«اوپنهایمر ایران» و جاسوسی بنام «دولفین»

مجله اشپیگل اخیرا طی یک گزارش تحقیقاتی و مفصل که به سبک داستان های جاسوسی نوشته شده، بحران هسته ای ایران را مورد بررسی قرار داده است.

این گزارش سه شخصیت کلیدی بحران هسته‌ای ایران را در مورد بررسی قرار داده است؛ عبدالقدیرخان؛ پدر بمب اتمی پاکستان، یک جاسوس ایرانی که با اسم رمز «دولفین» برای دولت آلمان جاسوسی می کند و در نهایت محسن فخری‌زاده، که گفته می‌شود فرمانده سپاه و مدیر ارشد برنامه اتمی ایران است. این گزارش از فخری زاده با لقب «رابرت اوپنهایمر ایران» یاد می کند. اوپنهایمر، مغز متفکر برنامه هسته‌ای آمریکا و «پدر بمب اتمی» است.

بخشی از این گزارش به قرار زیر است:

«رابرت اوپنهايمر» ايران

نام محسن فخری‌زاده نخستین بار در جريان يک کنفرانس اطلاعاتی در فوريه ۲۰۰۸ در شهر وین و به عنوان یک فرد کلیدی در برنامه هسته‌ای ایران مطرح می‌شود.

محسن فخری‌زاده مانند اوپنهایمر که در سال ۱۹۴۲ به طور مخفی به عنوان مسئول علمی پروژه منهتن در آزمايشگاه مرکز تحقيقات ملی آمريکا فعالیت‌های هسته‌ای خود را دنبال می‌کرد، به شدت پنهان کار و ناشناس است و تلاش می کند بعد نظامی برنامه های هسته ای ايران را کاملا مخفی نگاه دارد. مرکز تحقيقات فيزيکی که وی در آنجا کار می کند در شرق تهران واقع شده است. هيچکس حق مراجعه به آن‌جا و ملاقات با وی را ندارد. وی برای مکاتبات نیز از آدرس صندوق پستی استفاده می‌کند.

جامعه جهانی برای مدت های مدیدی به اين دانشور هسته ای که متولد سال ۱۹۶۱ است و در دوران جوانی به سپاه پاسداران پيوست هيچ توجهی نداشت.

محسن فخری زاده پس از سپاه پاسداران به وزارت دفاع می‌پیوندد. او صاحب دو فرزند است و حتی در موارد معدودی در دانشگاه امام حسين تهران به تدریس فیزیک می‌پردازد. هم فیزیک‌دان خوبی است و هم پنهان‌کار خوبی و تا اين لحظه کسی موفق نشده است تصویری از او بیابد.

وی پس از برملا شدن تأسيسات هسته ای نطنز بارها نام سازمان تحت مديريت خود را تغيير داده است. نام این سازمان در حال حاضر «عرصه توسعه و گسترش تکنولوژی های پيشرفته » است که بنابر حدسیات حدود ۶۰۰ نفر در آن مشغول به کار هستند.

براساس يک گزارش اطلاعاتی که از چند ماه پيش بین واشنگتن، وين و تل آويو در گردش بوده است، وی نظارت بر دوازده بخش مختلف مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را بر عهده دارد.

تا کنون از فخری زاده یک گزارش با امضای شخص وی مورخ ۲۹ دسامبر ۲۰۰۵ به دست دستگاه‌های اطلاعاتی غرب رسیده است که عنوان آن «چشم اندازهای فعاليت های مرتبط با نوترون در چهار سال آينده » است

این گزارش در مورد دستگاه تولید کننده نوترون است. دستگاه تولید کننده نوترون، یکی از عناصر کلیدی گسترش برنامه‌های هسته‌ای است. به کمک این دستگاه، در شرایط مناسب می‌توان اورانیوم غلیظ شده را مشتعل کرد. احتمال آن می‌رود که بمب‌های هسته‌ای پاکستان به همین روش منفجر می‌شوند و به نظر می‌رسد که ایران نیز در حال تعقیب همین روش است.

در این گزارش فخری‌زاده از طرح جامعی سخن به میان می‌آورد که با همکاری مشتر سازمان تحت مدیریت وی و دانشگاه شهید بهشتی در حال اجرا است. وی در بخشی از گزارش احتمال می‌دهد که تعداد مقام‌های آکادمیک و علمی این طرح در آینده افزایش پیدا کنند و می‌نویسد، «در حال حاضر ظرفیت ما تکمیل است اما عالی نیست».

آژانس بين المللی انرژی اتمی نيز از وجود این مدرک استراتژیک آگاه است. بازرسان این نهاد بارها درخواست ملاقات با محسن فخری‌زاده را با دولت ایران درمیان گذاشته‌اند، اما همواره جوابی که شنیده‌اند منفی بوده است.

مقامات ايران می گويند محسن فخری‌زاده در بخش صنايع نظامی متعارف فعاليت دارد و اتحادیه اروپا وی را «دانشور ارشد در وزارت دفاع و بخش تدارکاتی نیرو‌های مسلح ایران» معرفی می کند. شورای امنيت سازمان ملل متحد در قطعنامه مصوب سال ۲۰۰۷ نام وی را در ليست سياه قرار داد.

ديويد آلبرايت، از رؤسای سابق بازرسان تسليحاتی سازمان ملل و کارشناس ارشد مسائل هسته ای در آمريکا نيز معتقد است که محسن فخری زاده «يک فرد بسيار خطرناک» است. وی در این زمینه به مجله اشپیگل می‌گوید: «اگر فخری‌زاده موفق شود که الزامات و طرح ساخت کلاهک های هسته ای را تکميل کند، قادر خواهد بود رهبری سیاسی ایران را به ساخت سلاح هسته‌ای ترغیب کند. او مبلغ ساخت بمب هسته ای در ايران است.»



یک منبع آلمانی بسیار مهم

دولت آلمان مدت‌ها توسط یک منبع اطلاعاتی داخل ایران، مسائل هسته‌ای ایران را تحت نظر داشت. این فرد که با اسم رمز «دولفین» شناخته می‌شد،‌ از مقامات ارشد دستگاه اطلاعاتی آلمان دستور می‌گرفت.

«دولفین» که کار اصلی‌اش بنای ساختمان‌های صنعتی بود و برای دولت ایران کار می‌کرد در جریان احداث مراکز هسته‌ای اصفهان، نطنز وارد فعالیت‌های هسته‌ای ایران شد و به محافل اصلی تصمیم‌گیری و پنهانی برنامه هسته‌ای راه یافت.

مأموران اطلاعاتی دولت آلمان در جریان سفرهای خارجی «دولفین» با وی ملاقات می کردند. این ملاقات‌ها تا سال ۲۰۰۰ که ایران به این فرد اجازه سفر خارجی را می‌داد ادامه داشت.

دولفین با آگاهی از حساسیت موضوع هسته‌ای ایران و برای بیمه سلامت خود، تمامی مدارک و اطلاعات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را که جمع آوری کرده بود به صورت یک نسخه دیجیتال در لپ تاپ خود نیز ذخیره کرده بود.

دولفین نمی خواست برای همیشه در ایران بماند و ترجیح می داد که روزی به آمریکا پناهنده شود. بنابراین زمانی‌که او در مورد رفتن به آمریکا اظهار تمایل می کند، دستگاه‌های اطلاعاتی آلمان، سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا، سیا را نیز از وجود این فرد آگاه می‌کند.

در سال ۲۰۰۳ دستگاه امنیتی دولت ایران از تماس‌های دولفین با آمریکا آگاه می شود. مانند دیگر چهره‌های سیاسی و مخالف دولت، دولفین توسط دولت ایران بازداشت می‌شود. همسر وی موفق می‌شود به همراه فرزندان از ایران بگریزد و لپ تاپ دولفین را نیز از ایران خارج کند. همسر دولفین پس از ورود به خاک ترکیه به کنسولگری استانبول مراجعه و ماجرای همسرش را بازگو می‌کند و از آن زمان به بعد تحت حفاظت سازمان سیا قرار می‌گیرد.

دولفین در یکی از زندان‌های پنهان و مخوف ایران ناپدید می شود و همسر و فرزندانش به آمریکا منتقل شده و در ازای لپ تاپ دولفین کارت سبز و اقامت خود در آمریکا را دریافت می‌کنند.


اشتباه سازمان اطلاعاتی آمریکا

برنامه های هسته ای پنهانی ایران از سال ۱۹۹۱ سرعت گرفت. این دقیقا همان سالی است که دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در گزارشی مشترک ایران را یک کشور بی‌خطر توصیف کردند. در این گزارش آمده است که اگرچه رهبری حکومت ایران به ساخت بمب اتمی تمایل دارد، اما ایران یک کشور بی‌خطر است . این گزارش می‌افزاید، «برنامه‌های هسته‌ای این کشور سازمان نیافته‌تر از آن است که بخواهد جدی گرفته شود». یک سال پس از این گزارش، رابرت گیتس وزیر دفاع کنونی ایالات متحده که در آن زمان مدیریت سیا را در دست داشت نتایج این گزارش اطلاعاتی را تأیید کرد.

پس از این تأیید، گیتس از طریق مسعود نراقی، مسئول پیشین برنامه‌ هسته‌ای ایران که کار خود را از دست داده و به آمریکا پناهنده شده بود اطلاعات بیشتری در زمینه برنامه هسته‌ای ایران به دست آورده و به حساسیت برنامه هسته‌ای ایران پی می‌برد.

مسعود نراقی همچنین اطلاعاتی در مورد عبدالقدیر خان، پدر بمب اتمی پاکستان در اختیار آمریکا قرار می‌دهد، آما آمریکا در آن زمان بر اهمیت ارتباط ایران با عبدالقدیر خان وقعی نمی‌گذارد و حتی گزار‌ش‌های بازرس‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در این مورد را نیز جدی نمی‌گیرد. از آن زمان تاکنون سال‌ها و فرصت‌های بسیاری از دست رفته است؛ سالهایی که طی آن ایران توانسته است به طور جدی تولید و توسعه سانتریفیوژهای خود را پیش ببرد.