محمد حسین صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در قم گفت «هفتاد درصد کتابهایی که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت قبل مجوز چاپ گرفته، دارای انحرافات اساسی بودهاند». او در باره مهم ترین بخش کارنامه وزارت خود گفت «اگر کلیه کتاب های مشکل دار را در دولت فعلی جمع کرده و سرشماری کنند به ۲۰ عدد نمیرسد».
گفته های وزیر در باره انحراف ۷۰ درصدی کتاب های منتشر شده از آمارها و واقعیت ها چندان به دور بود که وزارت ارشاد در اطلاعیه رسمی روز یک شنبه خود، خبرگزاری ایسنا را به دلیل نقل آن ها به «تحریفگویی، خلاف واقع نویسی و انتشار خبری کذب» و «برخی اشخاص» را به «موضعگیری پیش از جستجو در صحت و سقم ماجرا» متهم کرد و گفت «خبری دروغ و تحریف شده دستمایه خبرها و تیترهای جنجالساز و غیر واقعی گردید».
اما متنی که وزارت ارشاد به عنوان متن درست و تحریف نشده منشتر کرد، در اساس و دیدگاه، و حتا در جمله بندی های از منظر دستور زبان فارسی نادرست آن، تفاوتی با متن خبرگزاری ایسنا نداشت جز آن که وزیر ارشاد انحراف ۷۰ درصدی کتاب ها را نه به عنوان دانسته خود، که از زبان «نمايندگان مجلس»، و البته با تایید، نقل کرده و صفت «مخدوش» نیز به «انحراف اساسی» اضافه شده است.
بر اساس متن رسمی وزارت ارشاد آقای وزیر گفت: «طبق نظر نمايندگان مجلس، ۷۰ درصد كتابهايی كه از وزارت فرهنگ و ارشاد دولت قبل مجوز چاپ گرفتند، مخدوش و دارای انحرافات اساسی بودهاند ... و اگر كليه كتابهای مشكلدار را در دولت فعلی جمع كرده و سرشماری كنند، به ۲۰ عدد نمیرسد.»
مفاهیمی چون «انحراف»، «مشکل دار» «مخدوش» «مخالف اخلاق و شئونات اسلامی» و.. که چون سنجه «بررسی کتاب» به کار می روند، در سی سال گذشته و به ویژه در ۴ سال اخیر، به رغم ابهام، کلیت و تعمیم پذیری خود، خوانندگان کتاب را در ایران از مطالعه سانسور نشده آثار فرهنگی ایران و جهان محروم کرده، فرهنگ مکتوب ایران را از خلاقیت بازداشته، در کاهش تیراژ کتاب و نرخ کتابخوانی نقش موثری ایفا کرده و کار را به جایی رسانده اند که بسیاری از نویسندگان و مترجمان ایران، برای گریز از «شر» سانسور از «خیر» انتشار آثار خود گذشته و عطای نشر کتاب را به لقای بررسی آن بخشیده اند.
این مفاهیم از بستر مفهوم کلی تر «تهاجم فرهنگی» بر می خیزند چرا که از منظر وزیر ارشاد «تهاجم فرهنگی همان تهدید نرمی است که کشور را مورد هجوم قرار داده است ولی خوشبختانه ایران در مقابله با تهاجم فرهنگی واکسینه بود».
از این نگاه «کشوری که ۱۲هزار سال پیشینه تمدنی دارد چه نسبتی با کشوری که ۳۰۰ سال قبل پیشینهای نداشته است، میتواند داشته باشد اما این کشورها برای این که خودشان را به ما نزدیک تر کنند سعی دارند از گذشته ما کوتاه کرده و آن را بمباران فرهنگی کنند».
بینشی که خلاقیت فرهنگی را «ابزار براندازی» و تبادل خلاق تخیل و اندیشه بشری را «بمباران فرهنگی» تلقی می کند به برخورد امنیتی و نظامی با فرهنگ در قالب سانسور، تحمیل خودسانسوری، زندان، شکنجه و قتل خلاقان آثار فرهنگی دست می یازد تا به گمان خود جامعه را در مقابل خلاقیت فرهنگی داخلی و تبادل فرهنگی بین المللی «واکسنیه» کند اما این بینش بیش از هرچه به ناسازگاری خود با فرهنگ و تنوع اندیشه و تخیل بشری اعتراف می کند.
ارقامی که از زبان وزیر سابق به سرکوب فرهنگ گواهی می دهند
پاسخ آقای احمد مسجد جامعی، معاون و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، گرچه از اشتراک نگاه دو گرایش اصلاح طلبان و بنیادگرایان مذهبی در باره ضرورت سانسور کتاب، به رغم پاره ای تفاوت ها در حدت و شدت و مصادیق، حکایت می کند، اما از زبان آمار و ارقام تصویری گویا از سرکوب فرهنگ را در ایران به دست می دهد.
آقای مسجد جامعی در پاسخ به گفته های وزیر ارشاد در باره منحرف بودن ۷۰ درصد کتاب های چاپ شده به دوران معاونت و وزارت خود نوشت «معنای این حرف این است که ۷۰ درصد از نویسندگان، ناشران، اصحاب فکر و فرهنگ چه حوزهای و چه دانشگاهی و دست اندرکاران چاپ و نشر کشور دچار انحرافات اساسیاند».
وی افزود«سال ۱۳۷۵ حدود ۱۴ یا ۱۵ هزار عنوان کتاب در ایران منتشر می شد . در سال ۱۳۸۴ این رقم به بیش از ۵۰ هزار عنوان رسید. اگر ما متوسطی از کتابهای منتشره هر سال را در نظر بگیریم، حدود ۳۰۰ هزار کتاب در دوره اصلاحات منتشر شده است. ۷۰ درصد این کتابها حدود ۲۱۰ هزار عنوان می شود. شما اگر همه کتابهای ادبیات، هنر و فکر و فلسفه و علوم انسانی را جمع کنید باز هم تعدادشان به ۲۱۰ هزار عنوان نمیرسد و معنیاش این است که بخش زیادی از کتابهای علوم عملی، علوم طبیعی و ریاضیات، جغرافیایی و حتی کمک درسیها هم باید دارای انحرافات اساسی باشند تا به این آمار و ارقام برسیم.»
تذکر وزیر سابق از این واقعیت پرده بر می دارد که ارقامی که وزیران ارشاد ایران، از جمله آقایان مهاجرانی، مسجد جامعی و هرندی ، به عنوان آمار کتاب های منتشر شده در ایران در کارنامه خود می گنجانند، کتاب های درسی و کمک درسی، کتاب های دینی و.. را نیز در بر می گیرد و این گونه کتاب ها، بدون تفکیک، در آمارها گنجانده می شوند تا پایین بودن تیراژ و ناچیزی رقم واقعی کتاب های منتشر شده را، که بسیار کم تر از کل رقم ارائه شده است، مخفی کنند.
آقای مسجد جامعی نیز چون دیگر مقام های فرهنگی ایران در ارائه آمار کتاب به تعداد عناوین کتاب های منتشر شده و نه تیراژ کتاب ها اشاره می کند چرا که میانگین تیراژ کتاب را در ایران بین هزار تا دو هزار نسخه اعلام کرده اند و این رقمی ناچیز است.
کارشناسان نرخ پایین کتابخوانی در جامعه ایرانی، سانسور، خودسانسوری، تبعید ادبیات، هنر و فرهنگ غیر حکومتی از رسانه های جمعی دولتی و خصوصی، قطع ارتباط نویسندگان با مخاطبان و جلوگیری از نشست های داستان، شعر و کتابخوانی را از عوامل اصلی تیراژ پایین کتاب در ایران می دانند.
وزیر سابق در پاسخ به وزیر کنونی ارشاد نوشت «گزارشهای رسمی حاکی است که برای اولين بار در ۱۰ سال گذشته رشد انتشار کتاب در ايران منفی شده است و تعداد عناوين کتاب در سال ۱۳۸۷ نسبت به سالهای پيش با رشد منفی از ۵۵۸۴۸ عنوان در سال ۱۳۸۶ به ۳۴۶۸۷ عنوان در سال ۱۳۸۷ رسيده است» .
آقای مسجد جامعی بدون اشاره به آن که به دوران معاونت و وزارت او نیز سانسور کتاب، با حدت و شدت کم تری نسبت به ۴ سال اخیر، اعمال می شد، عواملی چون « بررسی، معطل ماندن کتابها در پشت مانع مميزی، لغو مجوز کتابهايی که بارها و بارها منتشر شدهاند، لغو سياستهای حمايتی عمومی از کتاب و افزايش سياستهای حمايتی خاص» را «از جمله عواملی» برشمرد «که در کاهش انتشار کتاب در ايران موثر» بوده اند
وی گفت« گزارشهای رسمی حاکی است که برای اولين بار در ۱۰ سال گذشته رشد انتشار کتاب در ايران منفی شده است و تعداد عناوين کتاب در سال ۱۳۸۷ نسبت به سالهای پيش با رشد منفی از ۵۵۸۴۸ عنوان در سال ۱۳۸۶ به ۳۴۶۸۷ عنوان در سال ۱۳۸۷ رسيده است».
به گفته آقای مسجد جامعی کاهش چمشگیر تعداد عناوین منتشر شده و تیراژ کتاب در ۴ سال اخیر حتا دامن کتاب های دینی را نیز گرفته است که به دوران او و وزیر جدید از «حمایت های خاص» بهرمند بوده و هستند؛ « میزان انتشار کتابهای دینی در ۸ سال دوره اصلاحات ۳ برابر شد، اما این روند در سه سال اخیر معکوس شده است. در سال ۱۳۸۴ وقتی دولت را تحویل میدادیم، تعداد عناوین کتابهای دینی به بیش از ۱۰ هزار عنوان رسیده بود . سال ۱۳۸۵ حدود ۱۲۴۹۱ عنوان کتاب دینی منتشر شد، اما از سال ۱۳۸۶ برای نخستین بار در سالهای پس از انقلاب انتشار کتابهای دینی با کاهش رو به رو شده و تعداد عناوین کتابهای دینی به ۱۲ هزار و ۳۲ عنوان رسید و سال گذشته به ۷ هزار و ۵۸ عنوان رسیده است که پایینترین حد در سالهای اخیر است.»
وزیر سابق ارشاد گفت «بر اساس آمار خانه کتاب ايران در سال ۱۳۷۶ کتابهای منتشر شده در ايران ۱۵۵۰۹ عنوان بود . اين رقم در سال بعد به ۱۷۴۱۸ رسيد و در سال ۱۳۸۴ يعنی سال روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد، تعداد عناوين کتاب در ايران به ۵۱۵۱۰ عنوان رسيده بود » اما « در سال ۱۳۸۷ برای نخستين بار پس از ۱۵ سال رشد عناوين کتاب در ايران منفی شد و در سال ۱۳۸۷ طبق آمار خانه کتاب ايران تعداد عناوين کتاب در ايران به ۳۴۶۸۷ » کاهش یافت.
ارقام وزیر سابق و اتهامات وزیر کنونی می تواند بخشی از رقابت های انتخاباتی دو جناح تلقی شود اما فراتر از این گونه مجادلات، «بررسی کتاب» در ایران تخیل و اندیشه بشری، حق آزادی بیان پدیدآورندگان آثار فرهنگی و حق دسترسی آزاد خوانندگان به اطلاعات و هنر ادبیات را بر سکوی سانسور قربانی می کند.
گفته های وزیر در باره انحراف ۷۰ درصدی کتاب های منتشر شده از آمارها و واقعیت ها چندان به دور بود که وزارت ارشاد در اطلاعیه رسمی روز یک شنبه خود، خبرگزاری ایسنا را به دلیل نقل آن ها به «تحریفگویی، خلاف واقع نویسی و انتشار خبری کذب» و «برخی اشخاص» را به «موضعگیری پیش از جستجو در صحت و سقم ماجرا» متهم کرد و گفت «خبری دروغ و تحریف شده دستمایه خبرها و تیترهای جنجالساز و غیر واقعی گردید».
اما متنی که وزارت ارشاد به عنوان متن درست و تحریف نشده منشتر کرد، در اساس و دیدگاه، و حتا در جمله بندی های از منظر دستور زبان فارسی نادرست آن، تفاوتی با متن خبرگزاری ایسنا نداشت جز آن که وزیر ارشاد انحراف ۷۰ درصدی کتاب ها را نه به عنوان دانسته خود، که از زبان «نمايندگان مجلس»، و البته با تایید، نقل کرده و صفت «مخدوش» نیز به «انحراف اساسی» اضافه شده است.
بر اساس متن رسمی وزارت ارشاد آقای وزیر گفت: «طبق نظر نمايندگان مجلس، ۷۰ درصد كتابهايی كه از وزارت فرهنگ و ارشاد دولت قبل مجوز چاپ گرفتند، مخدوش و دارای انحرافات اساسی بودهاند ... و اگر كليه كتابهای مشكلدار را در دولت فعلی جمع كرده و سرشماری كنند، به ۲۰ عدد نمیرسد.»
مفاهیمی چون «انحراف»، «مشکل دار» «مخدوش» «مخالف اخلاق و شئونات اسلامی» و.. که چون سنجه «بررسی کتاب» به کار می روند، در سی سال گذشته و به ویژه در ۴ سال اخیر، به رغم ابهام، کلیت و تعمیم پذیری خود، خوانندگان کتاب را در ایران از مطالعه سانسور نشده آثار فرهنگی ایران و جهان محروم کرده، فرهنگ مکتوب ایران را از خلاقیت بازداشته، در کاهش تیراژ کتاب و نرخ کتابخوانی نقش موثری ایفا کرده و کار را به جایی رسانده اند که بسیاری از نویسندگان و مترجمان ایران، برای گریز از «شر» سانسور از «خیر» انتشار آثار خود گذشته و عطای نشر کتاب را به لقای بررسی آن بخشیده اند.
این مفاهیم از بستر مفهوم کلی تر «تهاجم فرهنگی» بر می خیزند چرا که از منظر وزیر ارشاد «تهاجم فرهنگی همان تهدید نرمی است که کشور را مورد هجوم قرار داده است ولی خوشبختانه ایران در مقابله با تهاجم فرهنگی واکسینه بود».
از این نگاه «کشوری که ۱۲هزار سال پیشینه تمدنی دارد چه نسبتی با کشوری که ۳۰۰ سال قبل پیشینهای نداشته است، میتواند داشته باشد اما این کشورها برای این که خودشان را به ما نزدیک تر کنند سعی دارند از گذشته ما کوتاه کرده و آن را بمباران فرهنگی کنند».
بینشی که خلاقیت فرهنگی را «ابزار براندازی» و تبادل خلاق تخیل و اندیشه بشری را «بمباران فرهنگی» تلقی می کند به برخورد امنیتی و نظامی با فرهنگ در قالب سانسور، تحمیل خودسانسوری، زندان، شکنجه و قتل خلاقان آثار فرهنگی دست می یازد تا به گمان خود جامعه را در مقابل خلاقیت فرهنگی داخلی و تبادل فرهنگی بین المللی «واکسنیه» کند اما این بینش بیش از هرچه به ناسازگاری خود با فرهنگ و تنوع اندیشه و تخیل بشری اعتراف می کند.
ارقامی که از زبان وزیر سابق به سرکوب فرهنگ گواهی می دهند
پاسخ آقای احمد مسجد جامعی، معاون و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، گرچه از اشتراک نگاه دو گرایش اصلاح طلبان و بنیادگرایان مذهبی در باره ضرورت سانسور کتاب، به رغم پاره ای تفاوت ها در حدت و شدت و مصادیق، حکایت می کند، اما از زبان آمار و ارقام تصویری گویا از سرکوب فرهنگ را در ایران به دست می دهد.
آقای مسجد جامعی در پاسخ به گفته های وزیر ارشاد در باره منحرف بودن ۷۰ درصد کتاب های چاپ شده به دوران معاونت و وزارت خود نوشت «معنای این حرف این است که ۷۰ درصد از نویسندگان، ناشران، اصحاب فکر و فرهنگ چه حوزهای و چه دانشگاهی و دست اندرکاران چاپ و نشر کشور دچار انحرافات اساسیاند».
وی افزود«سال ۱۳۷۵ حدود ۱۴ یا ۱۵ هزار عنوان کتاب در ایران منتشر می شد . در سال ۱۳۸۴ این رقم به بیش از ۵۰ هزار عنوان رسید. اگر ما متوسطی از کتابهای منتشره هر سال را در نظر بگیریم، حدود ۳۰۰ هزار کتاب در دوره اصلاحات منتشر شده است. ۷۰ درصد این کتابها حدود ۲۱۰ هزار عنوان می شود. شما اگر همه کتابهای ادبیات، هنر و فکر و فلسفه و علوم انسانی را جمع کنید باز هم تعدادشان به ۲۱۰ هزار عنوان نمیرسد و معنیاش این است که بخش زیادی از کتابهای علوم عملی، علوم طبیعی و ریاضیات، جغرافیایی و حتی کمک درسیها هم باید دارای انحرافات اساسی باشند تا به این آمار و ارقام برسیم.»
تذکر وزیر سابق از این واقعیت پرده بر می دارد که ارقامی که وزیران ارشاد ایران، از جمله آقایان مهاجرانی، مسجد جامعی و هرندی ، به عنوان آمار کتاب های منتشر شده در ایران در کارنامه خود می گنجانند، کتاب های درسی و کمک درسی، کتاب های دینی و.. را نیز در بر می گیرد و این گونه کتاب ها، بدون تفکیک، در آمارها گنجانده می شوند تا پایین بودن تیراژ و ناچیزی رقم واقعی کتاب های منتشر شده را، که بسیار کم تر از کل رقم ارائه شده است، مخفی کنند.
آقای مسجد جامعی نیز چون دیگر مقام های فرهنگی ایران در ارائه آمار کتاب به تعداد عناوین کتاب های منتشر شده و نه تیراژ کتاب ها اشاره می کند چرا که میانگین تیراژ کتاب را در ایران بین هزار تا دو هزار نسخه اعلام کرده اند و این رقمی ناچیز است.
کارشناسان نرخ پایین کتابخوانی در جامعه ایرانی، سانسور، خودسانسوری، تبعید ادبیات، هنر و فرهنگ غیر حکومتی از رسانه های جمعی دولتی و خصوصی، قطع ارتباط نویسندگان با مخاطبان و جلوگیری از نشست های داستان، شعر و کتابخوانی را از عوامل اصلی تیراژ پایین کتاب در ایران می دانند.
وزیر سابق در پاسخ به وزیر کنونی ارشاد نوشت «گزارشهای رسمی حاکی است که برای اولين بار در ۱۰ سال گذشته رشد انتشار کتاب در ايران منفی شده است و تعداد عناوين کتاب در سال ۱۳۸۷ نسبت به سالهای پيش با رشد منفی از ۵۵۸۴۸ عنوان در سال ۱۳۸۶ به ۳۴۶۸۷ عنوان در سال ۱۳۸۷ رسيده است» .
آقای مسجد جامعی بدون اشاره به آن که به دوران معاونت و وزارت او نیز سانسور کتاب، با حدت و شدت کم تری نسبت به ۴ سال اخیر، اعمال می شد، عواملی چون « بررسی، معطل ماندن کتابها در پشت مانع مميزی، لغو مجوز کتابهايی که بارها و بارها منتشر شدهاند، لغو سياستهای حمايتی عمومی از کتاب و افزايش سياستهای حمايتی خاص» را «از جمله عواملی» برشمرد «که در کاهش انتشار کتاب در ايران موثر» بوده اند
وی گفت« گزارشهای رسمی حاکی است که برای اولين بار در ۱۰ سال گذشته رشد انتشار کتاب در ايران منفی شده است و تعداد عناوين کتاب در سال ۱۳۸۷ نسبت به سالهای پيش با رشد منفی از ۵۵۸۴۸ عنوان در سال ۱۳۸۶ به ۳۴۶۸۷ عنوان در سال ۱۳۸۷ رسيده است».
به گفته آقای مسجد جامعی کاهش چمشگیر تعداد عناوین منتشر شده و تیراژ کتاب در ۴ سال اخیر حتا دامن کتاب های دینی را نیز گرفته است که به دوران او و وزیر جدید از «حمایت های خاص» بهرمند بوده و هستند؛ « میزان انتشار کتابهای دینی در ۸ سال دوره اصلاحات ۳ برابر شد، اما این روند در سه سال اخیر معکوس شده است. در سال ۱۳۸۴ وقتی دولت را تحویل میدادیم، تعداد عناوین کتابهای دینی به بیش از ۱۰ هزار عنوان رسیده بود . سال ۱۳۸۵ حدود ۱۲۴۹۱ عنوان کتاب دینی منتشر شد، اما از سال ۱۳۸۶ برای نخستین بار در سالهای پس از انقلاب انتشار کتابهای دینی با کاهش رو به رو شده و تعداد عناوین کتابهای دینی به ۱۲ هزار و ۳۲ عنوان رسید و سال گذشته به ۷ هزار و ۵۸ عنوان رسیده است که پایینترین حد در سالهای اخیر است.»
وزیر سابق ارشاد گفت «بر اساس آمار خانه کتاب ايران در سال ۱۳۷۶ کتابهای منتشر شده در ايران ۱۵۵۰۹ عنوان بود . اين رقم در سال بعد به ۱۷۴۱۸ رسيد و در سال ۱۳۸۴ يعنی سال روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد، تعداد عناوين کتاب در ايران به ۵۱۵۱۰ عنوان رسيده بود » اما « در سال ۱۳۸۷ برای نخستين بار پس از ۱۵ سال رشد عناوين کتاب در ايران منفی شد و در سال ۱۳۸۷ طبق آمار خانه کتاب ايران تعداد عناوين کتاب در ايران به ۳۴۶۸۷ » کاهش یافت.
ارقام وزیر سابق و اتهامات وزیر کنونی می تواند بخشی از رقابت های انتخاباتی دو جناح تلقی شود اما فراتر از این گونه مجادلات، «بررسی کتاب» در ایران تخیل و اندیشه بشری، حق آزادی بیان پدیدآورندگان آثار فرهنگی و حق دسترسی آزاد خوانندگان به اطلاعات و هنر ادبیات را بر سکوی سانسور قربانی می کند.