پرده آخر سیاه‌بازی: سعدی افشار درگذشت

سعدی افشار تنها بازمانده نسل طلایی نمایش‌های سیاه‌بازی در ۷۹ سالگی پس از یک دوره بیماری در تهران درگذشت.

آقای افشار نخستین بار در شانزده سالگی در نقش سیاه ظاهر شد و بازی در این نقش را ۶۲ سال ادامه داد، چنانکه خودش در گفت‌و‌گو با ویژه نامه نوروزی کتاب هفته چاپ تهران گفته بود «جز سیاه‌بازی هنر دیگری بر دلش» ننشسته است.

او در دهه پنجاه به دعوت پیتر بروک کارگردان انگلیسی در جشن هنر شیراز به اجرای نمایش پرداخت.

سعدی افشار در سال‌های پس از انقلاب اسلامی سفری هم به فرانسه داشت و درآنجا به اجرای نمایش پرداخت.

آقای افشار چندی پیش نمایش «فیس بوک» را برای علاقه‌مندان به سبک تئاترهای سیاه‌بازی به روی صحنه برده بود.

در این باره با محمود عزیزی بازیگر و کارگردان تئا‌تر ایران با رادیو فردا گفت‌وگو کرده است.

آقای عزیزی در دهه هشتاد خورشیدی دو نمایش «سعدی هملت می‌شود» و پینه‌دوز شهر ما» را با بازی سعدی افشار به روی صحنه برده بود:

Your browser doesn’t support HTML5

گفت‌وگو با محمود عزیزی درباره مرگ سعدی افشار


محمود عزیزی: «یکی از بزرگان عرصه نمایش آیینی-سنتی است که ما می‌توانستیم خیلی بیشتر از ایشان بهره ببریم. از تواناییشان، از کارهایی که می‌توانستند انجام بدهند و می‌توانست این ثبت بشود.

ما همیشه بعد از مرگ است که تازه یادمان می‌افتد که یک شخصیت برجسته هنری کنارمان بوده است و ما همین طور هر روز او را می‌دیدیم و به او توجه نمی‌کردیم، حالا که نداریمش متوجه می‌شویم که چه ثروتی را از دست داده‌ایم.

ثروتی که قطعا به زودی جایگزینی پیدا نخواهد کرد یا اگر هم جایگزینی پیدا کند باز هم یک نمونه ویژه است، یک نمونه نادر از نوع کارتا‌تر آیینی-سنتی است.

اغلب مسئولین فرهنگی ما که در زمینه‌های هنری کار می‌کنند بیشتر به دنبال آمار هستند و یا شاید هم به دنبال فکل کراواتی‌ها هستند تا بتوانند در کنار آنها عکسی بگیرند و کسانی مانند حسین فیاض یا سعدی افشار در واقع برای آنها کاربردی ندارد و از همین روست که اینها آنقدر مظلوم، تنها و بی‌کس از نظر تامین اجتماعی می‌میرند و این جای تاسف دارد برای تاریخ معاصر ما، برای مسئولین فرهنگی ما و برای خود هنرمندان که تا این حد، جدا جدا و منفک زندگی می‌کنند.»

شما پیش از این با ایشان کار کرده بودید. می‌دانید که سبک سیاه بازی یک سبک خاصی است که شاید نسل امروز چندان با آن آشنایی نداشته باشد. مایلم از تجربه کاری خودتان با آقای سعدی افشار برایمان بگویید.

«این شکل از کار‌ها می‌دانید که یک قصه کوتاهی هست و آدم‌ها به علت توان و هنرمندی و‌ شناختی که در ایفای این شخصیت‌ها دارند دور همدیگر جمع می‌شوند و قصه‌ای را به نمایش می‌گذارند.

این شکل از نمایش به اعتبار بعضی‌ها که فقط فکر کرده‌اند بُعد بازی است و بازی با کلام و تقلید لحن کلام است و اینها، [این طور] نیست بلکه یک هنر بسیار ارزنده و پویا و تاثیرگذار است که از تمام اشکال و ابزار هنری یک تئا‌تر کامل برخوردار است.

بدن سیاه‌باز در این شکل از تئا‌تر نقش اساسی دارد و اگر کارهای افشار را دیده باشید متوجه شده‌اید که حتی در سنین بالا ایشان توانایی استفاده از بدنش را برای ارائه موقعیت‌هایی داشت.

متاسفانه نشد که آن چیزی را که ما یک زمانی تحت عنوان کانون نمایش‌های آیینی سنتی راه‌اندازی کردیم و قرار بود امکانات ناچیزی در اختیار باشد و توانایی و شکل کار بزرگانی که یکی پس از دیگری از دست رفته‌اند را ثبت بکنیم؛ و بعد این‌ها را تبدیل بکنیم به نوشته‌ای که بشود از آن به عنوان دستورالعمل اجرای مکانیکی این شکل از نمایش‌ها استفاده شود که متاسفانه این کار عملی نشد.»

خیلی‌ها اعتقاد دارند که سبک سعدی افشار کاملا با سبک کسانی حتی مانند مهدی مصری و دیگران متفاوت بود. شما چه ویژگی و برجستگی در کار سعدی افشار می‌دیدید که آن را از کار سایر هنرمندان دیگر کاملا جدا می‌کرد؟

«ما که در آن دوران نبودیم و کار کسان دیگر را هم ندیده‌ایم و کسانی هم که چنین باوری دارند نمی‌دانم بر چه مبنایی چنین اعتقادی دارند. ولی ایشان در یک موقعیتی قرار گرفتند که بیشتر مطرح شدند. شاید اگر مهدی مصری هم زنده بود می‌توانست در یک موقعیتی قرار بگیرد و مطرح شود همین طور سایر عزیزانی که امروزه اینجا و آنجای این سرزمین پهناور دارند کار سیاه‌بازی می‌کنند و بعضی از آنها اینجا و آنجا مشغول فروختن انگشتر و تسبیح و این چیز‌ها هستند.»

با رفتن سعدی افشار و با توجه به اینکه بسیاری بر این باورند که ایشان آخرین بازمانده نسل سیاه‌باز‌ها بود، وضعیت این نمایش به کجا می‌رسد؟ فکر می‌کنید آیا سیاه بازی همچنان تداوم پیدا می‌کند؟

«درست است که فرد تاثیرگذار است. درست است که یک سبک و سیاقی متعلق به یک فرد می‌تواند در تاریخ ثبت شود منتها شکل این نمایش برمی‌گردد به اینکه چه میزان مسئولین فرهنگی ما قادر هستند مایل هستند به هنر توجه داشته باشند از جمله این هنر و از جمله به هنرهای نمایشی آیینی-سنتی.

اگر این تمایل که برگرفته از امکانات و حمایت هاست، فراهم شود، قطعا این گونه نمایشی اگر قرار بود بمیرد که تا به حال مرده بود چون از زمان قاجار به این ور هم در زمان پهلوی و هم پس از انقلاب تا کنون نه تعزیه؛ نه نمایش‌های تخته حوضی، نه تئاترهای سیاه‌بازی و نه تئاترهای عروسکی مورد حمایت و توجه قرار نگرفته‌اند. فقط در این مورد حرف زده‌اند. برای اینکه نه دلشان با این هنرهست، نه خواستشان هست، نه در برنامه‌شان هست، نه هدفشان این است.»