نودينی و تجدد: گروش يهوديان ايران به اسلام و آئين بهايی

مهرداد امانت، پژوهشگر تاريخ در آمريکا، با رادیو فردا در مورد کتاب تازه اش به نام «هويت‌های يهوديان در ايران، مقاومت و پذيرش در مقابل اسلام و بهائيت»، که به زبان انگليسی منتشر کرده، گفتگو کرده است. (۱)

موضوع اصلی کتاب شما تغیير دين در ميان يهوديان ايران است. اهميت وچالش های نودينی را چگونه بررسی ميکنيد؟

امروزه مقوله تغيیر دين همچنان مطرح و مورد توجه بسياری از جوامع در سراسر دنيا است. در ايران امروز حساسيت مسئولين دولتی به آنچه که عرفان های کاذب ناميده می شود بيانگرمحبوبيت روز افزون اين تمايلات مذهبی و عرفانيست و نشانه ايست از عکس العملی طبيعی در مقابل سيطره و تسلط يک سيستم مذهبی يک بعدی. اين کتاب سير تاريخی تحول هويتهای مذهبی را در دو قرن اخير دنبال کرده است.

امروزه اگر دگر باوری رايج و تا حدی پذيرفته شده است،ولی مسئله تغيير دين در ايران همواره امری منفی و توأم با شرم و ننگ بوده است. حتی در زبان فارسی ترجمه درستی برای کلمه conversion وجود ندارد. اين تصوير منفی، دلايل متعددی دارد.

اولاً مدافعين سنت و اهل شريعت تغيير دين را با بی دينی و يا ارتداد يکسان دانسته، شرم و ننگ دگرانديشان را به عنوان وسيله ای برای کنترل مؤمنين به کار گرفته اند. از طرف ديگر نودينان نيز که عموماً تحت فشار واقع می شوند سعی در ابراز وحدت و يگانگی دارند و از ذکر تفاوتهای گذشته ابا دارند.

در مورد نودينان يهودی تبار ريشه های عميق احساسات ضد يهود و بدرفتاری با يهوديان در ايران، لايه ديگری از ننگ را به همراه دارد. امروزه تمايلات ضد يهودی در ميان بسياری ازايرانيان حتی طبقات تحصيل کرده همچنان پابرجاست. بسياری از نودينان عموماً و نتنها در ايران سابقه يهودی خود را کتمان می کنند.

علاوه بر اين عوامل سنتی٫ حساسيت های امروزی هم مزيد بر علت شده است. فرهنگ معاصر ايران تا حد زيادی حاصل پروژه يکپارچه سازی دوره پهلوی است و حساسيت زيادی نسبت به مسئله وحدت ملی دارد. فرهنگی است تهران مدار که احترام چندانی برای تنوع ندارد و حتی آن را با جوکهای قومی و مذهبی تحقير و مسخره می کند.

اين نوع حساسيت های امروزی٫ همراه با شرم و ننگ سنتی، می توانند بانی نوعی فراموشی تاريخی باشند که مانع از معرفت و شناسايی روشنی از گذشته است. در مورد بهاييان يک فرهنگ سکوت دستپروده پهلوی هم اضافه شده و در ميان مردم درونی شده. بسياری حتی از به زبان اوردن کلمه بهايی ابا دارند و به رمز از ان ياد ميکنند.

بنابراين نو دينان بهایی يهودی تبار بار سنگين سه گانه ای از شرم را متحمل می شدند: سابقه يهودی، ننگ نودينی، و از همه مهمتر عضويت در جامعه ای که مورد آزار و اذيت و حمله و سرزنش بوده است. با وجود اين ناملايمات تعداد قابل ملاحظه ای از يهوديان به آئين بهائی روی آوردند. يک پژوهشگر اروپايی در دهه ۱۹۳۰ تعداد نودينان يهودی را هزاران و يا شايد ده هزار نفر تخمين زده. به نظر او در همدان يک چهارم از هشت هزار يهودی به آئين بهائی گرويدند.

ائين بهايی چگونه بوجود آمد ؟

آئين بهایی در نيمه قرن نوزدهم در ايران متولد شد و ريشه در نهضت بابيه داشت. شورش بابيه بر ضد قدرت روزافزون مجتهدين ثروتمند و با نفوذ شروع شد ولی نهايتاً پايان شريعت اسلامی را اعلام نمود و منادی شروع دوری جديد شد.

يک اتحاد کم سابقه بين علما و دولت قاجار، ظرف چند سال منجر به سرکوبی اين شورش شد ولی جوامع بابی دربسياری از شهرها و روستاها در سراسر ايران بر جا ماندند. چند سال بعد يکی از رهبران بابی به نام ميرزا حسينعلی نوری ملقب به بهاءالله، بابيان و بعد جهانيان را به آئين جديدی خواند که به آئين بهائی معروف شد. او نزاع طلبی بابيان را رد کرد و به عرفان ايرانی و عقايد عصر روشنگری متمايل بود.

چه دلايلی باعث جذب يهوديان به آئين بهايی شد؟

از جمله تعاليم بهايی نسخ حکم نجاست افراد غيرمسلمان و يا به اصطلاح افراد خارج از دين بود. مبحث نجاست در مذهب شيعه به خصوص از اواخر دوران صفويه و حتی بيشتر در دوران قاجار مورد توجه مخصوص فقهای شيعه بوده واز دلايل اصلی انزوای فرهنگی و اقتصادی يهوديان ايران در اين دوره محسوب می شود.

يهوديان عموما از فراگيری کتب فارسی و عربی، که معموملاً جملاتی از قران در آن درج شده بود ممنوع می شدند و تحصيلاتشان اغلب منحصر به تعليم عبری و فارسی به خط عبری بود. از نظر اقتصادی نيز احکام نجاست باعث شد که يهوديان در اين دوره از بازارهای اصلی بسياری از شهرهای ايران، به حاشيه رانده شوند و نهايتاً بسياری از آنان با فقر و تنگدستی و اوضاع رقت آور محله های يهودی دست به گريبان بودند.

البته در قرون وسطی و دوران قبل از اسلام، يهوديان ايران سهم عمده ای در جامعه و فرهنگ ايرانی داشته اند. تأثيرگذاری متقابل يهوديت و اديان ايرانی را می توان درفرقه ها و مذاهب ايرانی مشاهده کرد. پس از اسلامی شدن ايران، يهوديان ايرانی به حفظ و غنی سازی ميراث هنری و زبان وادب ايران کمک کردند.

در واقع گرايش به آئين بهایی را می توان به نوعی تمايل به دستيابی به اين جايگاه قديمی اجتماعی و فرهنگی دانست. تعاليم بهايی منادی محو تعصبات دينی و نژاد ی و برقراری انچه بهاييان انرا وحدت عالم انسانی ميخوانند است . با اينهمه عملی کردن ايدۀ ِ وحدت نژاد هميشه هم کار آسانی نبود زيرا تعصبات ديرينۀ ضد يهودی گاه و بيگاه حتی در ميان بهائيان نيز نمودار بود.


چه نوع گروه هايی به آئين بهايی گرويدند و مشخصات نودينيان يهودی چه بود؟

اکثريت نودينان از مسلمين و از اقشار مختلف بودند. بسياری از زيردستان بودند ولی گروهی از متمولين و تجار و حتی بعضی از دولتمردان قاجار نيز به آئين بهائی روی اوردند.
سه مشخصه اصلی اين نودينان را متمايز می کند.

اول اينکه يهوديان ايران، لااقل در دوران بعد از اسلام، هيچگاه به طور انبوه به هيچ دينی به جز اسلام گرايشی نداشتند. دوم اينکه برخلاف الگوی معمول در نودينی، که پذيرش اغلب به صورت جمعی و به تبعيت از رهبران مذهبی صورت می گيرد، پذيرش نودينيان بهائی به صورت فردی وخصوصی و بعد از مباحثات و مبادلات طولانی صورت می گرفت.

سوم اينکه بسياری از يهوديان که به اسلام رو آورده بودند متعاقباً بهایی شدند. اين خصوصيات پرسش مربوط به علل گروش يهوديان به يک ايين مورد ظلم و جور را را مشکل تر می سازد.

فرايند گرايش يهوديان ايران به اسلام را چطور بررسی ميکنيد ؟

گرايش داوطلبانه يهوديان به اسلام در طی قرون امری استثنايی ويا نادر نبوده. ولی شواهدی ديگر حاکی از پيچيدگی پديده تغيير دين است.

مثلا در قرن نوزدهم مواردی هم بود که يهوديان ثروتمند و با نفوذ، به ملاحظات قانونی و شرعی به خاطر حفظ اموال خانوادگی و يا ورود به دربار، در خفا اسلام می اوردند بدون اين که بار ننگ و شرم تغيير دين و يا برچسب جديدالاسلامی را متحمل شوند.

ولی تغيير دين هر قدر هم سطحی و مصلحتی، سدهای سنتی را به نحوی می شکست و راه را برای تغيير دين های ديگری باز می نمود. شايد اين خود دليل ديگری بود برای يهوديانی که به اسلام گرويدند ولی نهايتاً بهایی شدند. همچنين نودينی و پذيرش اسلام، زنان را در دعاوی ارثی کمک می کرد. چرا که شرع اسلامی حقوق بيشتری در ارث برای زنان قائل می شد تا عرف يهودی. درمواردی هم مثل شورش معروف ۱۸۳۹ مشهد يهوديان اجبارا و بطورجمعی اسلام آوردند ولی حدودا صد سال مخفيانه آئين آباء و اجدادی خود را حفظ نمودند و نهايتا در دوره پهلوی به يهوديت برگشتند.

پرسشی که شما هم در کتابتان به ان پرداخته ايد اينست که چه دلايلی باعث شد که يهوديانی که خود مورد ستم و تبعيض بودند، آسايش و آسودگی پذيرش مذهب رسمی غالب در جامعه را ناديده گرفتند و به ايينی که مورد ظلم بيشتری بود پيوستند؟

بايد توجه داشت که نودينی در ميان يهوديان در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، منحصر به ايران نبوده و در بسياری از جوامع رايج بوده است. مثلاً عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و روبرويی با تفکر عقلانی، شروع تغيير دين در ميان جمع کثيری از يهوديان اروپا بود و گرايش کلی در دنيا در اين دوره ، به سوی جذب فرهنگی و يک نوع اتحاد ملی بود. در ايران عده قابل توجهی از زرتشتيان به ايين بهايی گرويدند. حتی گروهی ااز ايرانيان ارمنی و اسوری نيز پروتستان و يا کاتوليک شدند.

در واقع مدرنيت به نوعی هويت مذهبی را متحول نمود. بسياری سعی در ترک اعتقادات سنتی و سيطره اهل شريعت نمودند و از آنچه که خرافات و اعتقادات کهنه و ارتجاعی می خواندند، روی گردان بودند. بسياری از ايرانيان جذب انواع گوناگونی از نظام های اعتقادی غيرسنتی شدند، از مهدويت بابی و بهایی گرفته تا تشيع اصلاح طلب و از لامذهبی گرفته تا ناسيوناليسم و سوسياليسم.

يهوديان نيز کوشيدند تا در آن شرايط بحرانی و پرآشوب با اختيارکردن هويت های دينی جديد، از قبيل مسيحيت و بهایيت، با آنچه در نظرشان عقايد کهنه و عقبماندگی اقتصادی می نمود مقابله کنند.

اما اينکه چرا يهوديان به جای مذهب غالب به آئين بهايی روی آوردند سبب پيدايش تعبيراتی در ميان محققين شده است. از نظر آمنون نتضر يهوديان ايران در اثر ساليان دراز انزوای فرهنگی برخلاف همتايان اروپائيشان قادر به رفرم و بازسازی ديانت ديرين نبودند. او جامعه يهود قرن نوزده را به صبويی شکسته و نيمه خالی تشبيه می کند که قابليت پاسخ به خواسته ها و پرسشهای جوانان برای کسب معنايی عميق تر از سنت يهود را در خود نمی يافت پس مجبور بود به خارج جامعه رجوع کند.

علاوه بر اين شايد پاسخ به اين پرسش را بتوان در خصوصيات دينی و فرهنگی ايران بخصوص در پديده جديد الاسلام جستجو کرد. در واقع اين عنوان برچسبی بود که به نودينان مسلمان زده می شد و اين جايگاهی است نيمه رسمی که ظاهرا با اصول اسلامی که مبنی بر برابری و برادری مسلمين است مغايرت دارد.

ولی در بسياری موارد ممکن بود تاچندين نسل اين طبقه بندی پابرجا بماند. مثلاً محله جديدهای کاشان مخصوص مسلمين يهودی تباری بود که از ساير مسلمين به اصطلاح خالص متمايز می شدند. امروزه در ايران سابقه جديدالاسلام داشتن که در واقع به معنی گذشته يهودی فرد است، نوعی ناسزای سياسی است که بسياری از دولتمردان گهگاه به آن متهم می شوند.

مسلمان شدن مستلزم قطع تمام پيوندهای خانوادگی و کلیۀ ارتباطات با جامعۀ يهودی بود. ننگ ترک ديانت آباء و اجدادی در مقابل دستيابی به يک جايگاه نيمه پذيرفته ولقب تحقير آميز "جديد الاسلام" داد و ستد چندان دلچسبی نبود. درمقابل قبول اين نوع نسبتها٫ يهوديان بخصوص جوان حاضر بودند خطر آزار را به جان بخرند و در مقابل درجرگه جنبشی که خود را تحقق پيشگوئی های همۀ اديان و پيشگام ترقی می شمرد وارد شوند و عضوی با حقوق برابر به شمار آيند. همين عامل می تواند بهائی شدن يهوديان "جديدالاسلام" را که امری نسبتا رايج بود را نيز توجيه کند.

با وجود فشارهايی که به يهوديان برای قبول اسلام وارد ميشد از عضويت کامل انها در جامعه اسلامی نيز جلوگيری ميشد. گويی تعصبات به قدری بود که حتی ارمانهای برابری اسلام هم توان مقابله با انانرا نداشت. از سوی ديگر بهائيان چه از لحاظ نظری و چه تا حد معقولی در عمل، يهوديان نوبهائی شده را به عنوان اعضای برابر با خود می پذيرفتند. دردورانی که حتی لمس کردن يهوديان امری ناپسند بود بهاييان که اکثرا نودينان شيعه بودند و بسياری لباس روحانيت به تن داشتند با رغبت همکيشان جديد خود را دراغوش می کشيدند.

بسياری از نودينان کم سواد از طريق مشارکت در جامعه بهائی به نوعی متحول می شدند و رابطه ای نوين با فرهنگ و ادبيات و عرفان ايران برقرار می نمودند. جلسات بهائی که در آن شعر و موسيقی و سرودهای دسته جمعی با مباحث کلامی و تبليغی توأم می شد، کانونی فرهنگی به شمار می آمد. مدارس بهايی کانون ديگری برای مشارکت فرهنگی بود.

ولی در پذيرش نودينان، بهاييان حتی يک گام هم جلوتر رفتند وبا هويت های دينی سيالی که دين قديم و دين جديد را ميپذيرفت مدارا می کردند. پذيرش هويت بهائی مستلزم قطع پيوندهای اجتماعی از قبيل روابط تجاری و خويشاوندی نبود. اکثر يهوديان نوبهائی شده همچنان مراسم و مناسک يهودی را به جا می آوردند.

نودينان بهايی اکثرا با تحمل مصائب متعدد خود را از قيد قدرت ملايان مسلمان و يهودی رهاندند و به آئين جديدی گرويدند که در آن طبقه روحانيت وجود نداشت، آنها را به عنوان اعضای برابر در خود می پذيرفت و به علائق مذهبی و خانوادگی آنان احترام می گذاشت. آئينی بومی و ايرانی که ريشه در عرفان و ادب ايران داشت و تجدد را جايگزين اعتقادات و روابط کهنه سنتی می نمود.

امروزه در ايران، در شرايطی که يادآور قرن ۱۹ است علاقه جديدی نسبت به دگرباوری و توجه به اديان و فرق غير اسلامی نزج گرفته . بايد ديد که آيا اين پديده گذرا و ناپايدار است و يا اينکه نودينی حربه جديدی است برای جنگ با سيطره مذهب غالب.

پانویس‌ها
۱-Jewish Identities in Iran: Resistance and Conversion to Islam and the Baha'i Faith,
Mehrdad Amanat - I. B. Tauris - Hardback - ۲۵۶ pages ۲۰۱۱