کنکاش در معیار تعیین حق و باطل در جمهوری اسلامی

گروه‌ها و افراد دخیل در حکومت جمهوری اسلامی حدود سه دهه است که برای تشخیص دوری و نزدیکی و خودی و غیرخودی بودن افراد از یک ملاک واحد استفاده می‌کنند. این ملاک عبارت است از نوع مواجههٔ مخالفان حکومت و دول غربی؛ اگر منتقدان و مخالفان و دول دموکراتیک با فردی موافقت یا از او حمایت کردند او از خودی بودن ساقط می‌شود و اگر به او ناسزا گفتند یا با وی مخالفت کردند او خودی خواهد بود: «ما دوست و دشمن خود را با رفتار دشمن می‌شناسیم، لذا اگر دشمن از جریانی حمایت کرد می‌فهمیم یک عیبی در این جریان پیدا شده است.» (احمد خاتمی، امام جمعهٔ موقت تهران، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰)

معیار تشخیص حق و باطل برای اسلام‌گرایان که با اتکا به آن می‌توانند «فتنه»‌ها و «انحرافات» را در‌‌ همان آغاز شکل‌گیری شناسایی کنند آن است که «هرگاه دیدید که مواضع یک جریان یا گروه سیاسی با مواضع اعلام شده دشمنان بیرونی همخوانی دارد، ابتدا با تردید به آن نگاه کنید زیرا بعید نیست که خطایی در کار باشد، ولی چنان چه این همخوانی در موارد متعدد تکرار شد، احتمال وابستگی را نادیده نگیرید تا علاج واقعه، قبل از وقوع کرده باشید.» (حسین شریعتمداری، کیهان، ۷ خرداد ۱۳۹۰)

به تمجید دیگران با دیدهٔ شک بنگرید

این معیار به رفتار‌ها و تصمیمات نیز بسط داده شده است. اگر مخالفان رفتاری را مورد انتقاد قرار دادند آن رفتار درست و اگر تایید کردند آن رفتار غلط است. مقامات ایرانی برای تبیین درستی اقدامات خود به انتقادات رسانه‌های خارجی مثل انتقاد از اعدام‌های گسترده در ایران اشاره می‌کنند: «هر وقت بی‌بی‌سی از ما تعریف کرد باید به کارمان شک کنیم... این اقدامات کار اول و آخر رسانه بی‌بی‌سی نیست. این رسانه و رسانه‌های هم‌سوی آن منتظرند تا هر قدم موفقی را که جمهوری اسلامی ایران برمی‌دارد و موجب سلامت و سازندگی جامعه می‌شود زیر سوال ببرند و به نوعی تخریب کنند... امام به ما آموختند که هر وقت آمریکا و انگلیس و کشورهای استعمارگر از ما تعریف کردند باید به کارمان شک کنیم و امروز هم که حکم اعدام متجاوزان به عنف اجرا شده این رسانه‌ها به نام حقوق بشر جوسازی‌ها را آغاز کرده‌اند و این یعنی این که کارمان درست بوده است.» (مرتضی بختیاری وزیر دادگستری، خبرگزاری مهر، ۲۲ مهر ۱۳۹۰)

یکی از هزاران باری که این ملاک استفاده شد مورد مربوط به محمد نوری‌زاد است که پس از انتخابات لب به انتقاد از رهبر جمهوری اسلامی گشود. یکی از طرفداران حکومت با ملاک فوق به نقد نوری‌زاد می‌پردازد: «آقای نوری‌زاد وقتی نامهٔ اولش را نوشت، دریافتم که به خطا می‌رود و مودبانه مثل همیشه نزد ایشان رفتم و عرض کردم که پیام امام فراموش‌تان نشود، یک نگاهی به دور و برتان بیندازید و به فرمایش امام توجه کنید: «هرگاه دشمنان قسم‌خورده این نظام از شما تعریف کردند، بدانید یک جای کارتان عیب دارد و اگر بد گفتند بدانید که کارتان درست است.»» (گزارش مسعود شجاعی طباطبایی از دیدار با نوری‌زاد در مورد تغییر موضع وی، تابناک، ۷ شهریور ۱۳۸۹)

در سخنان فوق هفت نوع مغالطه درهم تنیده شده است: ترادف، مرجعیت، مجرمیت بر اساس اشتراک، نشاندن یک طرف در مقام حق مطلق و طرف دیگر در مقام باطل مطلق، محض ادعا، نشاندن احتمال به جای یقین، و جزء و کل. این مغالطات را یک به یک توضیح می‌دهم.

ترادف

دشمن معانی بسیار متفاوتی دارد، از طرفی که در حال جنگ مسلحانه با دیگری است تا طرفی که بددل و بدنفس است و نیات تخریب‌کننده دارد، از حریف مخالف تا کسی که عداوت غیر قابل انقطاع دارد. همچنین منظور از دشمن در گفتهٔ خمینی دولت‌ها هستند یا نهادهای مدنی یا افراد؟ در دولت‌ها نیز منظور سران و مقامات بلندپایه‌اند یا کارمندان جزء؟ گفتهٔ کدام یک از این نوع دشمنان را باید ملاک حق و باطل بودن خود گرفت؟ اگر بخشی از پزشکان یا مدیران بخش درمان و بهداشت در یکی از ایالات متحده از نحوهٔ عمل خانه‌های بهداشت ایران تعریف کرده و نقاط مثبت آن را گفتند، آیا این بدان معنی است که ایالات متحده دارد از دولت ایران تعریف می‌کند و باید خانه‌های بهداشت را در کشور منحل کرد؟ اگر امروز مقامات دولت اسرائیل به عنوان دشمن جمهوری اسلامی از پیشرفت برنامهٔ موشکی یا اتمی ایران (با هر انگیزه‌ای) سخن گفتند این را باید به این معنا گرفت که در کار حکومت ایران پیشرفتی نبوده است یا باید برنامهٔ موشکی را تعطیل کرد؟ اگر مقامات دولت آمریکا‌ از ارزش سنت نوروز یا روزه گرفتن در ماه رمضان سخن گفتند آیا این به معنی بی‌ارزش بودن این سنت‌هاست؟

البته رسانه‌های دولتی مواردی از مواضع مخالفان خود را که تایید رفتار یا اعلام پیشرفت آنها در موضوعی باشد به معنای «اعتراف» دشمن می‌گیرند. با چه ملاکی سخن دشمن در مواردی «ملاک دوستی و دشمنی» و مواردی دیگر «اعتراف» به شمار می‌آید؟

مرجعیت

خمینی برای گروهی از شیعیان مرجع تقلید در فقه بود، اما برای هیچ کس رسما مرجعیت در عرضهٔ نحوهٔ اندیشه یا تفکر در مورد دیگران یا تصمیم‌گیری سیاسی یا داوری اخلاقی نداشت. ذکر یک جمله از وی نه هیچ کس را از اعتبار می‌اندازد و نه به کسی اعتبار می‌دهد. خمینی حتی برای مقلدانش مرجع تقلید در اندیشه و رفتار سیاسی و روابط بین‌الملل نیست که گفتهٔ وی ملاک دشمن‌شناسی یا روابط با دیگر کشور‌ها قرار گیرد.

مجرمیت بر اساس اشتراک

این یکی از شایع‌ترین مغالطه‌ها در فضای سیاسی کشورهایی با نظام استبدادی و اقتدارگراست: مخالفان حکومت‌ها و منتقدان آنها در داخل یا خارج کشور مجرمند، چون حرف‌هایی می‌زنند که شبیه سخنان «دشمنان» توهمی یا واقعی آنهاست. بنابراین منتقدان این رژیم‌ها مدام باید مواظب باشند که مبادا حرفی شبیه به دشمنان خارجی این نظام‌ها به زبان آورند. اگر رئیس جمهور آمریکا جمهوری اسلامی را رژیمی اقتدارگرا و ناقض حقوق بشر بداند دیگر مخالفان رژیم نباید آن را اقتدارگرا یا ناقض حقوق بشر بخوانند (حتی اگر به این سخن باور دارند) چون سخن آنها شبیه سخن دشمن توهمی نظام جمهوری اسلامی می‌شود. اصلاح‌طلبان حکومتی سه دهه با این موضوع کلنجار رفتند تا در ‌‌نهایت از کاست حکومتی اخراج شدند.

نشاندن یک طرف در مقام حق مطلق و طرف دیگر در مقام باطل مطلق

وقتی خمینی می‌گوید در تعریف دشمنان از خود شک کنید و در مذمت آنها شادمان شوید، فرض او بر این است که حاکمان جمهوری اسلامی در مقام حق و طرف مقابل آنها هر که باشد در مقام باطل نشسته است. بنابراین اگر باطل که از همه جهت باطل و شیطانی است تعریفی از «حق» کند- حقی که از هر جهت با آن تقابل دارد- باید در حق بودن طرف مقابل شک کرد. خمینی و خامنه‌ای خود را در مقام مطلق الهی و مخالف خود را شیطان مطلق تصور می‌کرده‌اند.

محض ادعا

در استدلال فوق این که کشور یا گروهی «دشمن قسم‌خوردهٔ نظام» معرفی می‌شود ادعای محض است. در دنیای امروز دشمن قسم‌خورده و همیشگی وجود ندارد. کشور‌ها بر اساس منافع متقابل و رقابت با یکدیگر همکاری می‌کنند. تنها استثنا جمهوری اسلامی است که ظاهرا خود را دشمن قسم‌خوردهٔ غرب معرفی می‌کند و در بسیاری از حوزه‌ها نیز با همین کشور‌ها به همکاری می‌پردازد. ایالات متحده که «شیطان بزرگ» نامیده می‌شود همواره خواستار مذاکره با جمهوری اسلامی برای کاهش تنش‌ها بوده است و مقامات جمهوری اسلامی از این امر سر باز زده و در موقعیت‌هایی به نحو پنهانی با آنها مذاکره و معامله نیز داشته‌اند.

نشاندن احتمال به جای یقین

با فرض قرار داشتن دو طرف در جنگ همه‌جانبه، باطل بودن همهٔ مواضع طرف دیگر، و برخی از شباهت‌ها میان دشمن فرضی و مخالف و منتقد حکومت، احتمالا در این شرایط می‌توان به اشکالی احتمالی در طرف مخالف و منتقد ظنین شد و نه اشکالی یقینی. قائلان سخن فوق حتی تا این حد هم انصاف ندارند که این عبارت را با احتمال بیان کنند و نه یقین. اصل برای حاکمان جمهوری اسلامی برائت منتقدان خود از هم‌پیمانی با دشمنان مفروض نیست تا خلاف آن اثبات شود؛ هر گروه و فردی که با حکومت مخالفت کند یا آن را مورد انتقاد قرار دهد یقینا جاسوس و مزدور دشمنان است. از همین جهت بر داشتن دشمن اصرار می‌ورزند و اگر دشمنی وجود نداشته باشد آن را خلق می‌کنند.

جزء و کل

بر فرض که دول آمریکا و اسرائیل دشمن جمهوری اسلامی باشند، از این امر نمی‌توان نتیجه گرفت که تک‌تک مقامات آمریکایی و اسرائیلی یا شهروندان آمریکا و اسرائیل دشمن جمهوری اسلامی هستند. با تمسک به این مغالطه است که حاکمان جمهوری اسلامی تشابه سخنان یک مخالف خود با یک شهروند آمریکایی یا یکی از کارکنان دولت ایالات متحدهٔ آمریکا یا یکی از اعضای نهادهای مدنی در این کشور را دلیل بر خودفروختگی و دشمن بودن مخالف داخلی خود می‌گیرند. همین مغالطه باعث شده است که ادعای یک کشیش برای سوزاندن قران با مواضع دولت آمریکا یا «آمریکا» به طور مطلق مساوی گرفته شود یا اعتراضی چند صد یا چند هزار نفری در یک یا چند شهر آمریکا با اعتراض مردم آمریکا (در عناوین رسانه‌های دولتی) مساوی گرفته شود.

------------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.