موضوع کشف یک توطئه ترور در واشینگتن، بار دیگر دو نام بیش از هر زمان دیگر در رسانهها طنینانداز کرده است؛ ایران و عربستان سعودی. در روزهایی که از اعلام کشف این توطئه توسط مقامهای دولتی آمریکا و انتساب آن به ایران میگذرد، رسانههای بینالمللی به گمانهزنی در مورد انتساب این توطئه به ایران و پیامدهای چنین اتهامی پرداختهاند.
در این میان وب سایت دیلیبیست، در یادداشتی به قام اندرو اسکات کوپر، از زاویه متفاوتی از این موضوع پرداخته است: جنگ نفت میان ایران و عربستان
یادداشتی که برگردان آن را در زیر میخوانید:
در این میان وب سایت دیلیبیست، در یادداشتی به قام اندرو اسکات کوپر، از زاویه متفاوتی از این موضوع پرداخته است: جنگ نفت میان ایران و عربستان
یادداشتی که برگردان آن را در زیر میخوانید:
«آنچه از آن به عنوان توطئه ایران برای ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن نام برده میشود آنچنان رسانههای جهان را به خود مشغول کرده که در این میان حقیقتی عمیقتر پنهان شده است.
طی چند دهه گذشته ایران و عربستان سرگرم جنگی فرسایشی از گونهای دیگر هستند که در آن از مواد منفجره خبری نیست: این جنگ را میتوان جنگ اقتصاد نامید. هر دو رژیم به خوبی آگاهند که گرچه گلولهها میتوانند کاری باشند و طرف را از میان بردارند، اما کسی را ورشکست نخواهد کرد. مگر آنکه ناگهان بهای نفت سقوط کند.
شکگرایان که نسبت به نیروی نفت به عنوان جنگ افزار تردید نشان میدهند و تصور نمیکنند که از نفت میتوان برای تضعیف و درهم کوبیدن اقتصاد یک کشور سود جست، بد نیست به سخنان یکی از اعضای برجسته خاندان سلطنتی سعودی توجه کنند.
ترکی الفیصل، رئیس پیشین اطلاعات عربستان سعودی و سفیر پیشین این کشور در آمریکا به صراحت لهجه شهرت دارد. سه ماه و نیم پیش وی در جمع برگزیدهای از افسران ناتو در یک پایگاه نیروی هوایی بریتانیا شرکت کرد و سخنان تهدید آمیزی علیه ایران گفت.
خاندان سلطنتی سعودی سال گذشته در پی خیزشهای بهار عربی و به ویژه با سقوط یاران و متحدان قدیمی خود در مصر و تونس به خود لرزیدند. سعودیها همسایه خود ایران را سرزنش میکنند زیرا به باور آنها ایران تلاش دارد با نقشههای شوم خود رژیمهای پادشاهی سنی و محافظهکار منطقه را جدا و تضعیف کند تا نهایتاً اسباب سقوط آنها را فراهم سازد.
ترکی الفیصل در سخنان خود روشن ساخت که پس از گذشت شش ماه که طی آن کشورش در موضع دفاعی ایستاده بود، سعودیها اینک آمادهاند تا از حقوق خود دفاع کنند. خاندان سلطنتی بر آن است که دست به جنگ افزاری نیرومند ببرد: یعنی انبار عظیم منابع نفت کشور سعودی.
جمهوری اسلامی ایران ضمن ریشخند کردن شاهزاده ترکی گفت وی واقعبینی را از دست داده است و او را «ببر کاغذی» خواند که گرچه «چنگالهای پولادین» دارد اما بقایش در گرو تواناییاش برای عملی کردن بهای بالای نفت است تا «بتواند کشور را به حداقل سطحی از توسعه اقتصادی بکشاند که مردم فقط راضی و خاموش باشند.»
مفهوم این سخن آن است که اتکای ایران به تک درآمد نفت یک ساختار سیاسی متصلب به وجود آورده است و رژیم تهران را در برابر خرابکاریهای احتمالی آسیبپذیر کرده است. شاهزاده ترکی افزود سعودیها آمادهاند تا به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت در جهان بازوی نیرومند خود را برای «درهم فشردن» اقتصاد ایران به کار اندازند.
آنها ظاهراً این کار را با بازکردن شیرهای نفت به روی مصرفکنندگان و اشباع کردن بازار با نفت ارزان انجام خواهند داد که به تبع آن حاکمان ایران را از دستیابی به میلیاردها دلار درآمد دولتی که لازمه ثبات و آرامش اجتماعی در کشور است بازخواهد داشت. این گونه اشباع کردن بازار یک پیکار اقتصادی در سطح گسترده است، معادل فروریختن بمب بر سر دشمن است.
این تهدید ترکی الفیصل یعنی این گونه تسویه حساب با همسایگان و با کنترل بهای نیازمندیها، اقتصاد جهان را گروگان گرفتن، نقشهای شیطانی است که بیشتر به درد یک رمان خیالی میخورد. گرچه این کار تازگی هم ندارد و پیش از این انجام شده است.
۳۵ سال پیش کشورهای عضو اوپک بحث فلجکننده افزایش بهای نفت را در دستور کار خود داشتند. در آن زمان این ایران بود و نه عربستان که بر روند تصمیمگیری این کارتل بزرگ نفوذ داشت و محمدرضا پهلوی، شاه ایران علی رغم خواست دولت پرزیدنت فورد در واشنگتن طرفدار افزایش دورقمی بهای نفت بود.
اسناد محرمانه دولت آمریکا که اخیراً فاش شده نشان میدهد که در تابستان و پاییز سال ۱۹۷۶ در جریان رقابتهای انتخاباتی فوردـ کارتر، مشاوران اقتصادی فورد نگران این بودند که افزایش شدید بهای نفت فروپاشی اقتصاد جهانی را در پی داشته باشد. سه سال پیش از آن شاه طرح «شوک نفتی» را پیریزی کرده بود و پیشبینی میشد که بهای نفت به سطحی برسد که بنیانهای رفاه غرب را در هم بشکند.
کشورهای جنوب اروپا برای پرداخت صورت حسابهای نفتی خود ناگزیر دست به دامن وامدهندگان خصوصی و بانکهای وال استریت از جمله بانک آمریکا، سیتی بانک، چیس منهتن و مورگان شدند. بانکها در مدتی کوتاه به قدری وام داده بودند که با پایان سال ۱۹۷۶ بیم به خطر افتادن سرمایههایشان میرفت و حتی برخی کشورهای اروپایی در آستانه ورشکستگی بودند. هراس آلن گرین اسپن و دیگر اعضای دولت فورد این بود پرتغال، ایتالیا و اسپانیا از بازپرداخت بدهیهایشان ناتوان بمانند و دمل چرک خرابی وضع مالیشان سر باز کند.
هنگامی که شاه با لغو افزایش بهای نفت در پایان آن سال که توسط اوپک پیشنهاد شده بود مخالفت کرد، اقتصاد ایران وضعیت شکنندهای داشت و نیاز مبرمی به درآمدهای بیشتر نفت به منظور پرداخت صورت حسابهای دولت احساس میشد.
در همین زمان کاخ سفید دست به دامن سعودیها شد. سعودیها در ازای مجموعهای از مرحمتهای آمریکا موافقت کردند که رقم افزایش بهای نفت پیشنهادی شاه و دیگر اعضای اوپک را پایین بیاورند و سیل نفت ارزان قیمت را راهی بازار کنند. این راهکار سرانجام به تصاحب دشمنانه کارتل و پیامدهای زیانباری برای اقتصاد تضعیف شده ایران انجامید.
سعودیها در عین حال که از توان ارتش ایران و جاهطلبیهای هستهای آن هراس داشتند، میخواستند به شاه درسی بدهند. اما دستاورد سعودی بیش از آن بود که برایش چانه میزد. کاهش ناگهانی درآمد نفت برای ایران در سال ۱۹۷۷ اقتصاد این کشور را بیثبات ساخت و با بحران مالی پشت سر آن بنیادهای سیاسی رژیم پهلوی را با افزایش ناخشنودی همگانی علیه شاه فروریخت.
شاه همزمان با کاهش ۳۸ درصدی تولید در مدتی نزدیک به ۹ ماه که معادل دو میلیون بشکه در روز میشد زبان به شکوه گشود که ما ورشکست شدیم. انگیزههای انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران پیچیده است و نمیتوان آن را در سایه تئوری سادهانگارانه توطئه و یا یکی دو دلیلی که سبب آن شد خلاصه کرد.
با این همه باید اذعان داشت که کودتای نفتی سعودیها علیه شاه یکی از عوامل مؤثر در فروریزی محبوبیت سلسله پهلوی بود و الگویی فراهم کرد برای تهدیدها و مانوورهای امروز.
سعودیها چیزی را دریافتهاند که ما در غرب از فهم آن ناتوانیم. آن هم این است که نفت هم جنگافزار است هم وسیله آسایش. برای سعودیها نفت مولد ثروت است و اسباب توسعه اقتصادی که در عین حال قدرت خانواده سلطنتی نیز به آن وابسته است. نفت از سوی دیگر وسیله دفاع ملی آنها، جنگافزاری تهدیدکننده و سرانجام کلید امنیت و بقای آنها است.
آژانس بینالمللی انرژی در اوت ۲۰۱۱ گزارش داد که سعودیها بیشترین مقدار نفت را در طول سی سال گذشته استخراج کردهاند. رقمی نزدیک به ۹.۸ میلیون بشکه در روز. تولید نفت در این کشور در ماه سپتامبر به دلیل کاهش نیازهای صنعتی اندکی افت پیدا کرد و به رقم ۹.۵۹ میلیون بشکه در روز رسید.
پرسش این است که سعودیها چه میخواهند؟ آیا آنها به افزایش تولید نفت ادامه خواهند داد؟ توطئه ترور سفیر این کشور چه تأثیری بر اقدام بعدی آنها خواهد گذاشت؟ کمی دقیقتر بپرسیم: آیا محمود احمدینژاد درسی از تاریخ گرفته است، یا اینکه همان سرنوشت شاه را که به سقوطش کمک کرده بود در پیش رو خواهد داشت؟»
طی چند دهه گذشته ایران و عربستان سرگرم جنگی فرسایشی از گونهای دیگر هستند که در آن از مواد منفجره خبری نیست: این جنگ را میتوان جنگ اقتصاد نامید. هر دو رژیم به خوبی آگاهند که گرچه گلولهها میتوانند کاری باشند و طرف را از میان بردارند، اما کسی را ورشکست نخواهد کرد. مگر آنکه ناگهان بهای نفت سقوط کند.
شکگرایان که نسبت به نیروی نفت به عنوان جنگ افزار تردید نشان میدهند و تصور نمیکنند که از نفت میتوان برای تضعیف و درهم کوبیدن اقتصاد یک کشور سود جست، بد نیست به سخنان یکی از اعضای برجسته خاندان سلطنتی سعودی توجه کنند.
ترکی الفیصل، رئیس پیشین اطلاعات عربستان سعودی و سفیر پیشین این کشور در آمریکا به صراحت لهجه شهرت دارد. سه ماه و نیم پیش وی در جمع برگزیدهای از افسران ناتو در یک پایگاه نیروی هوایی بریتانیا شرکت کرد و سخنان تهدید آمیزی علیه ایران گفت.
خاندان سلطنتی سعودی سال گذشته در پی خیزشهای بهار عربی و به ویژه با سقوط یاران و متحدان قدیمی خود در مصر و تونس به خود لرزیدند. سعودیها همسایه خود ایران را سرزنش میکنند زیرا به باور آنها ایران تلاش دارد با نقشههای شوم خود رژیمهای پادشاهی سنی و محافظهکار منطقه را جدا و تضعیف کند تا نهایتاً اسباب سقوط آنها را فراهم سازد.
ترکی الفیصل در سخنان خود روشن ساخت که پس از گذشت شش ماه که طی آن کشورش در موضع دفاعی ایستاده بود، سعودیها اینک آمادهاند تا از حقوق خود دفاع کنند. خاندان سلطنتی بر آن است که دست به جنگ افزاری نیرومند ببرد: یعنی انبار عظیم منابع نفت کشور سعودی.
جمهوری اسلامی ایران ضمن ریشخند کردن شاهزاده ترکی گفت وی واقعبینی را از دست داده است و او را «ببر کاغذی» خواند که گرچه «چنگالهای پولادین» دارد اما بقایش در گرو تواناییاش برای عملی کردن بهای بالای نفت است تا «بتواند کشور را به حداقل سطحی از توسعه اقتصادی بکشاند که مردم فقط راضی و خاموش باشند.»
مفهوم این سخن آن است که اتکای ایران به تک درآمد نفت یک ساختار سیاسی متصلب به وجود آورده است و رژیم تهران را در برابر خرابکاریهای احتمالی آسیبپذیر کرده است. شاهزاده ترکی افزود سعودیها آمادهاند تا به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت در جهان بازوی نیرومند خود را برای «درهم فشردن» اقتصاد ایران به کار اندازند.
آنها ظاهراً این کار را با بازکردن شیرهای نفت به روی مصرفکنندگان و اشباع کردن بازار با نفت ارزان انجام خواهند داد که به تبع آن حاکمان ایران را از دستیابی به میلیاردها دلار درآمد دولتی که لازمه ثبات و آرامش اجتماعی در کشور است بازخواهد داشت. این گونه اشباع کردن بازار یک پیکار اقتصادی در سطح گسترده است، معادل فروریختن بمب بر سر دشمن است.
این تهدید ترکی الفیصل یعنی این گونه تسویه حساب با همسایگان و با کنترل بهای نیازمندیها، اقتصاد جهان را گروگان گرفتن، نقشهای شیطانی است که بیشتر به درد یک رمان خیالی میخورد. گرچه این کار تازگی هم ندارد و پیش از این انجام شده است.
۳۵ سال پیش کشورهای عضو اوپک بحث فلجکننده افزایش بهای نفت را در دستور کار خود داشتند. در آن زمان این ایران بود و نه عربستان که بر روند تصمیمگیری این کارتل بزرگ نفوذ داشت و محمدرضا پهلوی، شاه ایران علی رغم خواست دولت پرزیدنت فورد در واشنگتن طرفدار افزایش دورقمی بهای نفت بود.
اسناد محرمانه دولت آمریکا که اخیراً فاش شده نشان میدهد که در تابستان و پاییز سال ۱۹۷۶ در جریان رقابتهای انتخاباتی فوردـ کارتر، مشاوران اقتصادی فورد نگران این بودند که افزایش شدید بهای نفت فروپاشی اقتصاد جهانی را در پی داشته باشد. سه سال پیش از آن شاه طرح «شوک نفتی» را پیریزی کرده بود و پیشبینی میشد که بهای نفت به سطحی برسد که بنیانهای رفاه غرب را در هم بشکند.
کشورهای جنوب اروپا برای پرداخت صورت حسابهای نفتی خود ناگزیر دست به دامن وامدهندگان خصوصی و بانکهای وال استریت از جمله بانک آمریکا، سیتی بانک، چیس منهتن و مورگان شدند. بانکها در مدتی کوتاه به قدری وام داده بودند که با پایان سال ۱۹۷۶ بیم به خطر افتادن سرمایههایشان میرفت و حتی برخی کشورهای اروپایی در آستانه ورشکستگی بودند. هراس آلن گرین اسپن و دیگر اعضای دولت فورد این بود پرتغال، ایتالیا و اسپانیا از بازپرداخت بدهیهایشان ناتوان بمانند و دمل چرک خرابی وضع مالیشان سر باز کند.
هنگامی که شاه با لغو افزایش بهای نفت در پایان آن سال که توسط اوپک پیشنهاد شده بود مخالفت کرد، اقتصاد ایران وضعیت شکنندهای داشت و نیاز مبرمی به درآمدهای بیشتر نفت به منظور پرداخت صورت حسابهای دولت احساس میشد.
در همین زمان کاخ سفید دست به دامن سعودیها شد. سعودیها در ازای مجموعهای از مرحمتهای آمریکا موافقت کردند که رقم افزایش بهای نفت پیشنهادی شاه و دیگر اعضای اوپک را پایین بیاورند و سیل نفت ارزان قیمت را راهی بازار کنند. این راهکار سرانجام به تصاحب دشمنانه کارتل و پیامدهای زیانباری برای اقتصاد تضعیف شده ایران انجامید.
سعودیها در عین حال که از توان ارتش ایران و جاهطلبیهای هستهای آن هراس داشتند، میخواستند به شاه درسی بدهند. اما دستاورد سعودی بیش از آن بود که برایش چانه میزد. کاهش ناگهانی درآمد نفت برای ایران در سال ۱۹۷۷ اقتصاد این کشور را بیثبات ساخت و با بحران مالی پشت سر آن بنیادهای سیاسی رژیم پهلوی را با افزایش ناخشنودی همگانی علیه شاه فروریخت.
شاه همزمان با کاهش ۳۸ درصدی تولید در مدتی نزدیک به ۹ ماه که معادل دو میلیون بشکه در روز میشد زبان به شکوه گشود که ما ورشکست شدیم. انگیزههای انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران پیچیده است و نمیتوان آن را در سایه تئوری سادهانگارانه توطئه و یا یکی دو دلیلی که سبب آن شد خلاصه کرد.
با این همه باید اذعان داشت که کودتای نفتی سعودیها علیه شاه یکی از عوامل مؤثر در فروریزی محبوبیت سلسله پهلوی بود و الگویی فراهم کرد برای تهدیدها و مانوورهای امروز.
سعودیها چیزی را دریافتهاند که ما در غرب از فهم آن ناتوانیم. آن هم این است که نفت هم جنگافزار است هم وسیله آسایش. برای سعودیها نفت مولد ثروت است و اسباب توسعه اقتصادی که در عین حال قدرت خانواده سلطنتی نیز به آن وابسته است. نفت از سوی دیگر وسیله دفاع ملی آنها، جنگافزاری تهدیدکننده و سرانجام کلید امنیت و بقای آنها است.
آژانس بینالمللی انرژی در اوت ۲۰۱۱ گزارش داد که سعودیها بیشترین مقدار نفت را در طول سی سال گذشته استخراج کردهاند. رقمی نزدیک به ۹.۸ میلیون بشکه در روز. تولید نفت در این کشور در ماه سپتامبر به دلیل کاهش نیازهای صنعتی اندکی افت پیدا کرد و به رقم ۹.۵۹ میلیون بشکه در روز رسید.
پرسش این است که سعودیها چه میخواهند؟ آیا آنها به افزایش تولید نفت ادامه خواهند داد؟ توطئه ترور سفیر این کشور چه تأثیری بر اقدام بعدی آنها خواهد گذاشت؟ کمی دقیقتر بپرسیم: آیا محمود احمدینژاد درسی از تاریخ گرفته است، یا اینکه همان سرنوشت شاه را که به سقوطش کمک کرده بود در پیش رو خواهد داشت؟»