چرا آقای خامنه‌ای در باره مذاکرات خارجی حرف های متناقض می زند؟

آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی اخير خود گفته است: «در زمينه ادامه مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنيم و کاری که دکتر ظريف و دوستان‌شان شروع کردند و تا امروز هم «خوب» پيش رفتند؛ دنبال می‌شود» و يا «به طور دائم از خداوند متعال برای وزير خارجه عزيز و همکاران‌شان طلب توفيق می‌کنم.»

وی اما هم چنين گفت: «رابطه با آمريکا و مذاکره با اين کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هيچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود؟»

وی افزود:«عده‌ای اين جور وانمود می‌کردند که اگر با آمريکايی‌ها دور ميز مذاکره بنشينيم بسياری از مشکلات حل می‌شود، البته ما می‌دانستيم اين جور نيست، اما قضايای يک سال اخير برای چندمين بار اين واقعيت را اثبات کرد.» و يا گفت: «اين، يک تجربه ذيقيمت ديگر برای همه بود که متوجه شويم نشست و برخاست و حرف زدن با آمريکايی‌ها، مطلقاً تأثيری در کم کردن دشمنی آن‌ها ندارد و بدون فايده است.»

علت دو گانگی و ابهام در مواضع آقای خامنه‌ای

برای رمزگشايی از اين تناقض بايد گفت که رهبر جمهوری اسلامی در واقع دارد هم زمان در باره دو مذاکره سخن می‌گويد، بدون آن که به صراحت و به وضوح آن ها را از هم تفکيک کند (معلوم نيست اين ابهام سهوی است يا عمدی). يکی مذاکره روی پرونده هسته‌ای با پنج به علاوه يک (که البته آمريکا هم «يک» عضو آن است) و ديگری مذاکره مستقل و مجزا با خود آمريکا (که احتمالا به موضوعات خارج از پرونده هسته‌ای هم کشانده می‌شود.)

سياست «تفکيک» در تعاملات بين‌المللی

امروزه ديگر روشن شده است که استراتژی آقای خامنه‌ای در رابطه با مذاکرات جاری در سياست خارجی مبتنی بر تفکيک بين دو مذاکره و دو تعامل است و در واقع ايشان تصور می‌کند که می‌بايست و می‌توان چالش هسته‌ای و مسئله تحريم‌ها را مستقلا حل کرد، بدون آن که نيازی به آشتی و اصلاح و باز شدن روابط با آمريکا باشد. به عبارت روشن تر خواست و تمايل رهبر جمهوری اسلامی حل و فصل مشکل تحريم‌ها با حفظ رويکرد و شعارهای ضدآمريکايی و تداوم گفتار «دشمن ستيز» به عنوان ستون فقرات گفتمان مشروعيت‌بخش به نظام جمهوری اسلامی از ديدگاه ايشان، است. گفتمانی که از طريق آن نيروهای تندرو و ميدانی حامی «نظام»(مساوی با رهبر و طيف وی) توجيه شده و انگيزه حرکت و برخورد با مخالفان و رقبای داخلی را پيدا می کنند و گفتمانی که از طريق آن هر منتقد و مخالفی به همکاری و جاسوسی با دشمن متهم و حبس و حصر شده و مورد سرکوب قرار می‌گيرد.

سياست «تفکيک» سابقه طولانی سه دهه ای در حکومت ايران دارد. مدتی تلاش می شد بين اروپا و آمريکا تفکيک قائل شوند. مدتی نيز بين کشورهای باصطلاح جهان سومی با ديگر کشورهای جهان و ...

آقای خامنه‌ای به‌رغم نرمش قهرمانانه (آن هم با تلقی يا پز نرمش «مقطعی»، برای شکست دادن بعدی حريف در مذاکرات هسته‌ای که به واقع با عقب نشينی‌های «بسيار جدی» نيز همراه بوده است)؛اما هم چنان نمی‌خواهد تغييری در گفتار و رفتار مشروعيت دهنده نظام داشته و آن را با گفتارهای ديگری مثلا «عظمت‌جويی‌های منطقه‌ای» (که آن هم به علت رقبای بزرگ منطقه‌ ای که قدرت اقتصادی بيشتری از ايران دارند و يا به علت شيعی بودن ايران تحميل انزوا به آن ساده‌تر است) و يا گفتار ملی و مردمی هم چون «عظمت‌طلبی‌های توسعه‌ای و اقتصادی» (مانند ترکيه و مالزی، و در مقياسی بزرگ‌تر چين و برزيل و آفريقای جنوبی)، جا به جا کند.

اما به نظر می‌رسد اين تصور و تمايل آقای خامنه‌ای در تفکيک دو مذاکره جاری هم به لحاظ استراتژيک و هم تاکتيکی بر خطا و حداقل بسيار پرهزينه است.

خطای استراتژيک و پر هزينه تصور دولايه آقای خامنه‌ای

روزی محمد البرادعی، مدیرکل قبلی سازمان انرژی اتمی نيز به طرف ايرانی گفته بود اگر می‌خواهيد گره پرونده هسته‌ای‌تان باز شود برويد مشکل روابط‌تان را با آمريکايی‌ها حل کنيد.

يک مرور اجمالی از مناسبات بين‌المللی هم نشان می‌دهد که ايران نمی‌تواند به صورت بنيادی اصلاح چالش هسته‌ای را از اصلاح رابطه با امريکا جدا کند. امريکا کم و بيش نقش دست بالايی در مناسبات بين المللی و به خصوص مسائل هسته‌ای ايران و به ويژه مسئله تحريم‌ها عليه ايران دارد. ضمن آن که علاوه بر دست بالايی و نقش اصلی‌تر آمريکايی‌ها در اين ميان؛ سير روابط پرچالش و تنش سه دهه‌ای ايران و آمريکا نيز بر حساسيت موضوع و اهميت هم واقعی و هم نمادين آن برای طرف آمريکايی افزوده است. اين مسئله فرعی را نيز نبايد از نظر دور داشت که آمريکايی‌ها در مسير منافع و مصالح خويش و بر بستر نقش‌های سه دهه‌ای و گاه تحريک اسرائيلی‌ها؛ توانسته اند نوعی «ايران‌هراسی» را با تکيه و دستاويز قرار دادن برخی ماجراجويی‌ها در سياست خارجی ايران و با آميختن آن با برخی امور غيرواقعی، دامن بزنند.

بدين ترتيب تفکيک حل و فصل مشکل هسته‌ای از مشکل روابط ايران–امريکا به لحاظ استراتژيک و در بستری از واقعيت، نه روياانديشی؛ نيز تا حد زيادی نشدنی و به صورت درازمدت و راهبردی به نفع اسراييل، عربستان و برخی رقبای منطقه‌ای و شرکای غارت‌گر اقتصادی ايران است که در شکاف سياسی بين ايران و آمريکا فعال و بهره مند هستند. البته بر اين مسئله بنيادی بايد يک تبصره و پاروقی را اضافه کرد که طرف آمريکايی (و فعلا دولت اوباما تا مدتی که قدرت برتر را در آمريکا دارد) در اين مقطع نيازمند يک پيروزی ديپلماتيک و يک نمره قبولی چشمگير در ميان بسياری از نمرات منفی در سياست خارجی خود در منطقه خاورميانه است. شايد رهبر و مشاورانش به سان همه سياست‌های سه دهه‌ای اخير ايران که به صورت هيئتی و لحظه‌ای و موردی، نه درازمدت و برنامه‌ای فکر می‌کنند؛ در اين مقطع نيز روی همين نياز دولت اوباما حساب وِيژه باز کرده‌اند. اين امر هر چند خود واقعيتی است اما در عين حال قمار پر ريسکی هم هست.

خطای تاکتيکی تصور دولايه آقای خامنه‌ای

خطای تاکتيکی اين تصور در جهت تفکيک دو مذاکره و تمايل برای حل مشکل هسته‌ای/تحريم‌ها بدون حل منازعه ايران و امريکا؛ در اين نکته نهفته است که اگر ايران در مذاکرات فراگيرتر خود با آمريکايی‌ها در امور ديگری، مثلا در مسائل منطقه‌ای در عراق و افغانستان و... که اشتراک منافع و حتی گاه هم‌سويی‌های شديد سياسی دارد؛ امتيازاتی به آمريکايی‌ها بدهد که ظاهرا از نظر افکار عمومی داخلی ايران و حتی کشورهای مسلمان منطقه معقول به نظر می‌رسد، می‌ توند در مذاکرات هسته‌ای برخی امتيازات متقابل حداقل در موارد شعاری و دهن‌پرکنی که ايران در اين مذاکرات برای توجيه افکار عمومی داخلی خود (به ويژه نيروهای تندرو پيرامون رهبر جمهوری اسلامی و پياده نظام و سربازهای ميدانی آنان) به شدت به آنان احتياج دارد، دريافت کند.

زمان در مذاکرات هسته‌ای به ضرر ايران و دولت روحانی درحال حرکت است. طرف آمريکايی (دولت امريکا) ممکن است اکثريت کنگره را هم چون سنا از دست بدهد (و حتی درازمدت‌تر فرض از دست دادن کاخ سفيد نيز بايد در نظر گرفته شود) و فشار جريان‌های تندرو داخلی آمريکا نيز که به خاطر مواضع رهبر ايران مرتب افزوده‌تر می‌شود نيز در کار است. در داخل ايران نيز نگاه توطئه/دشمن محور رهبر جمهوری اسلامی و نقش محوری آن در برساخت گفتمان مشروعيت‌بخش به نظام جمهوری اسلامی و نيز منافعی که برخی جريانات از اين رويکرد می‌برند، هم دست اندر کار است.

رهبر ايران بين دو صندلی نشسته است. اين وضعيت اصلا وضعيت مناسبی برای اهل خطابه و منبر و به خصوص برای ايشان که دوست دارد راحت و ساده و يک دست عليه دشمن حرف بزند و حاميان و سربازان ميدانی‌اش «نرمش قهرمانانه» را «سازش» و حداکثر خوراندن «جام زهر» توسط عناصر سست عنصر می‌دانند؛ نيست. هر چند نياز اقتصادی کشوری که در وضعيت ورشکستگی اقتصادی به سر می‌برد، شوخی بردار نيست و خود فشار مقابلی بر وی وارد می‌کند. آيا تغيير اندکی در آمار و ارقام‌ها و جهت‌گيری‌های اقتصادی کشور دوباره رهبر را وسوسه کرده است؟ آيا برخی کارشکنی‌های طرف غربی و برخوردهای تحقير و تحريک‌کننده آنها که برخی‌شان سياست تغيير رژيم را تحت پوشش مسائل ديگر پيش می‌برند، وی را به هراس انداخته است؟؛ چرا که در واقع موضوع هسته‌ای در اصل و در کنه خود چالشی بين جريان راست ماجراجوی ايران و راست قدرت‌طلب و توسعه‌طلب جهانی است و در هر دوطرف جای ملت‌ها و منافع آنها خالی است.

... در هر حال در چارچوب مذاکرات هسته ای (جدا از مذاکره مستقل با آمريکا) نيز با سخنان اخير آقای خامنه‌ای (در کنار ورود وی به جزئيات مذاکرات با طرح نياز البته نه مقطعی بلکه چند ساله کشور به ظرفيت ۱۹ هزار سو برای غنی‌سازی اورانيوم) کار مذاکره‌کنندگان در هر دو مورد سخت‌تر شده است. در مورد مذاکره مستقل و مجزا با آمريکا رهبر خود را کاملا کنار کشيد (البته وی برای حفظ آنچه عدم ترديد وتزلزل در اذهان عمومی مردم منطقه!! ناميد هيچ گاه نگفت و نخواهد گفت که اين مذاکرات مستقل و متمرکز با آمريکايی‌ها به هدايت ايشان قبل از روی کار آمدن دولت جديد و با دور زدن دولت قبل آغاز شده بود). در مورد مذاکره با پنج به علاوه يک روی مسئله هسته‌ای و تحريم‌ها، اما رهبر جمهوری اسلامی با نوعی پنهان‌کاری سعی در در حاشيه قرار دادن موضع خود در اين باره در سخنان خود داشته و دارد. اما در تک جملاتی نشان داد که در آن مورد همچنان پشتيبان و حامی (و هادی) جدی «نرمش قهرمانانه» برای رفع تحريم‌هاست. مشکلات اقتصادی شعار و شوخی بردار نيست. اين را رهبر ايران نيز پس از مدت‌ها مقاومت متوجه شده است. اگر وی در اين مسئله بديهی نيز به ترديد بيفتد، روزهای سخت‌تری دولت روحانی و مردم ايران را تهديد می‌کند. تاکنون که آقای خامنه‌ای در اين بستر، تغيير مسير جدی نشان نداده است. ولی آيا غربی ها و آمريکايی ها خواهند پذيرفت گره هسته ای بدون حل مشکل روابط ايران و آمريکا گشوده شود؟ آقای اوباما نيز در اين باره منافع و البته محذوراتی نيز دارد. انتظار پاسخ يابی برای اين پرسش چندماهی بيشتر طول نمی کشد. آينده نزديک نشان خواهد داد ملت ايران چه هزينه تازه ای بايد برای اين تصور و رويای جديد راس هرم سياسی و نيروهای پيرامون وی بدهد. زمان به سرعت در جريان است.

__________

نظرات مطرح شده در این نوشته، بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.