«بیشتر فکر "لایکیم" تا حل مشکلات»

در روزگار ما اينترنت امکانات بيشتری را - چه به صورت فردی برای اعضای جامعه و چه به صورت جمعی برای جامعه مدنی - فراهم کرده است.

امروزه شهروندان می‌توانند بيش از پيش با يکديگر در ارتباط بوده، در کارهای گروهی شرکت کرده، و در عمل آزادی بيان را تجربه کنند.

رابرت هريس و ربکا هيکاک اين موقعيت جديد را «خلق سرمايه اجتماعی اينترنتی» ناميده‌‌اند. قطعاً برای يک کاربر اينترنت در سال ۲۰۱۴ دانستن اينکه خود رأساً محتوای آنلاين را برای خودش دستچين می‌کند حس آزادی مطبوعی را به دنبال دارد. چنان که من امروز انتخاب می‌کنم که چه کسی را به دوستی برگزينم، چه چيزی را روی فيس‌بوک دوست داشته باشم و دست خودم است که چه کسی را در توئيتر دنبال کنم. اما چطور بايد اين همه محتوای اينترنتی را برای يافتن آنچه دنبالش هستيم شخم بزنيم؟

فهرست شبکه‌هايی که احتمالاً هر کدام از ما در آنها عضويت داريم گاه انتها ندارد. فيس‌بوک هست و توئيتر و تامبلر و بعد از اينها هم صفحه‌ها و فهرست‌هايی که روی خودِ شبکه‌های اجتماعی وجود دارد، اينها را به فيد‌های خبری و خط زمان‌های متعدد درون اين شبکه‌ها اضافه کنيد و در نهايت با حجم انبوهی از اطلاعات مواجه خواهيد بود. از آن سو، نقطه‌های مختلف اتصال در اين شبکه‌ بزرگ يکايکِ ما را به گوشه‌های بی‌پايان ارتباطات روانه‌ می‌کنند و در برابر داده‌های جديد قرار می‌دهند.

اما چطور بايد اطلاعات مورد نظر را در چنين محيطی غربال و هضم کرد؟ آيا تخصص لازم را داريم که تميز دهيم کدام گزارش يا مقاله يا مطلب مرتبط‌‌ترين مورد به زندگی،‌ کار و مطالعات‌مان است؟

اشباع اطلاعاتی يکی از چالش‌هايی است که ما هر روزه با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم، و همين‌طور که از صبح تا شب چندين و چند نشانی و پيوند اينترنتی را ذخيره می‌کنیم که سر فرصت به آنها نگاهی بيندازیم، اغلب آنچه در عمل اتفاق می‌افتد اين است که وقت کافی برای مطالعه اين همه مطلب پيدا نمی‌کنیم.

ايتان زوکرمن، مدیر «مرکز رسانه‌های مدنی» در انستيتو تکنولوژی ماساچوست (MIT) در يک اظهار نظر درباره عصر ارتباطات ما می‌گويد که مشکل را در کتابش «باز وصل» به اين شکل توضيح داده: «چالش پيش روی ما دسترسی به اطلاعات نيست، بلکه چالش توجه کردن است. چالشی که به واسطه گرايش درونی ما به توجه نامتناسب به پديده‌هايی که در اطراف‌‌مان اتفاق می‌افتند و مستقيماً ما، دوستان‌ و خانواده‌هايمان را تحت تأثير قرار می‌دهند ايجاد شده است.»

ايتان زوکرمن، مدیر «مرکز رسانه‌های مدنی» در انستيتو تکنولوژی ماساچوست (MIT) در يک اظهار نظر درباره عصر ارتباطات ما می‌گويد که مشکل را در کتابش «باز وصل» به اين شکل توضيح داده: «چالش پيش روی ما دسترسی به اطلاعات نيست، بلکه چالش «توجه کردن» است. چالشی که به واسطه گرايش درونی ما به توجه نامتناسب به پديده‌هايی که در اطراف‌‌مان اتفاق می‌افتند و مستقيماً ما، دوستان‌ و خانواده‌هايمان را تحت تأثير قرار می‌دهند ايجاد شده است.»

نظريه زوکرمن در «باز وصل» بر اين اصل استوار است که در دنيای ديجيتال و چندمليتی امروزِ ما، بيش از هر زمانی از طريق اينترنت با فرهنگ‌ها و کشورهای ديگر در ارتباط هستيم، اما چه بسا دانسته‌های ما درباره اين موارد همچنان در سطح پيش از آغاز به کار شبکه جهانی اينترنت و دسترسی ما به اين ميزان اطلاعات باقی مانده‌ است. به ديگر سخن، شايد فيد‌های فيس‌بوک و توئيتر ما را با مسائلی آشنا می‌کنند که به طور معمول از آنها باخبر نمی‌شديم، اما در اغلب موارد هم مطالبی را در دنيای اطلاعات دنبال می‌کنيم که برای‌مان در چارچوب شخصی و به‌روزگردانی‌های مطالب صفحه‌های دوستان نزديک‌مان در شبکه‌های اجتماعی جالب توجه می‌شوند. در مرکز اين دسترسی ناهمگن به اطلاعات نيز خودِ ابزار نوين اطلاعات قرار گرفته‌اند.

در گذشته هر سرزنشی داشتيم متوجه منابع سنتیِ رسانه‌های جمعی بود: از «سی ان ان» و «نيويورک تايمز» که انتخاب اطلاعات با آنها بود. همچنين دولت‌های خودکامه را به باد انتقاد می‌گرفتيم که روزنامه‌ها و گزارش‌های راديو و تلويزيونی را در کف خود گرفته‌اند و مديريت می‌کنند. اما اينک، شرکت‌هايی که پشت سر اين بستر‌های نرم‌افزاری مورد استفاده ما ايستاده‌اند در کانون تلقی ما از کنترل جريان اطلاعات واقع شده‌اند.

ظهور اينترنت در نظر بسياری مصداق جهان‌بينی پرطرفداری بود که فناوری را با قدرت برابر می‌دانست، و از برخی جهات همين‌طور نيز است.

برای نمونه کشوری مانند ايران را در نظر بگيريد؛ پيش از اينترنت، ايرانيان اغلب به روزنامه‌های دولتی، راديو‌ها و بعضی مواقع حتی ديش‌های غيرقانونی ماهواره‌‌ای و کانال‌های غربی بسنده‌ می‌کردند. فارغ از منشأ غربی يا دولتی اين اطلاعات، مردم به آنها رجوع می‌کردند، اطلاعات رايگان نبود و تحت کنترل مراجع خاصی قرار داشت. به رغم فيلتر‌، فناوری عبور از سانسور در سرتاسر کشور قابل دسترس است و ايرانيان جمعيتی بزرگ از شبکه فيس‌بوک را تشکيل میٰ‌دهند. در همين حال شمار کاربران ايرانی توئيتر نيز رو به افزايش است (وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی تعداد کاربران ايرانی فيس بوک را «۴ ميليون نفر» برآورد کرده است).

يادآوری اين نکته نيز حائز اهميت است که به رغم سرعت پايين اينترنت در ايران، اين کشور بخش مهمی از پژوهش حاضر درباره روند مبادلات جهانی اطلاعات را تشکيل می‌دهد.
به تازگی نيز «چالش سطل آب يخ»، پديده پر سر و صدای رسانه‌های اجتماعی، به درون جمهوری اسلامی راه پيدا کرد، کشوری که تحت تحريم‌های شديدی از جانب غرب به سر می‌برد که می‌تواند اهدای مبلغی برای کمک به بنياد بيماری «ای ال اس» در آمريکا را غیر ممکن کند.

ايرانيان بسياری با وجود مانع تحريم‌ها و کمبود شديد آب در داخل کشور در حساب‌های کاربری خود در فيس‌بوک فيلم خالی کردن سطل آب بر سر خود را منتشر کردند. اما اين رفتار کاربران ايرانی تأييدی است بر نظريه زوکرمن که می‌گويد ايرانی‌هايی که چالش سطل آب يخ ذهن‌شان را به خود مشغول کرده بيشتر به دنبال دريافت «لايک» و توجهی هستند که از اين طريق در ميان دوستان‌شان جلب خواهند کرد تا - برای مثال - مشکلات ملموس کشور خود‪ ‬، از قبيل کمبود آب در استان اصفهان.

با اين همه، ايرانيان بسياری با وجود مانع تحريم‌ها و کمبود شديد آب در داخل کشور در حساب‌های کاربری خود در فيس‌بوک فيلم خالی کردن سطل آب بر سر خود را منتشر کردند. اما اين رفتار کاربران ايرانی تأييدی است بر نظريه زوکرمن که می‌گويد ايرانی‌هايی که چالش سطل آب يخ ذهن‌شان را به خود مشغول کرده بيشتر به دنبال دريافت «لايک» و توجهی هستند که از اين طريق در ميان دوستان‌شان جلب خواهند کرد تا - برای مثال - مشکلات ملموس کشور خود‪ ‬، از قبيل کمبود آب در استان اصفهان.

در آن سوی جهان، وضعيت مشابهی در ماه اوت سال جاری ميلادی با آغاز شورش‌ها در فرگوسن ايالت ميسوری رخ داد. آنطور که زينِپ توفِکچی توضيح داد «فيلتر الگوريتمی»، اخبار مربوط به شورش‌ها و برخورد پليس را از فيد خبرها حذف کرد و مانع تبديل شدن اين موضوع به «ترند» در سايت توئيتر در ايالات متحده شد.

در حالی که ما برای دسترسی به اطلاعات به مراکز رسانه‌‌ای سنتی بسنده نمی‌کنيم، شيوه استخراج اطلاعات‌مان امروزه در اختيار همان ابزاری است که برای مشاهده اين گردش آزاد اطلاعات از آنها استفاده می‌کنيم. و آن ابزار نيز در کنترل و تحت نفوذ شرکت‌هايی هستند که مالکان چنين ابزار‌های اطلاع رسانی به شمار می‌روند. و با ذکر اين نکته بار ديگر به نوشته‌های «لارنس لِسيگ» در کتاب سال ۱۹۹۹ وی رجوع می‌کنيم که با عنوان «کُد نسخه-۲» منتشر شد.

در اين کتاب لسيگ می‌نويسد «کُد در عمل همان قانون است.» البته الگوريتم‌هايی که وظيفه غربال کردن محتوای فيس‌بوک و توئيتر را دارند بخش زيادی از تعاملات اينترنتی ما را شکل می‌دهند. واقعيت آن است که کُد فيس‌بوک و توئيتر مسئول چگونگی هضم اطلاعات توسط ما است. تأثير اين مقوله چنان زياد است که فيس‌بوک منابع قابل‌ توجهی را به درک ابعاد اين مسئله اختصاص داده که بررسی کند اطلاعات ارائه شده به ما چه تأثيری بر احساسات و عواطف‌مان دارند.

حالا اين سؤال مهم مطرح می‌شود که ما در اين ميانه چه می‌کنيم. ما به اين دريای اطلاعات دسترسی داريم با اين قيد که چگونگی دسترسی‌مان به آن در کنترل شرکت‌ها قرار دارد. متأسفانه اين يادداشت مجال توضيح بيشتر در اين باره را ندارد اما يک نکته هست که می‌توان به آن اشاره کرد: همان‌طور که اينترنت نشان‌ داده که توانايی خلق اُلگوی جديدی برای اِعمال کنترل از طريق ارائه دسترسی همگانی به اطلاعات را داشته، خودِ شبکه جهانی نيز خواهد توانست گفت‌و‌گو‌هايی را ايجاد کند که چنين سيستم‌هايی را به پرسش می‌گيرند.

مکالمه پيرامون چگونگی مديريت اينترنت و نقش شرکت‌ها در شکل دادن به اين دنيای سايبری اهميت داشته و بر حق ما به عنوان شهروندان جهان در دسترسی به اطلاعات آزاد و نامحدود تأثير دارد. البته هم اينک نيز مشکلات موجود درباره کُد فيس‌بوک و توئيتر، و نقش آنها در انتشار اخبار، در رسانه‌های خبری مطرح مانند «گاردين» و «سی بی سی» بازتاب يافته و توسط کاربر‌های فيس‌بوک و توئيتر منتشر شده است.

آنچه همچنان برای ما فرض باقی می‌ماند شناخت اهميت اَشکال نوين کنترل در عصر اطلاعات است، و نيز زنده نگاه داشتن اين بحث، و تداوم پرسشگری درباره چگونگی مديريت اين بخش مهم اينترنت.

--------------------------------------------------------------

مهسا علیمردانی، پیشتر پژوهشگر اینترنتی در دانشگاه تورنتو بوده و در حال حاضر با پروژه های متعدد سایبری در آمستردام همکاری دارد.