شاهنامه: حماسه شاهان ایران‌ زمین

گستره جغرافیایی شاهنامه که توسط حمید رحمانیان تهیه شده است.

زال و رودابه

زال و رودابه بدون دیدن یکدیگر٬ به هم دل می‌بندند. زال در سفری به کابلستان با مهراب٬ پادشاه کابلستان و پدر رودابه روابط مطلوبی برقرار می‌کند. از یک سو مهراب در کاخ خود به تعریف و تمجید از زال می‌پردازد که آوای آن به گوش رودابه نیز می‌رسد و از سوی دیگر یکی از وزرای زال نزد این جوان سفید موی زبان به وصف زیبایی رودابه می‌گشاید.

با این اوصاف است که زال و رودابه بدون این‌که یکدیگر را ببینند دل به مهر یکدیگر می‌دهند غافل از این‌که هر یک از خاندانی متضاد می‌آیند؛ رودابه از نوادگاه ضحاک ماردوش است و زال از خانواده پهلوانان ایرانی. 

در نهایت شبی زال وارد اندرونی رودابه می‌شود و شبی را تا صبح در کنار یکدیگر می‌گذارنند و صبح فردا اعلام می‌کنند که قصد ازدواج دارند. 

این تصمیم خشم خاندان هر دو طرف را بر می‌انگیزد٬ اما در نهایت با میانجی‌گری مادر رودابه این وصلت سر می‌گیرد که حاصل این ازدواج تولد پهلوان اساطیر ایرانی٬ رستم٬ است.

زال شبانه وارد اندرونی رودابه می‌شود.

زال و رودابه در اندرونی رودابه شب را به صبح می‌رسانند.

رستم و تهمینه

این تهمینه است که بر بالین رستم حاضر می‌شود. رستم در نزدیکی مرز توران مجبور به گذراندن شب در قلعه‌ای می‌شود. به خواب رفته است که رایحه‌ای خوش او را از خواب بیدار می‌کند. در تاریکی شب به دنبال منشاء این رایحه است که نجوایی به گوش می‌رسد. در باز می‌شود و ندیمه سیاهی با زنی بلند قد و زیبا رو وارد می‌شود. زن خود را تهمینه دختر شاه سمنگان معرفی می‌کند.

تهمینه به رستم می‌گوید که می‌خواهد از او فرزندی داشته باشد. رستم و تهمینه یک شب تمام و یک بار برای همیشه عشق‌ورزی می‌کنند و صبح با غصه فراوان از هم جدا می‌شوند و از آن پس دیگر تنها از طریق نامه‌نگاری با یکدیگر در ارتباط می‌مانند.

تهمینه شب به بالین رستم می‌رود و به او می‌گوید که می‌خواهد فرزندی از او داشته باشد.

بیژن و منیژه

این منیژه٬ دختر افراسیاب است که افرادی را به سراغ بیژن می‌فرستد تا او را نزدش بیاورند.

بیژن و منیژه پس از یک هفته هم‌بستری عاشق یکدیگر می‌شوند و زمانی که موقع رفتن بیژن می‌رسد٬ منیژه برای نگاه داشتن او دست به ترفندی می‌زند؛ بیژن را درون صندوقی گذاشته و به اندرونی خود می‌آورد.

بیژن و منیژه در اندرونی منیژه یک هفته با یکدیگر سر می‌کنند تا این‌که خبر به افراسیاب می‌رسد. افراسیاب بیژن را دستگیر می‌کند و قصد کشتن او را دارد که پیران٬ مشاور افراسیاب٬ توصیه می‌کند که به جای کشتن بیژن٬ او را به چاهی بیاندازند.

پس از آن‌که به دستور افراسیاب بیژن به چاهی انداخته می‌شود٬ منیژه نیز قصر را ترک می‌کند و کنار چاه می‌نشیند. در نهایت کی‌خسرو٬ شاه ایران٬ با کمک جام جهان‌نما از محل نگهداری بیژن مطلع شده٬‌ رستم را به آن محل می‌فرستد و پس از بیرون آوردن بیژن از چاه٬ بیژن و منیژه با یکدیگر ازدواج می‌کنند. 

بیژن و منیژه در اندرونی منیژه در کاخ افراسیاب.

افراسیاب٬ پدر منیژه٬ بیژن را به درون چاهی می‌اندازد و منیژه کاخ را ترک کرده و کنار چاه در نزدیکی بیژن می‌ماند.

کیکاووس و سودابه

کیکاووس پس از شکست شاه هاماوران وصف دختر شاه٬ سودابه٬ را می‌شنود. از سودابه خواستگاری می‌کند و علیرغم مخالفت پدر٬ سودابه با کیکاووس ازدواج می‌کند. 

پس از چندی شاه هاماوران دوری دخترش را تاب نمی‌آورد. از کیکاووس و سودابه دعوت می‌کند تا به هاماوران بروند. سودابه که از نقشه پدر اگاه است از کیکاووس می‌خواهد که به این سفر نرود٬ اما کیکاووس نمی‌پذیرد. زمانی که کیکاووس وارد هاماوران می‌شود٬ او را دستگیر می‌کنند و درون سیاه‌چال می‌اندازند. سودابه نیز می‌گوید ترجیح می‌دهد همراه با همسرش در سیاه‌چال بماند. سودابه و کیکاووس در نهایت با کمک رستم آزاد می‌شوند.

کیکاووس و سودابه

ازدواج جریره و سیاوش که حاصل این ازدواج فرزندی‌ است به نام فرود.

طهمورث٬ نخستین شاه ایران٬ در دورانی حکومت می‌کرد که انسان و طبیعت با هم در همخوانی بودند.

سیامک بدون اطلاع پدر٬ طهمورث٬ به جنگ دیو‌ها می‌رود و کشته می‌شود.

طهمورث نخستین شاه ایران و پدر سیامک٬ سوگ‌نشین مرگ فرزندش شده است که فرشته سروش می‌آید و از او می‌خواهد که همراه با ارتشی به جنگ دیو٬ قاتل فرزندش٬ برود.

فریدون به همراه لشگرش از اروند رود می‌گذرد تا در اورشلیم به جنگ ضحاک برود.

ارتش ضحاک

جمشید از دیوها فن ساختمان‌سازی را می‌آموزد و معماری خلق می‌شود. همچنین در دوران جمشید ساخت کشتی صورت می‌گیرد و ایرانیان به سفر و شناخت پیرامون خود می‌پردازند.