«شرایط»: سکس در تهران امروز

  • محمد عبدی
فیلم «شرایط» ساخته مریم کشاورز، فیلم‌ساز ایرانی ساکن آمریکا درباره دو دختر همجنس‌گرا در تهران امروز، پس از نمایش در جشنواره‌هایی چون سان‌دنس در آمریکا، در جشنواره رم به نمایش درآمد. نگاهی داریم به این فیلم.

«شرایط» (Circumstance) آن چنان که از عنوانش بر می‌آید، سعی دارد تصویری باشد از شرایط حاکم بر جامعه‌ای بسیار پیچیده با مشکلات دست و پا گیر که امکان زندگی آزادانه را از آدم‌ها سلب می‌کند. از همین رو فیلم از ابتدا بنا دارد درباره موضوعاتی حرف بزند که در واقع حیطه ممنوع در سینمای ایران هستند و امکان پرداختن به آنها در سینمای رسمی داخل ایران به هیچ وجه وجود ندارد.

فیلم به شکلی به جریان فیلم‌های سینمای زیرزمینی این سال‌های سینمای ایران که جملگی به حیطه‌های ممنوع سینمای رسمی ایران پا گذاشته‌اند (و برخی در جشنواره‌های جهانی به نمایش درآمده‌اند؛ از جمله «عرق سگی»، «تهران من حراج» و «اوریون») تعلق دارد اما در عین حال تفاوت عمده‌ای هم با غالب فیلم‌های این جریان دارد: با آن که فیلم با هنرپیشگان ایرانی و به زبان فارسی ساخته شده و داستان در تهران امروز می‌گذرد، اما فیلم‌برداری بر خلاف آن فیلم‌ها، در خارج از ایران صورت گرفته‌است. شاید همین تفاوت عمده دست فیلم‌ساز را برای بیان صریح‌تر آن چیزی که در ذهن دارد بازتر گذاشته و در نتیجه احتمالاً با اولین فیلم سینمای بعد از انقلاب روبه‌رو هستیم که در آن بوسه دو دختر و صحنه‌های نسبتاً عریان سکس به نمایش در می‌آید.

فیلم از ابتدا مسئله‌اش را بر سکس در تهران امروز استوار می‌کند؛ جامعه‌ای که در آن سکس غیر شرعی ممنوع است، اما همه به شکلی اغراق‌آمیز درگیر آن هستند؛ از دو دختر نوجوان که به هم تمایل پیدا می‌کنند، تا پسری که برای رسیدن به دختر مورد علاقه‌اش، در خانه دوربین کار می‌گذارد تا مردی که دختری را در خیابان سوار اتومبیل‌اش می‌کند و با تهدید از او می‌خواهد که با پا او را ارضا کند.

در نتیجه این نوع نگاه، همه زوایای فیلم به شکلی به این موضوع مربوط می‌شود: عاطفه و شیرین دختران نوجوانی که با هم دوست هستند، به یکدیگر تمایل جنسی دارند و رابطه آنها شکل عاشقانه پیدا می‌کند، در حالی که مهران، برادر عاطفه که جزو بسیج شده، عاشق شیرین است و به شکل جنون‌آمیزی او را زیر نظر دارد. با دستگیر شدن شیرین، مهران با وعده آزادی و پاک کردن پرونده او، با شیرین ازدواج می‌کند، اما عشق شیرین و عاطفه و دوربین‌هایی که مهران در خانه کار گذاشته، قضایا را پیچیده تر می‌کند.

فیلم می‌خواهد پیچیدگی‌های یک خانواده را به عنوان نمادی از یک جامعه به تصویر بکشد، در نتیجه همه نوع شخصیت را در یک خانواده گرد می‌آورد. پدر خانواده روشنفکر به نظر می‌رسد، اما پسر او که از اعتیاد رهایی پیدا کرده، با بسیجی‌ها و نیروهای امنیتی ارتباط پیدا می‌کند، در حالی که دختر جسورش که از همه چیز خسته شده، حتی به دوبله فیلم‌های پورنوگرافی مشغول می‌شود. تناقض آدم‌ها مسئله اصلی فیلم است، اما فیلم فرصت عمیق شدن در شخصیت‌های پیچیده‌اش را ندارد و تنها می‌تواند تصویری نه چندان دقیق از روحیات آنها ارائه کند.

شخصیت شیرین و عاطفه نسبتاً پرداخت بهتری از بقیه دارند (یکی دختری که به همه چیز پشت پا می‌زند و سرانجام هم برای پیدا کردن راهی بهتر برای زیستن می‌خواهد از کشور خارج شود و دیگری دختری که در خانواده‌ای بسته بزرگ شده و تن دادن او به شرایط از جمله به ازدواج را می‌توان حس کرد)، اما دیگر شخصیت‌ها در پرداخت مشکلات ریشه‌ای دارند. پدر خانواده یک روشنفکر عاشق موسیقی، در قبال پسرش که حتی به کار لو دادن خانواده مشغول است، هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد و همه چیز را می‌پذیرد و سرانجام هم با او به نماز خواندن می‌پردازد که فیلم هیچ دلیل منطقی‌ای برای آن ارائه نمی‌کند.

شخصیت مادر خانواده ناشناس‌ترین شخصیت فیلم است و ما هیچ چیز درباره او نمی‌دانیم. او تنها مثل سایه در گوشه‌ای حضور دارد و فیلم ظاهراً فرصت پرداخت شخصیت مادر (که در خانواده‌های از این دست که اتفاقاً پدرسالار هم نیست، نقشی بسیار مهم و اساسی در رابطه با فرزندان دارد) را نمی‌یابد.

از همه بدتر شخصیت محوری فیلم، مهران است که بسیاری از اتفاقات را رقم می‌زند، بی آنکه ما شناخت درستی از انگیزه‌های او داشته باشیم. ما هیچ وقت نمی‌فهمیم که چرا او به رغم چنین خانواده‌ای به نیروهایی حکومتی نزدیک می‌شود و حتی خواهر خودش را لو می‌دهد. صحنه‌ای که او با خشونت تمام برگزار کننده یک پارتی را کتک می‌زند در تناقض کامل با صحنه‌ای است که او پس از تجاوز به شیرین، به گریه والتماس می‌افتد. در عین حال زمانی که او به قدری متعصب است که حاضر نمی‌شود میهمانان فامیلی، صدای همسر او را در حال خوانندگی بشنوند، چطور به راحتی همسرش را که مرتکب سکس با خواهرش شده، می‌بخشد و به زندگی شان ادامه می‌دهند!

هر چند فیلم آشکارا می‌خواهد درباره این پیچیدگی‌ها و تناقض‌ها حرف بزند، اما نحوه پرداخت شخصیت‌ها کاملاً در سطح می‌ماند و رفتارها و انگیزه‌ها برای تماشاگر ایرانی غیرقابل باورند.

شاید مشکل فیلم به مانند بسیاری از فیلم‌های مشابه از همین جا نشأت می‌گیرد: فیلم برای تماشاگر ایرانی که شرایط و جامعه را می‌شناسد ساخته نشده، بلکه مخاطب فیلم فرنگی‌هایی که هستند چیز زیادی درباره این پیچیدگی‌ها نمی‌دانند و همین حد پرداخت شخصیت هم برای آنها جالب به نظر می‌رسد، چرا که از جامعه‌ای با مشکلات و محدودیت‌های کاملاً متفاوت برای آنها حرف می‌زند.