مبارزه با همجنسگرا - هراسی در یک کشور «هوموفوب»

  • کیوان حسینی
در چند سال اخير، فعالان مدافع حقوق همجنسگرايان تلاش کرده اند تا روز بيست و هفتم ارديبهشت ماه را به روزی برای مبارزه با همجنسگرا هراسی يا هوموفوبيا (Homophobia) تبديل کنند.

در سال ۱۹۹۲ ميلادی در همين روز، سازمان بهداشت جهانی، همجنسگرايی را از فهرست بيماريها حذف کرد. اما اقداماتی از اين دست از سوی دنيای پزشکی موجب شد تا همجسنگراهراسی، يک شبه از جامعه بشری رخت ببندد.

ضمن اينکه از آن روز تا امروز، گرايشهای جنسی مختلفی نیز – به جز همجسنگرايی – از گوشه خلوت زندگی برخی به عرصه عمومی وارد شده اند و دنيای امروز، آرام آرام به اين باور نزديک می شود که روزگار رسميت داشتن تنها يک گرايش جنسی، يعنی دگرجنس گرايی، گذشته است.

شايد به همين دليل باشد که گروهی از فعالان مدافع حقوق همجنسگرايان ایرانی، برای توضيح دقيق تر فعاليتهايشان از واژه «دگرباش جنسی» استفاده می کنند؛ واژه ای که قرار است معرف تمامی تمايلات جنسی – به جز دگرجنس گرايی – باشد. از همجسنگرايی گرفته تا تراجنسی (Transsexual) و دوجنس گرايی.

در سال ۱۳۹۰ خورشيدی، گروهی از ايرانيان با گرايشهای جنسی متفاوت با ابتکاری بديع تلاش کردند تا نظر افکار عمومی ايرانيان را به موضوعی که کمتر در رسانه های فارسی مطرح می شود، جلب کنند: همجنسگراهراسی.

خارج از کمد



زندگی کردن يا ماندن درون کمد، استعاره ای است که در زبان انگليسی برای همجنسگرايانی استفاده می شود که هويت جنسی خود را در جامعه مخفی می کنند.

و بيرون آمدن از اين کمد که گويی بازداشتگاهی ذهنی است، توصيفی است برای کسانی که به شکلی علنی به اطرافيانشان اعلام می کنند که دگرجنس گرا نيستند.

همجنسگرايان ايرانی برای مبارزه با همجنسگراهراسی، گامی فراتر از بيرون زدن از کمد را انتخاب کرده اند. آنها در فيس بوک، با راه اندازی يک صفحه با عنوان «ما همه جا هستيم»، رو به روی دوربين نشسته اند و مستقيم توی چشمهای مخاطبشان نگاه کرده اند وسکوت را شکسته اند:

«من به همه کسانی که وقتی در مورد ستم حرف می‌زنند، هموفوبيا را حتی سهوا از قلم می‌اندازند مشکوکم. من به همه کسانی که مسئله همجنسگراها برايشان در اولويت نيست و می‌گويند خيلی مسايل مهمتری در اولويت است مشکوکم.»

«هيچ کدام از ما بيمار نيستيم بلکه گوشه ای از اين طبيعت هستيم.»
«مادرمن! برادر من! برادر من! خواهر من! ما هم انسانيم. ما هم دوست داريم زندگی کنيم، ما هم دل داريم، ماهم عاشق می‌شويم.»

«وقتی از حقوق همجنسگرايان صحبت می کنم، منظورم تمام حقوق بسيار بديهی است که دراختيار انسان دگرجنسگرا قرار دارد.»

«هميشه خودم را مخفی نگهداشتم و هميشه به خاطر ترس، نقاب من اين نيستم روی صورتم بوده است. به خاطر اذيت و آزارهايی که می‌شدم از طرف خانواده و کسانی که نمی‌توانستند مرا قبول کنند، نتوانستم آن طور که می‌خواهم زندگی کنم.»

«اين مسئله موجب شده خيلی وقتها دنيايی را که در آن هستيم دوست نداشته باشم.»

«دردناکترين بخش ماجرا اين بود که تو نمی‌توانستی حتی در مورد احساست و عشقت با آدم‌های نزديک به خودت و آنهايی که هميشه پای درد دل تو بودند حرف بزنی.»

اين جملات تنها گوشه ای از ويدئوهايی است که توسط ايرانيانی با گرايشهای جنسی متفاوت در اين صفحه منتشر شده است؛ جملاتی که روايتی متفاوت و يگانه را از دنيايی کمتر شناخته شده، برابر مخاطب ايرانی قرار می دهند.

يک کشور «هموفوب»

هرچند در حال حاضر همجنسگرا هراسی پديده ای منحصر به جامعه ايران نيست و ده ها کشور در جهان برای رابطه جنسی دو همجنس مجازات‌هايی در نظر گرفته اند، اما در ويديوهای منتشر شده از همجنسگرايان ايرانی انتقادهای جدی عليه جامعه ايران نيز مطرح شده است.

علی عبدی، از مبتکرين راه اندازی صفحه «ما همه جا هستيم» و نخستين کسی که از ديگران خواست تا به مناسبت روز ۲۷ ارديبهشت، سکوت خود را بشکنند، معتقد است که جامعه ايران، جامعه ای «به شدت» همجنسگراهراس است.

او می گويد: « البته در ايران مطالعه جامعه شناختی دراين زمينه انجام نشده ولی به طور مثال پای همين ويديوهايی که ضبط شده و در صفحه های مختلف به اشتراک گذاشته شده است، می‌بينيم جوان‌هايی در بازه سنی ۲۰ تا ۳۰ سال هستند که ممکن است تصور شود اينها با نسل‌های گذشته فرق دارند ولی تعداد کامنت‌های همجنسگراهراسانه پای اين ويديوها نشان می‌دهد جامعه ايران حتی نسل جوان چطور فکر می‌کند.»

و فرناز، همجنسگرای ايرانی مقيم خارج از کشور نيز توضيح می دهد که در ايران، رابطه دو زن با يکديگر اصولا «رابطه ای تعريف نشده» است.

به گفته او زمانی که يک دختر ايرانی به تمايلات جنسی متفاوت خود پی می برد خود را در دنيايی می بيند، که هيچ تعريفی برای سبک زندگی اش وجود ندارد.

او می گويد: « شما در نهايت منفعل و طرد می‌شويد، هر چقدر ديده نشويد و رسميت نداشته باشيد به حاشيه می رويد و درنهايت با محيط اطرافتان غريبه می‌شويد و محيط برايتان فشار ايجاد می‌کند. با خيابان‌ها، آدمها و محله غريبه می‌شويد.»

ريشه های يک «بيماری اجتماعی»

همجنسگراهراسی، اشکال متفاوتی دارد. از تمسخر پسربچه ای که رفتارهای به اصطلاح زنانه دارد و در فرهنگ عامه همکلاسيهايش با هدف تحقير او را «اوا خواهر» صدا می زنند، تا قوانينی که رابطه جنسی دو همجنس در آنها جرم محسوب می شوند و همجنسگرا بودن مجازات در پی دارد.

چرا در جوامع بشری، تا اين حد مقاومت در برابر رابطه جنسی دو همجنس وجود دارد؟ و ريشه های شکل گيری چنين پديده ای چيست؟

فرناز می‌گويد: «به نظر من تعاريف قالبی که در دنيای با محوريت دگرجنس گرايی، اتفاق می افتد يعنی دنيايی که توناليته مرد و زن در آن وجود دارد، آن قدر اين تعاريف را گسترش می‌دهد تا ارزش ذاتی پيدا می‌کند در حالی که پشت اين مفاهيم ارزش ذاتی وجود ندارد. يعنی هويت زن و مرد هويت برخواسته از اجتماع است. من فکر می‌کنم هموفوبيا از چنين ساختاری و چنين جامعه ای می‌آيد.»

اما برخورد با اين به گفته فرناز «بيماری اجتماعی» در مقابله با همجنسگرايی، زمانی که به اطلاع رسانی پيوسته گره می خورد، می تواند تاثيراتی آنی را نيز در پی داشته باشد.

در لا به لای نظراتی که پای ويديوهای گروه «ما همه جا هستيم» منتشر شده، جوانی از روز نخست با ادبياتی گاه توهين آميز مخالفت خود را با همجنسگرايان به شکلی علنی بيان کرد.

اعضای گروه نيز سعی کردند برايش توضيح دهند همجنسگرايی از نظر جامعه پزشکی بيماری نيست، اين که بسياری از کشورها حقوق همجنسگرايان را به رسميت می‌شناسند و حتی در برخی کشورها همجنسگراها می‌توانند با هم ازدواج کنند.

در اين نظرات نوشته شده بود همجنسگراها هم انسان‌هايی هستند که تنها گرايش جنسيشان با ديگران متفاوت است.

چند روز که از مجادلات او با اعضای گروه گذشت در نهايت در روز ۲۷ ارديبهشت ماه اين کاربر اينترنت در پای يکی از همين مجادلات نوشت: «من چند روزی فقط وقتم را روی اين صفحه گذاشتم تا بيشتر با شما آشنا شوم. الان هم ديدم در مورد شما عوض شده و اين را فهميدم که شما هم انسان هستيد. اصلا به من ربطی ندارد در کارها و علايق و خصوصيات شما و ديگر انسان‌ها دخالت کنم.»