نیکی کریمی: حد شکیبایی بالاتر از سینمای ایران بود

نیکی کریمی می گوید: سينمای ايران هيچ گاه در اندازه ای نبود که بتواند ابعاد مختلف شکيبايی را در خود جای دهد. (عکس: فارس)

خسرو شکيبايی بازيگر سرشناس سينمای ايران هم به قافله رفتگان سينما پيوست. در برنامه اين هفته «نگاه تازه»، فريبرز صالح، نيکی کريمی و امرالله احمد جو، سه هنرمند از نسل های گوناگون سينمای ايران حضور دارند.

این هنرمندان که از نزديک با آقای شکيبايی همکاری کرده اند، در نگاه تازه از تجربه اين همکاری ها گفته اند.

شکيبايی در ۴۰ فيلم بازی کرد و اغلب با کارگردانان سرشناسی مانند داريوش مهرجويی، مسعود کيميايی، ساموئل خاچيکيان، عليرضا داود نژاد، ناصر تقوايی و همچنين بازيگران بزرگی مانند نيکی کريمی، اولين ستاره زن سينمای انقلاب، کار کرد.

خانم کريمی در سال ۷۱ برای اولين بار مقابل خسرو شکيبايی در فيلم سارا از داريوش مهرجويی قرار گرفت. نیکی کریمی در مورد خسرو شکیبایی در گفت و گویی با رادیو فردا شرکت کرده است.

رادیو فردا: احساس خود را از فقدان خسرو شکيبايی بيان کنيد

نیکی کریمی: چند روز پيش ناصر تقوايی مطلبی را در روزنامه اعتماد نوشته بود و متوجه شدم که حسم شبيه اوست. درست است که فقدان آقای شکيبايی برای من بسيار ناراحت کننده و دردناک است، اما هنرمند بزرگی مانند او هرگز نمی ميرد و هميشه با کارهايش زنده است.

بنابراين فقط متأسفيم که نمی توانيم او را درکنار خود و در فيلم های بعدی داشته باشيم و روح بزرگ و صميمی اش را از دست داديم.

در مورد تجربه بازيگری خودتان در مقابل خسرو شکيبايی توضيح دهيد.

فقط می توانم بگويم خيلی چيزها از او ياد گرفتم.

با توجه به تجربه خودتان در بازيگری، بگوييد آقای شکيبايی بيشتر چه روشی را دنبال می کرد و بازيگری او بر چه اصولی استوار بود؟

خود من، همان سال های اول که فيلم سارا را با هم کار کرديم، اين روان بودن و خود بودن را از او آموختم. يعنی اين که چگونه می شود، بازيگر هم واقعا خودش باشد و هم از تکنيک استفاده کند.

گفته می شود خسرو شکيبايی در سينمای ايران مظلوم واقع شد. او مدت زيادی يعنی بيش از ۲۰ سال در سينما و تئاتر بود و بعد به عنوان يک هنرپيشه سرشناس مطرح شد. به عنوان مثال خود شما خيلی سريع تر اين پله ها را طی کرديد. فکر می کنيد دليل آن چه بود؟

من اطلاع ندارم که قبل از فيلم «هامون» چه می کرده، ولی می دانم که بيشتر تئاتر کار می کرده است.
من به نقد جمعی اعتقادی ندارم. اين که می گويند مظلوم بود، يعنی چه؟ اين سياه و سفيد نگاه کردن به قضيه است. اتفاقا آقای شکيبايی تئاتر را بسيار دوست داشت.

به نظر من حد او بالاتر از سينمای ايران بود. شايد سينمای ايران هيچ گاه در اندازه ای نبود که بتواند ابعاد مختلف شکيبايی را در خود جای دهد.

شخصيت بيرون از کار سينمايی آقای شکيبايی، چقدر شبيه شخصيت های سينمايی اش بود؟

خيلی زياد. البته من فکر می کنم در بيشتر بازيگران به همين صورت است و همه بازيگران بخشی از وجود خود را در نقش ها می گذارند. در مورد شکيبايی اين مسئله پر رنگ بود.

  • «به نظر من حد او بالاتر از سينمای ايران بود. شايد سينمای ايران هيچ گاه در اندازه ای نبود که بتواند ابعاد مختلف شکيبايی را در خود جای دهد. »
نیکی کریمی، بازیگر سینما

از نظر شما کدام فيلم شکيبايی، بهترين کار او بود؟

من بيشتر فيلم های او را دوست دارم. مثلا «هامون» يا نقش گشتاسب در فيلم «سارا» که يکی از بهترين بازی هايش را در آن ارائه داد. زيرا نقش دو پهلويی را بازی می کرد که هم حس دلسوزی ايجاد می کرد و هم آدم بد ذاتی بود.

وقتی فکر می کنم، نقش های زيادی به ذهنم می آيد، مانند کيميا يا نقش مدرس که در تلويزيون بازی کرده بود.

خيلی ها اعتقاد دارند که آقای شکيبايی بعد از فيلم هامون در آن نقش باقی ماند و نتوانست آن را از خود جدا کند. شما اين طور فکر می کنيد؟

به هيچ عنوان اين طور نبود. چون «بانو» فيلمی کاملا متفاوت بود يا در فيلم «سارا» کاملا آدم متفاوتی بود.
اگر مقصود آن خيلی ها اين است که بازيگر کار فيزيکی عجيب و غريبی از خود نشان دهد، درک درستی از مسئله ندارند و در حدی نيستند که بخواهند در مورد بازيگری نظر بدهند.

همه بازيگران بزرگ دنيا از مارچلو ماسترويانی گرفته تا رابرت دنيرو، هميشه همان آدم هستند در حالی که نقش های متفاوتی را با تسلط بسيار بازی می کنند. شکيبايی هم همين گونه بود.

«اولین فیلم تلویزیونی شکیبایی»

آقاي شكيبايی، اولين بار برای فيلم كوتاه تلويزيونی «كتيبه» كه توسط فريبرز صالح درست شده بود، جلوی دوربين آمد.

فيلم «سفير» با بازي فرامرز قريبيان از ساخته های معروف آقای صالح است كه بارها از تلويزيون جمهوری اسلامی پخش شده است.

فريبرز صالح در گفت و گو با راديو فردا درباره خسرو شكيبايی سخن گفته است.

رادیو فردا: اولين بار كجا با آقای شكيبايی آشنا شديد و در مورد فيلمی كه با بازي آقای شكيبايی ساختيد، توضيح دهيد؟

فریبرز صالح: من دوران دانشجویی در انگليس تحصيل می كردم. يک بار به ايران آمدم تا از مهدی اخوان ثالث و شعر معروف كتيبه او فيلمی بسازم.

خسرو را قبل از اين كه برای تحصيل به خارج بروم، می شناختم . كار دوبله و تئاتر انجام می داد.

برای اين كار از او دعوت كردم، البته او تنها نبود بلكه محمد مطيع، كامران نوزاد، آهو خردمند، تانيا جوهری و فرزانه تائیدی هم بودند كه همه به صورت افتخاری در فيلم من بازی كردند و همه نقش اول بودند.

اين يک كار انفرادی بود كه من به تنهايی فيلمبرداری، مونتاژ و نورپردازی می كردم. از انگليس آمده بودم و مي خواستم كاری برای تلويزيون بسازم.

من از پشت دوربين، خسرو را چيز عجيب وغريبی مي ديدم. با اين كه همه در سكوت بودند و هيچ كس حرف نمی زد، در سكوت، خسرو حيرت انگيز بود.

كمی از فيلم برايمان بگوييد، شكيبايی در آن فيلم چه نقشی داشت؟

شعری بود از اخوان ثالث که می گفت، «فتاده تخته سنگی آن سوی تر انگار کوهی بود و ما اين سو»

ماجرا اين بود که گروهی در غاری بودند و صدايی می شنيدند و می گفتند آن طرف، تخته سنگی است که رازی بر آن نوشته شده است. اينها همه سينه خيز در حالی که به هم زنجير شده بودند، به تخته سنگ کتيبه می رسيدند، يک نفر بالا می رفت و خاک روی آن را پاک می کرد و می ديد که نوشته است، کسی راز مرا داند که از اين سو به آن سويم بگرداند.

آقای شکيبايی سابقه زيادی در کارهای هنری داشت و از دوبله و تئاتر شروع کرده بود و بعد به فيلم «کتيبه» آمد. چرا اين قدر طول کشيد تا خسرو شکيبايی در سينمای ايران شناخته شده و به ستاره تبديل شود؟

خسرو در دوران قبل از انقلاب، تئاترهای بسيار خوبی بازی کرده بود ولی بعد از انقلاب شکوفا شد.
اين مسئله تا سال ۶۸ و فيلم هامون طول کشيد.

بله، خسرو از «هامون» به بعد شناخته شد. قبل از هامون کارهای تئاتر او را ديده بودم و نمی توان گفت يکی به ديگری برتری دارد.

  • «خسرو دوران قبل از انقلاب تئاترهای بسيار خوبی بازی کرده بود ولی بعد از انقلاب شکوفا شد. اين مسئله تا سال ۶۸ و فيلم هامون طول کشيد.»
فريبرز صالح، کارگردان

من به عنوان کارگردان به بعضی از شعرا حسادت می کنم و می گويم اين واژه ها را چگونه می آفرينند. مثلا صائب می گويد: «شرمنده خون گرمی اشکم که همه عمر نگذاشت مرا گرد به مژگان بنشيند.»

با شنيدن اين شعر حيرت کردم که چگونه شاعر، اين واژه ها را سروده است. خسرو در سينما مانند اين واژه های زيبای صائب بود.

شما چه زمانی متوجه شديد که آقای شکيبايی درگذشته است و هنگام شنيدن اين خبر چه حسی داشتيد؟

وقتی با تلفن خبر دادند، تا مدتی گيج بودم و نمی توانستم باور کنم. اکنون هم که با شما صحبت می کنم، نمی توانم تصور کنم که خسرو مرده است. جای او بسيار خالی است. تنها نبايد به جامعه هنری تسليت گفت، بلکه بايد به ايران تسليت گفت.

«شکيبايی در ارائه نقش های متفاوت ناتوان نبود»

خسرو شکيبايی در سريال «روزی روزگاری» ساخته امرالله احمد جو برای تلويزيون نيز بازی کرد. امرالله احمد جو در گفت و گو با راديو فردا درباره خسرو شکيبايی و ويژگی های هنری اش صحبت کرده است.

رادیو فردا: اولين بار خسرو شکيبايی بعد از انقلاب، با سريال «روزی روزگاری» در تلويزيون ظاهر شد؟

امر الله احمد جو: قبل از «روزی روزگاری»، او با سريال «مدرس» معرفی شده بود. مدرس، اولين کار تلويزيونی بود که آقای شکيبايی را بعد از چند فيلمی که بازی کرده و معروفيتی پيدا نکرده بود، به خيلی ها شناساند.


در آن سال های دهه ۶۰ بازيگران سينما کمتر تمايل داشتند که در تلويزيون حاضر شوند. درست است؟

بله دقيقا همين طور است. اتفاقا نقشی که شکيبايی در «روزی روزگاری» به عهده داشت، برای يکی از بازيگران سينما نوشته شده بود ولی او تمايلی نشان نداد.

در همان زمان آقای شکيبايی هم از نقش مدرس و هم هامون شهرت خوبی به دست آورده بود. کار «روزی روزگاری» بلافاصله بعد از هامون شروع شد.

من با آقای شکيبايی در پشت صحنه کاری از آقای توکلی، بعد از مدرس، آشنا شدم. بعد از اين که آن هنرپيشه که نقش مرادبيگ «روزی روزگاری» برای او نوشته شده بود اين نقش را نپذيرفت، آقای شکيبايی را به اين نقش نزديک ديديم. البته با اين تغيير که بر روی بازی تکيه کنيم نه بر روی فيلم.

از تجربه کار با شکيبايی بگوييد. او را دربازيگری آن سريال چگونه ديديد. بعضی ها معتقد بودند بعد از هامون در آن نقش مانده بود، ولی در روزی روزگاری اين مسئله به چشم نمی آمد و کاراکتر کاملا جديدی بود.

البته کاراکتر مرادبيگ طوری نبود که آقای شکيبايی اين نوع بازی را برايش انتخاب کند. بين هامون و مراد بيگ تفاوت بسياری وجود داشت. اين يک آدم بيابانی، وحشی و بی سواد با آرايش خيلی خاص بود و هامون يک روشنفکر. بنابراين بازی متفاوتی بايد انتخاب می شد.

شکيبايی بازيگری نبود که در ارائه نقش های متفاوت ناتوان باشد. کافی بود به طور صحيح درجريان قرار گيرد.

در دو سه ماه اولی که کار را با او آغاز کرده بودم، چون هم من روحيات او را نمی شناختم و هم او با خلقيات من آشنا نبود، برداشتی از شخصيت مراد بيگ پيدا می کرد و بر روی آن مصر بود و حتی فکر می کرد گفت و گوها بايد تغيير کند و شکل ديگری بگيرد تا با برداشت او از شخصيت همخوان شود.

  • «عادت خوبی که داشت و بايد برای بازيگران جوان الگو شود، اين بود که متن را بسيار مطالعه می کرد و بارها و بارها آن را می خواند تا در جريان جزيياتش قرار گيرد و از اين طريق به شخصيت شناسی برسد و نقش را پيدا کند.»
امرالله احمد جو، کارگردان

بعد از يکی دو ماه که بيشتر همديگر را شناختيم، کار شکل ديگری پيدا کرد و آن چيزی شد که بايد می شد. با او کار کردن بسيار راحت بود، زيرا به خوبی تشخيص می داد که ماجرا چيست و چه کاری بايد بکند و چه حالتی خوب است.

عادت خوبی که داشت و بايد برای بازيگران جوان الگو شود، اين بود که متن را بسيار مطالعه می کرد و بارها و بارها آن را می خواند تا در جريان جزيياتش قرار گيرد و از اين طريق به شخصيت شناسی برسد و نقش را پيدا کند.

او همواره طرح داشت و اين يکی از خصوصياتی است که من بسيار می پسنديدم و به بازيگران ديگر هم توصيه می کردم که فقط حفظ کردن ديالوگ، کار مهمی نيست.

شکيبايی بازيگری بود که هميشه آماده بر روی صحنه می آمد. آماده روی صحنه آمدن به اين معناست که بازيگر بايد فضا را تخيل کرده باشد و برای چگونه بيان کردن گفت وگوها، حالات صورت، حالات بدن و تعامل با بازيگرهای مقابل طرحی تهيه کرده باشد.

هنگامی که آقای شکيبايی بازی می کرد، چقدر دست او را باز می گذاشتيد؟

آقای شکيبايی از جمله بازيگرانی بود که در صحنه هايی که کار زيادتری داشت، محال بود با هر ترفندی که شده وقت مرا به خود اختصاص ندهد تا دو نفری در مورد آن صحنه صحبت کنيم.

تمام آن چه که روی گفت و گوها برای خود پيش بينی کرده بود، بيان می کرد تا ببيند کدام تأکيد يا کدام لحن و آهنگ درست است.

حاصل اين نشست ها اين می شد که حجم ديالوگ او چند برابر شود زيرا من که نويسنده متن بودم سر ذوق می آمدم و می گفتم اگر اين عبارت را اضافه کنيم چطور است. خود او هم از اين ماجرا بدش نمی آمد و در آخر می ديديم که متن نيم صفحه ای به يک متن دو صفحه ای تبديل شده است.

بازی شکيبايی از «روزی روزگاری» تا «تفنگ سرپر» را چگونه ارزيابی می کنيد؟ خسرو شکيبايی چه تغييراتی کرده بود؟

بسيار پخته تر شده بود. بعد از چند سال وقتی برای تفنگ سرپر به سراغ او رفتيم، بستری بود و مريضی اش طول کشيد و بخشی به کار هم کشيده شد. بعضی وقت ها ممکن بود اين طرف صحنه آمپول به او تزريق شود و با همان حالت مريضی به سر صحنه بيايد. خسرو وقتی جلوی دوربين می آمد، کاملا خودش بود و بيماری سخت را فراموش می کرد.

در «تفنگ سرپر» پزشکان به او توصيه کرده بودند که به دليل نوع جراحی که شده، حق ندارد کارهای سخت انجام دهد. ما می گفتيم خسرو پا را که در رکاب بگذاری و پشت به دوربين کنی کافی است و بدل باقی کار را انجام می دهد. ولی او فراموش می کرد و سوار اسب می شد و کاری را که بايد بدل می کرد، خودش انجام می داد.

بر عکس در جلوی دوربين مصاحبه يا پشت صحنه بسيار جوگير می شد و هرگز نمی توانست چند کلمه را درست صحبت کند.

همه کسانی که برای مصاحبه با خسرو می آمدند اين داستان را خوب می دانند و از عجايب بود. خسرو بازيگر تئاتر بود اما سخنرانی جلوی جمع بسيار برايش دشوار بود و دست و پايش را گم می کرد.

فقدان او برای سينماگران بسيار تلخ است.

بله همين طور است. خيلی زود معلوم خواهد شد که فيلمسازان برای انتخاب بازيگر بعضی شخصيت ها چقدر دستشان تنگ خواهد بود. خسرو در بخش بازيگری سينمای ما امکان بسيار بزرگی بود.

برای شنيدن برنامه اين هفته «نگاه تازه» فايل برنامه را که در بالای همين صفحه (سمت چپ) قرار دارد، باز کنيد.
برای تماس با ما به آدرس
javanan@radiofarda.com ايميل بزنيد و يا با شماره پيام گير برنامه ۰۰۴۲۰۲۲۱۱۲۴۱۱۴ تماس بگيريد.

شما همچنين می توانيد به شماره ۰۰۴۲ ۰۶۰۳۸۷۴۱۵۰ برای ما اس ام اس ارسال کنيد.