در ماجرای ۲۸ مرداد، چه کسی دروغ می‌گوید؟

  • کیوان حسینی

(در قسمت‌های پیشین در جریان بررسی نقش آمریکا و بریتانیا در وقایع ۲۸ مرداد دیدیم که بر اساس منابع آمریکایی، بخش عمده آنچه در این روز رخ داد توسط CIA برنامه‌ریزی و اجرا شده. در این برنامه‌ها همچنین شنیدیم که به گفته ماموران آمریکایی، فضل‌الله زاهدی برای رسیدن به نخست‌وزیری، در همکاری تنگاتنگ با ماموران CIA بوده است. در این برنامه استدلالهای مخالفان این روایت را به همراه پاسخ پژوهشگران آمریکایی خواهیم شنید.)

Your browser doesn’t support HTML5

برنامه هفتگی سقوط - قسمت سی و پنجم: چه کسی دروغ می‌گوید؟

در شهر مونترو در سوئیس، اردشیر زاهدی – فرزند فضل‌الله زاهدی – در ویلایی که پر است از عکس‌های رسمی او و پدرش با خانواده سلطنتی ایران و مقام‌های عالی‌رتبه کشورهای دیگر، و در کنار کلکسیون کم‌نظیری از نشان‌های منحصر‌به‌فرد و دور از دسترسی مانند «نشان پهلوی»، مطلقا هر گونه ارتباط خودش و پدرش با CIA را دروغ می‌خواند.

به گفته یکی از ماموران CIA که در کودتای ۲۸ مرداد دست داشته، حتی همین ویلا که اردشیر زاهدی سالهاست در آن اقامت دارد هم با پولی خریده شده که CIA برای هزینه‌های کودتا در اختیار فضل‌الله زاهدی قرار داده و او به جای هزینه‌ کردن پول، با آن در سوئیس ویلا خریده است!

اردشیر زاهدی از شنیدن این اتهامات، همیشه برآشفته می‌شود.

او برافروخته می‌گوید: «این را هر کس می‌گوید، دروغ صد در صد است. اولا هر کاری باید می‌شد یک کسی به نام اردشیر زاهدی که نه تنها مترجم [فضل‌الله زاهدی] بوده بلکه، همسنگرش بوده [و باید اطلاع می‌داشته]. تمام مدت در زندگی، من با پدرم یکی بودم. او همیشه در دل من و در مغز من [جا دارد]. اینجا را به یاد او نگاه داشتم چون این ویلا را قسطی خرید و روحش همیشه با من است و همه چیز من است. حقیت را بخواهید، تاریخ گفته که او یک مرد شرافتمند بود. اگر کسی مدرکی دارد نشان بدهد. چه کسی برای اولین بار این اتهام پول را شروع کرد؟ اول توده‌ایها و طرفداران آقای مصدق‌السلطنه شروع کردند. آیزنهاور گفته که این آقای کرمیت روزولت مزخرف گفته. همون آقای روزولت گفته من ۶۰ هزار دلار خرج کردم و این برنامه [کودتا] را درست کردم. این [کرمیت روزولت] با شرافت و حیثیت و مذهب ایران بازی کرده. این توهین‌ها، همه حرف مفت است.»

زاهدی می‌گوید که او و پدرش، در ماههای پایانی نخست‌وزیری مصدق، به شکل فعالانه‌ای علیه نخست‌وزیر فعالیت می‌کردند چرا که در نگاه پدرش، مصدق به شکلی غیردموکراتیک در تلاش بود مجلس شورای ملی را از کار بیندازد و قدرت سیاسی را در ایران قبضه کند.

به گفته زاهدی، پدرش مصدق را دیکتاتوری می‌دانسته که با تصمیمات نادرست، وضعیت اقتصادی ناگواری برای کشور پدید آورده بود.

این در حالی است که فضل‌الله زاهدی خود در کابینه نخست‌ مصدق، سمت وزارت کشور را بر عهده داشت و از هواداران نهضت ملی کردن نفت نیز بود، تا حدی که به گفته اردشیر زاهدی، وقتی خبر پیروزی ایران در دادگاه لاهه از رادیو اعلام شد، فضل‌الله زاهدی از خوشحالی، گریه کرده است.

اردشیر زاهدی مصر است که منابع آمریکایی درباره او و پدرش دروغ می‌گویند و آنها برای نخستین بار، کرمیت روزولت را در زمان نخست‌وزیری پدرش و بعد از رویدادهای روز ۲۸ مرداد ملاقات کرده‌اند.

البته واسطه آن ملاقات به گفته زاهدی شخص شاه بوده است.

او در پاسخ به این سؤال که‌ آیا روزولت پیش از کودتای ۲۸ مرداد با شاه ملاقات کرده یا نه می‌گوید: «من این موضوع را بارها گفته‌ام و باز هم خواهم گفت. اولا این بابا [کرمیت روزولت]‌ خدا می‌داند که چند روز قبل [از ۲۸ مرداد] آمده و با کی در تماس بوده. اصلش گویا با رشیدیان‌ها در تماس بوده. ولی رشیدیان‌ها که در آن وقت در زندانند. ایشان [روزولت] می‌گوید که رفته شاه را ملاقات کرده. اعلیحضرت می‌گفتند که چنین چیزی یادشان نمی‌آید [که با روزولت پیش از ۲۸ مرداد ملاقات کرده باشد.]‌ من نمی‌دانم. آنچه بین آن دوتاست را من نمی توانم قضاوت کنم.»

اردشیر زاهدی می‌گوید حتی اگر CIA طرح و برنامه‌ای برای سرنگونی مصدق داشته و چنانکه اسناد این سازمان نشان می‌دهند، این طرح را اجرا کرده، او و پدرش در آن روزها، از وجود این نقشه و فعالیت CIA بی‌اطلاع بوده‌اند.

چنانکه او در کتاب خاطراتش نوشته، فضل‌الله زاهدی در روز ۲۵ مرداد و زمانی که ناچار شد از ترس دستگیری مخفی شود، در جمع گروهی از افسران وفادار به خودش تصمیم گرفته که تهران را ترک کند، به کرمانشاه برود و از آنجا به عنوان «نخست‌وزیر قانونی که از سوی شاه منصوب شده»، با مصدق وارد جنگ شود.

به نوشته اردشیر زاهدی، «اعتراضهای مردمی در روز ۲۸ مرداد» موجب شده تا فضل‌الله زاهدی از اجرای این نقشه منصرف شود و در عوض همراه با تانکی که به دست گروهی از هوادارنش افتاده بود به سوی ساختمان رادیو برود و خود را «نخست وزیر قانونی» اعلام کند.

آن‌سوی ماجرا

مارک گازیوروسکی، مورخ آمریکایی که با ماموران CIA مصاحبه کرده و خود از منابع مهم این ماجراست، به کلی روایت اردشیر زاهدی را رد می‌کند.

گازیوروسکی می‌گوید: «قابل فهم است که او این حرفها را بزند، چون او تلاش می‌کند تا از نام خودش و پدرش دفاع کند. ولی خیلی ساده بگویم، این حرفها مطلقا درست نیستند. مبنای تحقیقات من مصاحبه با ماموران CIA بوده که به طور مستقیم در این ماجرا دست داشتند. و آنها خیلی صریح و شفاف گفتند که در ارتباط تنگاتنگی با هر دو نفر - فضل‌الله زاهدی و اردشیر زاهدی – بوده‌اند. ضمن اینکه در گزارش ویلبر که سال ۲۰۰۰ توسط نیویورک تایمز منتشر شد هم آمده که هر دو زاهدی، عمیقا در کودتا دست داشتند. آنچه اردشیر می‌گوید مطلقا درست نیست.»
تا چه حدی آنچه که از ۲۷ تا ۲۸ مرداد رخ می‌دهد، نتیجه پولی است که CIA خرج می‌کند؟ تا چه حد نتیجه تلاش کاشانی و طرفدارانش برای برانداختن دکتر مصدق است؟ (برای اینکه آنها نگرانند که حزب توده می آید.) تا چه حدی بازاریها که نگران بودند و وضع اقتصادیشان خراب بود در ماجرا نقش داشتند؟ تا چه حد طبقه متوسط که وضعیت بی‌ثباتی داشت و در دفاع از مصدق به میدان نیامد در حادثه اثر داشت؟
عباس میلانی
به جز اسنادی مانند گزارش دونالد ویلبر، کتاب خاطرات کرمیت روزولت و پژوهشهای مستقل، سازمان CIA نیز به شکل رسمی در سال ۲۰۱۳، همزمان با شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، برای نخستین بار با انتشار اسنادی پذیرفت که در سال ۱۳۳۲ خورشیدی، برای سرنگونی محمد مصدق برنامه‌ریزی کرده و در سقوط او نقش داشته است.

اما کماکان برخی پژوهشگران معتقدند میزان نقش CIA در روز ۲۵ مرداد، قابل مقایسه با این نقش در ۲۸ مرداد نیست و مخالفت گسترده نیروهای سیاسی گوناگون با مصدق در کنار مسایلی چون برکنار شدنش از سوی شاه، انحلال مجلس، حضور خیابانی حزب توده و کمونیستهای وابسته به مسکو و هرج‌مرج روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد، به مراتب تاثیراتی مهمتر بر وقایع ۲۸ مرداد داشته‌اند تا فعالیتهای کرمیت روزولت و ابتکارات شخصی ماموران CIA.

حال سؤال کلیدی برای فهم ابعاد دخالت CIA در رویدادهای سال ۳۲ این است: آیا بدون دخالت CIA، باز هم مخالفان داخلی او مانند فضل‌الله زاهدی، طرفداران شاه و برخی روحانیون مانند آیت‌الله کاشانی می‌توانستند مصدق را سرنگون کنند؟

عباس میلانی، نویسنده کتاب «نگاهی به شاه» معتقد است که یافتن پاسخ برای این سؤال آسان نیست. او خود در تشریح معماهای بی‌پاسخ این روز، پرسش‌هایی تازه مطرح می‌کند.

میلانی می‌گوید: «تا چه حدی آنچه که از ۲۷ تا ۲۸ مرداد رخ می‌دهد، نتیجه پولی است که CIA خرج می‌کند؟ تا چه حد نتیجه تلاش کاشانی و طرفدارانش برای برانداختن دکتر مصدق است؟ (برای اینکه آنها نگرانند که حزب توده می آید.) تا چه حدی بازاریها که نگران بودند و وضع اقتصادیشان خراب بود در ماجرا نقش داشتند؟ تا چه حد طبقه متوسط که وضعیت بی‌ثباتی داشت و در دفاع از مصدق به میدان نیامد در حادثه اثر داشت؟»

این استاد دانشگاه همچنین به عملکرد خود مصدق و تاثیرش بر سرنگونی نهایی اشاره می‌کند و می‌گوید: «مصدق تمام روز رادیو را در اختیار داشت و حتی یک بار از طرفدارانش نخواست که به خیابان بیاید. یا دچار نوعی افسردگی و فلج سیاسی شده بود (که بر اساس گفته صدیقی شده بود)، یا اینکه به این نتیجه رسیده بود که دیگر نیروی چندانی به جز حزب توده ندارد که به خیابان بیاورد و به حزب توده هم به درستی اعتماد نداشت. حزب توده به فکر شوروی بود.»

عباس میلانی می‌گوید که بر اساس مجموعه این عوامل و اتفاقات در هم تنیده گوناگون، نمی‌تواند با قاطعیت بگوید که اگر CIA فعال نبود، آیا مصدق سرنگون می‌شد یا نه، چرا که تعیین میزان دقیق اثرگذاری هریک از این عوامل مختلف بر نتیجه نهایی، آسان نیست.

وی در عین حال می‌گوید: «اسناد نشان می‌دهد که در روز ۲۷ مرداد هم دولت بریتانیا و هم دولت آمریکا (در گزارشهایی که به رییس‌جمهور آمریکا و نخست وزیر بریتانیا می فرستند) به این نتیجه رسیده بودند که تلاش برای برانداختن مصدق شکست خورده و این دولت‌ها باید با واقعیت ایران تحت سیطره دکتر مصدق، کنار بیایند.»

اما مجید تفرشی، مورخ ساکن لندن برای این معمای تاریخی پاسخی دارد. او در تشریح نظر خود می‌گوید که در ۲۸ مرداد دخالت خارجی‌ها از ۲۵ مرداد کمتر بود، «ولی حتما بقایای آنها دخالت داشتند. ممکن است سرانشان چندان موثر نبوده باشند. مثلا روزولت آن موقع تهران بود اما به نظر نمی‌آید که در روز ۲۸ مرداد خودش نقش فعالی داشته، ولی بقایای آنها مانند برادران رشیدیان فعال بودند.»

او می‌گوید: «۲۸ مرداد بدون دخالت خارجی هم می‌توانست به همین نتیجه برسد، اما بسیار سخت و با هزینه بیشتر و درگیری بیشتر. دخالت خارجی در واقع یک کاتالیست بود؛ یک قدرت مکمل و کمک‌کننده برای ۲۸ مرداد. اینطور نبود که اگر کمک خارجی نبود دولت مصدق می‌توانست پایدار بماند و به آن وضع ادامه بدهد. اما حتما کمک خرجی به تسریع این روند کمک کرد.»

و زمانی که مالکوم برن پژوهشگر مطرح آمریکایی در برابر این سؤال قرار می‌گیرد که آیا بدون دخالت CIA مصدق سرنگون می‌شد یا نه، نظری به کلی متفاوت ارائه می‌کند.

مالکوم برن، یکی از نویسندگان کتاب «محمد مصدق و کودتای ۱۹۵۳ در ایران» ابتدا می‌گوید که به نظر او، «آمریکایی‌ها بدون ایرانی‌های مخالف مصدق نمی‌توانستند کودتا کنند.»

او می‌گوید: «نقش CIA بسیار زیاد بود اما به تنهایی کافی نبود. بی‌ تردید ایرانی‌ها نقش بسیار مهمی در اجرای عملیات و هماهنگی بازی کردند. که البته بخشی از آن با تحریک CIA بود. کودتا نمی‌توانست بدون ایرانی‌ها موفق شود؛ چه ایرانی‌هایی که مستقل فعالیت می‌کردند و چه ایرانی‌هایی که با CIA همکاری می‌کردند. اما قطعا کودتا بدون نقش محرک نیروهای خارجی، رخ نمی‌داد و موفق نمی‌شد.»

با این همه کماکان صاحب‌نظرانی که منتقد این سخنان مالکوم برن هستند، معتقدند که سازمان CIA، و مشخصا مامور ارشد این سازمان که عملیات TPAJAX را در ایران اجرا کرد، به دلیل منافع شخصی در نقش خود اغراق کرده‌اند.

(در قسمت بعدی سری سقوط اعتبار منابع آمریکایی را بررسی خواهیم کرد. همچنین از اسنادی خواهیم گفت که در سال ۱۳۹۲ خورشیدی برای نخستین بار منتشر شدند. این اسناد چه هستند و چه حقایق تازه‌ای در آنها فاش شده است؟)