صدا و سیما؛ «پایان ضرغامی، ادامهٔ تحریف»

۱۶ آبان ۱۳۹۳ که فرا رسد، پنج سال دوم ریاست عزت‌الله ضرغامی بر صدا و سیمای حکومتی ایران به پایان می‌رسد. در چنین روزی (۱۶ آبان) پنج سال پیش بود که رهبر جمهوری اسلامی پس از چند ماه وقفه، حکم ریاست وی را طبق سنتی آشنا تمدید کرد؛ سنت تمدید دورهٔ ریاست قریب به اتفاق منتصبان آیت‌الله خامنه‌ای. نوبت ضرغامی هم اما ـ مطابق همین سنت ـ به‌سر رسیده است.

حکم تمدید ریاست ضرغامی که از سوم خرداد ۱۳۸۳ و پس از یک محافظه‌کار و راست دیگر (علی لاریجانی) بر رسانهٔ بی‌رقیب داخل مرز‌ها تکیه زد، باید در خرداد ۱۳۸۸ اعلام می‌شد؛ اما انتخابات ریاست جمهوری چنان مهم بود و کانون مرکزی قدرت چنان درگیر ضرورت تداوم یافتن دولت احمدی‌نژاد، که کار تمدید مدیریت رئیس منتصب به چند ماه بعد موکول شد.

ضرغامی در حوادث خونین پس از انتخابات ۱۳۸۸، چنان خروجی رسانهٔ رسمی را از تحریف و خشونت آکنده ساخت، که هرگونه تغییر احتمالی وی منتفی شد. ارزیابی کارنامهٔ ضرغامی اما از محصول عام و کارنامهٔ رسانهٔ حکومتی، جدا نیست.

ضرغامی در کنار دیگران، جز قطب‌زاده

ارزیابی خروجی صدا و سیمای جمهوری اسلامی و داوری در مورد کارنامهٔ روسای آن، متأثر از عوامل متعددی است؛ از جمله زمانه و زمینهٔ سیاسی ـ اجتماعی که رادیو تلویزیون رسمی و روسایش، در متن آن عمل کرده‌اند.

از این زاویه، شاید بتوان تفاوت محسوسی میان دورهٔ نخست (مدیریت صادق قطب‌زاده در سال‌های ۱۳۵۸ تا ابتدای ۱۳۶۱) با دیگر مقاطع قائل شد. قطب‌زاده در اوج آزادی‌ بیان و عقیدهٔ مترتب بر تغییر نظام سیاسی، هدایت مهمترین سازمان تبلیغاتی و رسانه‌ای جمهوری اسلامی را در اختیار گرفت. متأثر از وضع زمانه، پخش مناظره‌هایی که در آن مهمترین چهره‌های سیاسی وقت حضور داشتند، چندان غیرمترقبه نبود. آزادی نقد تا بدان حد بود که دولت موقت بازرگان، خود هدف انتقادهای تند قطب‌زاده و صدا و سیما قرار می‌گرفت.

با تثبیت موقعیت یک جریان سیاسی در حکومت، خروجی صدا و سیما بیش از پیش رسمی شد. آغاز جنگ با عراق، و افزایش تدریجی انسداد سیاسی، به‌ ویژه پس از بهار ۱۳۶۰، رادیو و تلویزیون را به نهادی یکسره‌ در خدمت ایدئولوژی غالب و نگاه سیاسی مسلط، و در خدمت حاکمان تبدیل کرد. می‌توان به جرأت مدعی شد که تمامی مدیران ارشد صدا و سیما، تنها مجریان منویات کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی بوده‌اند و خروجی رادیو و تلویزیون، در همین چهارچوب قابل بررسی است.

صدا و سیمای جمهوری اسلامی در عمل به دستگاهی تبلیغاتی تبدیل شد که «غیرخودی»‌ها را به‌ شکلی روزافزون دفع و تهدید می‌کرد و مورد تهمت و افترا و تخریب یک‌سویه قرار می‌داد؛ به تحریف بی‌محابای حقیقت همت گمارده بود؛ بازوی تبلیغاتی حکومت برای بازتولید اقتدار غیردموکراتیک و شست‌وشوی اذهان شهروندان و تحریف تاریخ و رواج یک قرائت از دین شد؛ و بیش از تعهد به منافع ملی و تلاش برای اطلاع‌رسانی مستقل و تکثیر شادی و نشاط و آگاهی‌بخشی و ارتقاء دانش شهروندان، به حکومت متعهد بود و عبوسی و غم می‌پراکند و در کنار آموزش و پرورش حکومتی، استیلای استبداد دینی را از زاویهٔ فرهنگی، تداوم می‌بخشید.

مستقل از اینها، قابل اشاره است که هیچ‌یک از روسای سازمان صدا و سیما ـ از ابتدا تاکنون ـ واجد مدرک و تجربهٔ تخصصی درحوزهٔ رسانه‌ و ارتباطات نبوده‌اند؛ واقعیتی که وجه بوروکراتیک و وابستگی آنان به هسته مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی را بازتاب می‌دهد. به‌ویژه که از یاد نبریم، مطابق قانون اساسی، رئیس سازمان صدا و سیما را رهبری نظام برمی‌گزیند و منتصب می‌کند.

عزت‌الله ضرغامی البته پس از انتصاب به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما، کوشید «ارتباطات» بخواند. اما این‌که ارتباط او با محافل و مجامع دانشگاهی و درس و کتاب، چه میزان بوده و چه محصولی در پی داشته، از سویی قابل سنجش نیست، و از سویی با خروجی ناگوار صدا و سیما در سال‌های گذشته، مشخص و محسوس است.

ضرغامی در زمانهٔ موبایل و اینترنت و ماهواره

عزت‌الله ضرغامی در چهارچوب آنچه توصیف شد، با تکیه بر سوابق سیاسی، نظامی و امنیتی‌اش، تنها در مقام یک «معتمد» از سوی آیت‌الله خامنه‌ای، به مقام ریاست سازمان صدا و سیما منصوب شد؛ و نه به‌ خاطر صلاحیت‌های علمی و تخصصی‌اش در حوزهٔ رسانه و ارتباطات و مدیریت. این‌ چنین، در زمان ریاست وی نیز «درِ» صدا و سیما تقریبا بر‌‌ همان «پاشنه»ای که در دوران ۱۰ سالهٔ مدیریت علی لاریجانی می‌چرخید، طی طریق کرد.

کار ضرغامی شاید از یک جهت بسیار دشوار‌تر با روسای پیشین بود و کارنامه‌اش هم شاید ناگوار‌تر؛ چرا که او در زمانه‌ای سکان مدیریت یکتا صدا و سیمای ایران را در اختیار گرفت که موبایل و اینترنت و ماهواره به شکل تصاعدی در جامعه ایران گسترش یافت.

ضرغامی البته کوشید با تغییراتی از جمله تحول در برنامه‌های زنده و استفاده از صاحب‌نظرانی غیرتکراری، صدا و سیما را جذاب‌ کند. این‌چنین، برنامه‌های انتقادی یا مستقل‌تری هم ـ در مقایسه با قبل ـ امکان پخش یافت، یا «رادیو جوان» در مقطعی تکانی در صدا و سیما ایجاد کرد، اما مشکل اساسی و مبنایی (نگاه ایدئولوژیک و غیردموکراتیک حاکم) باقی بود. از همین رو بود که صدا و سیما پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، بیش از پیش در چشم شهروندان ایران، منزوی و منفور شد.

عمق نفوذ تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات در ایران، متاثر از فنآوری جهانی، صدا و سیمای حکومتی را با وجود تمام تلاش برای افزایش کانال‌ها و تغییر فرم برخی برنامه‌ها و بالا بردن تعداد ساختمان‌ها و کارمندان، کم‌جاذبه‌تر و کم‌رونق‌تر از قبل ساخت.

به‌ عنوان یک شاهد، مطابق پژوهشی علمی، در حالی‌ که در در سال ۱۳۷۴ تنها حدود یک درصد از شهروندان تهرانی دیش ماهواره و لوازم دریافت برنامه‌های ماهواره داشتند، در سال ۱۳۹۲ این میزان به افزون بر ۷۰ درصد رسید. این رقم برای کل کشور، افزون بر ۶۰ درصد برآورد شده است.


اقبال به شبکه‌های ماهواره‌ای و استفاده از کانال‌های اطلاع‌رسانی اینترنتی، و ناکامی شبکه‌های تازه‌تأسیس صدا و سیمای ضرغامی در جذب مخاطب، تقریبا مورد اتفاق نظر آگاهان و کار‌شناسان مستقل است. به عنوان نمونه، و برمبنای یک پژوهش، شبکهٔ مستند نتوانست بیش از چند ده هزار بیننده داشته باشد؛ این در حالی است که شبکه فارسی نشنال جئوگرافی، مخاطبانی چند صد هزار نفری جلب کرد.

اتفاق ویژه در دوران ضرغامی شاید همین باشد که متأثر از درآمدهای نفتی نجومی جمهوری اسلامی در نیمه دوم دههٔ ۸۰، و به تبع آن آگهی‌های چند صد میلیارد تومانی سالانه، عرض و طول سازمان و ظواهر و کارمندان و ساختمان‌های صدا و سیما، گسترش یافت؛ اما چنان‌ که آمد، ما به ازای این همه، برای ایران و ایرانیان اسف‌بار بوده و بس پرهزینه.

سازمان عریض و طویلی که صدا و سیما با استفاده از نیروهای حکومتی و بسیجیان سوگندخوردهٔ ولایت مطلقه فقیه، اما در جست‌وجوی کار شکل داده (اتفاقی که از دوران لاریجانی و به‌ویژه ـ به گزارش کردان ـ پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ آغاز شد و ادامه یافت)، به محلی برای مصرف بودجه و هزینه‌کرد بی‌حاصل برای ملت ایران مبدل شده است. سازمانی با افزون بر ۴۷ هزار کارمند ـ که ۱۲ هزار نفر آن به شکل «برنامه‌ای» با آن همکاری می‌کنند ـ به چند صد میلیارد تومان پول آگهی اکتفا نمی‌کند و هر سال بیش از ۱۰۰۰ میلیارد تومان از بودجه کشور، طلب اعتبار می‌کند. بودجه‌ای که با محدود شدن منابع ارزی دولت در این چند سال و تحریم‌ها، حالا دچار مشکل شده و خروجی رسانهٔ رسمی حکومت را نیز دچار بحران کرده است. به‌ویژه که صدا و سیما متأثر از بحران اقتصادی ایران، آگهی کمتری نسبت به نیمه دوم دهه ۸۰ جذب می‌‎‌کند؛ اتفاقی که مشکل صدا و سیما را مشدد می‌کند.

منتصب بعدی؛ ادامهٔ لاریجانی و ضرغامی

با اطمینان می‌توان پیش‌بینی کرد که «منتصب» بعدی در صدا و سیما، تفاوت ماهوی با ضرغامی و لاریجانی نخواهد داشت. آن‌ که بر صدر رسانه ملی خواهد نشست، بازوی رسانه‌ای و تبلیغاتی استبداد دینی و امین آیت‌الله خامنه‌ای برای تحریف حقیقت و تقدیس خشونت و تداوم اقتدارگرایی مسلط است. تا تغییری در «نگاه» شخص اول نظام و کانون مرکزی قدرت در قبال رسانه و آزادی عقیده و بیان و گردش آزاد اطلاعات و حق شهروندان برای آگاهی از حقیقت رویداد‌ها، رخ ندهد، وضع فاجعه‌بار صدا و سیما ادامه خواهد یافت.

وضعی که حتی صدای روحانیان حکومتی را نیز بلند کرده است. چنان‌ که به‌عنوان یک نمونه، نماینده ولی فقیه در سازمان بسیج به انتقاد از سریال معراجی‌ها ساختهٔ مسعود ده‌نمکی پرداخته، آن را «کم‌محتوا» و «معیوب» توصیف کرده و گفته است: «این سریال چه پیامی دارد؟! غیراز اینکه گاهی اوقات به خاطر کمبود محتوا و پر کردن وقت مردم، با دست خودمان، خودمان را مسخره می‌کنیم؟! کسی نیست که یک چیزی بگوید و اعتراض و انتقادی کند.»

در روزهایی که قوه قضاییه در دستورالعملی تند و صریح، دولت روحانی را موظف به سانسور و افزایش فیلتراسیون و محدودسازی شهروندان می‌کند (با اقدام علیه وایبر و واتس آپ و دیگر امکان‌های ارتباطی رایج شده)، و در شرایطی که روزنامه‌نگاران مستقل و دگراندیشان و منتقدان سیاسی همچنان هدف تهدید و ارعاب و خشونت و ممیزی قرار می‌گیرند، امیدی به بهبود خروجی صدا و سیمای حکومت مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه ـ دست‌کم در کوتاه مدت و میان مدت ـ نیست.

به‌ویژه که بخش مهمی از کادرهای سازمان، فاقد صلاحیت علمی و تخصصی هستند و تنها به‌عنوان همدلان حکومت و کارمندان حقوق‌بگیر، در حال تأمین معاش و انجام وظیفه برای نظام سیاسی ـ و نه ایرانیان ـ هستند.

در چنین وضعی، و پس از ۱۰ سال، به شکلی سنتی، ضرغامی تا چندی دیگر جای خود را به یک «امین» دیگر برای هسته اصلی قدرت در رژیم اقتدارگرا خواهد داد. ضرغامی می‌رود اما تحریف حقیقت با استفاده از رسانهٔ عریض و طویل ادامه خواهد داشت.

............................................................................................................................................

نظر نویسنده بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.