهاي ضد غربي كه از موضع مبارزه و مقابله با حقوق بشر و آزاديهاي سياسي و برابريهاي زن و مرد درواقع با غرب ضديت داشتند، اين نيروهاي سياسي را در كشورهاي مسلمان به حركت در آورد و نطفه بسياري از جريانهاي تروريستي اسلاميستي در همين حركت به نظرم بسته شد و كشور ما هم سالها در خصومت با ايالات متحده منافعش را از دست داد و در ايران هم اين خصومت وسيله اي شد براي ادامه سرکوب آزاديها و حقوق بشر كه همچنان هم ادامه دارد. م . ا : آقاي زيبا كلام. صادق زيبا كلام: من واقعا چيزي كه برايم شگفت انگيز است، شنيدن مطالب آقاي كشتگر است. براي اينكه اگر يك فرد ديگري وابسته به يك جريان سياسي ديگري اينطور مي آمدند و به اشغال سفارت آمريكا را كه منجر به سقوط دولت موقت شد را اينچنين يكسره به باد انتقاد مي گرفتند، آدم مي توانست بفهمد. ولي چيزي كه جالب است، اين است كه همانطور كه خود آقاي كشتگر هم گفتند، چپ ماركسيستي، چريكهاي فدايي خلق، حزب توده ايران، رهايي طبقه كارگر و تمام سازمانهاي چپ ماركسيستي كه آقاي كشتگر هم نماينده فكري آنها در آن زمان بودند، با تمام وجود اين حركت را در آن زمان تاييد كردند و در واقع غير مستقيم مي شود گفت كه در نتيجه رقابت فكري ميان جريان راديكال اسلامي كه در بخش دانشجويان مسلمان خط امام متبلور شده بود، با چپ غير مذهبي و ماركسيستي بود كه سفارت آمريكا به اشغال در آمد. آنوقت خيلي جالب است كه ما امروز مي بينيم كه چپ آمده و دارد اين واقعيت را محكوم ميكند، بدون در نظر گرفتن آن شرايط و مختصات سياسي و اجتماعي كه در سال 58 در ايران وجود داشت. يعني ما اگر در نظر نگيريم كه چه شرايط سياسي و اجتماعي در ايران وجود داشت كه منجر به اشغال سفارت آمريكا شد و بعد چطور اين اشغال توسط آحاد مردم و آحاد جريانات سياسي، اعم از مذهبي و غير مذهبي مورد تاييد و تصديق قرار گرفت، شايد به استثناي نهضت آزادي و بخشي از ملي مذهبي ها و جبهه ملي، هم در واقع اين حركت را تاييد و تصديق كردند در زمان خودش و ما نمي توانيم آنوقت برگرديم بگوييم كه خوب حالا چون اين پيامدهاي منفي را داشته، براي آزادي و دموكراسي و حقوق بشر، ما بياييم و يك حركت تاريخي و يك تحول سياسي و اجتماعي را با توجه به تبعات بعدش مورد بررسي قرار دهيم. يعني اين غلط ترين و اشتباه ترين شيوه تجزيه و تحليل يك پديده و تحول سياسي است. راه درست اين است كه ما اين پديده را در زمان خودش بياييم مورد ارزيابي قرار بدهيم. چون هيچ كس در آن موقع نمي دانست كه در دو دهه آينده، سه دهه آينده، نيم قرن بعدش چه تبعات منفي از اين حركت بعدها بوجود خواهد آمد. م . ا : آقاي امير خسروي بفرماييد. بابك امير خسروي: ببينيد مستقل از اين كه چه كساني حمايت كردند، چه تاثيري آن روز داشت، چه تاثيري بيست سال بعد داشت، با اشغال سفارت، دولت موقت مهندس بازرگان كه يك دولت آزاديخواه و ليبرال منش بود، سقوط كرد. يعني يكي از مولفه هاي اصلي انقلاب بهمن كه نيروهاي ملي مذهبي بودند، در واقع به اين ترتيب از صحنه خارج شدند و نه فقط به عنوان يك نيروي سياسي، بلكه به عنوان دارندگان يك مشي فكري. كساني كه طرفداري آزادي و دموكراسي بودند، كساني كه طرفدار تحول گام به گام بودند، از تحولات انقلابي پرهيز مي كردند، كسي كه مي گفت باران خواستيم، سيل آمد، سه سه بار، نه بار، غلط كرديم انقلاب كرديم. يعني انساني كه با يك تصور بسيار بسيار آزادانديش و آزاد منشي بود و اين در راس دولت موقت بود و سقوط كرد. سقوط او يك خلا سياسي بوجود آورد كه در آن خلا سياسي خوب طبيعتا زمينه فراهم شد براي اينكه هرگونه حركت آزادي خواهانه كه يكي از مولفه هاي اصلي انقلاب بهمن بود، به كلي زمينه را از دست بدهد، يعني نه فقط اين موضوع، علاوه بر اين كه از پيامدهاي اشغال سفارت، مساله حمله صدام به ايران بود كه الان اسنادش منتشر شده كه به تشويق شيخهاي عرب خليج فارس و دولت كارتر اين انجام گرفته. مي خواستند از طريق فشار جنگي به ايران، دولت ايران را مجبور كنند كه گروگانها را آزاد كند و مي دانم كه اتفاقا همينطور هم شد. خود جنگ هشت سال طول كشيد و خوب در طول هشت سال خوب طبيعي است كه زمينه هرگونه حركت واقعا سياسي آزادي خواهانه از ميان برداشته شد و به نظر من اين مساله از نظر روند دموكراسي كه مورد سوال است و از نظر تغييرات آرايش نيروها و تناسب قوا در جامعه رخ داد، مساله اي است كه از همان واقع در حقيقت كاملا پيدا بود، ولو اينكه همه مردم از جمله احزاب چپ از اين كار حمايت كردند و همه ما كار نادرستي كرديم. من در اينجا با آقاي زيبا كلام كاملا موافقم كه چپ ايران بعد از انقلاب در جا انداختن خشونت در جامعه، واقعا گناه نابخشودني دارد. فراموش نكنيم كه اولين بار سفارت آمريكا توسط همين چريكهاي فدايي خلق صورت گرفت، منتها چون چريكهاي فداي خلق بودند، زود جلويش را گرفتند و موضوع آن بسته شد، دفعه دوم چون دانشجويان اسلامي خط امامي بودند، از آن استفاده هاي سياسي بردند، يعني اگر كسي اين موضوع را محكوم مي كند، به اين معني نيست كه مسئوليتي در آن روز نداشته. مسلما چپ ايران و بويژه حزب توده ايران مسئوليت بسياري سنگيني داشت و اين گناهها، گناههايي نيست كه بشود بخشود. م . ا : آقاي كشتگر شما به صحبتهاي آقاي زيبا كلام و آقاي امير خسروي چه پاسخي داريد؟ علي كشتگر: نه تنها مي پذيرم، بلكه فكر مي كنم كه هيچ اشكال ندارد كه صد بار ما اظهار ندامت كنيم. از كاري كه كرديم در برابر ملت خودمان، در پيشگاه تاريخ و به نظر من مهم نيست كسي كه مبارزه مي كند، تلاش مي كند با هدف آزادي، در واقع با انديشه عدالت جويانه اما اشتباهات بزرگ تاريخي مي كند. مهم اين است كه بپذيرد و درست شود و اصلاح كند خودش را. من امروز فكر مي كنم كه همان تفكري كه در چهارچوبه ايسم زنداني بود و عينك ايسم به چشم داشت، خيلي از مسائل ساده را نمي ديد و بسياري از فرهيختگان جامعه احيانا در آن زمان ديده اند و قابل پيش بيني بوده است طبعا كه وقتي يك جريان اسلاميستي تندرو مي آيد و پس از اشغال سفارت آمريكا كه با همه هنجارهاي بين المللي مغاير بوده، شروع مي كند به قلع و قمع ليبرالها و آزاديخواهان در جامعه ايران ممكن است پشتش چه فجايعي براي كشور ما پيش بيايد. بنابراين اين امري است كه اگر ما در آن زمان به خاطر جواني، به خاطر قطع روابطمان با تاريخ گذشته ميهنمان و به خاطر هر مساله ديگري، به خاطر آلوده شدن به ايسم هاي غلطي که در آن زمان جلوي نگرش درست را مي گرفت، امروز ما مجبور نيستيم که از آن گذشته دفاع بکنيم، يا بخواهيم توجيه بکنيم. من بنابراين سال ها، شايد بيش از 16 سال است که بر اين ديدگاه کنوني ام هستم که آن يک فاجعه بزرگي بوده که همينجوري که عرض کردم، ما را به اينجا رسانده. چه بهتر که همه ما امروز برخورد انتقادي بکنيم و از اين طريق سعي بکنيم که ديدگاه کنوني مان را هر چه بيشتر پالايش دهيم و اصلاح بکنيم براي آينده ايران و براي دمکراسي و حقوق بشر در ايران. و ضمنا اين را من بگويم که اگر درست برخورد انتقادي همه جانبه و کامل و بدون هر گونه توجيهي از اين فاجعه تاريخي که در ايران رخ داد، ما نکنيم، يعني نگرش ما هنوز اشكالاتي دارد و من فكر مي كنم كه بر همين مساله بايد تاكيد كرد كه بالاخره اين حركت از قبل هم براي بسياري از فرهيختگان جامعه و انديشمندان جامعه و كساني كه مجرب بودند در آن زمان قابل پيش بيني بوده و حالا اگر هم كه نبوده و اگر كساني يا اكثريت جامعه هم به اين حركت پيوستند، خوب امروز قابل توجيه نيست، كما اينكه اكثريت مردم آلمان هم يك روزي به هيتلر و به فاشيست پيوستند. بنابراين به نظر من ما اين اشتباه تاريخي را بايد به طور همه جانبه نقد كنيم و در واقع نقد همه جانبه امروز يك ملاتي است براي اينكه نگاه كنيم ببينيم كه چگونه مي انديشيم و پيش بيني كنيم براي آينده. م.ا: آقاي زيباکلام، توضيحات آقاي کشتگر تا چه حد برايتان قانع کننده است و کلا نظر خودتان در مورد تبعات اشغال سفارت آمريکا براي جريان هاي آزادي خواه و ليبرال چيست؟ صادق زيبا کلام: خوب، حالا من يک مساله اي را راحت تر شدم با مسائلي که آقاي کشتگر گفتند. اما در خصوص تبعاتش براي دموکراسي و آينده ايران، بله من هم با آقاي کشتگر و هم با آقاي بابک امير خسروي موافق هستم. در حقيقت اشغال سفارت آمريکا و پيامدهاي آن يکي از عوامل مهمي شد که آزادي و دموکراسي را که به حق يکي از عمده ترين وبه نظر من اصلي ترين خواسته هاي انقلاب اسلامي ايران بود، متاسفانه کمرنگ بسازد. عاملي شد که جريانات معتدل، جريانات ميانه رو، اين ها پس زده بشوند، به کنار رانده بشوند و در مقابلش جريانات راديکال، جريانات تندرو، اعم از اسلامي و غير اسلامي في الواقع بتوانند بيايند به جلو. اما من يک نکته اي را هم بايد اين جا اضافه بکنم و آن اين است که درست است که نهضت آزادي و ملي – مذهبي ها کنار رانده شدند، پس زده شدند در نتيجه اشغال سفارت آمريکا و پيامدهاي آن، اما من در حقيقت يک مقداري مي خواهم بگويم که خود نهضت آزادي و خود دولت مرحوم مهندس بازرگان وشخصيت هاي تراز اول آن دولت همچون آقاي مهندس عزت الله سحابي، آقاي دکتر ابراهيم يزدي، و ... من در حقيقت انتقادي که به اين ها دارم، اشکال اساسي که به نهضت آزادي وارد مي کنم اين است که خيلي زود اين ها تسليم شدند. يعني اصلا و ابدا هيچ ايستادگي نکردند که در مقابل جريانات راديکال و در مقابل جريانات تندرو يک قدري بايستند، چون انقلاب مال جريانات راديکال و تندرو نبود، انقلاب مال همه مردم ايران بود ولي اين جور به نظر مي رسيد که در نخستين تلاطمي که به وجود آمد، واقعا زودتر از آن چيزي که آدم فکرش را مي کرد، دولن موقت تسليم شد. کانه دولت موقت از خدا مي خواست که يک بهانه اي پيدا بکند و از صحنه خارج بشود و قدرت را تمام و کمال بسپارد به جريانات راديکال و تندرويي که بعد از دولت موقت عملا زمام امور کشور را در دست گرفتند. من تصور مي کنم که اين انتقاد از خود و اين خطا در تجزيه و تحليل و موضع گيري در تصميم گيري يکي از بزرگترين انتقاداتي است که به نظر من در رابطه با دولت موقت وارد هست و متاسفانه تا به امروز هم نه دولت موقت و کساني که حالا به هر حال مانده اند، هيچ وقت خواسته اند نسبت به اين تسليم فوري و فوتيشان در مقابل راديکال ها توضيح بدهند و مهمتر از آن، کساني که سفارت آمريکا را اشغال کردند و شماري از آن ها امروزه در زمره رهبران دو خردادي و اصلاح طلب هستند، خيلي جالب است که اين ها هم هيچ وقت في الواقع نسبت به عملکرد خودشان در سال 58، هيچ وقت هيچ موضع گيري جديدي نکردند و في الواقع عملا وقتي موضع گيري جديدي نمي کنند، معني اش اين است که آن کاري که ما سال 58 کرديم، آن درست بوده است و به خير و به نفع و صلاح ملت ايران بوده است. آقاي کشتگر آن موقع جزو چريک هاي فدايي خلق بودند، جزو رهبران چريک هاي فدايي خلق بودند. الان آمدند و به صراحت مي گويند آن افکار و عقايدي که ما آن موقع داشتيم، اشتباه بوده، غلط بوده است و اساسا اين که ما از اين حرکت طرفداري کرديم، جانبداري کرديم، کف زديم، و هورا کشيديم براي دانشجويان خط امام که سفارت را اشغال کردند، آن سياست امروز من دارم اعلام مي کنم به ملت ايران که آقا... من کشتگر و همفکرانم در آن مقطع ما اشتباه مي کرديم. ما متاسفانه چنين موضع گيري را از طرف دانشجويان خط امام که بعضي هايشان جزو رهبران نهضت اصلاح طلب هستند در کنار آقاي خاتمي، ما اصلا و ابدا چنين برخوردي را از سوي اين ها في الواقع نديديم. م.ا: آقاي امير خسروي، شما با اين نظر آقاي زيبا کلام موافقيد که گروه هاي ملي – مذهبي و به ويژه دولت مهندس بازرگان ضعف نشان دادند و خيلي زود تسليم شدند؟ بابک امير خسروي: من حقيقتا چندان موافق نيستم، يعني به اين معنا که اگر به واقعيت بنگريم، حالا ممکن است دو هفته مي ماند، يک ماه مي ماند، چيزي عوض نمي شد. ببينيد، در آغاز انقلاب ما در يک حاکميت دوگانه بوديم. در يک طرف رهبر فرازمند بود، رهبري کاريزماتيک قرار گرفته بود با يک دريايي از نيروهاي مردمي و متعصب، يک طرفش هم يک عده روشنفکر که ليبرال منش بودند، آن ها هم البته در جامعه صفوف و طرفداراني داشتند. جنگ در بين اين دو مولفه حاکميت دوگانه قرار داشت. در اين مبارزه با توجه به نفوذ معنوي آيت الله خميني، اصلا امکان نداشت، يعني جنگ بين سنگ و شيشه بود، امکان نداشت. يعني اين يک موجي بود که مي شکاند همه را و پيش مي رفت. يعني سرنوشت بدبختانه انقلاب ايران به خاطر رهبري روحاني طرفدار ولايت فقيه طوري بود که هيچ نيرويي جلوش را نمي توانست بگيرد. کما اين که نه بازرگان توانست مقاومت کند، نه بني صدر توانست مقاومت بکند، و نه کس ديگري. بنابراين ممکن بود سه هفته يا چهار هفته هم مقاومت بکنند. خود آقاي بازرگان بارها آمد در تلويزيون، من شاهد بودم، شکايت مي کرد، گله مي کرد، که آقا اين کميته ها دولت در دولت درست کرده اند، نمي گذارند ما کار بکنيم و تعيين تکليف بکنيم. اصلا آيت الله خميني در آغاز رفتند به قم، گفت: آقا من طلبه ام، مي روم آن جا، دولت را تشکيل مي دهم و مي روم آن جا. اين ها رفتند تقاضا کردند، استدعا کردند آقا تشريف بياوريد، شما تهران بمانيد. فکر مي کردند اگر ايشان بيايند و در تهران بمانند، جلو اين کميته ها و اين شلوغ بازي ها را مي گيرند. نتيجه حتي عکس داد. منظورم اين است که خيلي راحت مي شود انتقاد کرد، ولي واقع بينانه اگر به اين مسائل نگاه بکنيم و تناسب قوا را در آن آغاز انقلاب در نظر بگيريم، اين بازي يک بازي بود که بازنده اش به طور قطع و مسلم بازرگان بود و اگر کار به جاي باريک مي کشيد، کافي بود يک پيامي آيت الله خميني بدهد و يک ميليون نفر مي ريختند در خيابان و ديگر گفتني نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان! از اين نظر من خيلي موافق نيستم، بلکه برعکس از يک نگاه تاريخي، حتما يک روزي (شايد به من وصلت ندهد، ولي به جوان ها وصلت خواهد داد) که به اين Act مهندس بازرگان به صورت خيلي مثبت نگاه کنند. يعني او کسي بود که حاضر نشد بپذيرد. يک مقدار اقداماتي داشت صورت مي گرفت که ديگر قابل کنترل نبود. يا مي بايستي در حقيقت به يک حالت زبوني بکشد که براي اين که در دولت بماند هر ذلتي را تحمل کند. او گفت: بنده نيستم، نمي کنم . شما نمي گذاريد من کار کنم؟ رفتم! اين خواهد ماند در تاريخ. گاهي پيش مي آيد در تاريخ ملت ها که کنار کشيدن، استعفاء دادن، و اعتراض کردن خيلي خيلي خيلي موثرتر و مفيد تر است تا اين که آدم همين بکشد که باز در قدرت بماند و 20 روز، يک ماه، يا دو ماه ديگر را هم به حکومتش ادامه دهد. م.ا: خوب، اگر هم بپذيريم که دولت مهندس بازرگان چاره اي جز استعفا نداشت، باز اين سوال باقي مي ماند که چرا نيروهاي ملي – مذهبي نه در ان زمان و نه بعد از آن، واکنشي جدي به اين مساله نشان ندادند و چطور مي شود برخورد اين گروه ها بعد از استعفاي دولت موقت را توجيه کرد؟ بابک امير خسروي: توضيح منطقي من اين است که واقعا من نمي توان اصلا ايراد بگيرم. به نظر من يک وضعي به وجود آوردند که يک شکل مبارزه است. خوب، مبارزه هميشه يک شکل ندارد که... يکي از اشکال مبارزه اين است که شما در ان لحظه بگوييد: آقا من استعفا دادم، بنده حاضر نيستم زير بار اين ذلت بروم. شما چرا آمديد ...؟ سفارتخانه بخشي از يک دولت خارجي است، آن هم نه هر دولت خارجي، دولتي به قدرت و عظمت ايالات متحده آمريکا. يک کار اصلا خلاف است، خلاف تمام موازين بين المللي است، خلاف قوانين بين المللي است. اين با استعفاي خودش اعتراض کرده است و زمينه اي گذاشته است که در اين زمينه الان همين نهضت آزادي مي تواند از اقدامات گذشته نهضت آزادي با سربلندي دفاع کند و جاي خودش را در جامعه خواهد داشت. يک نکته را هم اضافه کنم که اين دانشجويان خط امام که نسبتا تعداد زيادي از آن ها الان يا در قدرتند يا جزو اصلا طلبان هستند، چرا به اين مساله برخورد نکردند، به نظر من اين جا انتقاد آقاي زيبا کلام صد درصد وارد است و اصلا بدون يک برخورد جدي و يک تحليل و يک انتقاد جدي از ماجراي سفارتخانه، ما نمي توانيم منادي يک حرکت جديد اصلاح طلبانه و آزادي خواهانه در ايران باشيم. م.ا: در 25 سال گذشته، گروه ها و افراد گاه از موضع گروهي يا شخصي از موضع گروگان گيري يا اشغال سفارت آمريکا انتقاد کرده و آن را حرکت نادرستي ارزيابي کرده اند که به منافع ملي ايران لطمه زد. گفته اند اشغال سفارت آمريکا بهانه و تجلي سرکوب اپوزيسيون سياسي در جامعه و پي ريزي نهادهاي توتاليتر بود. اما چزا اپوزيسيون سياسي بي دفاع بود؟ آيا ناگزير به تاييد روندي بود که قدرت جناح توتاليتر را در قالب تعارض سياسي با آمريکا تحکيم مي کرد؟ يا توان درک تبعات آن را نداشت؟ گروه ها و نيروهايي که با ماجراي گروگانگيري از صحنه اجتماعي و سياسي رانده شدند، چه مي توانستند بکنند و چه مي توانند بکنند؟ ميهمانانمان، آقايان علي کشتگر، صادق زيباکلام، و بابک اميرخسروي در ميزگرد يکشنبه آينده به اين پرسش ها پاسخ خواهند داد. اشغال سفارت آمريکا در سيزدهم آبان ماه 1358 خورشيدي و به گروگان گرفتن 52 آمريکايي کارمند سفارت، به مدت 444 روز، نه تنها گرهي بر روابط دو کشور زد که پس از 25 سال هنوز گشوده نشده، نه تنها به عاملي براي شعله ور نگاه داشتن آتش جنگ فرسايشي هشت ساله بين ايران و عراق تبديل شد، که صدها هزار کشته برجاي گذاشت و خسارات جبران ناپذير مادي و معنوي به بار آورد، که در تثبيت قدرت جناحي از حاکميت به گونه اي موثر افتاده که به سرعت آرايش نيروهاي داخلي را تغيير داد. در ميزگرد امشب حقوق بشر و دمکراسي راديوفردا، علي کشتگر، از رهبران وقت سازمان چريک هاي فدائي خلق در پاريس ، صادق زيبا کلام، استاد دانشگاه در تهران و بابک امير خسروي، فعال و پژوهشگر تاريخ سياسي در پاريس، درباره تاثير گرونگانگيري و اشغال سفارت آمريکا در تهران بر نيروهاي آزادي خواه و طالب دمکراسي، به بحث و اظهار نظر مي پردازند. نظرات و پيشنهادات خودرا با ما درميان بگذاريد. نشاني پست الكترونيكي ما democracy@radiofarda.com و شماره فكس ما 202.828.7239 است.