گزينه‌های عملی پيش روی اصلاح طلبان مذهبی: گذار از اسلامگرايی يا حاشيه نشينی

محمد خاتمی

با فرض تداوم رژيم موجود در طی سه سال آينده و تداوم سياست‌ها و برنامه‌های اصلاح طلبان مذهبی در داخل کشور، گروه‌ها و احزاب اصلاح طلب چه گزينه‌هايی در برابر خود دارند؟ هر يک از اين گزينه‌ها چه پيامدهايی برای آنها در بر خواهد داشت؟

آينده‌ی آنها بر اساس اين گزينه‌ها چگونه رقم خواهد خورد؟ آيا بخشی از آنها که همچنان به ولايت فقيه وفادار مانده‌اند، حکومت را مشروع می دانند و صرفا به انتقاد از احمدی نژاد و انتخابات گذشته می پردازند (مثل اعضای اقليت مجلس يا برخی از اصلاح طلبان خارج از کشور) در تشکيلاتی تازه به همان رفتار سياسی دوران پيش از خرداد ۱۳۸۸ ادامه خواهند داد؟

آيا انگاره‌ی رفتاری نيروهای ملی – مذهبی در سه دهه‌ی گذشته می تواند مورد توجه آنان قرار گيرد يا از ان درسی خواهند آموخت؟ در برابر انتخابات آينده مجلس و رياست جمهوری مجموعه‌ی اصلاح طلبان چگونه موضع خواهند گرفت: تحريم، حمايت از نيروهای نزديک به خود يا کمتر منازعه جوی اقتدارگرا يا عرضه‌ی خود به شورای نگهبان برای رد صلاحيت؟ آيا شکاف ميان آنها از اين حيث افزايش خواهد يافت؟

تشديد رد صلاحيت‌ها

پس از بروز جنبش سبز، اقتدارگرايان به معياری تازه برای رد صلاحيت افراد در انتخابات دست يافته‌اند. اين معيار همراهی با جنبش سبز يعنی هر گونه مخالفت با هيئت حاکمه است.

حتی ديدار با يکی از منتقدان حکومت جواز رد صلاحيت را فراهم می آورد. به گفته‌ی يکی از تريبون‌های نيروهای سپاه پاسداران "برخی فعالان سياسی، ديدار تعدادی از اعضای فراکسيون اقليت با سران فتنه را بر خلاف آراء و نقطه نظرات مردم برشمرده و با تاکيد بر اينکه اين ديدارها به هيچ وجه با سياست نظام منطبق نبود، تصريح کردند پس از ديدار با موسوی، صلاحيت حضور در انتخابات آينده از اين نمايندگان سلب شده است؛ چرا که اين نمايندگان ديگر صلاحيت نمايندگی ملت را ندارند لذا نمايندگانی که با يدک کشيدن عنوان نمايندگی ملت، در مقابل رفراندوم مردم، اهداف نظام، مشی امام، خواست مقام معظم رهبری، با سران فتنه ملاقات کرده اند، اهداف و وظايف خود را به سخره گرفته و عواقب شومی را برای خود رقم زده اند. " (جوان، ۲۲ فروردين ۱۳۸۹)

اين نوع موضع گيری از سوی نيروهای نظامی بيانگر اين نکته است که شورای نگهبان در هماهنگی کامل با نيروهای نظامی و شبه نظامی عمل می کند و اين نيروها شورای نگهبان را ابزار سياسی خود می دانند. بدين ترتيب حتی خوش بين ترين اصلاح طلبان مذهبی ديگر نمی توانند به شرکت در هر گونه انتخابات اميدوار باشند مگر آن که از قبل در مصاحبه‌های مطبوعاتی به آنچه بازجويان از معترضان خواسته‌اند اعتراف کنند.

مشارکت وقاحت آميز

در رد صلاحيت آن دسته از اصلاح طلبان مذهبی که آشکارا اعتراضات پس از انتخابات را به عنوان فتنه محکوم نکنند شکی نيست: "کسانی که همچون ملت با بصيرت و آگاه ايران در حماسه ۹ دی و ۲۲ بهمن از جريان فتنه و سران آن تبری نجستند و عليه مصالح کشور و نظام گام برداشتند، جزء رد صلاحيت شدگان از سوی شورای نگهبان خواهند بود." (کدخدايی، سخنگوی شورای نگهبان، رسالت، ۱۳ دی ۱۳۸۹) اقتدارگرايان هيچ احساس نيازی به اصلاح طلبان برای رونق انتخابات آينده نمی کند چون اصولا در پی چنين رونقی نيستند: "اصلاً احتياجی به حضور اينها نيست آنها خوابهايی می‌بينند که بی‌تعبير است و مردم قبولشان ندارند و بهتر اين است همانگونه که کنار کشيدند کنار بماند و به کارهايشان پاسخ دهند." (جنتی در پاسخ به شروط محمد خاتمی برای مشارکت در انتخابات آينده، تابناک، ۱۴ دی ۱۳۸۹)

حتی انديشه‌ی مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات برای اقتدارگرايان وقاحت آميز به نظر می آيد: "سران فتنه هم در اين ماجرا فهميدند که با مردم روبرو هستند نه با حکومت، اين افراد فهميدند که بايد برای هميشه بروند و خواهند رفت، هرچند که برخی از آنها هنوز هم اين مسئله را درک نکرده و برای بازگشت خود شرايطی اعلام می‌کنند که بايد گفت وقاحت هم حد و مرزی دارد، مردم شما را قبول ندارند." (جنتی در نماز جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹) اين گونه سخنان به صراحت گويای عزم جزم شورای نگهبان برای رد صلاحيت همه‌ی کسانی است که به خامنه‌ای و اعضای بيت در شرايط پس از انتخابات اعلام وفاداری نکرده باشند و خود خامنه‌ای بايد چنين علائمی را به شورا صادر کرده باشد.

بازگشت به فعاليت نظری

گزينه‌ی فعاليت ايدئولوژيک با سه مشکل جدی روبروست:

۱) اصلاح طلبان مذهبی از حيث گفتمانی تنها راهی که در پيش رو دارند پذيرش جدايی نهادهای دينی از نهادهای دولتی است که اين امر نافی ولايت فقيه و جمهوری موجود اسلامی است. اعلام چنين ديدگاهی برای اصلاح طلبان مذهبی به معنای برگشت ناپذيری آنان به جمهوری اسلامی و سوابق گذشته‌ی آنهاست؛

۲) از دست دادن سيل عظيمی از نيروهای کنشگر اجتماعی که اهل فعاليت نظری نيستند و نمی خواهند کادر سازی کنند يا کادر سازی شوند، و

۳) امکان بسيار اندک اين گونه فعاليت‌ها در شرايطی که رژيم حتی نشريات و سايت های فرهنگی و نظری و گردهمايی‌های محدود افراد را تحمل نمی کند.

اصولا نسل تازه بر خلاف نسل دهه های ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰ در پی حل معضلات فلسفی پيش از آغاز مبارزه يا پس از شکست‌های سياسی نيست. اين نسل به مبارزه به عنوان روشی عملی برای گشودن راه زندگی کردن می نگرد و نه براندازی يک رژيم يا آماده کردن عِده و عُده جهت کسب قدرت سياسی.

تشکيلات تازه

تشکيلات سياسی اصلاح طلبان امکان فعاليت سياسی در حد معرفی نامزد برای مجلس و رياست جمهوری را نخواهد يافت چون فعالان آنها يا در زندان خواهند بود يا احکام زندان را بر دوش خواهند کشيد که در هر صورت به طور مستقيم موجب رد صلاحيت آنها خواهد شد.

بنا بر اين اگر آن دسته از اصلاح طلبان که در منازعات پس از انتخابات تقريبا ساکت بوده‌اند بخواهند از نظر سياسی فعال شوند چاره ای بجز شکل دادن به تشکيلات سياسی تازه با مرامنامه‌های به روز شده بر اساس شرايط سياسی روز و عدم تحريک خامنه‌ای و دستگاه رهبری ندارند.

حتی اگر چنين تشکيلاتی به وجود آيد آنها از ابزارهای لازم برای تبليغات سياسی مثل رسانه يا تشکيل اجتماعات برخوردار نيستند و حتی اگر چنين ابزاری را در اختيار بگيرند معترضان وضعيت موجود اقبالی به آنها نشان نخواهند داد.

انگاره‌ی حاشيه نشينی

نيروهای ملی مذهبی پس از خروج از حاکميت در سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰، هرگز نتوانستند به جايگاه قبلی خود بازگردند. تجربه‌ی جمهوری اسلامی نشان می دهد که گروهی که از حاکميت بيرون رفت هرگز به آن باز نمی گردد چون انتخابات آزادی وجود ندارد و هيئت حاکمه تنها راه را برای نيروهای درون حاکميت برای رقابت سياسی باز می گذارد.

از سوی ديگر مخالفان با سرعت بيشتری نسبت به اصلاح طلبان مذهبی از نيروهای سابقا درون حکومت از آن فاصله می گيرند. بنابر اين محتمل ترين شرايط برای اصلاح طلبان مذهبی باز گشت يک باره به قدرت در شرايط ضعف رژيم نيست بلکه حاشيه نشينی و فراموش شدن است.

سه تحول ضروری

آیت الله خامنه‌ای و هيئت حاکمه‌ی موجود اصلاح طلبان مذهبی را پياده شده از کشتی نظام با هزينه‌ای سنگين برای خود می دانند و از اين جهت دوباره اجازه نخواهند داد آنها به حکومت در هر سطح و مقامی وارد شوند. در چارچوب نظام موجود، اصلاح طلبان هيچ آينده ای ندارند و از اين جهت حتی شکل دادن به تشکيلات تازه کمکی به آنها نخواهد کرد. حاشيه نشينی و انتظار برای تحولی که اصلاح طلبان موجد آن نخواهند بود تنها گزينه برای اصلاح طلبان با فرض عدم تحول در نگرش موجود آنها (باور به جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن) است.

اما اگر آن بخشی از اصلاح طلبان مذهبی که در داخل خواهند ماند بخواهند در صحنه‌ی سياسی بمانند بايد سه تحول را تجربه کند:

۱) مطالبات نسل جوان را به خوبی درک کنند و بر اساس آنها برنامه‌ی سياسی و راهبرد خود را شکل دهند؛ برنامه و راهبرد موجود (اسلام سياسی، بازگشت به عصر طلايی امام و اجرای قانون اساسی موجود) فراری دهنده‌ی نسل معترض امروز است؛

۲) بر خلاف خاتمی از مرز بندی با ديگر مخالفان دست بشويند که اين امر نه موجب توجه حاکميت به آنها خواهد شد و نه ديگر مخالفان را به جهتی ديگر سوق خواهد داد بلکه از هر دو سو بر بی اعتباری آنها خواهد افزود؛ و

۳) اگر توان بسيج اجتماعی و سياسی ندارند و نمی خواهند هزينه‌ی اعلام براندازی به عنوان راهبرد را بپردازند حداقل در مورد راهبرد خود در برابر رژيم موجود سکوت و تنها به تحليل و نقد اکتفا کنند.

--------------------------------------------------------------------------------------------
دیدگاه های ارائه شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست