دولت كودكيار، جامعه‌‌ى مهد كودكى

دولت مهد كودكى همه‌ى منابع كشور را در اختيار مى گيرد و بعد با منت گذارى و صدقه پراكنى بخش كوچكى از آنها را هر طور كه بخواهد با تحميل حقارت به مردم باز مى گرداند.

پس از انتخابات رياست جمهورى و موج گسترده‌ى اعتراضات عمومى در ايران، اين ايده مرتبا از سوى مقامات جمهورى اسلامى بيان شده است كه بدون ولايت فقيه كشور به سراشيبى سقوط گام خواهد گذاشت و براى حفظ آن بايد همه به اوامر و رهنمودهاى رهبرى كه منافع هيئت حاكمه را نمايندگى مى كند تن در دهند. تهديدات نرم عليه رژيم كه در ادبيات حاكمان مرتبا تكرار مى شود همانا پرسش از اين ديدگاه يا نقد و نفى آن به هر طريق ممكن است. تصور ولايت فقيه به عنوان حافظ و پاسدار و صاحب كشور كدامين تصور از مردم، دولت و رابطه‌ى ميان اين دو را منعكس مى كند؟

اولياى صالح خودكامه

استبداد ربانى سالار يا حكومت خودكامه‌ى صالحان كه بدنه‌ى آن از روحانيت به سوى نظاميان در حال تغيير بوده است بر چند پايه‌ى نظرى استوار است. پايه‌ى اول آن است كه گروهى بپندارند كه صلاح و مصلحت ديگران را بهتر از خود آنها تشخيص مى دهند (صغير پنداشتن مردم و ولى پنداشتن خود) و وكالت تام و تمام مردم را بدون حتى اخذ راى بر عهده دارند. تمايل به اداره كردن زندگى ديگر افراد در همه‌ى انسان ها وجود دارد اما انسان‌هاى عادى اين امر را با توليد نسل و هدايت فرزندانشان انجام مى دهند؛ مستبدان اين كار را با يك كشور مى كنند. حكومتى كه اين گونه مستبدان شكل مى دهند را بايد دولت كودكيار و جامعه‌ى متناظر با آن را جامعه‌ى مهد كودكى ناميد؛ چنين دولتى كشور را يك مهد كودك مى داند و خود را مربى اين مهد كودك، بدون آن كه افراد (صغير فرض شده) حقى داشته باشند يا نمايندگان اين افراد بتوانند منافع و رفاه آنها را دنبال كنند.

گريز از آزادى

پايه‌ى دوم استبداد افرادى كه خود را صالح و نماينده‌ى معصوم مى دانند، اضطراب و ترس عميق بسيارى از انسانها از ايستادن بر روى پاى خود است. برخى انسان‌ها در صورت آزاد بودن و زندگى مستقل احساس گمشدگى و گمگشتگى مى كنند و نمى دانند با آزادى خود چه كنند و زندگى تحت قيمومت را بر اين آزادى و قدرت تصميم گيرى براى خود و تعليق ناشى از آن ترجيح مى دهند. دفاعيه هاى بسيارى از هواداران حكومت دينى از حكومت موجود پس از نقض گسترده‌ى حقوق بشر توسط رژيم اگر از سر حفظ منافع و قدرت نباشد از اين جنس است. آنها كه ولى فقيه را ملجا و پناهگاه ملت معرفى مى كنند و او را عمود خيمه‌ى كشور مى نامند در واقع صغارت و نياز خود به ارباب و قيم را اعلام مى كنند.

آنها كه اضطراب آزادى دارند مى خواهند كسى باشد تا به آنها بگويد چه كنند: شاه، روحانى، پير يا شيخ قبيله. آنها نمى خواهند زير بار مسئوليت تصميم گيرى براى خويش بروند و در برابر اين مسئوليت پاسخگو باشند. طرفداران ولايت فقيه از روزى هراس دارند كه فقيه از قدرت كنار رود و كسى نباشد تا از آنها در عرصه‌ى عمومى محافظت كند يا آنها را از پله هاى قدرت بالا كشد. آنها صغير بودن خود را به همه‌ى مردم تسرى مى بخشند و حكومت مهد كودكى را تنها راه نجات ملت معرفى مى كنند.

انحصار منابع و پول توجيبى

پايه‌ى سوم دولت كودكيار و جامعه‌ى مهد كودكى، انتظارات حداكثرى از حكومت است به اين معنا كه حكومت و دولت متكفل همه‌ى نيازها و دغدغه‌هاى شهروندان است و خود آنها قادر نيستند به صورت انفرادى يا جمعى (در قالب شركت‌هاى خصوصى و نهادهاى مدنى) آنها را تامين كنند. دولت مهد كودكى همه‌ى منابع كشور را در اختيار مى گيرد و بعد با منت گذارى و صدقه پراكنى بخش كوچكى از آنها را هر طور كه بخواهد با تحميل حقارت به مردم باز مى گرداند.

شركت‌هاى دولتى و شبه دولتى و بنيادهاى حكومتى، رسانه هاى حكومتى، سازمان هاى دولتى توليد و توزيع فرهنگ و هنر تبليغاتى (مثل سازمان تبليغات اسلامى)، بسيج و نيروهاى شبه نظامى، و كميته‌ى امداد به ترتيب امور اقتصادى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى كشور را در حكومت كودكيار اداره مى كنند و نيروهايى كه همه از حيث سياسى و فرهنگى در حد صغارت هستند و صغارت خود را هر روز اعلام و به آن افتخار مى كنند مجرى اين امور هستند. دولت كودكيار منابع متعلق به مردم را به صورت پول توجيبى به برخى از صغار كه مطيع باشند مى پردازد و پرداخت هاى بزرگ به عزيز كرده‌ها تعلق مى گيرد. در مقابل پرداخت هاى اندك به مردم فقير از آنها انتظار مى رود كه به عنوان پيچ و مهره در صنعت دولتى تظاهرات عمل كنند و فرزندان خود را به صورت بسيجى و لباس شخصى در اختيار قواى سركوب بگذارند.

بحران ناشى از اين شرايط تراژديك وقتى آغاز مى شود كه دولت كودكيار ۱) به كودكان خود به يك چشم نگاه نكند: برخى خودى و برخى غير خودى باشند؛ ۲) اهل سرمايه گذارى براى آينده نباشد و منابع را به طور روزمره مصرف كند؛ و ۳) به اتلاف منابع و هرز دادن آنها بپردازد و از طريق فساد بخش‌هايى را به خود اختصاص دهد. تقريبا همه‌ى دولت‌هاى كودكيار چنين سرنوشتى را پيدا مى كنند.

دولت متصدى

پايه‌ى چهارم، تصدى گرى و مديريت خُرد است. دولت در جوامع دمكراتيك به قانونگذارى و سياستگذارى و نظارت بر اجراى قانون و سياست‌ها اقدام مى كند و اجرا و اداره را در غير از امور زير بنايى مثل آموزش (در صورتى كه بخش خصوصى ظرفيت انجام آن را نداشته باشد) به مردم واگذار مى كند اما دولت كودكيار در سطح خُرد و كلان به اداره و تصدى جامعه مى پردازد. جامعه‌اى كه يك مهد كودك تلقى شود طبعا از نگاه مديران ظرفيت اداره‌ى خود را نخواهد داشت و بايد همه‌ى امور آن تحت تكفل باشد. اين تصدى و تكفل فراتر از سياست‌هاى حمايت گرايى يا مقررات گرايى در برخى كشورهاى در حال توسعه است.

مداخله گرى

پايه‌ى پنجم دولت كودكيار، دخالت آن در امور اخلاقى و مذهبى و حوزه‌ى خصوصى آدميان است. چنين دولتى مثل يك پدر باغيرت اما بى خرد و فضول و تماميت طلب در همه‌ى امور كودكان محصور در مهد كودك دخالت مى كند بدون آن كه كودكان حقى به اعتراض در مورد روال‌هاى جارى داشته باشند. اگر يكى از مربيان كودكى را آزار دهد او هيچ حقى براى اعتراض نخواهد داشت. اين مربى است كه تعيين مى كند كودكان چه مى خورند، چه مى نوشند، چه مى بينند، چه مى شنوند، چه مى پوشند و با چه كسانى رفت و آمد مى كنند. حتى ملاك آزار ديدن را مربى تعيين مى كند.

مميزى

دولت كودكيار رسما كتاب ها را سانسور مى كند، حدود پنج ميليون سايت هاى اينترنتى را از صافى تنگ خود مى گذراند و بر روى كانال‌هاى ماهواره‌اى غير دولتى پارازيت مى فرستد. ادعا هم آن است كه مواد عرضه شده در اين رسانه‌ها براى مردم مناسب نيستند (انحراف آورند، هرزه‌اند، مبتذل ‌اند، و از نظر اخلاقى و سياسى و مذهبى سالم نيستند). ولى حكومت مهربان همه‌ى اين زحمات را نيز براى سعادت دنيوى و اخروى مردم انجام مى دهد و رسما اين اقدامات را بر عهده مى گيرد: «ما پارازيت مى‌فرستيم آنها هم پارازيت مى‌فرستند.» (عزت‌الله ضرغامى، رئيس سازمان و صداوسيما، ۶ خرداد ۱۳۸۹)

***

مشكل امروز حكومت ولايت فقيه آن است كه بخش قابل توجهى از مردم كه احساس بلوغ دارند ديگر نمى خواهند اين دولت كودكيارى بر آنها حكومت كند و خواهان زندگى مستقل بدون مربيان تماميت خواه مهد كودك بزرگى به نام ايران هستند. اين مهد كودك براى بسيارى به تدريج به يك زندان تبديل مى شود و ادعاى نيت خير كودكياران پذيرفته نمى شود. اكثريت مردم ايران كه در جامعه‌ى شهرى زندگى مى كنند، با سواد هستند و به رسانه هاى متفاوت دسترسى دارند چنين تصورى از رابطه‌ى دولت و مردم ندارند و تحميل اين نظر بر آنها بر شكاف بيشتر حكومت و مردم منجر شده است. تنها بخش كوچكى از جامعه همچنان خواهان كودك بودن و سرپرستى حكومت است. بخش عمده‌اى از اين جمعيت نيز صغارت را براى عايدات آن برگزيده‌اند و در صورت قطع عايدات، به صغارت پايان خواهند داد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.