بازار شعر در سال ۸۸؛ «شعر فارسی با يك آزمون جدى مواجه شد»

  • مهرداد قاسمفر

حافظ موسوى، شاعر، منتقد و ناشر کتاب های شعر در ايران

به رغم آنكه از يك طرف بسيارى از خبرها حاكى از بى علاقگى ايرانيان به خواندن مجموعه شعرهاى شاعران دارد- البته به جز استثنائاتى- و از طرف ديگر تيغ تيز سانسور و محدوديت هاى دولتى ، شعر وبيش از شعر شاعران را در كليتش، از نفس انداخته است ، اما باز هم همچنان شعرهاى بسيارى درايران نوشته و منتشر مى شود و حتى جوايزى هم رسمى و هم غير رسمى به خودش اختصاص مى دهد.

بنابر اين نه تنها هنوز حرف دور از ذهنى است كه بتوانيم از شعر به عنوان يك هنر بدون مخاطب نام ببريم بلكه بايد گفت شعر هنوز هم واسطه قدرتمندى بين شاعران و ايرانيان است.



دستكم به همين دليل اهميت دارد كه بدانيم در سالى كه پشت سر گذاشتيم و در آخرين روزهاى آن به سر مى بريم، بر شعر معاصر ايران چه رفته است؟ و زير و بالاى آن چه بوده است؟

يكى از فرخنده ترين اتفاق اخيرى كه در سال هاى گذشته شاهد رشد آن بوديم اين بود كه سهم زنان در شعر ما بسيار بيش از گذشته بود.

حافظ موسوی
به همين منظور از حافظ موسوى، شاعر، منتقد و ناشر کتاب های شعر در ايران خواستم تا ميهمان برنامه ما باشد و مرورى مختصر كنيم بر آنچه كه بر شعر ایران در سال ۸۸ گذشت.

قبل از هر چيز مى خواستم يك سوال كلى بپرسم و بعد به سراغ جزئيات برويم. آيا مى توانيم به اين پرسش، پاسخ روشنى بدهيم كه سال ۱۳۸۸ ، سال خوبى براى شعر معاصر ايران بوده است يا خير؟

حافظ موسوى:
از جهت توليد شعر به نظر من سال خوبى بود. در سال ۸۸ تجربه هاى جديدى در شعر ما صورت گرفت كه حائز اهميت است. ولى اين سال از جهت عرضه شعر، سال بسيار دشوارى بود.

از جهت مواجه شدن با سانسور و عوامل ديگر، شايد بشود گفت يكى از سخت ترين سال ها براى شعر و شاعران بود.

از بين همين مجموعه منتشر شده، بدون توجه به اينكه چه بخشى از شعرها منتشر نشدند، اگر بخواهيد به عنوان يك ناظر شعر پنج مجموعه يا بيشتر را به عنوان آثارى كه خواننده بايد از آن خبر داشته باشد و بخواند، معرفى كنيد، آيا اين امكان وجود دارد؟

از بين ۲۰۰ تا ۳۰۰ مجموعه شعرى كه در سال گذشته منتشر شد من به عنوان اينكه در چند جا به عنوان داور حضور داشتم بسيارى از آنها را خوانده ام. به نظر من مجموعه هاى خيلى خوب و قابل ملاحظه اى داشته ايم. مثلا مى توانم به كارهاى خانم رويا زرين، خانم سارا محمدى، خانم سوری احمدلو، خانم كتايون ريزخراتى، و كتاب هاى خانم روجا چمن كار اشاره كنم.

همچنين سپانلو كتابى به نام «قايق سواری در تهران» را منتشر كرد كه به اعتقاد من كتاب خوبى بود. به گمانم تعداد مجموعه شعرهاى قابل ملاحظه آن قدر بود كه من الان چند تا از آنها را فراموش كرده ايم.

در حوزه توليد شعر تا آن حدى كه شما دسترسى داشتيد آيا جهت گيرى عمومى به لحاظ گرايش هاى زبانى و ذهنى و ساختارى را مى شد تشخيص داد؟ به آن شكل كه در دهه هفتاد اين كار را مى شد كرد؟

اگر بخواهيم در يك نگاه كلى وجوه مشترك شعرهايى را كه در سال ۸۸ به بازار امدند نام ببريم، يكى دو مورد آشكار به چشم مى آيد. يكى اينكه در اغلب مجموعه شعرها، زبان شعر به نوعى سادگى و شفافيت نزديك شده است. بازي هاى زبانى كه قبلا به نظر مى رسيد به نوعى سوار بر شعر ما بود و سوارشدنش را به رخ مى كشيد، حالا به هستى شعر نفوذ كرده و از خودنمايى پرهيز مى كند.

اين به مفهوم اين نيست كه شعر امروز ما به زبان بى اعتناست. اما از يك جنس ديگرى دارد با زبان برخورد مى كند.

نمى شود انكار كرد كه در دهه هاى گذشته، نقش شعر در فرهنگ ما اندكى كم رنگتر شد. اما جالب است كه پس از وقايعى كه بعد از انتخابات رخ داد با توجه به واكنشى كه شاعران نشان دادند، معلوم شد كه شعر، هنوز هم بيش و پيش از هنرهاى ديگر قابليت بازتاب دادن وجدان و تجربه هاى جمعى ما را دارد.

حافظ موسوی
نكته ديگرى كه مى توانم به عنوان ويژگى عمومى شعر امسال از آن نام ببرم سايه روشن هاى اجتماعى است كه بيشتر در اين شعرها ديده مى شود. به نظر من اين يك شانس براى شعر ماست كه فرصتى را فراهم كند تا مردم مثل گذشته به آن روى خوش نشان دهند.

اما سالى را كه پشت سر گذاشتيم يكى از سال هاى بسيار شاخص در چند دهه اخير به لحاظ اتفاقات سياسى و اجتماعى بود كه بعد از انتخابات رخ داد. چقدر اين وقايع و حوادث پى در پى ، در شعر شاعران ما انعكاس پيدا كرد؟ و آيا فكر مى كنيد همچنان اين تاثيرات ته نشين خواهد شد و تداوم خواهد يافت؟

پرسش خوب و قابل تاملى است. شعر فارسى به همين دليل كه شما گفتيد با يك آزمون جدى مواجه شد. شما مى دانيد كه شعر در ايران هميشه هنر اول بود. بيش از هنرهاى ديگر قابليت بازتاب دادن آرزوها، روياها و تجربه هاى تلخ و شيرين مردم را داشت.

البته نمى شود انكار كرد كه در دهه هاى گذشته، نقش شعر در فرهنگ ما اندكى كم رنگتر شد. اما جالب است كه پس از وقايعى كه بعد از انتخابات رخ داد با توجه به واكنشى كه شاعران نشان دادند، معلوم شد كه شعر، هنوز هم بيش و پيش از هنرهاى ديگر قابليت بازتاب دادن وجدان و تجربه هاى جمعى ما را دارد.

با توجه به محدوديت هاى شديدى كه در ماه هاى اخير به رسانه ها و مطبوعات اعمال كردند ولى كماكان شعر شاعران ما به گوش مى رسيد. اگر شما به سايت ها و وبلاگ ها نگاه كنيد مى بينيد كه شاعران ما – از همه نسل ها چه از نسل جوانان و چه كهنسالان- نسبت به وقايع و سرنوشت جامعه خودشان برخورد مسئولانه كردند.

من فكر مى كنم اگر گزيده اى از اين شعرها كه به طرق مختلف منتشر شد و بخش عمده آن در سايت ها و وبلاگها بود را مى شد جمع آورى كرد، بخشى از تاريخ ما خواهد بود.

اين تجربيات صرفنظر از كاركردهاى سياسى و اجتماعى، از نظر زيبایی شناسى هم حائز اهميت است. جوانانى كه نقش آفرين اين جنبش مدنى بودند و هنوز هم هستند اصولا طرز تفكرشان در مقايسه با نسل ما متفاوت است. نگاه ديگرى به زندگى و هستى دارند. اين تفاوت در جنبه هاى زيبائى شناسى شعر اين دوره هم ديده مى شود.

اين شعرها را نمى شود با معيارهاى زيبایی شناسى شعر اجتماعى دهه چهل يا پنجاه سنجيد.

اينها با خودشان نوعى زيبایی شناسى وارد شعر امروز كردند كه قلمرو بيانى شعرفارسى را گسترش داد و البته بسيار خوب بود.

مى خواهم از يك مسئله در اينجا عبور نكنيم. شعرى كه تحت عنوان شعر زنان شناخته شده است – كه به هر حال عده اى موافق و مخالف آن وجود دارد و برخى هم مى گويند كه اساسا شعر زنانه وجود ندارد ولى اگر فرض را بر اين بگيريم كه پذيرفته ايم كه شعر زنان وجود دارد و در شعر معاصر ما به حياتش ادامه مى دهد- چه وضعيتى در سال گذشته داشت ؟ به عبارتى زنان شاعر ما در سال گذشته چقدر دستاورد داشتند؟ و چقدر توانستند كارهاى قابل قبولى ارائه كنند؟

ممنونم كه به اين نكته اشاره كرديد. چون من نظرم بر اين است كه يكى از فرخنده ترين اتفاق اخيرى كه در سال هاى گذشته شاهد رشد آن بوديم اين بود كه سهم زنان در شعر ما بسيار بيش از گذشته بود.

در همين يكى دو سال اخير چند زن شاعر داشتيم كه با نخستين مجموعه هايشان وارد عرصه شعر شدند و خوب هم درخشيدند؛ کسانى مثل رويا زرين كه سال گذشته جايزه شعر خورشيد را برد و يا خانم روجا چمن كار كه امسال برنده اين جايزه شد. خانم كتايون ريزخراتى كه او هم كانديداى اين جايزه بود يا خانم سورى احمدلو، سارا محمدى، بهاره رضايى، آيدا حميدى، مهناز يوسفى، الهام اسلامى و ديگرانى كه كتاب هايشان اخيرا منتشر شد و چندين اسم ديگرى كه به خاطرم نيست، چهره هاى جديدى هستند و معمولا اين مقدار سهم را زنان شعر در عرصه شعر ايران نداشتند. اين اتفاق مبارك و فرخنده اى است.

در مورد زنانه بودن شعر اين شاعران گفتيد كه موافقان و مخالفانى هم داشته است. اين شعرها علاوه بر جنبه حسى و عاطفى شان كه بسيار هم تاثيرگذارند، نوعى هستى و نگاه زنانه را در شعر ما به نمايش مى گذارند كه خيلى اميدوار كننده است.

واقعيت اين است كه شعر ما هنوز هم بسيار مردانه است. و متاسفانه زنان شاعر ما براى اثبات خودشان ناچارند به لغات مردانه گردن بگذارند. اما به نظر مى آيد كه شعر اين نسل دارد در اين ديوار بلاانقطاع مردانه، شكاف مى اندازد.

اين اتفاق اگر سركوب نشود- كه متاسفانه به شدت دستگاه حاكم در پى سركوب اين جريان است- و رشد كند و به موانع عجيب و غريبى برنخورد، مى تواند يك سهم بزرگ در تحول فرهنگى جامعه داشته باشد و ما بايد خودمان را براى درك ديگرى از عشق، اروتيك، زيبايى، تن و جنسيت آماده كنيم. چرا كه اين نكات و جنبه ها در شعر زنان اين نسل به طور آشكارى ديده مى شود و از اين نظر بسيار حائز اهميت است.

شما با مرورى به سال گذشته اگر بخواهيد وسيع ترين موانع موجود در مسير شعر را ترسيم كنيد اين موانع را در كدام نقطه و زاويه مى بينيد؟

به قول شاملوى بزرگ، كار كردن در كشور ما كندن تونل در كوه ناممكن هاست. ما همواره درگير مشكلات چاپ و نشر و گرفتاري هاى جورواجور بوده ايم. اما دو مشكل اصلى كه وجود داشت نخست اينكه سانسور بسيار شديدتر از سال هاى گذشته عمل كرد. مخصوصا اينكه نسل جوان با يك روحيه و درك ديگرى وارد زندگى اجتماعى و شعر شده بود.

مشكل ديگرى كه در سال گذشته به طور آشكارى خودش را نشان داد تعطيلى مطبوعات و مجلات فرهنگى و صفحات فرهنگى – ادبى روزنامه ها بود كه در دهه هفتاد نقش خيلى خوبى در شكوفايى ادبيات كشور داشتند. در واقع مطبوعات استخواندار و پر و پيمانى كه بتواند از شعر و ادبيات امروز حمايت كند، وجود ندارد.