چاپلین به روایت زنان؛ خوشگذران، خشن و حسود

چارلی چاپلین و پولت گدارد که در سال ۱۹۳۶ با او ازدواج کرد. چاپلین سال ۱۹۴۰ از پولت گدارد جدا شد.

می‌توانید باور کنید «ولگردِ» کوچک‌اندام و خجالتی و عاشق‌پیشه سینمای صامت، در زندگی واقعی‌اش مرد زن‌باره‌ای بوده باشد که از آزار و اذیت همسران و معشوقه‌های پرشمارش هیچ ابایی نداشته؟ این تصویری است که زندگینامه تازه چارلی چاپلین به قلم زندگینامه‌نویس مشهور، پیتر آکروید از او در ذهن مخاطبان می‌سازد. برای نگارش این کتاب که اخیرا منتشر شده، آکروید به سراغ شاهدان دست‌ اولی از جمله اعضای خانواده و اطرافیان و زنانِ زندگی چاپلین رفته است تا زندگی خصوصی و عاطفی هنرمندی را به تصویر بکشد که در زمان حیاتش با لاف و گزاف می‌گفت با بیش از دو هزار زن رابطه داشته است.

محبوبیت در میان زنان برای کسی چون چاپلین که در بیست وهشت سالگی‌اش در سال ۱۹۱۷، ستاره‌ای بین‌المللی و حتی پدیده‌ای فرهنگی به شمار می‌آمد شاید چندان عجیب نباشد؛ اما مشکل از اینجا آغاز می‌شد که او علاقه مهارناپذیری به برقراری ارتباط با دختران نوجوان داشت و از سوی دیگر ازدواج را «مانع بروزِ خلاقیت» خود می‌دانست. در نتیجه باردار شدن دختران نوجوانی که او با آنها ارتباط برقرار می‌کرد، بار‌ها به بروز جنجال‌های بزرگ انجامید و هربار چاپلین با به میان آمدن پای مطبوعات و خدشه‌دار شدن اعتبارش، نه تنها تا آستانه خودکشی پیش رفت بلکه وادار به پرداخت مبالغ کلانی نیز شد.

معشوقه‌های پردردسر چارلی

اولین محبوبِ کم‌سن وسال چاپلین، میلدرِد هریس، بازیگر ۱۶ ساله هالیوود بود. میلدردِ نوجوان، اندکی بعد از آغاز رابطه به چارلی خبر داد که باردار است. چاپلین ۲۹ ساله که در آن زمان مشهور‌ترین مرد جهان به شمار می‌آمد و ثروتی کلان داشت، تنها برای پرهیز از بروز رسوایی و جنجال، علیرغم میل باطنی‌اش با میلدرد ازدواج کرد ولی اندکی بعد مشخص شد دختر نوجوان یا در مورد بارداریش اشتباه کرده یا به چارلی دروغ گفته ‌است. چارلی که دریافته بود جنینی در کار نیست و او بی‌دلیل تن به ازدواج داده، پول و امکانات بی‌حسابی در اختیار دخترک قرار داد و خود سرگرم ماجراهای عاشقانه پرشمارش با زیبارویان هالیوود شد.

کمی بعد میلدرد - افسرده‌حال از اینکه چارلی پس از ازدواج او «را از یاد برده» - واقعا از همسرش باردار شد اما نوزاد سه روز پس از تولد جان باخت. هرچند بنا به شواهد نشانه‌های اندوه در چارلی یک دو روزی بیشتر نپایید؛ اما فیلم «بچه» حاصل درگیری او با این ماجراست؛ فیلمی که چاپلین در آن کودکی خردسال را با خود همراه و از او مراقبت می‌کند. میلدرد پس از مرگ نوزاد تقاضای طلاق کرد و در دادخواست خود ضمن شکایت از «سنگدلی» و زود‌خشم بودن همسرش، گفت در تمام این مدت چاپلین با او مانند یک «ابله» برخورد می‌کرده است. چاپلین که در آن زمان یکی از مشهور‌ترین افراد جهان به شمار می‌آمد و از نّقل محافل شدنِ زندگی خصوصی‌اش بیزار بود، با پرداخت صد هزار دلار و سهمی از اموالش به می‌لدرد، او را راضی به مختومه شدن پرونده شکایتش کرد و از او جدا شد.

پوشش رسانه‌ای گسترده پرونده، عمیقا چاپلین را آزرده کرد، اما به او درسی نیاموخت. در نتیجه کمی بعد، به سراغ بازیگری ۱۵ ساله به نام «لیتا‌گری» رفت و همزمان با برقراری رابطه‌ای عاشقانه، او را در فیلم «تب طلا» به عنوان بازیگر نقش مقابل خود به کار گرفت. هنوز فیلمبرداری فیلم به آخر نرسیده بود که معلوم شد لیتا باردار شده است و چاپلین که خود را در آستانه تکرار تراژدی ازدواج قبلی‌اش می‌دید به تقلا افتاد تا خود را نجات دهد.

از خودکشی تا محاکمه بابت فساد

ابتدا پیشنهاد سقط جنین داد، اما مادر دخترک که کاتولیکی معتقد بود آن را رد کرد. بعد اعلام کرد حاضر است مردی جوان را بیاید و با پرداخت جهیزیه‌ای معادل ۲۰ هزار دلار او را راضی به پذیرفتن همسری لیتایِ باردار کند، اما این پیشنهاد نیز رد شد. چاپلین که ممکن بود به دلیل همخوابگی با دختری زیر سن قانونی به اتهام تجاوز به ۳۰ سال زندان محکوم شود، با حالی نزار پذیرفت که با لیتا ازدواج کند. ثبت ازدواج به دلیل سنِ کم دختر طبق قوانین کالفرنیا ممکن نبود، در نتیجه زوج به مکزیک رفتند و لیتا – که چاپلین او را «فاحشه کوچولو» خطاب می‌کرد- به همسری چارلی درآمد.

با تمام این بیزاری، چاپلین و همسرش همچنان زندگی جنسی بسیار فعالی داشتند تا آنکه بارداری مجدد لیتا کار‌ها را از پیش هم دشوار‌تر کرد و چارلی رفتاری دیوانه‌وار و وسواس‌گونه در پیش گرفت. لیتا درخواست طلاق داد و در تقاضانامه خود نوشت نه تنها همسرش به رویش اسلحه کشیده است، بلکه در طول زندگی مشترکشان همیشه خواسته او را وادار به تن دادن به گرایشات «غیرعادی، غیر‌طبیعی، بیمارگونه و فاسدِ جنسی» خود کند. استدلال چاپلین این بود: «تو به عنوان همسر من باید به هرچه که می‌خواهم تن بدهی».

طی شکایت، وکیلِ لیتا، چاپلین را تهدید کرد نام ۶ بازیگر زنِ متاهل و مجردی که چاپلین طی زندگی مشترکش با لیتا با آنها رابطه داشته را فاش خواهد کرد. چاپلین دوباره در آستانه خودکشی قرار گرفت و راننده‌اش او را که قصد داشت از پنجره هتلی در لس‌آنجلس پایین بپرد نجات داد. در ‌‌نهایت چارلی به گران‌قیمت‌ترین طلاق توافقی تاریخ آمریکا تا آن زمان تن داد و با پرداخت ۶۲۵ هزار دلار به لیتا و اختصاص ۲۰۰ هزار دلار به فرزندان مشترکشان موفق شد او را به بستن پرونده راضی کند. چاپلین پس از ختم این غائله دوباره به استودیویش بازگشت در حالی که به گفته دستیارانش همه مو‌هایش ظرف چند روز سفید شده بود.

اما چاپلین این بار هم متقاعد نشد که عطای رابطه با دختران نوجوان را به لقایش ببخشد. او اندکی بعد به سراغ بازیگری رفت به نام پولت گدارد که خود را ۱۷ ساله معرفی می‌کرد- تنها این بار شانس با او یار شد و سن واقعی دختر ۲۲ سال بود. پولت به عمارت او نقل مکان کرد و در فیلم «عصر جدید» نیز نقش مقابل او را عهده‌دار شد اما اندکی بعد از اکران «عصر جدید»، پولت هم از رفتارهای تحقیرآمیز چارلی طی فیلمبرداری و در زندگی خصوصی به تنگ آمد و از او جدا شد.

نویسنده این کتاب، پیتر آکروید بر این باور است که رد عدم موفقیت چاپلین در رابطه با زنان و رفتار خشن و تحقیرآمیز او را باید در کودکی‌ و خصوصا ارتباط او با مادرش جستجو کرد. چارلی در ۱۸۹۸ و در خانواده‌ای بسیار فقیر متولد شد که به گفته خود این سینماگر، «استانداردهای اخلاقی» حاکم بر آن با استانداردهای معمول در جامعه تفاوت بسیار داشت. او که به احتمال بسیار حاصل ارتباط مادرش با مردی جز پدر قانونی‌اش بود، بعد‌ها در زندگینامه‌اش نوشت که رابطه مادرش با مردان بسیاری را به یاد می‌آورد.

اندکی بعد بی‌وفایی هانا باعث شد همسرش چارلز چاپلین، او و دو پسرش را در فقر و بیچارگی مطلق ترک کند. چارلی تنها هفت ساله بود که هانای تنگدست او را به نوانخانه سپرد. به نوشته آکروید، این حس رهاشدن از سوی مادر دلیل بی‌اعتمادی مفرط، حسادت بی‌امان و میل به خشونتی بود که تا آخر عمر چاپلین در رابطه او با زنان به چشم می‌خورد- به گفته خود چارلی کودکی او «در سن هفت سالگی به پایان رسیده بود».

اخراج از آمریکا در دوران مک‌کارتیزم

رابطه‌های پرشمار و مناقشه‌برانگیز چاپلین با زنان و دادگاه‌های متعددی که در این مورد تشکیل شد، تاثیر شگرفی روی افکار عمومی داشتند. این تاثیرحتی در دوران مک‌کارتیزم در آمریکا، به عنوان بهانه‌ای توسط اف. بی. آی –که به گرایش چاپلین به کمونیسم ظنین بود- مورد استفاده قرار گرفت. بعد از فیلم «مسیو وِردو» و در زمانه‌ای که کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین دشمن ایالات متحده به شمار می‌آمدند، او رسما به کمونیست بودن متهم شد. چاپلین این اتهام را رد کرد و خود را تنها «منادی صلح» خواند، اما به طور علنی به محاکمه اعضای حزب کمونیست در آمریکا معترض بود و سرکوب کمونیست‌ها را خلاف «آزادی‌های مدنی» می‌دانست.

وقتی چاپلین با شکایت بازیگری جوان به نام «جوآن بری» -که او را پدرِ فرزند خود معرفی می‌کرد- به دادگاه فراخوانده شد، با اشاره اف. بی. آی، مطبوعات شروع به سخن گفتن از «فساد اخلاقی» او کردند. اندکی بعد مقامات داشتن گرایش‌های «غیرآمریکایی» - یا کمونیستی- را نیز به فهرست «انحرافات» او افزودند و خواستار لغو تابعیت آمریکایی او شدند. پیش از آنکه این اتفاق بیافتد چاپلین با خشم و اندوه ایالات متحده را ترک کرد و در سوییس ساکن شد.

پیش‌تر در سال ۱۹۲۶ چاپلین در اوج شهرت خود در مصاحبه‌ای با مجله «ونیتی فر»، «زن ایده‌آل» را چنین توصیف کرده بود: «زنی که من چندان هم عاشقش نباشم و او کاملا دلباخته من باشد». نمی‌توان گفت که او زن ایده‌آل خود را یافت یا در ششمین دهه از زندگیش صرفا از جستجو – و دردسرهای آن- خسته شد؛ اما در ۵۴ سالگی و تقریبا همزمان با جنجال «جوآن بری»، با بازیگر ۱۸ ساله فیلمش «اونا اونیل» ازدواج کرد و رابطه‌اش با او را «عشقی بی‌نقص» خواند. آن دو با هم ایالات‌متحده را ترک کردند و دختر جوان – که به گفته یکی از پسران چاپلین، همسرش را «می‌پرستید» - در اعتراض به سلب تابعیت از او، از تابعیت آمریکایی خود نیز چشم پوشید. برخلاف دفعات پیش، چارلی تا زمان مرگش در ۷۷ سالگی با اونا زندگی کرد و از او صاحب ۸ فرزند شد.

چاپلین هرچند هنرمندی است که بدون وجودش فصلی بسیار مهم از سینمای جهان نانوشته می‌ماند، به شهادت این کتاب خاطره چندان خوشی در ذهن بسیاری از زنان زندگی‌اش باقی نگذاشت و زندگی خصوصی بحران‌زده‌ای را پشت سر گذاشت. بی‌سر و سامانی او در دوران کودکی، به خلق شخصیتی دلنشین روی پرده انجامید که جای خود را در دل عام و خاص گشود اما بنا بر ادعای آکروید، آرامش و شادمانی را به حلقه‌ای گم‌شده در زندگی شخصی هنرمند بدل کرد.

................................................................................................................................

نظر نویسنده بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.