۱۱ سپتامبر روزی که جهان را تکان داد

۱۰ سال از واقعه تکان‌دهنده ۱۱ سپتامبر گذشته است. به این مناسبت به سراغ چندین فعال مدنی، روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس از کشورهای مختلف رفتیم تا از منظر آنها نگاهی بیندازیم به رویداد ۱۱ سپتامبر و تبعات آن.

عمار عبدالحمید پژوهشگر مرکز مطالعاتی «بروکینگز» و فعال سوری در واشینگتن، آنتونی لوونشتاین روزنامه‌نگار، تویسنده و بلاگر استرالیایی، فرانچسکو آرا بنا روزنامه‌نگار شیلیایی، محمد فرهان فعال مدنی و بلاگر پاکستانی، ماری جویس بلاگر و فعال سایبری آمریکایی، و سولانا لارسن روزنامه‌نگار و فعال سایبری دانمارکی-پورتوریکویی به شش پرسش رادیو فردا در این زمینه پاسخ داده‌اند.

  • به یاد دارید کجا و چگونه از حملات یازدهم سپتامبر با خبر شدید؟


عمار عبدالحمید:

داشتم وارد استخر هتل شرایتون می‌شدم، «مصطفی طلاس»، وزیر دفاع وقت ما، هم داشت به شیوه معره‌گیر خودش، با حرارت برای گروه اطرافیانش تعریف می‌کرد که چه شده و ادعا می‌کرد که ۱۰ هزار نفر کشته شده‌اند.

آنتونی لوونشتاین:

در ملبورن استرالیا بودم، و به یاد دارم که برنامه معمول تلویزیون قطع شد و اخبار مربوط به برخورد یک فروند هواپیما با برج های دوقلوی نیویورک پخش شد. اولش، مثل همه، متوجه نبودم چه اتفاقی افتاده اما وضع به زودی تغییر کرد. از همان روز اول، نخست وزیر استرالیا که، دست بر قضا، آن موقع در آمریکا بود، سخنان بوش در کاخ سفید را تکرار می کرد – به ویژه تأکید بر راه حلی نظامی برای «جنگ علیه تروریسم».به نظرم از آن زمان تحول چندانی حاصل نشده، به استثنای نوع سخنان دولتمردان.

فرانچسکو آرا بنا:

تلویزیون روشن بود و منهم در حال مسواک زدن و آماده شدن برای رفتن به سرکار بودم که یک خبر فوری بر روی صفحه تلویزیون نقش بست حاکی از اینکه یک فروند هواپیما با یکی از برج ها برخورد کرده، مثل همه، منهم فکر کردم که حتماً یک تصادف بوده است.

محمد فرهان:

تا آنجایی که به خاطر دارم در لاهور پاکستان بودم – یعنی شهری که اهل آن هستم – و داشتم از مدرسه به خانه برمی گشتم که این اخبار وحشتناک را از تلویزیون شنیدم. فقط ۱۲ سال داشتم و ابعاد واقعی قضیه را درک نمی کردم. همچنین واکنش مردم، از جمله پدربزرگم، را به یاد دارم که به مناسبت این حادثه جشن گرفته بودند و از اسامه بن لادن به عنوان یک قهرمان تجلیل می کردند. شاید این حقیقت در نظر بعضی ناراحت کننده باشد، اما بله! این واکنش اولیه بیشتر مردم دور و بر من بود که فکر می کردند حملات یازده سپتامبر یک نوع پیروزی برای مسلمانان علیه کافران بود! تنها بعد از آن بود که ما متوجه شدیم این حملات تروریستی بوده و باعث ریختن خون هزاران نفر از افراد بی گناه. از آن زمان هم همیشه این رخداد را محکوم کرده ایم.

ماری جویس:

در آن زمان در دانشگاه درس می خواندم. همه در خوابگاهی که من آنجا زندگی می کردم درون یک اتاق مشترک جمع شده بودند و در تاریکی اتاق تصاویر برج ها را در حال فروریختن تماشا می کردند. وحشتناک بود.

سولانا لارسن:

در لندن و سرکار بودم و کل پوشش خبری را در اینترنت دیدم. اول فکر کردم کسی سایت «سی. ان. ان.» را هک کرده یا چیزی شبیه به این اتفاق افتاده است. نمی توانستم باور کنم که چنین خبری واقعیت دارد. مدام صفحات را از نو باز می کردیم، اما ترافیک شبکه بسیار بالا بود. بعد هم که اولین برج فرو ریخت، رفتم سراغ تلفن و به این و آن زنگ زدم. دست آخر هم گزارش کامل را از تلویزیون تماشا کردم.

  • آیا خبر مربوط به حملات یازدهم سپتامبر را در سایت، نشریه یا وبلاگ خود منتشر کردید؟


عمار عبدالحمید:

آن زمان من وبلاگی نداشتم، اما در یک گروه ایمیلی مربوط به کارشناسان مسائل خاورمیانه عضویت داشتم، یادم هست که ماه‌ها درباره این واقعه بحث کردیم.

آنتونی لوونشتاین:

آن موقع وبلاگ‌نویس نبودم و خبرنگاری را هم شروع نکرده بودم.

فرانچسکو آرا بنا:

خیر، آن موقع وبلاگی نداشتم و در قسمتی از یک روزنامه کار می کردم که کارش به این خبر ربط پیدا نمی کرد.

محمد فرهان:

در آن زمان وبلاگ یا نشریه ای نداشتم. تازه داشتم کار با رایانه را یاد می گرفتم.

ماری جویس:

آن وقت‌ها هنوز وبلاگ‌نویسی را شروع نکرده بودم و وب سایت شخصی هم نداشتم.

سولانا لارسن:

این ماجرا مربوط به زمانی است که من هنوز وبلاگ نویسی، یا کار در اینترنت را شروع نکرده بودم، اما در شرف آن بودم که تحصیلاتم را در مقطع کارشناسی ارشد در رشته «خبرنگاری بین المللی» آغاز کنم، یادم هست که در این فکر بودم که حالا دیگر مشخص شد که تا یک سال بعد درباره چه موضوعی بحث خواهیم کرد.
وب سایت openDemocracy.net هم، که کمی پیش از فارغ التحصیلی کار در آن را آغاز کردم، کارش را با یک سلسله مقالات درباره حملات یازدهم سپتامبر شروع کرد. این حرکت یکی از اولین نمونه ها برای نشان دادن نقش بالقوه دنیای شبکه در درک و گفت و گوی دو سویه بود.

  • به نظر شما بازتاب این خبر در رسانه های کشورتان چگونه بود؟

عمار عبدالحمید:

بیشتر رسانه های سوری و عربی حکم «دودش به چشم خودشان رفت» صادر می کردند، بعضی هم اسرائیلی ها و صهیونیست ها را مقصر می دانستند و برخی دیگر هم انگشت اتهام را به سمت سازمان «سی. آی. ای.» اشاره می رفتند.

آنتونی لوونشتاین:

در آن برهه زمانی، اینترنت هنوز در دوران نوزادی خود به سر می برد و رسانه های استرالیا به شکلی گسترده دیدگاه های آمریکا را کپی برداری می کردند که هم در برگیرنده شوک بود (که واکنشی کاملاً قابل درک بود) و هم عطش برای خونریزی (که بسیار نگران کننده بود). در مرحله بعد من با جنگ افغانستان مخالفت کردم، چون باور داشتم که بیش از آنکه دستاورد داشته باشد، مخرب خواهد بود. متأسفانه ده سال بعد پیش بینی من درست از آب در آمد.

فرانچسکو آرا بنا:

برداشت من این است که کارشان را به خوبی انجام دادند. البته، در ابتدا شبکه های تلویزیونی تنها از اخبار شبکه «سی. ان. ان.» به عنوان منبع خبری استفاده می کردند، اما کمی بعد تیم های خودشان را به محل اعزام کردند. به نظرم در روزنامه ها هم فضای کافی برای تحلیل و بازتاب دیدگاه ها وجود داشت.

محمد فرهان:

همانطور که گفتم، واکنش اولیه شادی و جشن بود، البته کمی بعد، گرد و خاک فرو نشست و مسائل روشن شد. آن موقع تلویزیون های خصوصی زیادی نداشتیم . تمام آن چیزی که در اختیارمان بود چند عدد تلویزیون دولتی بود، و در این رسانه ها هم، عکس العمل ها بسیار شبیه هم بودند.

ماری جویس:

من آن موقع از نحوه پوشش خبری، که پیوسته ادامه داشت، راضی بودم. چند روزی بعد از وقوع حملات، کانال های خبری حتی برای پخش آگهی تبلیغاتی هم در کارشان وقفه ایجاد نکردند، که از دید من حیرت انگیز بود، به خصوص اگر توجه داشته باشیم که به احتمال قوی تعداد تماشاگران برنامه های خبری در آن روزها می بایست نسبت به همیشه در بالاترین سطح بوده باشد، و لابد نرخ تبلیغات هم به همان میزان می توانست بالا باشد. فکر می کنم که این تشخیص وجود داشت که اهمیت پوشش این تراژدی ملی فراتر از دغدغه های تبلیغاتی و مالی قرار می گیرد و در آن حال و هوا «تجاری گری» مورد علاقه کسی نبود.

سولانا لارسن:

پرسش سختی است، چون پوشش خبری این واقعه ابعاد مختلفی داشت. اول فاجعه رقم خورد و دستور کار فهمیدن اینکه برای چه کسانی چه اتفاقی افتاد، بعد از آن هم این سؤال مطرح شد که حال به افغانستان و عراق حمله بکنیم یا خیر. این رویداد شیوه سخن گفتن رسانه های جهان درباره اسلام و تلقی آنها را از خاورمیانه تغییر داد. چیزی که جای پرسش دارد این است که اگر این رسانه ها از همان اول کار شیوه ای انتقادی تر اتخاذ کرده بودند آیا ماجرا به شکل دیگری پیش می رفت؟ در رسانه های انگلیسی زبان در غرب، از یازده سپتامبر به عنوان یک معضل مشترک برای جهان غرب یاد می شد. برخلاف آنچه که مردم در خارج فکر می کردند، در اروپا و آمریکا با یک دید ملی وسیاسی از جنگ سخن به میان می آمد. در کل، به نظرم خبرنگاران وظیفه خود را به خوبی انجام دادند و بسیاری از دروغ های مطرح شده را آشکار کردند، اما خوب، خود این اقدام هم با تأخیر زیادی انجام شد.

  • ۱۰ سال پیش نه سایت «فیس بوک» وجود داشت و نه «تویتر»، بدین ترتیب نقش دنیای سایبر و رسانه‌های شهروندی را در پوشش یازدهم سپتامبر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

عمار عبدالحمید:

آن زمان ایجاد گروه های ایمیلی یک نوآوری به شمار می آمد که همه درباره کارآمدی آن توافق نظر داشتند، می دانید، به نظر من آن روش بسیار مؤثر بود. همین الان هم نباید قدرت ایمیل ها را دست کم بگیریم.

آنتونی لوونشتاین:

یادم هست بعد از یازدهم سپتامبر وبلاگ های مختلفی را می خواندم تا با نظرات متفاوت آشنا شوم، اما بیش از همه، علاقمند بودم که درباره دیدگاه مسلمانان در خاورمیانه و به ویژه «افغانستان» اطلاعات کسب کنم – مملکتی که کشور من، به همراه بسیاری دیگر، برای«آزاد کردن» آن، بمبارانش کردند.

فرانچسکو آرا بنا:

اطلاعات تأیید نشده زیادی وجود داشت، اما در همان حال عضویت آدم‌ها در یک جامعه جهانی پر رنگ‌تر دیده می‌شد: دغدغه‌های مشترک، دردها، نگرانی‌ها و نیز غم‌های مشترکی داشتیم. با ظهور این شبکه‌ها، ما هر کدام صدایی مضاعف شدیم برای به اشتراک گذاشتن داستان دیگران و حضورمان یک طرح موزائیک پر نقش و نگار، و در عین حال کامل‌تر نقش زد.
۱۱ سپتامبر یکی از آن رخدادهایی بود که هم از جهت پیامدهایش «جهانی» بود و هم از این جهت که واقعیتی بود که برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان «اتفاق» افتاد. همه ما آن اتفاق را حس کردیم و به خاطر داریم. من فکر می‌کنم که اگر شبکه‌های اجتماعی آن زمان وجود داشتند این حالت به شدت تقویت می‌شد.

محمد فرهان:

هیچ نظری ندارم، چون آن موقع ارتباطی با دنیای اینترنت نداشتم.

ماری جویس:

وبلاگ نویسی هنوز پدیده ای نوظهور تلقی می شد. سایت های «بلاگر» و «لایو ژورنال» هم در سال ۱۹۹۹ تأسیس شدند، سایت های«ورد پرس» و «تایپ پد» که در آن زمان اصلاً وجود خارجی نداشتند. وبلاگ های مطرح سیاسی آمریکایی از قبیل «دیلی کس» و «هافینگتون پست» نیز، به همین ترتیب، هنوز راه اندازی نشده بودند.
به خاطر ندارم که، در آن زمان، از «شهروند رسانه ها» برای خبردار شدن و یا به اشتراک گذاشتن اخبار این حملات استفاده کرده باشم.
ما اطلاعات مورد نیازمان را از تلویزیون دریافت می کردیم و احساساتمان را هم از طریق تماس تلفنی با خویشاوندان، با دیگران درمیان می گذاشتیم.

سولانا لارسن:

من فکر می‌کنم بعد از ۱۱ سپتامبر اقدامات عقلانی و خوبی در دنیای اینترنت برای ایجاد محیط بحث و تبادل نظر در سطح بین‌المللی صورت گرفت. این مسئله هم مربوط به زمانی است که رسانه‌های عمومی هنوز در کش و قوس این تصمیم گیری بودند که دست آخر مقاله‌هایشان را بر روی شبکه قرار دهند یا خیر.
چرخه مطبوعات، در برابر عطش مردم برای اطلاعات، طبیعتاً کند بود و مردم اخبار را از منابع مختلف از طریق ایمیل با یکدیگر به اشتراک می‌گذاشتند.
پیام‌های ارسالی از تلفن همراه مسافرانی که در هواپیماها و ساختمان‌ها گیر افتاده بودند بین مردم می چرخیدند و پخش می‌شدند. شهروندانی هم بودند که عکس افراد را در نیویورک جمع‌آوری کرده بودند و آن را بر روی سایت هایی مانند «فلیکر» قرار داده بودند.
آن برهه زمانی خاص وقتی بود که مردم از طریق فعالیت های اینترنتی به فکر نوآوری و پر کردن خلأ اطلاعاتی موجود افتادند. علاوه بر این، مردم با استفاده از اینترنت درباره آینده «نقطه صفر»، محل وقوع حادثه در نیویورک، به ابراز نظر پرداختند. برای جنبش جهانی ضد جنگ نیز اینترنت ابزار مهمی در سازمان‌دهی و اطلاع‌رسانی بود.

  • آیا خاطره خاصی از یازدهم سپتامبر دارید که بعد از ده سال در ذهنتان ماندگار شده باشد؟

عمار عبدالحمید:

خیر.

آنتونی لوونشتاین:

به وضوح به خاطرمی آورم که گفت و گویی با تعدادی از دوستان پسر و دخترم داشتم درباره این احتمال که، مانند طرحی که دولت استرالیا در جریان جنگ ویتنام پیاده کرد، مردان جوان دارای توانایی جسمانی را برای شرکت در جنگ به خدمت فرا بخوانند.
دوستان دخترم می گفتند که اجازه نخواهند داد دوستان پسرشان به جنگ بروند و مصمم بودند اگر هم پسرها در نتیجه فرار از خدمت بازداشت شدند، برای‌شان غذا و خواروبار به زندان ببرند.
صحبت‌هایی هم در رسانه‌ها مطرح می‌شد درباره احتمال فراخوان مشمولین برای شرکت در رزم‌هایی نامشخص. صد البته که من هیچ تصمیمی برای پیوستن به ارتش و شرکت در جنگ های نامشروع و متعدد به نام «آزادی» نداشتم.

فرانچسکو آرا بنا:

کمی قبل از اولین سالگرد این حملات به نیویورک رفتم، از میزان درد عمیقی که این واقعه بر روی ساکنان آن شهر بر جای گذاشته بود بسیار متأثر شدم.
به عنوان یک دانشجوی خبرنگاری وظیفه جمع آوری نظرات مردم و نوشتن مطلب درباره یازدهم سپتامبر را به من محول کرده بودند. برای همین با چند نفری گفت و گو کردم، هر کدام داستان متفاوتی داشتند و هر داستان هم عمیقاً شخصی بود.
سکوت محضی را که [به یاد قربانیان] دقیقاً در لحظه برخورد اولین هواپیما با برج تجارت جهانی در روز یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۲ در میدان «یونیون» به چشم دیدم، هرگز فراموش نمی کنم. تا به آن لحظه هیچ گاه در زندگیم چنان سکوت حزن انگیزی را «نشنیده بودم.»

محمد فرهان:

به غیر از آنچه بازگو کردم، چیز دیگری به یاد ندارم.

ماری جویس:

پدرم در مرکز محله «منهتن» در نیویورک کار می کرد و پس از وقوع حملات چند ساعت تلاش کردم با او از طریق تلفن تماس بگیرم. همزمان، همه تلفن‌ها را برداشته بودند و سعی می‌کردند شماره خویشاوندانشان را در منهتن بگیرند، برای همین شبکه‌های تلفن قفل شده بود. نمی‌توانستی هیچ شماره ای را بگیری. برای همین آن صحنه در ذهن من خاطره‌ای واضح و پررنگ از شکست فن آوری را ترسیم کرد.

سولانا لارسن:


مقاله «جهاد آمریکایی» به قلم پال گیلروی، وقتی جنگ‌طلب‌ها ۱۱ سپتامبر را مصادره سیاسی کردند، او هر آن چیزی که اتفاق افتاد یا قرار بود اتفاق بیفتد را پیش‌بینی کرد.

  • ۱۰ سال بعد از حملات ۱۱ سپتامبر به نظر شما بزرگترین تأثیر این واقعه در جهان چه بوده است؟

عمار عبدالحمید:

به نظر من هنوز زود است که در این باره نظر بدهیم، زیرا امروز همچنان با تبعات آن واقعه زندگی می کنیم.

آنتونی لوونشتاین:

۱۱ سپتامبر تأثیر مخرب و عمیقی بر دنیا گذاشت. در پی این حملات، آمریکا از الگوی اسرائیل در مبارزه با تروریسم پیروی کرد – یعنی قربانی کردن تعداد بی شماری از شهروندان معمولی در جهت تلاش برای نشان دادن برتری خود – و نتیجه این رویه هم غربی تضعیف شده بود، چه از جهت نظامی و چه از جهت روحیه، که البته من از به وجود آمدن چنین وضعیتی استقبال می کنم.
تا کنون بیش از یک میلیون تن در عراق، افغانستان، پاکستان، فلسطین و بسیاری از کشورهای دیگر جانشان را از دست داده اند. شکی وجود ندارد که اسلامگرایی افراطی یک تهدید برای بشریت به شمار می آید، اما در مقابل، به ظاهر راه حل اصلی رهبران ما در غرب، چیزی نبوده است به جز «لوله تفنگ».
بدیهی است که اتخاذ چنین رویکردهایی، باید تا حدی مستوجب تحمل تبعات ناخوشایند آن نیز باشد. با این همه، من امیدوارم که در دهه ای که پیش رو داریم به درک بهتری از این اصل برسیم که مبارزه با خشونت با توسل به ابزار خشونت و اشغال سرزمین های مسلمانان دستاوردی ثابت خواهد داشت و تغییری در شرایط ایجاد نخواهد کرد، برای همین هم هست که باید هرچه زودتر به این نوع برخورد خاتمه دهیم.

فرانچسکو آرا بنا:

فکر می‌کنم، به وضوح، از بسیاری جهات دنیا را دستخوش تغییر کرد. اما در عین حال، فکر می‌کنم تضادهای عمیقی که تعیین کننده مرزهای دنیای امروز هستند را نیز پررنگ‌تر کرد: نشان داد که میان غرب و بقیه جهان مسائل حل نشده‌ای وجود دارد که امروزه همچنان، به همان صورت، ادامه یافته‌اند، دیگر اینکه به وضوح دیدیم چگونه افراطی گری دینی و نابردباری، مردمانی را به ورطه جنگ و دیگرانی را به سوی تروریسم سوق داد، همچنان که دیدیم، در این میانه، هر دو طرف مورد سوء استفاده کسانی قرار گرفتند که تنها به دنبال بسط قدرت و سلطه خود بودند.
در کل، مطمئن نیستم که آیا اوضاع جهان بدون رخ دادن یازدهم سپتامبر در تاریخ معاصر خیلی فرق می کرد یا نه. شاید یک رویداد خشونت‌آمیز و خونبار دیگر اتفاق می‌افتاد و شرایط مشابهی را شاهد می‌بودیم.

محمد فرهان:

این رویداد تفاوت زیادی در دنیای امروز ایجاد کرده است. ۱۱ سپتامبر، به نظر من، زندگی بسیاری را متحول کرد، باورهای های ذهنی بسیاری را تغییر داد، و در نهایت، دامنه این تغییرات به مسائل بسیار دیگری هم گسترش یافت.
پس از گذشت ۱۰ سال، با از بین رفتن بسیاری از برداشت‌های نادرست و سطحی، می‌بینیم که واکنش و رفتار آمریکایی‌ها، به ظاهر، درقبال جوامع مسلمان بهبود یافته است.
اگرچه، بسیاری هنوز هم آنچه که یک دهه پیش اتفاق افتاد را به خاطر دارند و نمی‌توانند آن وقایع را فراموش کنند. گرایشی هم در میان جمعیت‌های مسلمان به چشم می‌خورد که اعمال تروریستی و خشونت را فعالانه، و بیش از پیش، تقبیح می‌کنند.

ماری جویس:

قطعاً به ضرر همه تمام شده است. من فکر می کنم مردم به یازده سپتامبر به عنوان نقطه سقوط آمریکا از جایگاه یک ابرقدرت نگاه خواهند کرد. تحقیر فضاحت بار و هزینه بسیار بالای جنگ های عراق و افغانستان، که در نتیجه مستقیم این حملات روی داد، تصویر قدرت نظامی پیشین آمریکا را تضعیف کرد و هزینه سرسام آور این دو جنگ از دلایل عمده کشاندن آمریکا به وضعیت کنونی اقتصادی و مقروض شدن کشور بوده است – شرایطی که هم اکنون گرفتار آن هستیم.
علاوه بر همه این ها، ترس از تروریسم آمریکا را واداشته است که از حاکمان مستبد در خاورمیانه و جنوب آسیا حمایت مالی کند.
در حقیقت، به رغم پشتیبانی ظاهری بوش از دموکراتیزه کردن کشورها در سطح بین‌المللی، در عمل، هراس آمریکا از تروریسم به کاهش سطح دموکراسی در دیگر کشورها انجامیده است.
هدف بن‌لادن انحطاط آمریکا بود و، ما با واکنش بلاهت آمیزی که نشان دادیم، شاید آنچه او درپی آن بود را دودستی به وی تقدیم کرده باشیم.

سولانا لارسن:

من به هزاران انسانی فکر می‌کنم که خانه‌شان ویران شد، نه فقط در نیویورک بلکه در اثر جنگ‌ها، شکنجه‌ها و بازداشت‌های بی‌شمار در دیگر نقاط جهان.
من به بدگمانی و رودررویی فزاینده بین غرب و اسلام فکر می‌کنم که البته، ناگفته پیامدهای منفی این رویداد بر همه آشکار است. اما اگر بخواهم مثبت‌تر فکر کنم، می‌گویم ۱۱ سپتامبر سریع‌تر از «پدیده جهانی شدن» یا «اینترنت» به تنهایی، بیش از پیش ما را به هم نزدیک ساخت.
ما درباره همدیگر بیشتر می‌دانیم، و در نتیجه بعضی از ما بیشتر به بقیه اهمیت می‌دهیم. حقیقتی که فرصت‌های بیشتری را فراهم می‌کند و امید به آینده‌ای بهتر را نیز برای‌مان به ارمغان می‌آورد.