ديدی که چگونه گور بهرام گرفت

بومرنگ را همه می شناسند. وقتی به سمتی پرتاب می کنی به سوی خودت باز می گردد.

رخدادهای اجتماعی و سياسی نيز در جهان به هم پيوسته‌ی امروز چنين حالتی پيدا کرده‌اند.

اقدامی را که يک گروه يا دولت يا فرد انجام می دهد پس از مدتی به سمت خود وی کمانه می کند. مثبت يا منفی، دلچسب يا دل ناچسب. دنيای امروز ديگر دنيايی يک سويه يا تک قطبی نيست: بازيگران متعددی با منافع و دغدغه‌های متعدد وجود دارند و چه در چارچوب قانون و چه در چارچوب نظم‌های دلبخواهی عمل کنند پيامدهای عمل آنها به خودشان باز خواهد گشت.

اين را نه به عنوان سنتی الهی يا اصلی اخلاقی (تونيکی می کن و در دجله انداز که ايزد در بيابانت دهد باز) بلکه به عنوان سنتی اجتماعی در دنيای متکثر و به هم پيوسته‌ی امرور مطرح می کنم. ذيلا پنج مورد را بررسی می کنم:

تحقير روسای جمهور

محمود احمدی‌نژاد در رقابت‌های انتخاباتی دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در گفت و گويی که در راديو گفتگو برگزار شد در مورد سفر خاتمی به پاريس گفت: "آن روزی که رئيس جمهور سابق با آن وضعيت به فرانسه رفت يکی از غم‌انگيزترين روزهای زندگی‌ام بود چرا که ژاک شيراک در بالای پله‌های محل استقرار خود ايستاده بود و رئيس جمهور قبلی ايران در پايين پله‌ها از ماشين پياده شد و پله‌های متعدد را پشت‌سر گذاشت تا به او برسد و اين حرکت از موضع ضعف باعث تحقير ما شد.

ما ديگران را تحقير نمی‌کنيم اما اجازه هم نمی‌دهيم که ديگران ما را تحقير کنند و معتقديم کسانی که در طول آن سال ها به ثروت‌های فراوان دست يافتند قادر به تأمين منافع ملت نيستند چرا که بايد در داخل تواضع و در خارج اقتدار و شجاعت داشته باشيم." گرچه اصل اين سخن دروغ بود و شيراک نيز از پله‌ها برای استقبال از خاتمی پايين آمد سه سال بعد موقعيتی فراهم شد تا احمدی نژادی که در سال ۱۳۸۸ خود را در اوج قدرت سياسی می ديد به روشنی تحقير شود.

وی که در اجلاس ريو + ۲۰ حضور يافته بود از رئيس جمهور برزيل خواستار ملاقات دوجانبه می شود اما ديلما روسف درخواست همتای ايرانی خود برای ديداری دو جانبه در حاشيه کنفرانس را رد می کند. به گفته‌ی عوض حيدرپور عضو کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس "برخورد با محمود احمدی نژاد در برزيل بسيار سخيف بود" (مهر، ۵ تير ۱۳۹۱) اين تحقير نه تنها تحقير احمدی نژاد بلکه تحقير دولت- ملتی است که احمدی نژاد مدعی نمايندگی آنهاست.

سنت سياسی علی خامنه‌ای تحقير همه‌ی سياستمداران ايرانی است تا آنها نتوانند روزی در برابر وی ادعايی داشته باشند. روسای جمهوری که از سوی رهبر کشور بی بصيرت (هاشمی)، فتنه گر (خاتمی) و منحرف (احمدی نژاد) معرفی شوند و نزديکانشان تحت تعقيب و محاکمه قرار گيرند و حتی بدون اجازه رهبر نتوانند مصاحبه‌ی تلويزيونی داشته باشند يا به خارج سفر کنند ديگر عزتی نخواهند داشت.

احمدی نژاد فکر می کرد استثنايی است و طناب تحقير گريبان وی را در نظام استبدادی نخواهد گرفت اما وقتی تحقير روال باشد گريبان همه را می گيرد. احمدی نژاد که بر شانه‌های کسانی بالا آمد که به روسای جمهور قبلی و همراهانش کفش و سنگ پرتاب می کردند خود نيز به حضيض ذلت گرفتار آمد. همچنين مقامات دولت‌های خارجی تحولات داخل ايران را تحت نظر دارند و به خوبی آگاه می شوند که مثلا رئيس دولت در داخل به شير بی يال و دم اشکم تبديل شده است. سياستمدارانی که در داخل کشور خود تحقير می شوند در خارج کشور نيز کسی برای آنها تره خورد نخواهد کرد.

اعدام اتباع ديگر کشورها

سال‌هاست جمهوری اسلامی اتباع افغانستان را بدون وکيل و طی مراحل قانونی محاکمه کرده و بسياری از آنها را به طناب دار سپرده است. ملت زخم خورده و ناتوان افغان نيز ابزاری برای دفاع از خود در اختيار نداشته‌اند.

اما روزی اتباع دولت ولايت فقيه نيز به دست دولت ديگری گرفتار شده و تا کنون ۱۸ تن از آنها به رسم اعراب باديه نشين گردن زده شده‌اند. روحانيونی که برای اجرای احکام دينی يقه می دراندند و خواستار اعدام هر چه بيشتر غير ايرانيان و ايرانيان در ملا عام می شدند پس از اقدام حکومت عربستان دست به ناله و فغان برداشته‌اند که در محاکمه‌ی اتباع ايرانی حقوق افراد و آيين دادرسی رعايت نشده است، کاری که خود هيچگاه انجام نداده‌اند. رفتن معاون عربی افريقايی وزير خارجه به قم يا وارد کردن اتهام دروغ گويی به وزير خارجه‌ی عربستان نمی تواند دوگانگی رفتاری مقامات جمهوری اسلامی را بپوشاند.

دزدان دريايی

مقامات جمهوری اسلامی از اين که در دنيا کشورهايی قدرتمند مسئوليت امنيت جهانی را بر عهده بگيرند همواره شکايت داشته‌اند. آنها نه تنها منکر وجود چند کشور قدرتمند برای تضمين امنيت آبراه‌های بين المللی، مداخله در بحران‌های جهانی از مجرای شورای امنيت (در کنار امتيازاتی مثل حق وتو) و اعمال قدرت در نهادهای بين المللی هستند بلکه ادعا دارند که خود مسير بهتری را برای مديريت جهانی می شناسند و جمهوری اسلامی بايد به عنوان يک ابرقدرت به رسميت شناخته شود.

اما همين دولت از تامين امنيت کشتی‌ها و ملوان‌های خود عاجز بوده است. در موارد متعددی کشتی‌های متعلق به جمهوری اسلامی دزديده شده‌ و تنها با پرداخت باج کشتی و ملوان‌ها آزاد شده‌اند. دولتی که خواهان هرج و مرج بين المللی است (با نفی ابرقدرت‌ها و عدم توانايی جايگزينی) خود نيز قربانی اين هرج و مرج می شود.

تروريسم

همه‌ی اعمالی که جمهوری اسلامی مرتکب آنها شده به خود آن باز گشته است. بنيانگذاران جمهوری اسلامی يعنی گروه‌هايی مثل فداييان اسلام و گروه‌های تشکيل دهنده‌ی سازمان مجاهدين خلق تروريست بودند. خمينی و خامنه‌ای نيز همواره فتوای قتل و ترور داده‌اند، به صورت آشکار يا پنهان.

طبيعی بود که اين سياست در مدت کوتاهی پس از استقرار رژيم به خود آنها باز می گشت. همه‌ی شکاياتی که مقامات از تروريسم عليه حکومت می کنند در واقع شکايت از اعمال خود آنهاست. حکومتی که ايدئولوگ‌های آن از تروريسم در چارچوب‌های فقهی دفاع می کنند و در مواردی آن را واجب کفايی می دانند طبعا خود به آن گرفتار می شود.

تحريم‌ها

سی و چهار سال است که جمهوری اسلامی به تحريم منتقدان و مخالفان داخل کشور مشغول بوده است. منتقدان و مخالفان از کار خود اخراج شده‌اند، حقوق بازنشستگی آنها قطع شده‌ است، اموالشان مصادره شده، برای آزادی موقت از آنها صدها ميليون تومان وثيقه گرفته شده است، اعضای خانواده ی آنها از کار بيکار شده اند، از استخدام آنها جلوگيری به عمل آمده، موسسات دولتی از امضای قرارداد کار با آنها سرباز زده‌اند، مجوز تاسيس نهاد و پيشه و موسسه به انها داده نشده است و خلاصه تلاش شده همه‌ی راه‌ها برای تداوم حيات اقتصادی آنها بسته شود.

امروز ايالات متحده و اتحاديه‌ی اروپا تلاش دارند با تحريم‌های نفتی و بانکی همان کار را با حاکمان جمهوری اسلامی انجام دهند و اين مقامات آن اقدامات را غير قانونی معرفی می کنند. کاری که آنها بيش از سه دهه است انجام می دهند به سراغشان آمده است.

سواری مجانی

نظام جمهوری اسلامی در سواری مجانی و روابط يک طرفه خبره است. مقامات جمهوری اسلامی علی رغم ادعای باور به سنن الهی (که بخشی از آنها همان روال‌ها و سنت‌های اجتماعی هستند) اصولا عالم را عرصه‌ای برای امتيازات و بهره برداری بدون مسئوليت و پاسخگويی و بدون اصول يکسان برای خود و ديگران می بينند. جمهوری اسلامی مراکز فرهنگی و آموزشی ديگر کشورها در ايران را می بندد اما از آزادی در ديگر کشورها برای تاسيس و فعاليت مراکز تبلغاتی خود (تحت عنوان مسجد يا مدرسه) استفاده می کند؛ بر روی کانال‌های ماهواره‌ای فارسی زبان ديگر کشورها پارازيت می فرستد اما خود به پخش برنامه به زبان‌های ديگر از طريق ماهواره اقدام می کند؛ خود در همه‌ دنيا (حتی در اسرائيل) خبرنگار دارد اما خبرنگاران ديگر کشورها را در ايران محدود می کند. آزادی در ديگر کشورها خوب است اما فقط در حد خدمت به مقامات و طرفداران نظام و نه منتقدان آنها.

تا وقتی مقامات و رژيم جمهوری اسلامی به طور يک طرفه در دنيا عمل می کنند و دنيا به کام آنهاست شکايتی نمی کنند اما هنگامی که راه بر يک طرفه بودن اعمال آنها بسته می شود و برخی از اعمال آنها به خودشان باز می گردد از نظام استکباری بين المللی شکايت می کنند.