از درخواست برای لغو حکم پناهی و رسول‌اف تا پادکست فرهنگی رادیو فردا

  • امير مصدق کاتوزيان
حکم حبس جعفر پناهی و محمد رسول‌اف، دو سینماگر ایرانی را ملغی کنید! خواست ۲۱ هزار سینماگر، هنرمند و شهروند جهان.

شان پن، سوزان سراندون، شهره آغداشلو، محسن مخلملباف و گوگوش، سینماگران و هنرمندان شاخص غیرایرانی و ایرانی، تنها پنج نفر از بیش از ۲۱ هزار تنی هستند که نامشان در میان امضاکنندگان طوماری است که روز چهارشنبه پس از اندکی مقاومت یک دیپلمات ایرانی مقیم نیویورک، تحویل نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در این شهر شد. طوماری که سازمان دهنده گرفتن امضاهایش عفو بین الملل است.

هنگام تحویل این طومار به نمایندگی ایران، هیئتی شامل پال هگیس، سینماگر کانادایی برنده اسکار، نازنین بنیادی، هنرپیشه ایرانی‌تبار مقیم آمریکا و مازیار بهاری، روزنامه‌نگاری که درست در پی انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ در اوین چند ماهی زندانی شد هم حضور داشتند.

همزمان خیابانی هم در نیویورک به گونه‌ای نمادین میدان آزادی نام گذاشته شد. با این یادآوری که تلاش جعفر پناهی و محمد رسول‌اف برای ساختن فیلمی درباره پیآمدهای انتخابات ۲۲ خرداد منجر به بازداشت و صدور حکم حبس شش ساله برای آنان شد و در ارتباط با جعفر پناهی علاوه بر این محرومیت ۲۰ ساله از خروج از کشور و ساختن فیلم و اقدام به هرگونه خلاقیت هنری.

رکسانا صابری، خبرنگار ایرانی‌تبار که برای مدتی پیش از انتخابات ۲۲ خرداد زندانی شد، آذر نفیسی، نویسنده کتاب لولیتاخوانی در تهران و حمید دباشی استاد خاورمیانه شناسی و ایران شناسی و ادبیات تطبیقی دانشگاه کلمبیای نیویورک هم از امضا کنندگان طومار یاد شده بودند.

حمید دباشی میهمان این هفته پیک فرهنگ است تا درباره این اقدام مشترک بگوید.

آقای دباشی، مقدمات این اقدام مشترک در نیویورک برای بردن پرونده جعفر پناهی به سازمان ملل متحد در مسیر خواست آزاد شدن او کی و چگونه آغاز شد؟

این مقدمه برمی گردد به همان زمانی که این حکم ناعادلانه در مورد آقای پناهی صادر شد و علاوه بر حکم زندان ایشان، حکم ممنوعیت ایشان از ساختن فیلم که یک ضایعه فرهنگی نه فقط برای ایران بلکه جهان سینما است صورت گرفت.

از همان موقع از دو جناح، یکی جناح سازمان عفو بین الملل و طبیعتا یک جناح دیگر که سینماگران و منتقدان، هنرپیشه ها و کارگردانان باشد صورت گرفت. ریشه عمیق تر این هم بر می‌گردد به حتی قبل تر که یک سازمان به اسم «در جستجوی زمینه مشترک» سعی می کرد بین فیلمسازان ایران و فیلمسازان آمریکا یک راه دومی را برای گفت و گو بین دو ملت شروع کند. زمانی که دشمنی بین ایران و آمریکا به مرحله خطرناکی رسیده بود.

به هر حال بعد از صدور این حکم هم سازمان عفو بین الملل و هم طرفداران سینمای پناهی در سینمای آمریکا اینها فکر می کردند یک کاری بکنند و شروع کردند به نوشتن اعلامیه ای و جمع آوری یک سری امضا که این خبری را که اخیرا شنیدید درواقع مرحله نهایی این اقدام است که دارند به سازمان ملل می برند که یک خیابان را در آن حوالی به اسم میدان آزادی نامگذاری کنند.

بر اثر این اقدام چه نتیجه ای ممکن است حاصل شود با توجه به سابقه امر و اقدام‌های مشابه قبلی؟

چیزی که مهم است این است که کسانی مثل آقای جعفر پناهی یا رسول‌اف جزو ذخایر ملی یک مملکتی هستند که به جامعه جهانی هنر متعلق‌اند، اینها تنها نیستند و مهم‌ترین نتیجه‌ای که این به دست می‌دهد این است که زعمای امور در جمهوری اسلامی متوجه شوند، به خصوص وزارت خارجه جمهوری اسلامی که با این نوع اخبار به هر حال تماس مستقیم تری دارد، که خوشبختانه دیگر مثل سال‌ها و دهه‌های اول جمهوری اسلامی این زعمای امور فعال مایشاء نیستند که هر کاری می خواهند بکنند، مردم دنیا هم انگار نه انگار کنند.

حالا چه موقعی شود که به مرگ نابهنگام خانم هاله سحابی باشد چه باشد به مرگ شرافتمندانه ناصر حجازی باشد، چه موقعی مربوط به یک فیلمساز برجسته ای مثل آقای جعفر پناهی. این اسم سمبولیک که روی خیابان نیویورک بگذارند میدان آزادی، اهمیت جعفر پناهی، این را جلوی انظار جهانی بردن به یک جایی مثل سازمان ملل که دیگر جزو ابواب جمعی آمریکا و اروپا و نظام غرب و امپریالیزم جهانی و این حرفها نیست. بلکه یک سازمان مستقل است که خود جمهوری اسلامی هم جزو آن سازمان هست.

آقای جعفر پناهی الان مثل دیگر هنرپیشه ها و هنرمندان و متفکران ایرانی نماینده یک سری فرهنگ اند. نماینده جامعه ای اند که جمهوری اسلامی باید بداند که جامعه جهانی متوجه شان است و بعد گرفتن و زندانی کردن یک عده ای را در ایران منجر به خفه کردن کل جهان نیست و مهم ترین جنبه این حرکت به نظر من این است.

*****

یکشنبه شب در اقدامی بی‌سابقه بزرگترین نقاشی دیواری کشور را آستان قدس رضوی پاک کرد. این گفته سخنگوی شهرداری مشهد است. بامداد دوشنبه گذشته مشهدی ها از خواب برخاستند و دیدند که نزدیک به پنج هزار متر مربع نقاشی دیواری حاکی داستان‌های شاهنامه که چند ماهی بود دیوارهای پیرامونی میدان فردوسی این شهر را آراسته بود شبانه با رنگ سفید پاک شده است.

نقاشی‌هایی که یک سال صرف کشیدن آنها شده بود و پاک کردنش ندا رئوفیان، سرگروه تیم دیوارنگاران و همکارانش را در شگفتی و ناباوری فرو برد. همزمان آستان قدس رضوی می‌گوید این اقدام با اطلاع شهرداری مشهد انجام شده است.

محمدصادق جوادی‌حصار، روزنامه‌نگار در مشهد میهمان پیک فرهنگ این هفته است تا جزییات ماجرا را روشن تر کند.

آقای جوادی حصار، دلایل پاک کردن دیوارهای اطراف میدان فردوسی مشهد از نقاشی‌هایی که مربوط به شاهنامه است، مشخص شد؟

دلیل مشخصی تا الان ارائه نشده. جز این که آن چه بر دیوارها نقش بسته حکایت از این دارد که اداره موقوفات آستان قدس رضوی اینجا را ملک خودش می داند و به گمان من در جدال با یک ذهنیت که ممکن است این عکسها و نقش‌هایی که در میدان فردوسی نقش بسته از شاهنامه زمینه‌ساز یک تملک بشود دال بر این که سازمان میراث فرهنگی بیاید روی آنها انگشت بگذارد که اینها جزو آثار فرهنگی است و نباید از بین بروند و این مثلا با توافق در اختیار سازمان میراث فرهنگی قرار بگیرد و امثال اینها... اقدام به محو صورت مسئله کردند.

اگرچه طراحی و نقاشی روی دیوارهای شهر از جمله دیوارهایی که متعلق به آستان قدس بوده طی یک توافق بین شهرداری و آستان قدس انجام شده برای زیباسازی شهر. طرحهای حجمی یا گرافیگی در نقاط مختلف شهر وجود داشته و اینجا چون منطقه خاص بوده، ابتدای بولوار توس بوده که از بلوار فردوسی نشئت می‌گیرد و به آرامگاه فردوسی منتهی می شود، و چون نام فرودسی در این میدان حک است و مجسمه فردوسی در وسط این میدان هست، تصمیم گرفته بودند اطراف این میدان را، البته با توجه به دیوارهای مناسب و سیمانی که آستان قدس دور میدان گذاشته، با نگاره هایی از مفاهیم شاهنامه نگارگری و نقاشی کنند که چیز زیبایی هم شده بود.

یک سال و خورده‌ای هم یک گروهی وقت گذاشته بودند و کار کرده بودند و چیز از جهات مختلف زیبایی بود. تقریبا سه ضلع اصلی میدان در اختیار آستان قدس است.

هزینه این بیش از پنج هزار متر مربع نگاره مربوط به شاهنامه فردوسی چقدر بوده؟

بعضی‌ها گفتند ۴۵۰ میلیون تومان و بعضی جاها در نوشته‌هایشان دیدم گفتند ۴۵ میلیون تومان. حالا دیگر نمی دانم این شیوه است که مثلا یک جا بگویند ۴۵۰ میلیون تومان و یک جا بگویند ۴۵ میلیون تومان که مثلا هیچکدامشان هم قابل اثبات نباشد.

بعید می‌دانم با توجه به هزینه های متفاوتی که شهرداری می کند و برای جاهای کمتر از این و طرح های کوچک تر از این پولهای سنگینی پرداخت می‌کند، بعید می‌دانم ۴۵ میلیون تومان بوده باشد.

پس الان اختلاف نظر بین شهرداری و آستان قدس است؟

عملاً شهرداری مدعی است که ما اصلا اطلاع نداریم. یک باره صبح بلند شدیم دیدیم این آثار فرهنگی از بین رفته. اگرچه با توافق آستان قدس این اتفاق افتاده بوده قبلا. یعنی بدون توافق نمی توانستند روی این دیوارها نقاشی بکشند.

ولی محو این آثار بدون توافق بوده. یک مرتبه آستانه تصمیم گرفته که پاک کند. اگرچه مدعی اند که به معاونت فرهنگی تان گفته ایم که ما می خواهیم این کار را بکنیم.

واکنش افکار عمومی چطور بوده به اینها؟

جز تأسف و حسرت چیز دیگری نیست. اگرچه مردم می دانند که این دعوا را پیگیری کردن و اگرچه کار نهاد فرهنگی شهرداری و آستان قدس است، ره به جایی نخواهد برد.

حتی بنیاد فردوسی هم که یک گروه از اساتید دانشگاه و علاقمندان به فردوسی تاسیس کرده اند و بخش خصوصی هم هست و آن بنیاد هم پیگیری خاصی من ندیدم کرده باشد. چون احتمالاً آنها هم به همین نتیجه رسیده‌اند که این ماجرا تمام شده و دیگر کش دادنش فایده ندارد. آثار از بین رفته دیگر.

در مشهد تعدادی که با این اقدام موافق اند، چقدراست؟

من خیلی بعید می دانم که کسی موافق باشد اینها را پاک کنند. اگرچه با اینکه این نگاره ها روی دیوار مفاهیم داستانی شاهنامه را تداعی کند و زنده کند، موافقان خیلی زیادند.

اصلاً این تحولی که در میدان فردوسی اتفاق داشت می‌افتاد با این حرکت فرهنگی و امثال این جور حرکت ها در سطح شهر، خیلی چهره آن میدان را داشت عوض می کرد. ده سال پانزده سال قبل میدان فردوسی مشهد پاتوق ساقی های مواد مخدر بود. الان تقریبا پاک شده بود، چهره فرهنگی به خودش گرفته بود. این بخش شهر.

حالا ما باید دلایل مجموعه آستان قدس را هم بشنویم ببینیم به چه دلیلی. کدام نگرانی آنها را وادار کرده به این که آنها بیایند چنین کاری کنند. اگرچه در مجموعه آستان قدس حرکت های فرهنگی یکی از کارهای بنیادی و زیربنایی شان است. شاهنامه فردوسی را خود آستان قدس چند بار چاپ کرده.

من خودم حدسم این است که دعواهای فیمابین دولت و به ویژه سازمان میراث فرهنگی و بحث های حاشیه ای دولت با یک بخش هایی از حاکمیت و نهادهای نیمه دولتی مثل آستان قدس، شاید این دغدغه را در مدیران این بخش ایجاد کرده باشد که وجود این عکس ها می تواند مبنای یک ادعای موهوم باشد که برای بخشی از نهادهای دولتی که فردا به تبع آن اختیارات یا بخشی از اختیارات آستان قدس را در این حوزه کم کنند.

*

اینک می‌رویم به سراغ گشت دانشگاهی پروانه پورشریعتی، استادیار رشته تاریخ در بخش زبان‌ها و فرهنگ‌های خاور نزدیک دانشگاه دولتی اوهایو و نویسنده کتاب افول و سقوط امپراتوری ساسانی که قبلاً آن را در پیک فرهنگ معرفی کردیم.

خانم پورشریعتی، گشت دانشگاهی شما نیمه دوم فروردین، نیمه اول آوریل با گفتارتان درباره سکونت یهودیان ایرانی در حوالی آنچه بعداً جاده ابریشم نام گرفت، آغاز شد. با این گفتار می‌خواستید مخاطب‌تان را متوجه چه نکات مهمی بکنید؟

پروانه پورشریعتی: مسئله اول که می‌خواستم یک کمی تأکید کنم راجع به آن در این بخش این بود که یک اصل اصولی را اگر ما بپذیریم و آن این که سکونت اقوام یهودی ایرانی ما در طول جاده ابریشم بوده، یعنی در طول آن شاهراهی که ما به آن می گوییم شاهراه خراسان. در قرون وسطی به آن می گفتیم شاهراه خراسان.

و اگر متوجه الگوی سکونت اقوام یهودی مان در ایران بشویم آن وقت می توانیم در مورد تاریخ یهودیان ایرانی از دوره پیروز ساسانی به بعد تا حمله اعراب یک نتیجه‌گیری‌هایی کنیم که قبل از این مقدور نبود برایمان.

مثلاً چه نتیجه‌گیری اگر رئوس کلی‌اش را بخواهید بگویید خیلی مختصر؟

مثلاً یکی از تئوری‌هایی که داده شده این است که از دوره پیروز به بعد اقوام یهودی ایرانی ما تحت فشار قرار گرفتند در تاریخ ساسانی. به این معنی که فرض بفرمایید کنیسه هایشان بسته شد، مدارس شان بسته شد. فشارهای مالی برشان وارد شد و غیره و غیره.

اگر این الگو را در نظر بگیرید و این مساله را که عرض می کنم مسئله سکونت اقوام یهودی ایرانی در مناطقی که مناطق اشکانی است، مناطق پَهلَو است، در نظر بگیرید می بینید که در هر مقطع از تاریخ ساسانیان، وقتی که ساسانیان روی خانواده های بزرگ اشکانی فشار می آوردند، تا به آنجایی که منجر به قیام آنها می شد، از جمله بهرام چوبین و غیره، اینها مقاطعی است که اقوام یهودی ما هم زیر فشار قرار می گیرند. تا می‌رسد به دوره حمله اعراب که یهودیان ایرانی در حمله اعراب این رل قابل تاملی داشتند.

بیست و چهارم اردیبهشت (14 می) هم که به دانشگاه آکسفورد رفتید در همین باره صحبت کردید، اما در سوئَز، مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن به نقش خانواده‌های اشکانی‌تبار و پَهلَو در گردآوری شاهنامه فردوسی و شاهنامه ابومنصوری پرداختید. چه ویژگی به این خانواده های خاص که گفتید زیر فشار هم بودند، این امکان را می‌داده و به دیگران نمی‌داده یا کمتر می‌داده که در گردآوری شاهنامه سهم بسزایی داشته باشند؟

یک مسئله که باید در نظر داشته باشیم این است که وقتی که صحبت از حمله اعراب می شود، صحبت از حمله اعراب به تمام مناطق ایران نمی توانیم بکنیم. به ویژه آن بحث که من در کتابم ارائه داده ام، این بود که در مناطق پَهلَو که از خراسان بزرگ شروع می شود و تقریبا تا آذربایجان این امتداد پیدا می کند، حمله اعراب این مناطق را نسبتا دستخورده به جا می گذارد.

در نتیجه در عرض دو قرن اول بعد از حمله اعراب، مناطق خراسان تقریبا یک حالت بکری از لحاظ اجتماعی پیدا می کنند. و چون این ساختارهای اجتماعی و ساختارهای منطقه ای ما طوری بوده که خانواده های بزرگ مخصوصا خانواده های شاهنشاهی اقلیمی بزرگی که در این مناطق بودند، نه تنها تاریخ خودشان را به یاد می آوردند، بلکه می توانستند در اشاعه این فرهنگ و تاریخ فعالیت کنند.

یکی از مسایلی که شما در شاهنامه نگاری، در شاهنامه فرودسی اگر نگاه کنید، خیلی خوب متوجه می شوید، این است که اصلا رسوم و آداب اشکانیان در لابلای این شاهنامه ما ادغام شده و جا گرفته و این همیشه جای سوال بود، برای محققان شاهنامه که چرا چنین چیزی است.

حالا شما قرن دهم میلادی را در نظر بگیرید، نهم میلادی را در نظر بگیرید، این را هم در نظر بگیرید که طی دو سه سده ای که از حمله اعراب می گذشته، در این مناطق پهلو اسلام گرایی و عرب گرایی خیلی کمتر از مناطق دیگر بوده، می بینید که در قرن نهم میلادی، دهم میلادی موقعی که ابوریحان بیرونی کتابش را می نویسد، این صحبت از شجره‌نامه اشکانی است.

در نتیجه شما نگاه کنید می بینید که در شاهنامه ابومنصوری، ابومنصور عبدالرزاق، و معمری که شاهنامه را گردآوری می کنند، شجره خودشان را به کنارنگیان می رسانند و کنارنگیان ما به طور یقین می دانیم که از خانواده‌های اشکانی بودند.

نه تنها اینها بلکه افرادی را که جمع آوری می کنند که بیایند و گردآوری شاهنامه را تکمیل می کند این جریان، اینها هم از مناطق اشکانی و از مناطق پَهلَو می آمدند. صحبت دراز است ولی مختصر کلام این که از منطقه پَهلَو یا فهلو آمدند. به زبان یا لهجه فهلوی یا پهلوی صحبت کردند و پهلو بودند و فهلو بودند.

نه تنها در سراسر شاهنامه این مطرح است بلکه در متون کلاسیک عربی هم که ما داریم از جمله ابن ندیم که از ابن فقیه صحبت می کند و غیره، این ویژگی های منطقه پهلو و فرهنگ پهلو در آن مقطع زمانی برای ایرانی ها خیلی مشخص و بارز بوده.

روز جمعه و شنبه ۲۰ و ۲۱ خرداد (۱۰ و ۱۱ ژوئن) هم کنفرانس بازتاب امر قدسی در مذاهب یونانی و رومی در دانشگاه آتن. گفتار روز جمعه شما درباره آئین مهرپرستی، عیاری و سمک عیار چه نکته جدیدی را ارائه می داد؟

یکی از مسائلی که در شناخت میتر یا میترا در مهرپرستی رومی مطرح است، این است که با وجود این که آثار باستان شناسی بسیار زیادی داریم از معابد میترایی، در طول مناطقی که در آن موقع امپراتوری روم را تشکیل می دادند، با وجود این که آثار باستان شناسی خیلی قوی است، یک مسئله‌ای که در آن کمبود داریم این است که ما متن ادبی یا تاریخی نداریم که بتوانیم از روی آن بفمیم اصولا پرستش مهر در امپراتوری روم که یک حالت رمزآمیز داشته و به دو دلیل یک همین که خدمتتان عرض کردم، متن نداریم از این که مهرپرست ها در معابدشان چه کار می کردند و دوم این که تمام این مهرپرستی یک حالت رمزآمیز هم درش ادغام بوده، رموز مهرپرستی درش هست... اینها واقعا نمی توانیم بشناسیم که مهرپرستی در امپراتوری روم به چه صورت بوده.

حالا ما می آییم و صحبت می کنیم که همانطور که برای اولین بار روحش شاد آقای ناتل خانلری به این بحث اشاره کرده بودند، متن سمک عیار دقیقا همان متنی را به ما ارائه می دهد که با وجود این که حالت حماسی دارد و در نتیجه لایه‌های تاریخی درش هست، یک تصویر بسیار بسیار دقیق‌تری از آنچه که ما از این معابد مهری رومی می توانیم بگیریم و از مهرپرستی در ایران به ما می‌دهد.

اگر ما مقایسه کنیم نکاتی را که از مهرپرستی رومی می‌دانیم با معیارهای عیاری که در سمک عیار تصویرش برای ما رسم شده می‌بینیم که چه شباهت های زیادی بین این دو الگوی مهرپرستی هست و در نتیجه یک بحثی که همیشه راجع به آن بحث بوده و این که آیا مهرپرستی ایرانی بوده یا نه که روی مهرپرستی رومی تاثیر گذاشته خوب این ما را به واقعیت امر نزدیکتر می کند متن سمک. و می توانیم بسیاری از دقایقی را که هنوز برای ما ناشناخته است در مورد مهرپرستی رومی از متن سمک عیار کند و کاو کنیم.

*

از این هفته برنامه «ده دقیقه با فرهنگ و هنر» بر روی وب سایت رادیو فردا جای گرفت. دنیس آژیری، مجری این برنامه ما را با این پادکست هفتگی آشناتر می کند.

خانم آژیری، اولین برنامه ده دقیقه با فرهنگ و هنر برای وب سایت رادیو فردا که از طریق پادکست است تولید شد. یک توضیح در مورد این که این بخش هایی را که این دفعه انتخاب کرده بودید چطوری بود و کلا شکل و شمایل برنامه چه خواهد بود؟

دنیس آژیری: این برنامه را من درست می کنم ولی ایده اش فقط ایده من نبود. همه مان در وب سایت اکثرمان داشتیم فکر می کردیم مدتها که یک برنامه فرهنگی داشته باشیم ولی برای شکل و شمایلش به توافق نمی رسیدیم. برای این هفته خوش شانس بودیم که اتفاقهایی که در این هفته افتاد همه در مورد کسانی بود که برای خیلی ها در ایران هیجان انگیزاند.

مثل باب دیلن، لئونارد کوهن و فرانک سیناترا... ما این جوری فکر کردیم که بهتر است هر هفته مهمترین خبرهایی که حالا شخصی است ولی خوب بالاخره وقتی برای خیلی از ما مهم باشد، معمولا شاید برای خیلی ها هم در ایران مهم باشد و مسایلی که نه فقط موسیقی باشد و نه فقط کتاب باشد که حوصله مردم سر نرود و مسایلی باشد که یک وجه جدیدی را برای مردم توضیح بدهد که هی تکرار مکررات نباشد.

در قسمتی که مربوط به باب دیلن بود از موسیقی اش استفاده شده بود و آن قسمتی که مربوط به فرانک سیناترا بود از موسیقی اش استفاده شده بود. یک جای دیگر از صدای فیلم استفاده شده بود. برنامه چون حالت صوتی دارد، آیا عناصر دیگری هم می خواهید استفاده کنید یا محدود است به همین؟

اصولا اگر هر چیزی بخواهیم استفاده کنیم معمولا صدا است. برای فیلم و موسیقی راحت است چون آدم می تواند صدا را از هر جا از اینترنت پیدا کند. برای کتاب خیلی داشتیم فکر می کردیم که چه کار می توانیم بکنیم که پیشنهادهای جالبی دادند که حالا یک بخش کوچکی از آن کتاب را بخوانیم یا توضیحی بدهیم یا اگر فرصت شود مصاحبه آن فرد را که انجام داده بخشی اش را پخش کنیم و ترجمه کنیم.

ولی خوب بالاخره برای کتاب یک کمی سخت تر است. چون من اگر بخواهم حرف بزنم خیلی یکنواخت می شود. برای همین داریم هنوز فکر می کنیم که چه کار کنیم که آن بخش اش یک کمی حوصله سربر نباشد.

گاهی وقتها مصاحبه می کنید با کسانی اگر فرصت پیش بیاید؟

هنوز اصلاً به این فکر نکردیم. چون ده دقیقه خیلی کوتاه است. نمی دانم. یک ذره بگذرد تا ببینیم چه کار می توانیم بکنیم.

این برنامه را چه روزهایی کاربران وب سایت می توانند دسترسی داشته باشند؟

هر چهارشنبه می آید روی صفحه و بعد از آن هر وقت که مطالب عوض می شود می رود توی بایگانی.