یادداشت: سانسور رو در روی سینمای ملی

نمایی از فیلم «سه زن» ساخته منیژه حکمت (عکس: مهر)

در نخستین روزهای این هفته نشست‎ «حمایت فعالان مدنی از سینمای مستقل ایران»، که قرار بود در اکران ویژه فیلم سه زن در «سینما ایران» تهران برگزار شود، به دلیل دخالت «نیروهای امنیتی، انتظامی و اخطار وزارت ارشاد و پليس امنيت تهران به مدير سينما» مختل شد.


«شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران» نیز در بیانیه‌ای به «رفتارهای تحقیرآمیز مدیران بنیاد سینمایی فارابی با کارگردانان سینما» اعتراض و این برخورد را «نتیجه نگرش کلان مدیران سینمایی کشور» ارزیابی کرد.



پیش از این نیز «جمعی از بازیگران و کارگردانان سینمای ایران» در نامه‌ای خطاب به ریاست دیوان عدالت اداری از افزایش تعداد فیلم‌هایی که «پس از دریافت مجوز ساخت و نمایش به بایگانی سپرده می‌شوند» انتقاد کردند.


اصطلاح «سینمای مستقل» یا «آلترناتیو» در آمریکا و اروپا به گرایشی اطلاق می‌شود که مستقل از شرکت‌های بزرگ تولید و توزیع کننده فیلم، با اتکا به گیشه یا حمایت مالی بنیادهای فرهنگی، آثاری «از نظر هنری با ارزش» و «متفاوت با روند مسلط بر سینمای تجاری» خلق می‌کنند.


این اصطلاح را با اندکی تسامح شاید بتوان درباره برخی آثار داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی چون گاو و رگبار به دوران پهلوی دوم، و با تسامح بسیار در باره یکی دو کارگردان خلاق و غیرحکومتی دوران جمهوری اسلامی به کار برد.


اما در جامعه‌ای که صنعت سینما یا دولتی است یا به یارانه‌های دولتی وابسته، در جامعه‌ای که سانسور سیاسی، اخلاقی، مکتبی و حتی جناحی بر سینما اعمال و فیلم‌نامه‌ها پیش از تولید فیلم و فیلم‌ها پیش از نمایش سانسور می‌شوند، حد استقلال سینما، حداکثر به استقلال از برخی معیارهای جناح تندرو و طرح برخی درون مایه‌های نامطلوب از منظر این جناح محدود است.


هر چند حتی همین حد محدود از استقلال نیز تحمل نشده و به گفته کارگردانان سینمای ایران تعداد فیلم‌هایی که پس از دریافت مجوز ساخت و نمایش، به بایگانی سپرده می‌شوند، افزایش یافته است.


آنچه در بیانیه «شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران» به عنوان «نگرش کلان» از آن انتقاد شده‌است، سیاستی‌است که نهادهای ناظر بر سینمای ایران: وزارت ارشاد اسلامی، بیناد فارابی و دیگر بنیادهای دولتی و دوایر فرهنگی نهادهایی چون وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، سپاه پاسداران و.. در ۳۰ سال گذشته اعمال کرده‌اند.


حذف مستقل‌ها و تولید سینمای مکتبی


این سیاست به رغم تحولات و دگرگونی‌های بسیار و به رغم برخی تفاوت‌ها در شیوه برخورد و هدف‌ها، بر دو محور ثابت: تولید سینمای مکتبی و حذف سینمای غیر حکومتی، شکل گرفته و نه فقط سینمای مستقل ایران را منتفی که صنعت فیلم‌سازی را در هر ۳ بخش خصوصی، دولتی و نیمه دولتی آن با بحران فرهنگی و اقتصادی مزمن رو به رو کرده‌است.


وزارت ارشاد و بنیادهایی دولتی چون بنیاد فارابی و حوزه اندیشه و هنر اسلامی، از نخستین سال‌های جمهوری اسلامی تا کنون با حذف سینماگران از منظر حکومت نامطلوب، ممنوع کردن یا اکران محدود و سانسور شده فیلم‌های غیر ایرانی، سانسور فیلمنامه و فیلم، دولتی کردن سینماها و وابسته کردن تولید فیلم به یارانه‌های دولتی، حذف سینمای غیر حکومتی و تولید سینمای مکتبی را در قالب‌هایی چون حمایت از سینمای عرفانی، سینمای جنگی، سینمای جشنواره‌ای و... پی گرفتند.


کنترل دولتی بر سینما تا بدان حد اوج گرفت که در دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، وزارت اطلاعات از شیوه‌هایی چون احضار، بازجویی و حذف کارگردانان غیر دولتی فراتر رفت و با تأسیس بنیادهای تولید فیلم و جذب چند کارگردان مشهور کوشید تا در ساختن فیلم‌های مطلوب خود نقش سرمایه‌گذار، تولید کننده و خط دهنده مستقیم را ایفا کند.


گزارش‌هایی که پس از افشای بخشی از فاجعه «قتل‌های زنجیره‌ای» درباره حضور سعید امامی، از مسئولان رده بالای وزارت اطلاعات و از عوامل مهم قتل‌های زنجیره‌ای، در روند تولید فیلم‌های یک کارگردان مشهور در مطبوعات داخلی ایران منتشر شدند، از این برنامه خبر می‌دهند.


موفق در حذف، ناتوان در خلق


در ۳۰ سال گذشته فیلم‌نامه‌ها پیش از تولید و فیلم‌ها پیش از نمایش سانسور شده، کارمندان سانسور در روند تولید فیلم حضوری مؤثر و دولت مالکیت و مدیریت سینماها و نحوه توزیع فیلم را در انحصار داشته، سینما به یارانه‌های دولتی وابسته شده و زندگی فکری، سیاسی و اجتماعی و شخصیت فردی بازیگران و دیگر دست اندرکاران مهم تولید فیلم کنترل و سینمای غیر حکومتی حذف شده است.


جمهوری اسلامی به رغم سرمایه‌گذاری هنگفت برای تولید فیلم عرفانی، جنگی، جشنواره پسند و.. در تولید سینمای مکتبی شکست خورد و بهترین استعدادهای آن به سینمای انتقادی روی آوردند اما در حذف سینمای مستقل ایران، جز یکی دو مورد، موفق بود.


این موفقیت اما به معنای حذف سینمای غیردولتی نبود چرا که رقبای نیرومند و شکست‌ناپذیری چون ویدئو، سی دی، امکان ضبط اینترنتی و تکثیر آسان فیلم در کار آمدند و سانسور ناتوان از کنترل گردش آسان فیلم‌های غیر ایرانی در جامعه، در حذف سینمای غیر ایرانی در هر دو ژانر هنری و بازاری آن چندان شکست خورد که سی دی فیلم‌های روز آمریکا را چند هفته پس از نمایش عمومی در کشور تولید کننده و دستکم یک سال پیش از ارائه سی دی در اروپا در بازار ایران می‌توان به راحتی تهیه کرد و بازار واقعی اما غیر قانونی فیلم در ایران به تقریب در انحصار سینمای غیر ایرانی است.


به رغم محبوبیت فیلم‌های غیرایرانی، مردم و روشنفکران ایران نیز چون مردم و روشنفکران همه جهان خواهان دیدن فیلم‌هایی هستند که از جامعه آنان برخاسته و مسائل، محیط، زمان و مکان و آدم‌های جامعه آنان را تصویر و روایت می‌کند.


این گرایش قدرتمند بخت بقای سینمای بومی و ملی را در برابر سینمای تولیدکنندگان بزرگ تضمین و زمینه مناسبی را برای رشد و ارتقای سینمای ملی فراهم می‌کند اما سیاست‌های سینمایی ناظر بر سینمای ایران درست در همین نقطه با حذف عناصر، درون‌مایه‌ها، موضوع‌ها، آدم‌ها و تنش‌های واقعی جامعه از سینما و با تحمیل معیارهای مکتبی بیگانه با خواست اکثریت مخاطبان، با تنها بخت بقا و رشد سینمای ملی ایران به مقابله برخاسته است.