چالش‌های پیش روی رئیس جمهور جدید ایران

پس از شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری سال جاری در ایران، حسن روحانی برندۀ ریاست جمهوری جدید جمهوری اسلامی اعلام شد. او به زودی جایگزین محمود احمدی‌نژاد بحث‌انگیز و فتنه‌انگیزخواهد شود.

حسن روحانی با چندین مسئلۀ عمده داخلی و خارجی، منطقه‌ای و بین‌المللی روبه‌رو خواهد شد. دورۀ ریاست جمهوری وی یکی ازمهم‌ترین مرحله‌ها در ایران خواهد بود، چرا که این کشور اخیرا با رکود بی‌سابقۀ اقتصادی و همچنین فشار و انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی روبه‌رو بوده است.

مهم‌ترین مسائلی که او باید با آنها دست و پنجه نرم کند، در دو جبهه طبقه‌بندی می‌شود.

از یک سو، سیاست‌های داخلی است که چنین مواردی را دربرمی‌گیرد: پرداختن به اقتصاد کشور، سطح بالای تورم و نرخ بیکاری (به ویژه در مناطق شهری)، کاهش علاقه جوانان به رژیم اسلامی، سرکوب احزاب سیاسی، روزنامه‌نگاران، اقلیت‌ها و فعالان اجتماعی- سیاسی.

از سوی دیگر، سیاست خارجی ایران چنین مواردی را شامل می‌شود: به طور خاص برنامه هسته‌ای ایران، بی‌اعتنایی جامعه بین‌الملل، رابطه با رژیم آشوب‌زدۀ بشار اسد، جاه‌طلبی هژمونیک در خاورمیانه و روابط سیاسی، استراتژیک، اقتصادی، دیپلماتیک و ژئوپولیتیک در سراسر منطقه از جمله حزب‌الله و ارتش مهدی، چهار دور تحریم اقتصادی فلج‌کننده و همچنین انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی.

اقتصاد رو به وخامت ایران که حسن روحانی به ارث خواهد برد، تا اندازه‌ای ناشی از سوء مدیریت سیاست علیل و ناتوان احمدی‌نژاد است که اصرار داشت نرخ بهره برای وام‌گیرندگان و سپرده‌گذاران می‌تواند از نرخ تورم پایین‌تر باشد. علاوه بر این، با توجه به آمار اخیر صندوق بین‌المللی پول، در ریاست جمهوری احمدی‌نژاد در سال ۲۰۱۳، نرخ تورم در ایران ۲۵.۲ درصد است و بیکاری به ۱۳ درصد رسیده است (اگرچه آمار غیررسمی بالاتر از ۲۳ درصد است) و رشد اقتصادی ۰.۸ درصد بوده است. علاوه بر این، ارزش ریال در چند سال گذشته به اینجا رسیده است که در حال حاضر حدود ۳۹۸۰ تومان هزینه با یک دلار برابر است. زمانی که برای اولین بار احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری رسید یک دلار آمریکا برابر با ۱۳۰۰ ریال بود.

اگر از منظر مسائل داخلی و اقتصادی به مسئله نگاه کنیم، بسیار بعید است که حسن روحانی به میزان قابل توجهی بتواند به افزایش اقتصاد ایران کمک کند و نرخ بیکاری (به ویژه در میان جوانان) را کاهش دهد و یا ایجاد فرصت‌های شغلی بیشتر برای مردم به وجود آورد. علت اصلی تا حدودی از این واقعیت نشئت می‌گیرد که اقتصاد ویران شده ایران تنها ناشی از سوء مدیریت محمود احمدی نژاد نیست، بلکه بیشتر ناشی از انباشت تحریم‌های خارجی است.

علاوه بر این، بخش اعظم درآمد ایران به برنامه هسته‌ای، امکانات و فناوری آن اختصاص داده شده است. علاوه بر این، درآمد و سود نفت کشور در دست شبه نظامیان وفادار به رهبر ایران مانند برخی از نهادهای دولتی، سپاه پاسداران، ارتش و بسیج است. اقتصاد ایران مبتنی بر بازار آزاد نیست که به ایرانیان اجازه دهد تا از فرصت و سرمایه‌گذاری در هر بخش از بازار مالی بهره ببرند، بلکه اقتصاد ایران در دست دولت و روحانیون حاکم متمرکز است.

در همین حال، هنگامی که به دستور کار سیاست خارجی ایران می‌نگریم، دو هدف به طور خاص که نیاز حیاتی به شمار می‌رود دنبال می‌شود. در مرحلۀ نخست، چهار دور از تحریم‌های فلج‌کننده و انزوای بی‌سابقۀ منطقه‌ای و بین‌المللی، به خاطر برنامه غنی‌سازی ایران و بی‌اعتنایی نسبت به جامعه بین‌الملل وجود دارد. دومین دستور کار دیگر در عرصه سیاست خارجی جنگ و درگیری‌های سوریه بین گروه‌های طرفدار اسد و شورشیان است که در حال حاضر وارد سال سوم خود بدون هر گونه راه حل سیاسی شده است.

بر اساس ویژگی میانه‌روی و اعتدال حسن روحانی و همچنین ویژگی‌های ایدئولوژیک، حرفه‌ای، شخصی، سیاسی او، و علی‌رغم این که روحانی سعی در تعامل سازنده با کشورهای دیگر دارد و از لحن نرم‌تری در سیاست استفاده می‌کند که با زبان بحث‌انگیز و تحریک‌آمیز محمود احمدی‌نژاد و تندروها در تضاد است، هنگام برخورد با جامعه بین‌الملل و بازیگران منطقه‌ای، روحانی نمی‌تواند تغییری اساسی در سیاست خارجی ایران ایجاد کند.

نگرش او به غنی‌سازی هسته‌ای از نگرش رهبر ایران و فرماندهان سپاه و بسیج مجزا نیست. همۀ طیف‌های سیاسی ایران یعنی اصولگرا، میانه‌رو و اصلاح‌طلبان بر سر برنامه هسته‌ای کشور توافق دارند. دستیابی به قابلیت‌های هسته‌ای ابزاری است برای بقای رژیم که تحریم‌های اساسی و انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی آن را تهدید می‌کند. در نتیجه، فشار جامعه بین‌الملل و تحریم‌ها نسبت به جمهوری اسلامی ایران رو به افزایش است و تهران به سرپیچی از جامعه بین‌الملل و استانداردهای منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ادامه خواهد داد.

در نهایت، وقتی که به سوریه نگاه می‌کنیم، بعید است که حسن روحانی سیاستی در پیش بگیرد که با سیاست کنونی تهران در قبال سوریه که مبتنی بر فرقه‌گرایی و پلیسی شدن است متفاوت باشد. برای رهبران ایران، سوریه تنها متحد تهران پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بوده است. سوریه همواره مانعی در برابر اسرائیل و ایالات متحده بوده و همچنین یک مجرا برای انتقال تسلیحات به حزب‌الله بوده است.

حسن روحانی به خوبی آگاه است که اگر رژیم اسد سقوط کند، این امر توازن قدرت را به طور قابل توجهی در منطقه به نفع کشورهای خلیج فارس (به ویژه عربستان سعودی) تغییر خواهد داد و به ضرر اتحاد شیعی ایران و حزب‌الله خواهد بود. از این منظر، تهران بسیاری از نفوذ ژئوپولیتیک و جاه‌طلبی هژمونیک خود را در منطقه از دست خواهد داد.

--------------------------------------------------------------
دکتر مجید رفیع‌زاده، محقق ایرانی-‌آمریکایی، رئیس شورای بین‌المللی آمریکا در خاورمیانه است. او جزء هیئت هاروارد اینترنشنال ریویو، نشریه رسمی دانشگاه هاروارد است. رفیع‌زاده سفیر شورای ملی ایرانی آمریکایی مستقر در واشینگتن دی‌سی آمریکا بود. رفیع‌زاده قبلا در چندین دانشگاه از جمله دانشگاه دمشق و دانشگاه کالیفرنیا سانتا باربارا از طریق بورس تحصیلی فول‌برایت تدریس کرده است. پیش از این، او پژوهشگر مرکز بین‌المللی وودرو ویلسون و شورای ملی روابط آمریکا و کشورهای عربی بود. او به طور منظم برای رسانه‌های ملی و بین‌المللی از جمله سی‌ان‌ان، بی‌بی‌سی، ان‌بی‌سی، الجزیره، فاکس‌‌نیوز، و فرانسه ۲۴ تحلیل می‌کند. همچنین نوشته‌های او به شکل مکتوب و آن‌لاین در نشریه‌هایی همانند نیویورک تایمز بین‌المللی، لس‌آنجلس تایمز ، سی‌ان‌ان، فرید زکریا جی‌پی‌اس، فارن‌پالسی، نیشن، نیوزویک، و هافینگتون پست به چاپ می‌رسد.