قرارداد «قوام-سادچیکف» و خروج غافلگیرانه شوروی از ایران

  • کیوان حسینی

احمد قوام (راست) و ایوان سادچیکف در حال امضای قراردادی که به اشغال شوروی پایان داد.

(در قسمت قبل دیدیم که سفر ۱۹ روزه احمد قوام، نخست‌وزیر ایران، به مسکو و دیدارهایش با سران شوروی، بی‌نتیجه پایان یافت. اما دولت ایران همچنان مصر بود که شوروی باید هرچه زودتر نیروهایش را از کشور خارج کند.)

Your browser doesn’t support HTML5

قسمت بیست و ششم برنامه «فرقه» از کیوان حسینی

وقتی قوام به مسکو سفر کرد، برخی روزنامه‌های تهران نوشتند که او رفته تا نفت شمال را بفروشد و آذربایجان را از شوروی پس بگیرد. وقتی او برگشت و گفت که سفر بی‌نتیجه بوده، گروهی که نگران نفت شمال بودند، نفس راحتی کشیدند.

اما بعد از بازگشت قوام، مذکرات ایران وشوروی به پایان نرسید. در تهران، ایوان سادچیکف، سفیر شوروی در تهران، با پیام‌ها و پیشنهاداتی که از مسکو می‌رسید، در تماس مداوم با نخست‌وزیر به مذاکرات ادامه داد.

در مذاکرات قوام با سادچیکف نیز کماکان سه مسئله آذربایجان، نفت شمال و خروج نیروهای شوروی در هم تنیده بودند. با این تفاوت که به نظر‌ می‌رسید، این بار انعطاف شوروی بر سر آذربایجان افزایش یافته است.

چنانکه جمیل حسنلی، پژوهشگر آذربایجانی در باکو در کتاب خود نوشته، میرجعفر باقروف، صدر حزب کمونیست آذربایجان شوروی، چهار روز قبل از نخستین دیدار سادچیکف و قوام که در روز ۲۹ اسفند سال ۲۴ رخ داد، با جعفر پیشه‌وری، علی شبستری و سلام‌الله جاوید در شهر مرزی جلفای ایران دیدار کرد و در آنجا از احتمال خروج نیروهای شوروی از ایران سخن گفت.

به گفته این پژوهشگر، باقروف از محتوای پیشنهاد سادچیکف به ایران مطلع بود.

و همزمان با این تحولات در نیویورک، حسین علاء، یکی دیگر از آذربایجانی‌های سرشناس عرصه سیاست ایران، به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل، پیگیر شکایت ایران در شورای امنیت بود.

هر چند که شوروی مصر بود ایران این شکایت را پی نگیرد، اما علاء راه خودش را رفت و موجب شد تا سرانجام سومین قطعنامه تاریخ شورای امنیت نیز درباره مسئله ایران و شوروی صادر شود.

سرانجام روز چهار فروردین سال ۱۳۲۵، سادچیکف، پیشنهاد شوروی را برای حل مسئله به قوام ارائه کرد.

در همان روز استالین در اقدامی که از سوی برخی غافلگیرانه توصیف شده، به نیروهای شوروی دستور داد که تخلیه پادگان‌ها و حرکت به سوی خاک شوروی را آغاز کنند.

در گزارشی که یک روز بعد توسط خبرگزاری ایتارتاس منتشر شد آمده است که انتظار می‌رود، نیروهای شوروی طرف پنج تا شش هفته به کلی ایران را ترک کنند.

قرارداد

۱۰ روز بعد (در روز ۱۵ فروردین)، سرانجام ایران و شوروی به توافقی دست یافتند که توسط احمد قوام، نخست‌وزیر و ایوان سادچیکف، سفیر شوروی در تهران امضا شد.

تورج اتابکی، نویسنده کتاب «آذربایجان، قومیت و جنگ قدرت در ایران» و رئیس انجمن بین‌المللی ایران‌شناسی، درباره جزئیات این سند که به توافق «قوام – سادچیکف» معروف است می‌گوید:

«یکی از نکات اصلی قرارداد این است که قوای ارتش سرخ باید در فاصله یک‌ماه از چهارم فروردین، از خاک ایران خارج شوند. و بعد اینکه یک شرکت نفتی مشترک تشکیل شود. و سرآخر اشاره‌ای هم کرده بودند به اینکه باید مسئله آذربایجان به گونه‌ای مسالمت‌آمیز حل بشود و این موضوع، مسئله داخلی ایران است و دولت شوروی از دولت ایران می خواهد که در این زمینه تمام راه‌های حسن نیت را به کار بگیرد.»

پیشنهاد قوام هم در ظاهر، بخشی از همین نقشه به نظر می‌آمد؛ ساخت و پاختی با مسکو تا این کشور در نفت شمال ایران شریک شود و در عوض به اشغال ایران پایان دهد.

اما بر اساس مصوبه مجلس که در آذرماه سال ۱۳۲۳ تصویب شده بود، دولت نمی‌توانست که بدون اجازه مجلس، قراردادی راجع به امتیاز نفت با کشورهای خارجی امضا کند.

در عین حال، درست در پایان سفر قوام به شوروی، چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی نیز به پایان رسید و در روز ۲۱ اسفند سال ۱۳۲۴، مجلس تعطیل شد.

در سال ۲۵ نیز شوروی نیروهایش را از ایران خارج کرد و در نهایت بعد از برپایی انتخابات پانزدهمین دوره مجلس و بعد از یک دوره طولانی فترت، در سال ۲۶ مجلس بار دیگر تشکیل شد و در آنجا، نمایندگان طرح تاسیس شرکت نفت ایران و شوروی را رد کردند.

به بیان دیگر، در پایان ماجرا، هم قوای شوروی‌ از ایران خارج شدند و هم دست دولت این کشور به نفت شمال نرسید.

این ماجرا در نگاه برخی، نتیجه ابتکار سیاست‌ورزانه قوام بود.

یرواند آبراهامیان، نویسنده کتاب «ایران بین دو انقلاب» و استاد دانشگاه در نیویورک

یرواند آبراهامیان، استاد دانشگاه باروک و نویسنده چندین کتاب درباره تاریخ معاصر ایران اما نظر دیگری دارد. او می‌گوید:

«قوام به عنوان نخست‌وزیر سیاست زیرکانه‌ای داشت، اما به شکل کامل به آنچه که می‌خواست نرسید. بخشی از خواسته او این بود که شوروی را از ایران خارج کند که موفق شد.

اما این همه ماجرا نبود. او می‌خواست به شوروی امتیاز نفت را بدهد که موفق نشد و بعدتر هم مجلس طرح او را رد کرد. بعدها او مدعی شد که این بخشی از طرح او برای فریب دادن روسها بوده. او خودش را اینطور نشان می داد که یک سیاستمدار ماکیاولیستی بسیار زیرک بوده که توانسته سر استالین کلاه بگذارد.

من فکر نمی‌کنم که این استراتژی او بوده و معتقدم که قوام، در طرح اولیه به سیاست موازنه مثبت معتقد بوده. به این معنا که اگر بریتانیا، امتیازی دارد، روسها هم باید امتیاز بگیرند تا موازنه برقرار شود. به همین دلیل دادن امتیاز نفت شمال به روسها، برخلاف سیاست خارجی قوام نبود. این یک بخشی از نقشه او نبود. قوام مخالفتی با مسئله نداشت.»

با این وصف پس چرا استالین در فروردین سال ۱۳۲۵ تصمیم گرفت که ایران را به کلی ترک کند؟

پژوهشگران در پاسخ به این سؤال، عوامل گوناگونی را پیش می‌کشند که در مرکز استدلالشان، رویارویی ابرقدرت‌های جهانی، مبنای اصلی این حرکت استالین تعبیر می‌شود.

عکسی از استالین، پشت میز کارش در سال ۱۹۳۹

استالین خود نیز بعدها در نامه‌ای که به جعفر پیشه‌وری نوشت، این موضوع را شرح داد. او حدود یک‌سال بعد و زمانی که حکومت ملی آذربایجان سقوط کرده بود و پیشه‌وری، سیاست شوروی را علت این امر می‌دانست، در نامه به پیشه‌ وری نوشت:

«مطمئنا اگر قواى شوروى در ایران باقى می‌ماندند، شما می‌توانستید روى موفقیت در امر خواست‌هاى انقلابى خلق آذربایجان حساب کنید. اما ما دیگر نمی‌توانستیم نیروهاى شوروى را در ایران نگهداریم و آن هم در وهله نخست بدین سبب بود که ادامه حضور آن‌ها در ایران، سیاست هاى آزادسازانه ما را در اروپا و آسیا مختل می‌کرد. بریتانیایى‌ها و آمریکایى‌ها به ما گفتند که اگر نیروهاى شوروى می‌توانند در ایران بمانند، در آن‌صورت چرا نیروهاى بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزى، یونان و به همین ترتیب نیروهاى آمریکا در چین، ایسلند و دانمارک نتوانند بمانند. از این جهت ما تصمیم گرفتیم نیروها را از ایران و چین بیرون ببریم تا اینکه این بهانه را از دست بریتانیایى‌ها و آمریکایی‌ها بگیریم و جنبش آزادیبخش را در مستعمرات دامن بزنیم و بدین ترتیب سیاست آزادسازى خود را مشروع و موثر کنیم.»

همزمان با آنچه که استالین در نامه‌اش نوشته، موقعیت بین‌المللی شوروی نیز در عرصه بین‌المللی به گونه‌ای است که در نگاه عباس جوادی از پژوهشگران تاریخ آذربایجان، رفتار شوروی برای خارج کردن نیروهایش از ایران، تاکتیکی منطقی برای حفظ منافع این کشور به نظر می رسد.

او می‌گوید: «شوروی در جنگ جهانی دوم بردهای زیادی داشت. هر چند که تلفات زیادی هم داد، اما بهرحال نفوذ خود را در تمام اروپای شرقی و مرکزی گسترش داده بود. این را استالین نمی‌خواست و به نظر اصلا نمی‌بایست به خطر می‌انداخت به خاطر آذربایجان.»

اما تنها قوام نیست که بعد از خروج نیروهای شوروی از ایران سعی کرد، این اتفاق را چونان یک پیروزی دیپلماتیک به کارنامه خود بیافزاید. این اتفاق برای سیاست منطقه تا حدی مهم بود که حتی هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا نیز بعدها مدعی شد که دلیل اصلی کوتاه آمدن استالین، نه زیرکی قوام و امتیاز نفت شمال، بلکه اولتیماتومی بوده که او، به عنوان رهبر تنها کشور جهان که بمب اتمی داشته، به استالین داده ...

(در بخش بعدی برنامه «فرقه» از اولتیماتوم ترومن خواهیم گفت. شرح ماجرا چیست و تا چه اندازه مستند است؟ و چرا برخی وجود چنین اولتیماتومی را به زیر سؤال می‌برند؟ اصولا نقش آمریکا در پایان اشغال ایران چه بود؟ همه در قسمت بعدی فرقه که هر شب در پایان در مجله شامگاهی از رادیو فردا پخش می‌شود.)

برنامه‌های «فرقه» را در ساوندکلاود از اینجا بشنوید: