پايان امپراطوری دلار؟

قوی شدن باز هم بيشتر يورو کابوس صادر کنندگان اروپايی است، به اين دليل ساده که کالا های صادراتی آنها گران تر می شود

فرسايش دلار آمريکا در برابر بسياری از ارز های معتبر جهان همچنان ادامه دارد و ترس از تداوم اين فرسايش، بر شماری از اقتصاد های جهان سايه افکنده، به ويژه بر اتحاديه پولی اروپا که نرخ برابری ارز واحد آن، يورو، هم اکنون با يک دلار و پنجاه سنت پهلو ميزند. به بيان ديگر ارزش يک دلار آمريکا به ۰.۶۶ يورو کاهش يافته است.

آيا در هفته کاری تازه، از دوشنبه نوزدهم تا جمعه ۲۳ اکتبر، ارزش يورو در برابر دلار، که در هشت ماه گذشته بيست در صد افزايش يافته، بالا تر خواهد رفت؟

کابوس

قوی شدن باز هم بيشتر يورو کابوس صادر کنندگان اروپايی است، به اين دليل ساده که کالا های صادراتی آنها گران تر می شود و به همان اندازه توان رقابتی خود را از دست می دهند.

در نشست وزيران دارايی اتحاديه پولی اروپا که دوشنبه نوزدهم اکتبر در بروکسل برگزار می شود، وضعيت يورو و ارزش آن در برابر ارز های رقيب، در صدر مسايل مورد بحث قرار دارد. اروپاييان از آن بيم دارند که قدرت گرفتن يورو در برابر دلار، به دليل تاثير منفی آن بر صادرات آنها، مانع از بازگشت رونق شود، آنهم در شرايطی که به نظر ميرسد سختی های بحران رو به پايان ميرود و افق های روشن تری در برابر اقتصاد های منطقه گشوده می شود.

شماری از کارشناسان مسايل پولی در شرايط کنونی پيش بينی ميکنند که يورو تا پايان سال جاری ميلادی مرز يک دلار و پنجاه و پنج سنت را پشت سر ميگذارد، ولی در سال آتی ميلادی دلار به تدريج جان خواهد گرفت. بانک آمريکايی گلدمن ساکس به مشتريان خود ميگويد که يورو، بر خلاف آنچه در بهار ۲۰۰۸ ديده شد، به يک دلار و شصت سنت نخواهد رسيد و همراه با افزايش اعتماد سرمايه گذاران نسبت به اقتصاد آمريکا، تا حدود يک سال ديگر به يک دلار و سی و پنج سنت باز خواهد گشت.

ضعف کنونی دلار از چند عامل عمده منشا ميگيرد :

عامل نخست سطح بسيار نازل نرخ بهره پايه در آمريکا است که باعث ميشود سرمايه های کلان، در جستجوی بهره بيشتر، به سوی ديگر ارز ها روی آورند.

عامل دوم بهبود نسبی وضعيت اقتصادی در جهان است. در شرايط بحرانی، سرمايه ها به دلار روی ميآورند و اسکناس سبز آمريکا را پناهگاهی امن تر از ديگر ارز ها تلقی ميکنند. امروز که به نظر ميرسد بد ترين دوره بحران پشت سر گذاشته شده، سرمايه ها جرئت يافته اند به ديگر ارز ها روی بيآورند و همين فرآيند طبعا دلار را تضعيف ميکند.

به علاوه سياست آمريکا در عرصه بودجه بسيار گستاخانه تر و انبساطی تر از سياست های اروپاييان است و به همين سبب سرمايه گذاران از آن بيم دارند که کسری بودجه آمريکا از آنچه امروز هست، به مراتب بيشتر شود. اين عامل نيز به بدبينی در قبال دلار دامن ميزند.

«کاغذ پاره»

در اين ميان شماری از قدرت های مخالف آمريکا، از جمله روسيه و ونزوئلا و ايران، با استفاده از ضعف دلار، حمله به اسکناس سبز را از سر گرفته اند و از پايان گرفتن نقش ممتاز آن در نظام پولی بين المللی هواداری ميکنند. رويترز به نقل از هوگو چاوز رييس جمهوری ونزوئلا ميگويد که کشورش از طرح ايران و روسيه مبنی بر حذف دلار از معاملات نفتی پشتيبانی می کند.

همچنين به گزارش يکشنبه هيجدهم اکتبر خبرگزاری فارس، منوچهر متکی در گفتگويی با روزنامه ساندی تايمز اسکناس سبز آمريکا را «تکه کاغذ» (يا کاغذ پاره) توصيف کرد و گفت دلار، که بر اقتصاد جهانی تحميل شده، به پايان راه خود رسيده است.

پايان اقتدار دلار در اقتصاد جهانی، آنگونه که رهبران ونزوئلا و جمهوری اسلامی آرزو می کنند، چندان نزديک به نظر نمی رسد.

طی چهل سال گذشته دلار بار ها و بار ها تضعيف شده، حتی بيش از آنچه امروز ديده ميشود، و سپس بار ديگر به اوج های پيشين خود باز گشته. تازه کم نيستند اقتصاد دانانی که ضعف کنونی دلار را نه زاييده «سقوط» اقتصادی آمريکا، بلکه ناشی از تصميم عامدانه واشينگتن ميدانند. با دلار تضعيف شده، توان رقابتی کالا ها و خدمات صادراتی آمريکا بيشتر ميشود و روند خروج از بحران، شتاب ميگيرد.

به علاوه فرو ريزی بيشتر دلار به سود ديگر اقتصاد های نيرومند جهان نيست و اينان چاره ای ندارند جز آنکه با تمام نيرو به پشتيبانی از دلار بر خيزند. اگر فرسايش دلار بيشتر شود و مثلا نرخ برابری پول واحد اروپا در برابر اسکناس سبز آمريکا تا مرز يک يورو در برابر دو دلار بالا برود، اقتصاد های معتبری چون آلمان و فرانسه به شدت ضربه خواهند خورد، و ذخاير ارزی چين، که بخش بسيار بزرگی از آن به دلار است، آب خواهد شد.

جانشين ناممکن

به علاوه اگر دلار جايگاه خود را به عنوان ارز مسلط بين المللی از دست بدهد، کدام ارز جانشين آن خواهد شد؟ در شماره يکشنبه هيجدهم اکتبر خود، روزنامه فرانسوی «لوموند» به طرح اين پرسش پرداخته و در پاسخ به اين نتيجه رسيده که در شرايط کنونی نه يورو توان ايفای چنين نقشی را دارد، نه ين ژاپن و نه يوآن چين.

يورو که در حال حاضر بيست در صد ذخاير ارزی بانک های مرکزی جهان را در اختيار دارد (بيش از شصت در صد اين ذخاير به دلار است) البته به عنوان ارزی معتبر به رسميت شناخته شده و تاکنون شانزده کشور آنرا به عنوان پول رسمی خود پذيرفته اند. ولی اتحاديه پولی اروپا فاقد مرکزيت سياسی و اقتصادی است و بر يک قدرت مقتدر ديپلماتيک و سياسی تکيه ندارد. خروج يک يا دو کشور از اين اتحاديه و بروز تکان های سخت سياسی و اقتصادی در آن، می تواند يورو را به لرزه در آورد و آنرا به شدت تضعيف کند.

اما ين ژاپن نيز از ايفای نقش يک پول بين المللی در سطح دلار ناتوان است. البته کشور آفتاب تابان دومين اقتصاد جهان به شمار ميرود. ولی توان ديپلماتيک و سياسی و نظامی ژاپن با آمريکا قابل مقايسه نيست. به علاوه اين قدرت که در ابتدای دهه ۱۹۹۰ در بحرانی عميق فرو رفت، هنوز از پويايی لازم برای عرضه يک پول جهانی برخوردار نيست.

و اما يوآن چين، به عنوان پول يک قدرت يک ميليارد و سيصد ميليون نفری، با نرخ رشد افسانه ای، البته می تواند مدعی جايگاهی برتر در اقتصاد جهانی باشد.

ولی اقتصاد چين هنوز در بسياری عرصه ها بسيار واپس مانده است و به ويژه بانک ها و بازار های مالی اش قابل مقايسه با اقتصاد های غربی نيستند. و مهم تر از همه، پول يک ديکتاتوری کمونيستی چگونه می تواند در اقتصاد جهانی نقش بر تر را بر عهده بگيرد؟


آيا می توان يک پول بين المللی، مثلا «حق برداشت ويژه» را، جانشين دلار کرد؟ «حق برداشت ويژه» يک پول فرضی است که در محاسبات صندوق بين المللی پول مورد استفاده قرار ميگيرد و ارزش آن بر پايه سبدی مرکب از ارز های معتبر جهان تعيين ميشود. اين راه حل نيز در شرايط کنونی خيالپردازانه به نظر ميرسد، زيرا پول معتبر بايد بر يک قدرت سياسی ـ اقتصادی مقتدر تکيه کند و بدون يک حکمرانی واحد اقتصادی در سطح جهانی، از پول واحد بين المللی خبری نخواهد بود.

پايان امپراطوری دلار بدون ترديد زمانی فرا خواهد رسيد، زيرا هيچ قدرتی جاودانه نيست. ولی رسيدن به اين «پايان» به سال های طولانی نياز دارد.