خطرات تروریسم برای اروپا

ابوبکر بغدادی، رهبر داعش

برند گئورگ تام يکی از کارشناسان جنايات سازماندهی شده و تروريسم در جمهوری فدرال آلمان است و کتابهای متعددی در اين موارد نوشته است.

وی معتقد است «گروه های تروريستی سلفی بر خلاف گروه های حمايت شده از جمهوری اسلامی ادعای جهانشمول بودن دارند. با وجود تمام تغييرات و انتقالاتی که القاعده طی نموده، برای مثال هدف تشکيل يک خلافت جهانی که يکی از اهداف نهايی القاعده می باشد، از سی سال گذشته تا به امروز تغيير نکرده است. سلفی های القاعده از اين ديد حرکت می کنند که بايد با همه انسانهای بی دين مبارزه کرد. در حال حاضر تروريست های جهادی سلفی در پنج قاره جهان فعال هستند، حتی در استراليا.»

برند گئورگ در گفتگویی با رادیو فردا به سخن نشسته است:


ريشه ايدئولوژيک دولت اسلامی ابوبکر بغدادی چيست؟

ما بايد انتظار يک مبارزه و جنگ دراز مدت را داشته باشيم که شايد چند نسل طول بکشد. در عراق امروز ابوبکر البغدادی که خود را خليف ابراهيم می نامد در ۲۹ ژوئن امسال اعلام کرد که خلافت جديدی را تاسيس کرده است. نام اين خلافت امروز دولت اسلامی است. ابومصعب الزرقاوی از پيشتازان همين دولت اسلامی می باشد، به همين دليل هم خليف ابراهيم از الزرقاوی ستايش می کند.

چرا الزرقاوی خود را دشمن شيعيان ميدانست؟

به نظر الزرقاوی شيعيان مسلمان نيستند. او شيعيان را مرتد می دانست و آنها را "فرقه خيانت" می ناميد.

چرا حکومت ايران اجازه داد که افرادی مانند الزرقاوی مدتی در ايران بمانند؟

در دوران اول تاريخ القاعده، رهبريت اين سازمان هدف بوجود آوردن يک جبهه واحد اسلامی را دنبال ميکرد. يعنی قرار بود که جهاديون سنی و شيعه يک مبارزه هماهنگ شده را به پيش ببرند. گويا حتی بن لادن در سودان و در جنوب لبنان همچنين مذاکراتی داشته. ولی اين فقط يک مدل بود و هيچ وقت به وقوع نپيوست. در هر صورت بن لادن و الزرقاوی دو نظر مختلف داشتند.

الزرقاوی که امير القاعده در عراق بود با اين نظريه بن لادن که بايد يک جبهه مشترک سنيان و شيعيان بوجود آورد، کاملا مخالف بود. الزرقاوی هيچ وقت حاضر نبود که يک جبهه مشترک با شيعيان بوجود آورد. به اين دليل هم در القاعده انشعاب می شود. الزرقاوی تصميم ميگيرد که با شيعيان عراق بجنگد تا اينکه خودش کشته شد. پس به اينصورت قابل تصور است که مدتی بعد از حمله نه سپتامبر ۲۰۰۱ جهاديون القاعده از راه ايران به عراق ميرفتند و يا بعضی از رهبران القاعده حتی آنجا مدتی اقامت داشته اند.

اهميت اهداف سياسی الزرقاوی برای «دولت اسلامی» (داعش) در کجا می باشد؟

الزرقاوی ميخواست به هر قيمتی جلوی يک دولت بزرگ و قدرتمند شيعی را بگيرد. هدف او اين بود که يک کشور بزرگ سنی را بوجود آورد. يکی از مهمترين معلمين او يک روحانی فلسطينی به نام عبدالله يوسف عزام بود که مبارزه مسلحانه جهاد جهانی را تبليغ مينمود. اين برنامه را هم بن لادن و هم الزرقاوی دنبال کردند.

چه خطراتی به نظر شما برای آلمان و اروپا وجود دارد؟

هيچوقت خطرات تروريسم به اين حد برای آلمان و اروپا بالا نبوده است. از ديد تروريستهای جهادی يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ روز بيداری مبارزه مسلحانه بود. بعد از اين روز در تمام شهرهای بزرگ اروپا يک جنبش زيرزمينی اسلامگرا شروع به رشد کرد. از اين محيط خشونت آميز گاه به گاه جوانانی به عرصه های جنگی ميرفتند. اين جوانان به مناطق قفقاز، به چچن، به هندوکش و به مناطق مرزی بين افغانستان و پاکستان و حتی به آفريقا می رفتند برای حمايت از مبارزه تروريستی جهاديون.

چه جوری برنامه ريزی ميکردند؟

به مرور زمان زيرساختارهای تروريستی بوجود آمدند، مثلا برای آسوده کردن انتقال مبارزين از مکانی به مکانی ديگر. مردان جوان اروپايی مثلا از آلمان ميبايست به مناطق جنگی برده شوند؟ برای انتقال اين افراد به مناطق جنگی ميبايست اماکاناتی فراهم شود. به اين صورت يک جنبشی بوجود آمد که امکانات انتقال اين افراد را فراهم ميکرد و از آنها حمايت ميکرد. به مرور زمان شبکه هايی بوجود آمدند که پول جمع ميکنند بعلاوه اهميت اينترنت و استفاده از تکنولوژی ارتباطات برايشان بيشتر شد.

اين جريان به موازات تکامل القاعده از يک سازمان نظامی به يک جنبش اجتماعی اتفاق افتاد، که طرفداران القاعده هم هر چه بيشتر از تبليغات تروريستی در اينترنت سود بردند.

تعداد جوانانی که امروز از اروپا به سوريه ميروند نسبت به گذشته چقدر است؟

از شروع جنبش بهار عربی تعداد اين جنبش فوق العاده زياد شده است. طبق گزارش پليس فدرال جزايی آلمان حد اقل ۴۵۰ جوان زن و مرد به مناطق جهادی خاور نزديک رفته اند. شايد هم تعداد افرادی که از آلمان رفته اند بيشتر باشد. از آن گذشته از انگلستان تعداد زيادی برای مبارزه رفته اند، حد اقل هزار فرانسوی برای حمايت از دولت اسلامی رفته اند. در ماه سپتامير صحبت از ۳۰۰۰ اروپايی بود که در عراق و سوريه برای حمايت از دولت اسلامی خليف ابراهيم ميجنگيدند. ما بايد امروز حساب کنيم که چندين هزار نفر از اروپا در چند ماه گذشته به آنها پيوستند.

برای مقايسه در افغانستان بين سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ در حدود ۴۰.۰۰۰ مجاهد از ۴۰ کشور مختلف ميجنگيدند. امروز در سوريه و عراق بعضی ها ميگويند بين ۱۵.۰۰۰ تا ۲۰.۰۰۰ مجاهد از هشتاد کشور ميجنگند. امروز حتی ايغورهای مسلمان از چين، تروريستهای جهادی از هندوستان، پاکستان، فيليپين، ماليزی، افغانستان، از شمال آفريقا و اروپا در سوريه ميجنگند.
اين جنبشها در گذشته دولت خلافتی نداشتند، ولی امروز برای تقويت دولت اسلامی به سوريه و عراق ميروند.

وضع جوانان اروپايی در سوريه چطور است؟

بعضی از اين جوانان اروپايی در عرصه جنگ کشته ميشوند. بعضی از آنها دچار بيماری های روانی می شوند و اميد و آرزوها و خيالهای باطل و توهمات خود را از دست ميدهند. ولی بعضی از آنها در جنگ قويتر ميشوند، تبليغات به آنها بيشتر اثر ميگذارد. اينها کسانی هستند که بالقوه ميتوانند جهاد تروريستی را به ميهن اروپايی خود منتقل کنند و در اروپا به مبارزه خود ادامه بدهند.

برای مثال سرمشق اين تروريستها شخصی فرانسوی به نام مهدی نموش ميباشد، که در سوره جنگيده ، از آلمان به بلژيک رفت و در بروکسل با يک مسلسل به يک موزه کليميان حمله کرد، بطوريکه دو مسافر اسرائيلی و دو کارمند موزه کشته می شوند. او متعاقبا دستگير شد.

چند نفر از اين جهاديون برميگردند؟

صدها نفر. اين روند يک مسئله امنيتی برای آلمان و اروپا بوجود آورده است. در شهرهای اروپايی به اين دليل مناقشات جديدی بوجود آمده است. مثلا امکانش است که کردهای سنی و يا يزيدی با سلفی ها و حاميان آنها در جدال و کشمکش های خيابانی به جان همديگر بيافتند. جوانان ترک تبار و يا از چچن و از کشورهای عربی که حاضرند اعمال خشونت آميز انجام دهند، می توانند عليه همديگر وارد عرصه مبارزات خيابانی شوند. ما امروز در آلمان با بزرگترين چالش امنيتی بعد از يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ مواجه هستيم. ما با اين خطر تروريستی که در يک حد بالايی قرار دارد، بايد برای مدت زيادی زندگی کنيم.

آيا ميشود با اين خطر مبارزه کرد؟

با اين خطر بايد مبارزه شود. ارگانهای امنيتی آلمان و همينطور مقامات دولتی در فرانسه، انگلستان و در کشورهای ديگر اروپايی بعد از يازدهم سپتامبر درسهای جديدی آموخته اند. مثلا آلمان در افغانستان و در خاور نزديک فعال است.

اين امر موجب شده است که امکان اينکه شهروندان آلمانی در خارج و در خاک آلمان مورد آماج حملات تروريستی قرار بگيرند، بالا برود.
البته اين مسئله برای همه جوامع اروپايی اهميت امنيتی دارد. امروز گروه های کوچک جهادی می توانند از مرزهای اروپا به راحتی بگذرند و به حرکات تروريستی متوسل شوند. حتی يک فرد می تواند براحتی به اعمال خشونت آميز جهادی بپيوندد. توانايی خطر تروريستی در اروپا هر روز بيشتر می شود.