انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم از منظر «داوری»

کتاب انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم، نوشته دکتر رضا داوری اردکانی، که هفته گذشته و سه دهه پس از نخستین چاپ خود منتشر شد، از ۳۰ سال پیش تا کنون، به دلیل پیوند مستقیم نظریات فلسفی ارائه شده در این کتاب با سیاست روز ایران و جدال دو قرایت بنیادگرا و اصلاح طلب از اسلام، از بحث انگیزترین کتاب های سه دهه اخیر ایران بوده است.

انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم و دیگر آثار رضا داوری، که از او به عنوان یکی از مطرح ترین چهره های گرایش بنیادگرای اسلامی در حوزه فلسفه و دانشگاه یاد می کنند، نه فقط با نقد گسترده قرایت رقیب خود ــ گرایش اصلاح طلب مذهبی ــ رو به رو بوده که از منظرهای دیگر از جمله گرایش لاییک نیز نقد شده است.

اغلب مقالات گردآوری شده در این کتاب در سال ۱۳۶۱ نوشته شده است و در آن سال ها بحث در باره ماهیت و ابعاد انقلاب اسلامی و نسبت تیوریک این انقلاب با فرهنگ بشری از مطرح ترین مباحث روز بود.

داوری در این مقالات به سیاق استاد خود - احمد فردید - بر وجه «ضد غرب زدگی» انقلاب اسلامی ایران انگشت می نهد و جوهر نظری و فرهنگی این انقلاب را نه فقط انقلاب سنت اسلامی علیه فرهنگ غربی، که به علاوه، طلیعه «نوزایی فرهنگ اسلامی» و بازگشت خدا، روح ، معنویت و معنا به سیاست و جهان «معنا زدا شده» عقل نقاد خود بنیاد و انسان گرایی ارزیابی می کند.

از منظر داوری در این کتاب، تجدد و مدرنیته، که با انسان گرایی، عقل گرایی، حقوق بشر و حقوق فردی و به گمان رضا داوری با اخراج «معنا و ایمان از فرهنگ» مشخص می شوند، دورانی گذرا در تاریخ بشری است و انسان نیازمند به «ساحت و عالم معنا» از آن برخواهد گذشت و محتوای نظری انقلاب اسلامی ایران طلیعه بازگشت به «پس فردای تاریخ بشری» را نوید می دهد.

کتاب در ۸ فصل با عنوان های روشنفكرى و روشنفكران، عقل سیاسى، رهبرى در مشروطیت و انقلاب اسلامى، فلسفه و انقلاب‎، انقلاب اسلامى و برخى مسایل جهانى‎، امپریالیسم:استكبار دوره جدید، انقلاب اسلامى‎، انقلاب ایران انقلاب اسلامى است، در بستر سنت نقد دینی فرهنگ اروپای غربی دهه های چهل و پنجاه خورشیدی ایران تدوین شده است.

نقد رادیکال فرهنگ و تمدن غرب و مدرنیته در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی در اروپای غربی اوج گرفت و اکنون به مبحثی تاریخی بدل شده است، اما در ایران هنوز از مباحث اصلی در میان روشنفکران مذهبی است.

نحله‌ای از این نقد، که از مارتین هایدگر متاثر و از منظر دین و عرفان و سنت و نیهیلیزم به رد مدرنیته برخاسته بود، در کنار واکنش روان‌شناختی سنت اسلامی به مدرنیزم تحمیلی ایران، در دهه های چهل و پنجاه در آثاری چون «غرب زدگی» جلال آل احمد، کتاب های آسیا در برابر غرب و بت های ذهنی و خاطره ازلی داریوش شایگان و در کتاب های دکتر علی شریعتی و تقریرات دکتر احمد فردید به سرچشمه اصلی گرایشی بدل شد که پس از انقلاب و در سه دهه اخیر به دو نحله اصلاح طلبی و بنیادگرایی مذهبی انشقاق یافته است.

پس از مرگ احمد فردید، دکتر حسین نصر در عرصه نظری و دکتر رضا داوری در عرصه دانشگاه و سیاست به مطرح ترین چهره گرایش نقد بنیادگرایانه فرهنگ اروپای غربی در ایران بدل شدند.

دكتر رضا داوری‌ ‌ در ۱۳۱۲ در اردكان‌ يزد متولد شد. دکترای فلسفه خود را از دانشكده‌‌ ادبيات‌ دانشگاه‌ تهران‌ دریافت و آثاری چون شاعران‌ در زمانه‌‌ عسرت‌، فارابی‌، مؤسس‌ فلسفه‌ اسلامی‌، وضع‌ كنونی‌ تفكر در ايران‌، ناسيوناليسم‌ و حاكميت‌ ملی‌، انقلاب‌ اسلامی‌ و مسایل‌ كنونی‌ عالم‌، مقام‌ فلسفه‌ در تاريخ‌، درباره علم، درباره غرب، فلسفه در دام ایدیولوژی یا بحران فلسفه، سیری انتقادی در فلسفه کارل پوپر، رساله در باب سنت و تجدد، وضع کنونی تفکر در ایران و مقام فلسفه در تاریخ دوره اسلامی را منتشر و علاوه بر استادی و ریاست دانشکده ادبیات سمت هایی چون عضویت در فرهنگستان دولتی ایران و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی را عهده دار بوده است.

مفهوم محوری نقد فرهنگ غرب را در آثار رضا داوری «غیبت عالم غیب» و «ساحت معنا» در فرهنگ اروپایی و تاکید این فرهنگ بر انسان گرایی، عقل گرایی، حقوق فردی و حقوق بشر، لیبرالیزم و دموکراسی شکل می دهند.

در کتاب انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم و در دیگر آثار داوری و در تقریرات فردیدی معنا و معنویت با فرهنگ عقل گرای یونانی و به ویژه با اومانیزم، راسیونالیزم و لیبرالیزم پس از رنسانس، از فرهنگ غربی رخت بربست، فرهنگ غرب به پایان مقدر خود رسید و انقلابات فکری و سیاسی از این پس نه در بستر فرهنگ «معنا زدا شده غرب امروز» که در جهان اسلام رخ خواهند داد که در آن عقل نقاد خودبنیاد و انسان و حقوق او بر جای سنت الهی،ایمان، خدا، روح و معنا ننشسته است.