جنبش دانشجویی ایران و چالش‌های پیش رو

جنبش دانشجویی ایران در وضعیت دشواری قرار داد. شاید به جرات بتوان گفت امسال کم رونق‌ترین بزرگداشت ۱۶ آذر پس از دهه شصت بود. شبح سنگین رکود بر فضای فعالیت جنبش دانشجویی به پرواز در آمده است.

مصاف با جو سنگین پلیسی و زنده نگاه داشتن فضای مقاومت در دانشگاه‌ها، دغدغه اصلی فعالان دانشجویی است و مشوق آن‌ها برای جستجوی ایده‌ها و ابتکارات جدید است. اما تغییر راهبرد و خلق روش فعالیت متناسب با شرایط جدید محتاج گذر از چالش‌ها است.

در حال حاضر چالش‌های پیش روی جنبش دانشجویی را می‌توان در چند سطح دسته بندی کرد. نخست دشواری گسست و دل کندن از اشکال فعالیتی است که قریب به دو دهه بر دانشگاه‌های کشور حاکم بوده است. کنشگران دانشجویی با شیوه فعالیت رسمی یا نیمه رسمی، علنی و متمرکز حول تشکل‌های دانشجویی شناسنامه دار مانوس بوده‌اند و در این نوع فعالیت‌ها مهارت کسب کرده‌اند.

حال رفتن به سمت روش‌هایی که تا کنون آزموده نشده‌اند، اضطراب آفرین است. نگرانی از ریسک‌ها باعث می‌شود تا تا آهنگ تغییر کند گردد. هراس از تبعات نا‌خواسته و نتایج نا‌معلوم راهبرد فعالیت غیر رسمی، پوشیده و نا‌متمرکز به مقاومت در برابر تحول دامن می‌زند. نتیجه این روند به تعویق انداختن لحظه تغییر و دل بستن به سیاست صبر و انتظار است تا شاید به‌واسطه تقدیر و تصادف گشایشی ایجاد شود.

تعداد زیاد دانشجویان زندانی، صدور احکام سنگین حبس بین دو تا ۱۵ سال در دادگاه‌ها، ناشکیبایی کمیته‌های انضباطی در صدور احکام موقت و دائم اخراج از تحصیل، اعمال گزینش سیاسی در نظام پذیرش دانشجو در مقطع تحصیلات ارشد، محروم کردن سریع از امکانات رفاهی مثل خوابگاه و غذای سوبسید دار دانشجویی، احضار‌های مکرر به مراکز امنیتی، افزایش اقدامات کنترلی و تجسسی در دانشگاه، سخت گیری‌های فرهنگی، رسیدن آستانه تحمل حکومت به نقطه صفر و کنار نهادن ملاحظات و محدودیت‌ها در برخورد‌های امنیتی، دانشجویان منتقد را سخت گرفتار کرده است.

ر‌ها شدن از زیر بار این محدودیت‌ها و پیدا کردن راه‌های گریز نزدیک‌ترین چالشی است که اعتلای جنبش دانشجویی نیازمند غلبه بر آن است.

چالش دیگر مواجهه و ممانعت از رواج یافتن مناسبات دانش آموزی در میان دانشجویان است. دانش آموز خود را مطیع کامل سلسله مراتب اقتدار در مدارس می‌بیند و برای خود حق اعتراض و نا‌فرمانی قائل نیست. دربین بخشی از دانشجویان جدید الورود چنین گرایشی مشاهده می‌شود. طولانی شدن دوران گذار و تعمیق رکود در فضای دانشگاه‌ها می‌تواند به گسترش این گرایش بینجامد.

اما چه بسا سرسخت‌ترین چالشی که حیات و بقاء جنبش دانشجویی مستقل را تهدید می‌کند اقدامات برنامه ریزی شده و سیستماتیک حکومت برای نابودی زیر بنایی عرصه عمومی در دانشگاه‌ها است. خوابگاه‌ها، کافه‌ها، کانون‌های هنری، تابلو‌های آزاد، اردو‌های زیارتی - تفریحی و علمی، انجمن‌های ورزشی، مطبوعات دانشجویی و ساختمان‌های دانشکده‌ها عرصه عمومی دانشگاه‌ها را از دهه هفتاد به این سو تشکیل داده‌اند.

در این میان نقش اصلی با خوابگاه‌ها بود. زندگی دانشجویان در خوابگاه‌ها آن‌ها را در هویت و وضعیت کاملا متفاوتی با زندگی در دوران ماقبل دانشگاه قرار می‌دهد. زندگی خوابگاهی مبتنی بر تجارب و سنت‌هایی است که حس استقلال در دانشجو را تقویت می‌کند. همچنین خاصیت زندگی خوابگاهی در همنشینی مستمر دانشجویان باعث تقویت هویت جمعی در آن‌ها می‌شود.

بر این اساس بار اصلی کنش‌های انتقادی و دگرخواهانه در دانشگاه‌ها بر روی دانشجویان خوابگاهی بوده است. دانشجویان بومی نیز در ارتباط با این دانشجویان و حضور در خوابگاه‌ها در موقعیت کنشگری برجسته قرار می‌گرفتند. افزایش محدودیت‌ها در خوابگاه‌ها، کاهش و انتقال محل اسکان دانشجویان، نصب دوربین‌های مدار بسته اقدامی برای خنثی سازی خوابگاه دانشجویی از بستر سازی برای فعالیت دانشجویان منتقد بود. منتها این اقدامات نتوانستند شعله اعتراضات را خاموش گردانند و حداکثر توانست دامنه آن را محدود سازد.

پس از این تجربه وزارت علوم ونهاد‌ها امنیتی متصدی برخورد با جنبش دانشجویی طرح بومی گزینی را به اجرا گذاشتند. بدینترتیب در طی یک فرایند تدریجی از تعداد دانشجویان غیر بومی به میزان زیادی کاسته شده و دانشگاه‌ها در اختیار دانشجویان بومی قرار می‌گیرد. طبیعی است دانشجویی که پس از شرکت در کلاس‌های درس به منزل بر می‌گردد دیگر تغییر خاصی در سبک زندگی او نسبت به پیش از ورود به دانشگاه ایجاد نمی‌شود.

جداسازی و تفکیک جنسیتی کلاس‌ها واعمال سهمیه بندی جنسیتی با هدف کاهش تعداد دانشجویان دختر دیگر عاملی است که فضای گفتگو و ارتباط بین دانشجویان را مختل می‌سازد. اینگونه اقدامات ضمن اعمال فشار روانی بر دانشجویان دختر وتضعیف اعتماد به نفس آن‌ها، نقش زیادی در کاهش نشاط در فضای دانشگاه‌ها دارد.

دانشجویان دختر نقش مهمی در رونق بخشیدن به اعتراض‌های دانشجویی و زنده نگاه داشتن فضای نقادی در دانشگاه‌ها دارند. آنان به شکل مضاعفی تحت برخورد‌های سرکوب گرانه قرار دارند و همین مساله باعث انگیزه بیشتر آن‌ها در حضور در فعالیت‌های اعتراضی می‌شود.

ایجاد اختلال در تمامی حوزه‌های عرصه عمومی دانشگاه و جایگزین سازی نهاد‌های حکومتی وشبه دولتی، عرصه فعالیت و شکل گیری ارتباطات بین دانشجویان و بخصوص فعالان و بدنه دانشجویی را بشدت تنگ کرده است. این برخورد‌های انقباضی و متعارض با مبانی حقوق بشر همچنین پتانسیل اعتراضی دانشجویان ر ا به سمت موضع دفاعی می‌کشاند.

از این رو اجرای برنامه‌های کوتاه و میان مدت حکومت برای ایجاد دانشگاه مطیع و توجیه گر قدرت، الگوی زندگی دانشجویی و ساز وکار فعالیت در دانشگاه‌ها را در معرض تغییراتی جدی و عمیق قرار داده است. البته در عین حال باید متذکر شد که وضعیت حکومت در دانشگاه‌ها نیز کماکان بحرانی بوده و نتوانسته است نظم دلخواه خود را حاکم گرداند.

افزایش امکانات تشکل‌های حکومتی در دانشگاه مانند بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان و موازی‌سازی در انجمن‌های اسلامی دانشجویان نتوانسته است موازنه قوا را به نفع حاکمیت در محیط‌های دانشجویی تغییر دهد.

اما چالش‌های فوق که برخی از آن‌ها بی‌سابقه هستند، توان تحرک مناسب از فعالان کنونی جنبش دانشجویی ستانده است. سرنوشت آینده جنبش دانشجویی وابسته به راه حل‌ها و تدابیری است که کنشگران دانشجویی برای عبور از این چالش‌ها ارائه می‌دهند.