زندانیان «سیاسی عقیدتی» کیستند؟ ملاقات با علی جمالی

علی جمالی

«چه کنند، اگر تحمل، نکنند زیردستان/ تو هر آن ستم که خواهی، بکنی که پادشاهی»

این بیت غزلی از سعدی است که علی جمالی، مسوول کمیته سیاسی سازمان دانش آموختگان ایران- ادوار تحکیم وحدت برصدر وبلاگ خود «علی کوچیکه» نشانده است.

علی جمالی، در آخرین روز مردادماه سال ۸۹ پس از بار‌ها احضار و بازجویی، بازداشت و روانه زندان اوین شد.

سمیرا صدری، همسر علی جمالی می‌گوید: «یک هفته پیش از بازداشت علی جمالی به همراه همسرش برای بازجویی احضار شده بود.» به گفته همسر این عضو شورای مرکزی سازمان اداوار تحکیم وحدت، نیروهای امنیتی از آن‌ها خواسته بودند تا از انجام هر فعالیتی در قالب سازمان ادوار تحکیم وحدت دست بکشند، درغیر اینصورت با آن‌ها برخورد خواهد شد.

پاسخ علی جمالی به این درخواست این بود که سازمان ادوار تحکیم وحدت از وزارت کشور مجوز فعالیت دارد و اینکه به اعتقاد او دلجویی از خانواده زندانیان پرشمار عضو تحکیم، فعالیتی مستحق مجازات نبود.

Your browser doesn’t support HTML5

ملاقات با علی جمالی



اما «علی کوچیکه» ‌ی سازمان دانش آموختگان ایران، با ادامه فعالیت‌های خود بازداشت شد و به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت داخلی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رییس جمهوری و توهین به رهبری در برابر دادگاهی قرار گرفت که قاضی مقیسه ریاست آن را برعهده داشت. نتیجه صدور حکم ۴ سال زندان برای این عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم بود؛ حکمی که در مرحله تجدیدنظر به دو سال کاهش یافت.

سمیرا صدری، همسرعلی جمالی، به مناسبت ۱۹ آبان سالروز تولد سی و یک سالگی او در نامه‌ای خطاب به نیکان، پسرش که در زمان بازداشت پدر فقط ۵ ماه داشت، می‌نویسد: «بارِ بی‌او بودن را من و تو، همراه هم مفتخرانه به دوش کشیدیم و گرچه سخت بود و دشوار، اما پوست انداختیم، آموختیم که جنگیدن برای آزادی چه حلاوت پرهزینه‌ای دارد و هم صدا شدن با مظلومان و هم قسم شدن با یاران، چه‌قدر جان‌فرسا اما امیدبخش است.»

همسرعلی جمالی، قصه خود و نیکان پسر خردسالش را درد دل تمام زنانی می‌خواند که «برای دموکراسی، آزادی بیان و عقیده در این سرزمین کفش آهنی پوشیده‌اند و هزینه تنهایی را دادند.»

این فعال دانشجویی، در نوروز سال ۹۱ در حالیکه دومین نوروز پشت می‌له‌ها را تجربه می‌کرد و همچنان از حق مرخصی و ملاقات حضوری محروم بود، در پیامی نوروزی، سرود بهار را «محو انسداد زمستان» خواند و رویای بهار را «رهایی ابدی.»